از نظر اسلام انسان دارای دو جنبه جسمانی و روحانی است و همانطور که جسم او برای آنکه نیرومند شود و در مقابل حوادث گوناگون نیروی مقاومت داشته باشد احتیاج به تربیت و تقویت دارد همانطور، روح او نیز برای آنکه بتواند موانع ترقی و تکامل را از میان بردارد محتاج به تربیت است.
اسلام در عین حال که در موارد زیادی رسیدگی به وضع جسمانی را تأکید کرده است برای تقویت و تربیرت روح بیش از آن اهمیت قائل است چون وقتی روح انسان ترقی و تکاملی نداشته باشد از نظر ارزش با چهار پایان فرقی نخواهد داشت و چه بسا چهار پایانیدکه از نظر جسمانی ده برابر، از او نیرومندتر باشند و این تنها روح انسانی است که اگر بدرستی تربیت شود از نظر مقام و ارزش وجودی آنچنان اوج می گیرد که بر سراسر جهان هستی تسلط می یابد و جز قدرت خداوندی نیرویی در برابر او نخواهد بود بهرحال اسلام برای تربیت روح خیلی اهمتی قائل است.
در قرآن آن حکمت برانگیخته شدن پیامبر همین تربیت روحانی معرفی شده است چنانکه می فرماید«همانا خداوند منت گذاشت بر مؤمنان چون برانگیخت در میان آنها پیامبری از جنس خودشان که آیات خدا را برای آنها بخواند و آنان را پاک گرداند و کتاب و حکمت تعلیمشان دهد و اینکه پیش از این در گمراهی آشکار بر می بردند.
تزکیه نفس که همان تربیت روحانی است از نظر اسلام تنها عامل خوشبختی و سعادت جاوید است و قرآن صریحاً اعلام می داد «کسی که روح خود را پاک گرداند رستگار خواهد شد و کسی که آن را به ناپاکی ها بیالاید زیان و خسران کرده است.
در اینجا باید به یک نکته دیگر توجه داشته باشیم و آن اینکه تربیت روح از نظر اسلام بوسیله انجام همان دستورهای واجی و مستحب و ترک چیزهای حرام و مکروه تحقق می پذیرد نه با ریاضت های سخت و طاقت فرسایی که در میان برخی ملل دیده میشود.
بنابراین کسی که سعی کند دستورهای واجب اسلامی را انجام دهد و از آنچه که خداوند حرام کرده است بپرهیزد و به انجام برخی از مستحبات و ترک برخی از مکروهات عنایت داشته باشد از نظر اسلام به عنوان یک شخص خود ساخته و «پیشرو» در راه وصول به مدارج عالیه انسانی شناخته می شود.
در اینجا باید به یک نکته دیگر توجه داشته باشیم و آن اینکه تربیت روح از نظر اسلام بوسیله انجام همان دستورهای واجی و مستحب و ترک چیزهای حرام و مکروه تحقق می پذیرد نه با ریاضت های سخت و طاقت فرسایی که در میان برخی ملل دیده میشود.
بنابراین کسی که سعی کند دستورهای واجب اسلامی را انجام دهد و از آنچه که خداوند حرام کرده است بپرهیزد و به انجام برخی از مستحبات و ترک برخی از مکروهات عنایت داشته باشد از نظر اسلام به عنوان یک شخص خود ساخته و «پیشرو» در راه وصول به مدارج عالیه انسانی شناخته می شود.
رابطه اسلام با عقل: دین اسلام به قدری با عقل ارتباط دارد که پیغمبر فرمود«دین چیزی جز عقل نیست و هر آن کس که عقل ندارد دین ندارد» و اصولاً یکی از ادله چهارگانه اسلامی که توسط آنها احکام مذهبی ثابت می شود عقل است و حتی در میان این چهار دلیل هم دلیل عقل در رتبه اول قرار گرفته است بدین معنی که دلائل سه گانه دیگر یعنی کتاب و سنت و اجماع بدان جهت معتبر هستند که عقل، اعتبار آنها را تصدیق می کند.
اسلام صریاحاً اعلام می دارد که بر پایه «فطرت» یعنی عقل تهی، از زنگارهای گوناگون بنا نهاده شده است چنانکه در سوره روم می فرماید:«پس بپادار دین معتدل را، دینی که بر پایه فطرتی نهاده شده که خداوند، آدمی زادگان را بر آن آفریده است.
از اینها گذشته قرآن در موارد بسیاری منحرفین را به خاطر سرپیچی آنها از عقل سرنش می کند همانطور که رستگاران را به عنوان پیروان عقل و خرد معرفی می کند چنانکه در یک جا می فرماید« و گفتند اگر حرف شنوا بودیم و در کارها از دستور عقل پیروی می کردیم در آتش دوزخ نمی افتادیم.
اهمیت تفکر: یکی از امتیازات بزرگ اسلام این است که همواره انسان را ترغیب به بکار انداختن نیروی تفکر می نماید.
