گیلان در جنبش مشروطیت
مقدمه
ایران از جمله کشورهایی است که در طول تاریخ ، سوانح بسیار به خود دیده و با تحولات فراوان روبرو شده است ، تحولاتی که گاه مطلوب و دلپذیر و زمانی تلخ و دردناک بوده ، غم و اندوه به بار می آورده و یا بهجت و سرور می آفریده اند.
بررسی سوانح مذبور به ما می آموزد که رویدادها چگونه و تحولات از چه قرار بوده اند.
در روزگار قدیم ، تاریخ را بیشتر سرگذشت شهریاران و امروز قهرمانان میپنداشتندو همینقدر کافی بود که اساطیر و حکایات و روایاتی از گذشتگان نقل شود تا کسانی ستایش و کسان دیگری نکوهش شوند .
به عقیده جمعی ، تاریخ بجز توالی یک سلسله حوادث و واقعات نبوده است که در زندگی اقوام و قبایل پدید آمده وشکستها و ناکامیها و یا غلبه ها و پیروزی هایی به همراه داشته است .
اما در این روزگاران ، مفهوم تاریخ با روزگار گذشته فرق دارد و یکی از فرقها این است که از مطالعه تاریخ ، علل بروز کشف و عوامل خلاقه واقعات درک و ارزیابی می شوند ؛ و چون سر نوشت ملتها به طرز تفکر و خصایص و آداب و صفات روحیشان وابسته است ، هدف تاریخ ، یافتن ریشه های تکوین خلقیات ، روحیات ، رسوم و آدابی که موجب عقب ماندگی یا باعث رشد و ارتقا می شوند ، خواهد بود .
تاریخ در حقیقت ، شالوده و زیربنای زندگی حال و آینده هر جماعت را تشکیل خواهد داد .
مطالعه سرگذشت بشر از قرون ما قبل تاریخ این نکته را مسلم می دارد که فعالیت موجودی به نام انسان از بدو پیدایش در عرصه گیتی ،تا حد حفظ غریزی حیات ودفاع از نفس و مبارزه با عوارض طبیعی و آفات به پایان می رسیده و تلاشش در چهارچوب تغذیه و پوشاک و محفوظ ماندن از سرما و گرما و مصونیت از آلام و عوامل باز دارنده زندگی جسمانی خلاصه می شده است .
از وقتی که از این مرحله پا فراتر نهاده شد و دید بشر از جهان زندگی وسعت گرفت و آدمی افق روشنتری را برابر دیدگانش گسترده یافت ، و به دانش و زندگی معنوی اندیشید و به سراغ کشف مجهولات رفت وبه اندکی از رازهای طبیعت و پدیده های جهان واقف گشت ، در مقام تدوین تاریخ و به جا گذاشتن آثار و ثمرات زندگانی تلخ و شیرینش برآمد.
سرگذشت انسان در این دوره از تاریخ ، که تا عصر معاصر ادامه می یابد ، ترکیبی است از تاسیس امپراطوریها ، حکومتها و مجموعه ای است از حدود مشخص جغرافیایی و باز شدن جبهه های سیاسی و اقتصادی و به وجود آمدن احزاب و مرامها و مبارزات سیاسی و دینی و انواع تعدیات و تجاوزات و خونریزی ها و انهدامها و انعکاس فتوحات و شکستها در الواح و سنگ نوشته ها و اوراق مدون .
سرگذشت انسان در این دوره از تاریخ ، که تا عصر معاصر ادامه می یابد ، ترکیبی است از تاسیس امپراطوریها ، حکومتها و مجموعه ای است از حدود مشخص جغرافیایی و باز شدن جبهه های سیاسی و اقتصادی و به وجود آمدن احزاب و مرامها و مبارزات سیاسی و دینی و انواع تعدیات و تجاوزات و خونریزی ها و انهدامها و انعکاس فتوحات و شکستها در الواح و سنگ نوشته ها و اوراق مدون .
یکی از واقعات مهم زمان در کشور ما ، که از آغاز قرن بیستم میلادی روی داده واقعه مشروطیت است .مشروطیت به معنای حکومت عدل و قانون و بر قراری تساوی حقوق و مهار شدن قدرتهای مطلقه و عدم تجاوز به آزادی های اندیشه و قلم و گفتار .
اوضاع گیلان پیش از جنبش مشروطیت ویرانیهای وارده به گیلان در عهد ملوک الطوایفی و جریانات نامطلوب بعدی ، اهالی را از هر حیث تکیده و در مانده ساخت .
کشتار حولناک طاعون در سالهای 1247 و 1295ﻫ.ق.
، که نصف جمعیت گیلان را تلف کرد ، همچنین وبای سنوات 1315 و 1321 ﻫ.ق.
و آتشسوزی های مکرر رمقی برای ساکنین این سرزمین باقی نگذاشت .
