شکروسپاس خدایی را سزد که ما را بسند سلام ودرود بر بندگانی باد که برگزیده جن وانسند وبر خاتم ایشان که برترازهر کسند.
آنچه ازنظرخواننده حقیقت جومی گذرد بحثی است راجع به بزرگترین قضیه ازقضایایی که درمورد عقاید .
ادیان وفلسفه ها وجود دارد; قضیه وجود خدا , بوجودآورنده جهان هستی و آفریننده انسان.
آگاهی از معارف دینی ودانستن حکم خدا ونظرشرع و عقل .
لازمه تقواپیشگی است و کسی که از کارهای زشت وزیبا خبر ندارد.
نمیتواند انها را ترک کند و اینها را به جای آورد یکی از راههای
پی بردن به وجود چیزی دقت وبررسی درعلائم ونشانه های آن است از این رو اگرکسی بخواهد وجودیقیین ویا درجه ومیزان آن را درقلب خود بیابد.
باید ببیند آیا آثارونشانه های آن را داردیا نه ؟
رسول خدا (ص) می فرماید: علامت کسی که صاحب یقین است شیش چیزمی باشد :
1 از روی حقیقت به خدا یقین کند پس به اوایمان آورد
2یقین آورد که مرگ حق است وازآن بترسد
3 یقین کند که قیامت حق است وازرسوایی بترسد
4 یقین کند که بهشت حق است وخود را محاسبه کند و شیفته آن باشد
5 یقین کند که دوزخ حق است و کوشش خود را برای نجات از آن ظاهر گرداند
6 یقین دارد حساب حق است و خود را محاسبه کند
نتیجتا یقین .
برترین درجه کمال ایمان وبالاترین فضائل انسانی است .
کسی که به قله ی بلند یقین رسیده باشد.
دستیابی او به سایرکمالات وفضائل اخلاقی آسان می گردد .
بلکه باید گفت آن کسی که 
دارای یقین است تمامی صفات واخلاق حسنه را همراه دارد وکسب کرده است
و اگربه برخی ازآثارآن اشاره کنم : 1 آرامش روحی 2 صبر 3 اخلاص 4 توکل
* تحقیق حاضر می کوشدکه وجود الله را با سیری منطقی و نگرشی نقادانه زبده ی اندیشه های اسلامی را براساس دلایلی از آثار دکتر یوسف قرضاوی رابه گونه ای شیوا ورسا پیشکش کند
شیوه ی این تحقیق براساس طبقه بندی موضوعی است چنین شیوه ای هم خواننده رادر یافتن مطالب کمک می کند وهم جهت مطالعاتی آینده وبینش اسلامی وی را ترسیم می نماید
 م.پ
وجودخدابالاترازهرنزاع وگمانی است
یقینا وجودخدا به دلالت فطرت.
عقل وبصیرت.
ابتدائی ترین وبزرگترین و بدیهی ترین حقایق بوده وعلم ووحی وتاریخ هر حقیقت طلبی را به سوی آن هدایت می نماید
کسانی که دروجود خدا به جدال و کشمکش پرداخته اند درهرعصروزمانی اقلیتی بی نام ونشان بوده واکثرشان کسانی هستند که شهوات.
آنان رابه ورطه سقوط کشانده ومغلوب غرائزپست واقع شده اند .
آنان خواسته اند بوسیله الحاد و انکار وجود خدا سقوط و انحراف خودرا توجیه کنند
تا کسی آنان را محاسبه نکرده و خود شان هم نفس خود را بخاطر سقوط و فرو رفتن در لذتهای
 تا کسی آنان را محاسبه نکرده و خود شان هم نفس خود را بخاطر سقوط و فرو رفتن در لذتهای حیوانی مورد محاسبه قرار ندهند جای تعجب نیست که یکی از اندیشمندان در مورد الحاد اینگونه انسانها میگوید : این الحاد .
الحاد شکم وعورت است نه الحاد عقل وفکر یعنی اینان در ابتدا از لحاظ کرامت ورتبه ی انسانی منحل ومتلاشی می شوند سپس کافرشده وبه الحادپناه می برند .
و به تعبیر روانشناسان : الحاد وانکار نزد انان نوعی از حیله های نا خود اگاهانه است که برای توجیه انحرافشان وبه منظور دفاع از سقوط وبدرفتاریشان وبه هدف روپوش گذاشتن بر ضعفی که در مقابل شهوات و لذات دارند .
به ان پناه می برند از این رو سعی وتلاش پیامبران علیهم السلام متوجه اثبات وجود خدا نبود چون قضیه وجود خدا نزد قومهایشان امری قطعی ومسلم و غیرقابل انکاربود .
بلکه بزرگترین تلاش ایشان عبارت بود ازپاک کردن ایمان به خدا از کثافت بت پرستی ونجاست شرکی که عقل انسانها رابه فساد کشانده وآنان رابه صورت عبدی دراورده بود برای چیزهائی که خدا انها را برای انسان مسخروانسان را برانها حاکم نموده است .