شاید کمتر عبادتی را بتوانیم در اسلام پیدا کنیم که به اندازه فکر کردن ثواب داشته باشد.
میزان اهمیت تفکر در اسلام به قدری است که در روایتی آمده است «لحظه ای اندیشیدن بهتر از یک سال عبادت کردن است.
در آیات زیادی از قرآن، خداوند با بیان های مختلف انسان را به فکر و اندیشه درباره خود و موجودات دیگر جهان هستی ترغیب می کند و به او می گوید درباره چگونگی پیدایش آنها و کیفیت اختلافشان با یکدیگر فکر کند قرآن علت اساسی گمراهی ها و انحرافهای آدمیزادگان را به کار بستن نیروی فکر می داند.
حضرت علی (ع) می فرمایند «با تفکر، قلب خودت را بیدار کن» و نیز در جایی دیگر می فرماید«تفکر، انسان را به نیکی و نیکوکاری وا می دارد» از حضرت امام رضا(ع) روایت شده است که حضرت فرمود«عبادت به زیادی نماز و روز نیست بلکه به این است که انسان درباره حکمت خدا و بزرگی و قدرت او فکر کند».
تربیت کودک از 2 سالگی تا 6 سالگی مؤلف:بلیندا گرافت متجرم مریم سادات موسوی به طور کلی آموزش انضباط فردی و محدودیتهای رفتاری به کودک کمک می کند تا احساساتش را بهتر کنترل کند، به اهدافش برسد و در ارتباطاتش با دیگران بهتر و متأثرتر عمل کند.
تعیین حدود مرزهای مستحکم در محیط خانه به کودک احساس امنیت می دهد او طبیعتاً می خواهد که حد و حدود موقعیتهای جدید را نیز بسنجد و امتحان کند و هر بار که شما به سر حرف خود بایستید و کوتاه نیایید و به روال عادتتان ادامه دهید، درکش را از حد و مرزهای مقبول و پسندیده بالا برده اید و به او اعتماد به نفس بخشیده اید این کار بویژه در خانواده های بزرگ که کودک به راحتی از پیش یک بزرگتر، نزد دیگری رفته و پاسخهای گوناگونی را دریافت می دارد از اهمیت خاصی برخوردار است.
والدین یا دیگر سرپرستان کودک باید در مورد مسائل انظباطی و تربیتی از یکدیگر پشتیبانی کنند تا بتوانند این مسائل را به کودک بفهمانند.
قوانینی را وضع کنید که فکر می کنید احترام به آنها توسط کودک بسیار مهم است و آنها را به نحوی واضح و منسجم به او بیاموزید.
این قوانین می توانند شامل یک عادت بهداشتی فردی، خوابیدن سر موقع، گفتن لطفاً و ممنون یا برای کودکان بزرگتر کمک در کارهای خانه باشد.
اگر کودک بدرفتاری می کند باید با بکار بستن یک سری تدابیر خاص به او کمک کنید که فقط کارهای پسندیده را یاد بگیرد در مورد این تدابیر دقت کنید و حتماً بر سر تصمیم خود بایستید بچه ها خیلی زود بی ثباتی را بویژه در برابر گریه و لجبازی خود می فهمند چنانچه کودک را تهدید به محروم شدن از چیزی می کنید حتماً به قول خود عمل کنید این کار زمانی مفید است که تنبیه شما مشخص و فوری باشد.
انگیزه ها نیز نقش مفیدی دارند.
زیرا کودکان دوست دارند شما از آنان راضی باشید بنابراین اغلب پیشنهاد عکس العملی خاص در برابر رفتار خوب از ناحیه کودک مؤثرتر از تهدید به کاری در برابر کارهای بد است.
حسین رهبری فرخزاد فروغ فرخزاد به سال 1313 در تهران زاده شد.
سه سال نخست تحصیلات دبیرستانی را گذراند و به هنرستان رفت و نقاشی و خیاطی آموخت.
خیلی زود ازدواج کرد و زود از همسرش جدا شد در حالی که یک فرزند داشت.
فروغ، سیزده ساله بود که شعر گفت و نخستین مجموعه شعرش با نام «اسیر» در سال 1331 چاپ شد و بیست و یک ساله بود که مجموعه دیگری با عنوان «دیوار» منتشر کرد سومین دفتر شعرش- عصیان به سال 1336 منتشر شد.
در بیست و سه سالگی، گذشته از نقاشی و شعر، هنر سینما را تجربه کرد.
کاری که در آن، توفیق بسیار یافت و در این راستا، به سال 1338 به انگلیس رفت.
در سال 1339ؤ مؤسسه ملی فیلم کانادل از «گلستان فیلم» خواست، تا درباره مراسم خواستگاری و ازدواج در ایران فیلمی بسازد و فروغ در این فیلم بازی کرد و پس از آن در فیلم های آب و گرما، موج و مرجان و خارا، دریا و «خانه سیاه است» باز می گردد.