حکامی که از تهران به رشت آمده و به اصطلاح آن روز وزیر گیلان نامیده می شدند ، نه تنها هیچ گونه عمل مثبتی انجام نمی دادند بلکه امکان هر گونه رشد و پیشرفت را از مردم سلب می کردند .
نه مرجعی به نام دادگستری وجود داشت و نه سازمانی به نام شهربانی و شهرداری .
تمام اختیارات منطقه در دست حکام وقت بود ، و اینان ، که ندرتا در بینشان افراد با لیاقت یافت می شد ، به هوای نفس و طرز تفکرشان ، به روتق و فتق کارها می پرداختند و چاپلوسی اطرافیان را تحویل می گرفتند .
عوام الناس و توده مردم در فقر و جهل و بی خبری به سر می بردند .
شرکت آنان در اجتماعات فقط در مجالس وعظ و تعزیه و روضه خوانی و زنجیر و قمه و سینه زنی بود .
روحانیون مقامپرست و سالوس چماق تکفیرشان بالای سر روشنفکران و ترقی طلبان بلند بود .
علمای حقیقی ، که هم پرهیزکار و هم عارف به حقایق دینت بودند ، در انزوای گمنامی می زیستند .
تنها رابطه اقویا با ضعفا زور بود ، رابطه ای که به افراد ناتوان می آموخت چگونه باید راه اطاعت را پیش گرفته تسلیم شوند .
متهمین به اعمال خلاف ، اعم از جنحه یا جنایت ، اعم از صحیح یا سقیم ، نزد حکام وقت برده می شدند و آنها بدون دادن کمترین مجال دفاع به متهم ، حکم به اجرای مجازات می کردند .
بسا اوقات بعد از اجرای حکمی ملتفت می شدند مرتکب شخص دیگری بوده و یا اتهام از اصل صحت نداشته است .
لیکن از ابراز ندامت چه حاصلی بدست می آمد ، حکم اجرا شده را نمی شد به حال اول برگردانید .
زمانی هم پیش می آمد که متهم با حاکمی که کیفور و سر حال بود روبرو می شد در آن صورت کمترین شیرین زبانی و یاوه گویی امکان داشت متهم را از مجازات معاف کند .
ملاک و ضابطه ای برای اثبات اتهام و تحقق جرم و تشخیص مجرم و میزان مجازات در کار نبود و به اراده حاکم بستگی داشت .
دردوران ناصرالدین شاه ، رسم بر این بود که حکام ولایات می بایست پیش از حرکت به محل ماموریت و حتی پیش از انتخاب ، خر کریم را نعل کنند یعنی مبلغی به شاه به عنوان پیشکشی بدهند ؛ و البته به ازای این پیشکشی ، چند برابرش را به عنوان "مداخل" درمحل جبران می کردند .گویا سهم گیلان در پرداخت این پیشکشی ها صد هزار تومان بود که تنها افراد متمکن و سرشناس می توانستند از عهده پرداخت این رقم هنگفت برآیند .
مسلم است که اینان به نوبه خود می بایستی طبقات پایین اجتماع را بدوشند تا چند برابر این هزینه ها جبران شود .
دلخوری ها و نارضایتی های مردم از این نوع تعدیات بر کسی پوشیده نبود ، اما کسی هم پیدا نمی شد غبار غم از دلها بزداید و مرهمی به جراحات درونی مردم بگذارد .
عریضه به شاه و صدراعظم و حکام شرع و عرف نوشته می شد ، اما کمترین تاثیری نداشت.
گاهی هم که تظلمات مثمر ثمر می گردید ، بر این مبنی بود که متظلم و قسمتی از املاک و دارایی هایش را به یکی از حکام شرع یا شخصیتی صاحب قدرت انتقال می دادند و او پشتیبانی و حمایت از متظلم را تضمین می نمود .
در رشت محله ای است به نام " صندوق عدالت " و وجه تسمیه اش این است که آنجا در زمان سلطنت ناصرالدین شاه صندوقی گذاشته بودند تا هر فرد گیلانی که مورد اجحاف و ستم واقع شده ، مجاز باشد عریضه به شاه نوشته به این صندوق بیندازد و اطمینان حاصل کند که پادشاه رئوف ، فرد ظالم را به کیفر می رساند .
اما مطلعین می دانستند که این کارها برای مصلحت وقت و سیاست کشورداری و به زبان ساده ، تحمیق مردم است .
چه ، می دیدند که با همه عریضه نوشتنها و تظلمات ، خبری از عدالت و حق گزاری در بین نیست .
شگفت این است که اغلب نویسندگان این دوره ، که مردمانی دانشمند و از هر جهت به ضرورات زمان آگاه بودند و می دانسته اند که برای آشنا شدن اجتماع ایران به معارف عصر ، بهترین فرصتها پیش آمده و آنها می توانند رسالت تاریخی خود را در جلب توجه مراکز نفوذ و صاحبان قدرت به حمایت از دانش و بینش اجتماعی به کار بندند ، تمامی هنر و لیاقتشان را در راه تملق و چاپلوسی به هدر می داده اند .