کار مهم وهدف بزرگ انان دعوت به یکتا پرستی و دور کردن مردم از شرک وچند تا پرستی بود واولین چیزی که حضرت رسول(ص) مردم را به ان دعوت نمود واشکارترین جمله ای که در ندای ازادی بخشش اظهار وجود کرد چنین بود ( اعبدوا الله ما لکم من اله غیره ) ـ (الاعراف : 59 و 65 و 73 ) " خدای را بپرستید وبدانید که جز او معبودی ندارید " ( اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت ) ـ (النحل : 36 ) "خدا را بپرستید وازطاغوت {شیطان .
بتان .ستمگران وغیره } دوری کنید " هنگامی که محمد (ص) مبعوث شد .
دید قومش همچون سایر امتها .
همراه خدا .
خدایان دیگری از مخلوقات زمینی و ستارگان آسمان را نیز پرستش می کنند ولی قطعا خدا را انکار نمی کردند ودر آن به جدال و نزاع نمی پرداختند این واقعیت را قرآن به آشکار ترین وجه بیان فرموده است: ولئن سئلتهم من خلق السموات والارض لیقولن الله (الزمر:38) (واگر از آنان سوال کنی که چه کسی آسمانها وزمین را آفریده است به تاکید درجواب گویند:خدا) واگر چه در آن هنگام عده کمی از ملحدان ومنکران وجود خدا ،وجود داشتند اما چون با فطرت وبداهت وحس ومشاهده در نزاع بئدند قرآن ارزش واعتباری برای آنان قائل نبود وخطاب وگفتگویش بیشتر با کسانی بود که برای خدا شریک قرار می دادند.
به این خاطر اولین رکن وابتدائی ترین پایه در رسالت اسلام به این صورت بنا نهاده شد: ...
واعبدوالله ولا تشرکوابه شیئاً - (النساء: 36) (وخدا را پرستش کنید وهیچ چیز را برایش شریک قرار ندهید).
ودعوت حضرت رسول از شاهان و طاغوتیان وسرکشان در این آیه نمایان می شد : تعالوا الی کلمه سوا بیننا وبینکم الا نعبد الا الله ولا نشرک به شیئاً ولا یتخذ بعضاً ارباباً من دون الله-آل عمران :64 بیایید به سوی کلمه ای که میان ما وشما یکسان است وآن اینکه نپرستیم بجز خدا را وچیزی را با او شریک قرار ندهیم و برخی از ما برخی دیگر را –بجای خدا – پروردگار وصاحب نگیریم.
سبب بروز الحاد در اروپا در قرن نوزدهم میلادی وقبل از آن ظروف وشرایط خاصی بر اروپای مسیحی گذشت که بسیاری از روشنفکران آنجا را دچار کفر و الحاد نمود وبه انکار خدا ویا شک در وجود او مبتلایشان ساخت هر چند در واقع آنان به دین راستین وخدای حق کفر نورزیدندبلکه فقط به کلیسای غرب ودین آن کافر شدند.
موضع کلیسا در اروپا این بود که تاریکی را تایید می کرد وبا روشنایی در جنگ بود از جهل پشتیبانی می نمود وبا علم می جنگید نظام اقطاعی وتیولی را مورد تایید قرار می داد وبا عدل دعوی می کرد با شاهان همکار وبا ملتها در کارزار بود پشتیبا افسانه و موهوم پرستی بود ودشمن فکر واندیشه و...
پس آنگاه که شورشهای آزادیخواهانه ومساوات طلب زبانه کشید شعار شورشیبان عبارت بود از : اشنقواآخرملک بامعاء آخر قسیس (آخرین پادشاه را با روده آخرین کشیش به دار بیاویزید) آن روز کلیسا دستور دادتا هزاران دانشمندواندیشمند را اعدام کرده ،جسدهایشان را با میخ سوراخ سوراخ نمایند بلکه لاشه هایشان را بعد از مرگ هم مورد محاکمه قرار دا وتمامی این جنایت ها را به نام دین وخدا وبه نام عیسی علیه السلام انجام داد.
پس هنگامی که آزاد اندیشان وعلمدوستان وضع را چنین دیدند،نسبت به خدائی که کلیسا و مردان آن معرفی می کردند کافر شده و به علمی که با خود داشتند ایمان آوردند.
بزرگترین عاملی که مردم را به ترک دین واداشت فسادکاری داعیان دین و انحراف و کجروی کسانی بود که دین را اختیار کرده بودند، بویژه دینی که مردم را جز از راه طبقه کاهنان موسوم به ( رجالدین) از شناختن خدا و رسیدن به او منع می کرد.
به این علت بود که در اروپا مذاهبی با فلسفه های مبتنی بر حسیات و مادیگری و انکار غیبیات از قبیل خدا ، وحی، ملائکه، آخرت، بهشت، و دوزخ بر پا شد.
انکار و الحاد در «ماکسیسم» به اوج خود رسید .