و در سال 1343 در تهیه فیلم «خشت و آینه» با ابراهیم گلستان همکاری داشت و در همان سال، سفری به کشورهای آلمان، انگلیس و ایتالیا رفت و به تکمیل زبانهای انگلیسی و آلمانی و ایتالیایی پرداخت و نمایشنامه های «ژان مقدس» اثر برنارد شاو- و سیاحتنامه «هنری میلر» در یونان به نام ستون سنگی ماروسی را به فارسی ترجمه کرد.
در زمستان سال 1343 چهارمین مجموعه شعرهای فرخزاد به عنوان «تولدی دیگر» منتشر شد، مجموعه ای که به راستی برای او تولدی دیگر بود.
فروغ از «اسیر» تا رسیدن به «تولدی دیگر» یک مرحله گذرا را تجربه کرد.
در کتاب اسیر شعرهای او از عواطف و احساسات سرشارند، اما با بیانی کودکانه عرضه می شوند به هیچ آرایه و پیرایه شاعرانه ای و شاعر، بی آنکه به وادی اندیشه در آید تجربه های خام روزگار نوجوانی خود را بازگو می کند اما بیان رنجی ناخواسته و ژرف در آنها به چشم می آید و به گفته خود او: زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر دید در نقش فروزنده او روزهایی که به امید وفای شوهر به هدر رفته، هدر!
در «اسیر» فروغ، همچنان پای بند وزن عروضی است، در قالب چهار پاره که حایلی میان شهر کهن و شعر نیمای است.
در کتاب «دیوار» گرچه «فروغ» در مرحله گذرا است، اما به گفته خودش، در مرحله «گریز» نیز هست: می گریزم از تو، تا دور از تو بگشایم راه شهر آرزوها را و درون شهر قفل سنگین طلایی قصر رؤیا را در این مجموعه، گرچه قالب را می شکند، اما همچنان احساسات تند و عنان گسیخته تر بر او غلبه دارد.
احساس گذرانی که شعر «گناه» را به او هدیه می کند.
اما، در بیان این احساس، سخت بی پرواست و در کتاب «عصیان» گرچه عصیان می ورزد اما، مادر است با همه احساسات «مادرانه» از آنجا در شعری با نام «برای تو» بیان می دارد.
اما گذشته از این احساس مادرانه، به گونه ای از اندیشمندی می رسد چنان که در شعر «عصیان خدا» گویی این «بهار» است که می گوید: برخیزم و زندگی ز سر گیرم … الخ و در شعری با عنوان «آفتاب می شود» می گوید: نگاه کن که غم درون دیده ام چه گونه قطره قطره، آب می شود و در «عروسک کودکی» هیچی و پوچی روزهای زندگی را در بستر زمان نشان می دهد زمانی که در حود نه امیدی داشت و نه نویدی.
و شاعر در تولدی دیگر، نشان می دهد که اگر از برخی اسارت ها رها شده است، اسارتهایی کلی تر دست و پای او را بسته اند و زندگی آن زلال فراری نیست که او را جستجو می کند.
اما، در بیان این درد و رنج، با گونه ای تفکر عارفانه همراه است.
گرچه هیچ کس از این بانوی پر احساس و سرکش، این بیان عارفانه را نمی پذیرد اما رنگ عرفان در شعر او آشکارا پیداست مثلاً وقتی که می گوید: من از نهایت شب حرف می زنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف می زنم اگر به خانه من آمدی، برای من ای مهربان!
چراغ بیاور!
و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم اما شعر فروغ، چون شعر اخوان، عرصه نمایش واژه ها و ترکیب های تازه نیست.
او برای بیان مفاهیم خود، از واژه هایی بهره می گیرد که همروزگارانش نیز بهره گرفته اند و خودش نیز چنین صراحتی دارد:«دیگر مدتهاست که دنبال کلمه نمی گردم، بلکه منتظر می شوم تا کلمه، جای خودش را پیدا کند» و می بینیم که واژه ها و ترکیب هایی چون «مشوش» و «گل سرخ» چندان تو نیستند و در اقبال این واژه هاست که او، ادراک خود را به شکلی خام بیان می کند.
فروغ فرخزاد، با اینهمه تلاش فکری و فرهنگی، سالها تنها زیست و سرانجام در بهمن ماه 1345 در یک حادثه اتومبیل رانی در گذشت و در گورستان ظهیرالدوله در شمیران به خام خفت و اینک، نمونه هایی از اشعار او: «اعتراف» - از کتاب «دیوار»: «بلور رؤیا»- از کتاب «عصیان» و شعری با عنوان «باد ما را خواهد برد»- از کتاب «تولدی دیگر»: در شب کوچک من افسوس!
باد، با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من، دلهره ویرانی ست گوش کن!
وزش ظلمت را می شنوی؟
من، غزیبانه به این