حکام و فرمانروایان گیلان حکومت به معنای اداره امور مسلمین در کشورهای اسلامی مخصوص فقهاست که اعم از امور حقوقی یا جزایی را در محکمه ای به نام " محکمه شرع " قضاوت شرعی می کنند .لیکن بطوری که از تاریخ بر می آید ، به جهاتی که به سیاست کشورداری ارتباط می یافت مرجع دیگری بعدا بوجود آمد به نام " محکمه عرف " که حاکم بر آن پادشاهان وقت بودند .
چنانکه سرجان ملکم در کتاب معروفش می نویسد ، سلاطین ایران ، که دین اسلام پذیرفتند ، مایل نبودند تمامی اختیارات حکومتی شان را نیاز محراب شریعت کنند و بدین لحاظ آنچه را که لازم داشتند از قوانین شرع اختیار و بقیه را با رسوم حکومت خویش مطابقت دادند .
بدین قرار ، امور سیاسی و اداری و قضایی ایالات ، قطع نظر از موارد مخصوص مداخله حکام شرع ، در کف کفایت نمایندگان اعزامی از پایتخت قرار داشت و اینان تقریبا دارای همان قدرت و اختیار بودند که شاه مملکت در پایتخت داشت .
از میان حکام عرف ، که از پایتخت به ولایات گسیل می شدند ، به ندرت می توان یافت کسانی را که به وظایف واقعیشان آشنا و افکار و فعالیتشان را در مسیر عمران و آبادی منطقه و حسن جریان امور و رفع نیازمندی های مردم و اعتلای مادی و معنوی اهالی بکار برده باشند .
نیتها غالبا آلوده و پیرامون اندوختن مال و تکثیر ثروت و خالی کردن جیب خلق و نخوت فروشی به آنها و نگاه داشتن اجتماع در سطح پایین زندگی دور می زده است !
و در صورت عکس ، یعنی به هنگام جلب قلوب و خدمت به مردم و بی نیازی مادی و هدایت و ارشاد افکار به سخط و غضب مقامات ما فوق گرفتار می شده اند .
چنانکه امان الله خان افشار ، که حاکمی بی آزار و نیک سیرت بود ، به غضب محمدعلی شاه دچار شد .
و هنگامی که وصف مردمداری او به شاه رسید بی درنگ او را معزول و به تهران احضار کرد .
یا محمد رضا میرزا ، حاکم پیش از او ، را فتحعلی شاه به عنوان اینکه منتسب به دراویش سلسله نعمت الهی و از پیروان مجذوب علی شاه است ، از حکومت گیلان عزل می کند .
یا یکی از رجال معروف گیلان ، محمود خان ، که برای عروسی فرزندش ، مدیرالملک ، سکه هایی ضرب کرده بود ، به وسیله اردشیر میرزای رکن الدوله به شاه گزارش داده می شود که محمود خان به شاه یاغی شده پول سکه زده است و دعوی شاهی می کند !
یا به عکس حاکم دیگری به نام عیسی قرانلو ، که مردی اخاذ و ستم پیشه بود و مردم از جورش به ستوه آمده شکایتها کرده بودند ، وقتی برای تنبیه شاکیان و ناراضیان به مرکز رفت تا اختیرات بیشتری بگیرد و فرزندش را به جانشینی گماشت ، مردم شوریده و به سرایش حمله بردند .
با اینکه شورش مذبور را اولیا دولت نتیجه ستمکاری های وی دانسته و به نادرستی اش تا حدی پی برده بودند ، معهذا شورش مذبور یک نحو گستاخی و به اصطلاح امروز تجاسر تلقی و نماینده ای از طرف شاه مامور شد به رشت برود ، ولی نه برای تحقیق و رسیدگی ، بلکه به منظور مجازات کسانی که به سرای حاکم حمله ور شده بودند .
د رنهایت با مداخله علما و اعیان محل و مشاوره اطرافیان شاه قرانلو عزل و پس از چندی امیر اصلان خان مجد الدوله را ، که لقب دیگرش عمید الملک بود ، به حکومت گیلان فرستاد (1271 ﻫ.ق ) .
از وقایع زمان حکومت عمید الملک (1273 ﻫ.ق ) پیشامد فتح هرات است .
یکی دیگر از حکام گیلان عبد الله خان والی بود که از 1295 تا 1301 ﻫ.ق به استبداد حکومت کرد .
از دیگر نمایندگان اعزامی پایتخت که بع از والی حاکم گیلان شد ابوالفتح میرزا موید الدوله بود ( 1302 ﻫ.ق ) که دختر ناصرالدین شاه ، افسر الدوله ، را در حباله