مارکسیسمی که گمان «نیچه» را که گفته « دین افیون ملت ها» قبول کرده و همچنین گمان ملحد دیگری را نیز پذیرفته که گفته است:« دین جز حیله اختراع شده سرمایه داران برای سرگرم کردن ضعیفان و فقرا و امیدوار کردن آنان به نعمت های آخرت تا این که دارائی های دنیا را به خود اختصاص دهند، چیز دیگری نیست» و کارل مارکس در این باره گفته «خدا انسان را نیافریده بلکه صحیح این است که بگوییم انسان خدا را آفریده است».
باران خفیفی از کفر به شرق می رسد هنگامی که تهاجم فکری به سوی دیار عرب و اسلام، پیشروی کرد باران خفیفی از موج کفر و الحاد به جهان اسلام منتقل گردید و از مسلمانان کسانی پیدا شدند که یا در وجود خدا به شک افتادند و یا در آن به مجادله و کشمش پرداختند، که بعضی از آنان را فارغ التحصیلان دانشگاه های غربی و تحصیل کرده ها و تعلیم شدگان دست استادان این دانشگاه ها تشکیل می دادد و بعضی هم کسانی بودند که اخیرا تحت تاثیر تبلیغات مارکسیسم- کمونیسم واقع شده بودند که هر دو دسته { با وجود فرق و امتیاز آشکاری که میان اسلام در شرق و مسیحیت در غرب} آنچه را غربیها ، آنجا علیه دیانت مسیحیت می گفتند در بلاد اسلامی تبلیغ کردند.
اینان گمان می بردند که متجدد و نو اندیشند ولی در واقع دنباله رو بوده و با مغز غربی ها فکر می کنند وافکار واندیشه دسته ای را که با مرور زمان از بین رفته ویکی دو قرن بر آنان گذشته است تکرار می نمایند وبا وجود اینکه مشمول ای آیه شریفه هستند که می فرماید : و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و لا هدی ولا کتاب منیر ا(الحج:8) (وگروهی از مردم در باره خداوندگار بدون هیچ دانشی و رهنمودی و کتاب روشنگری به مجادله می پردازند).
دلائل وجود خدا کسانی که درباره عقاید اسلامی می نویسند از باب تنزل و کوتاه آمدن با شک داران و جدال بازان ناچارند به اقامه دلایل بر وجود خدا بپردازند تا ایمان بر یک اساس عقلی محکم و ثابت ، بر قرار گردد با اینکه وجود خدا ساده تر و آشکار تر از آن است که نیازمند به دلیل باشد .
همچنانکه شاعر گفته است : ((ولیس یصح فی الاذهان شی اذا احتاج النهار الی دلیل )) اگر اثبات روز محتاج به دلیل باشد هیچ چیز در اذهان صحت ندارد .
حال ببینیم مومنان چه دلایلی را جهت اثبات وجود خدا برای شک کنندگان و ملحدان ارائه می دهند؟
دلالت فطرت اولین دلیل بر وجود خدا چیزی است که از خود انسان خارج نیست و آن فطرتی است که خدا انسان را بر آن آفریده است .
همانا آن دلیل احساسی است طبیعی بینا و فراوان به اینکه بالاتر از این کاینات محدود و متناهی موجودی هست غیر محدود و نامتناهی که نگهبان ونگهدارنده همه چیز بوده و هر کاری را روبراه می کند جای امید و بیم ومورد تعظیم و قصد واراده است .
احساسی است که از ژرفای نهاد انسان بر خواسته ونه فقط از عقل و وجدان بلکه از تمام وجودش ناشی می شود .
شعوری است که انسان بدون یادگیری و تلقین و کسب کردن آن را در خود احساس می نماید.
فیلسوف نامی دکارت از این شعور چنین تعریف می کند: من با وجود نفسی که در خود می بینم در نهال وجود یک ذات کامل را احساس می کنم و ناچارم معتقد باشم به این که آن ذات کاملآراسته به تمامی صفات کمال – که همانا الله است- این شعور را در وجود من کاشته است.
هر اندازه انسان از فطرت سالم تر و نفس پاکتری برخوردار باشد به همان اندازه پرده میان او و خدایش نازکتر و چشم بصیرتش باز تر می شود ، از کشش خاک بیرون رفته و در فضای روح اوج می گیرد .
آنگاه احساس می کند که وجود خدا تمام وجودش را پر کرده و همه هستیش را در بر گرفته است پس احساس می کند که برای اثبات وجود خدا نیازمند به هیچ دلیلی خارج از وجود خودش نیست بلکه بالاتر از این می فهمد که وجود خدا از هر چی آشکار تر است و همو است دلیل بر وجود تمام موجودات دیگر .
اولم یکف بربک انه علی کل شی شهید ُ فُصلت : 35 ( آیا این حقیقت که خدا بر همه موجودات عالم گواه و پیداست از برهان کفایت نمی کند ) روایتع شده است که روزی به یکی از علمای پرهیزگار وبه یقین رسیده گفتند :فلانی از علمای کلام هزار دلیل بر اثبات وجود خدا اقامه کرده است .
در جواب گفت : چون هزار شک در درون خود دارد .
این جواب کسی است که موضوع وجود خدا طوری برایش آشکار شده است که نیازی به اقامه دلیل نمی بیند همچنانکه شاعر گفته : ((ولیس یصح فی