دامدارى از روزگاران کهن از جمله اشتغالات و حرفههاى رایج جامعه بشرى بویژه در اجتماعات بدوى و روستایى بوده است.
هر خانواده به طور طبیعى تعدادى، هر چند اندک، دام (گوسفند، گاو، شتر و غیره) با مقاصد اقتصادى و معیشتى نگاهدارى مىکرده و معمولا نوجوانان و جوانان، آنها را به چراگاه و مراتع مىبرده و شبانگاه به روستا برمىگرداندهاند و حتى گاهى به سبب زیادى دام و فقدان نیروى انسانى کافى در درون خانواده، فرد و یا افرادى را به اجیرى و مزدورى مىگرفتهاند و آنان در برابر دریافت دستمزد دامدارى و شبانى مىکرده و از گاو و گوسفند و شتر، مراقبت مىکردهاند.
یکى از موضوعاتى که ناقلان اخبار و سیرهنویسان، درباره زندگانى رسولاکرمصلى الله علیه وآله بدان پرداخته و سخنان نسبتا فراوان در آن باره گفته و احیانا در این زمینه از حدود ادب خارج شدهاند موضوع چوپانى و شبانى آن حضرت در دوره نوجوانى و جوانى و پیش از بعثت است.
از آن احادیث چنان برمىآید که نقالان و قصهپردازان از این موضوع، اصلى کلى ساخته و پرداختهاند که بنابرآن، گویا، همه پیامبران و رسولان حق تعالى باید دورهاى از عمر خویش را به شبانى بگذرانند تا براى تصدى امر خطیر رسالتشایستگى یابند!
ما در این مقال، موضوع شبانى پیامبران را در چهار عنوان بررسى مىکنیم: 1 - اصل شبانى و دامدارى به عنوان وسیله امرار معاش و زندگانى.
2 - اجیر شدن براى دیگرى به همین هدف و مقصد.
3 - چوپانى پیامبران به طور عام و پیامبر اکرم صلواتالله علیه و علیهم اجمعین به طور خاص براى تمرین و یادگیرى مسؤولیت پیامبرى و تحصیل برخى کمالات روحى و نفسانى.
4 - شبانى پیامبر اکرم براى مکیان و اجیر شدن او براى قریش به قصد تامین معاش و گذران زندگى.
اول: شبانى و دامدارى
تردیدى نیست که انسان از بدو پیدایى خود در روى زمین براى آن که زنده بماند به غذا و طعام نیاز داشته و براى سیر کردن شکم خود و تامین معیشت نیازمند کار و کوشش بوده است و طبیعىترین کار در آن زمینه، کشاورزى و دامدارى و امثال آن بوده است وانگهى پیامبران خدا، بعد بشرى داشته و از این نظر مانند دیگر آحاد انسان براى زنده ماندن، کار و تلاش مىکردند و احیانا از طریق کشاورزى و گوسفنددارى و شبانى، زندگى مىگذراندهاند.
ابراهیم خلیل الرحمان على نبینا و آله علیهالسلام با ساره دختر خالهاش ازدواج کرد.
او که زنى ثروتمند و صاحب گوسفندان فراوان بود، همه آنها را در اختیار ابراهیم علیه السلام قرار داد و او با سر و سامان دادن به آنها و حسن نگهدارى، مال و منال فراوان به دست آورد و در شهر کوثا وضع هیچ کس بهتر از او نبود.
(1)
درباره شبانى پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله نیز روایات متعددى نقل شده است.
جابربن عبدالله گوید: در مرالظهران نزد رسولاللهصلى الله علیه وآله بودیم در حالى که گوسفند و قوچ مىچرانید.
پیامبر فرمود: بر شما باد گوسفند سیاه که پاکیزهتر است.
پرسیدند: آیا شما گوسفند شبانى کردهاید؟
فرمود: آرى، و هل نبى الا رعاها: آیا پیامبرى بوده که گوسفندچرانى نکند؟!
(2) از عمار رضىالله عنه نقل شده که گفت: روزى گوسفندان خانوادهام را به چرا برده بودم و محمدصلى الله علیه وآله هم شبانى مىکرد به آن جناب گفتم: آیا مایل هستید تا به فخ برویم که آن جا مرتع و سبزهزارى درخشنده و نیکو است؟
پیامبر فرمود: آرى برویم.
فرداى آن روز به آن جا رفتم.
محمدصلى الله علیه وآله پیش از من به آن جا رسیده بود اما گوسفندانش را از آن مرتع و علفزار دور نگاه داشته و نمىگذاشت وارد چراگاه شوند تا مرا دید فرمود چون با تو قرار گذاشته بودم خوش نداشتم پیش از آمدن تو گوسفندان را بچرانم.
(3) طبرسى در تفسیر آیه «و منهم من یلمزک فى الصدقات...» (توبه /58): «و برخى از آنان در خصوص صدقهها و زکات، بر تو طعنه مىزنند و خرده مىگیرند» مىنویسد: رسول خدا غنایم جنگ حنین را قسمت مىکرد.
مردى پیش آمد و گفت: مگر فرمان خدا آن نیست که صدقات را به فقرا و بینوایان بدهید؟
پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: آرى، چنین است.
آن مرد گفت: پس چرا همه آنها را به شبانها و گوسفندچرانان مىدهید؟
پیامبر اکرم فرمود: «ان نبىالله موسى کان راعى غنم»: «پیامبر خدا موسى، گوسفندچران بود».
وقتى آن مرد برگشت که برود رسولالله فرمودند: از این مرد برحذر باشید.
(4) جابر از ابوجعفر باقرعلیه السلام حکایت کرد که رسولاکرم فرمود: پیش از بعثتبه گوسفندان و شترانى که به چراگاه برده بودم مىنگریستم - و هیچ پیامبرى نیست مگر آن که شبانى کرده است - مىدیدم آن زبانبستهها که آرام و در جاى امن قرار داشتند و چیزى به ظاهر موجب رمیدن آنها نبود ناگهان بدون سبب و علت معلوم، آن گوسفندان و شتران از جا مىپریدند و رم مىکردند و من هماره درشگفتبودم و با خود مىگفتم جریان چیست و سبب رمیدن آن زبانبستهها کدام است؟
تا این که جبرئیل حدیث کرد که آن در نتیجه ضربتى است که در قبر بر کافر فرود مىآید و جز انس و جن همه جانداران آن را احساس مىکنند و صداى آن ضربت را مىشنوند.
پناه به خدا از عذاب و شکنجه قبر.
(5) در نقلى دیگر داستانگونه و در زمینه شقصدر پیامبرصلى الله علیه وآله چنین آمده است: داشتم گوسفندان را شبانى مىکردم که گرگى پیدا شد گفتم تو در این جا چه مىکنى؟
گفت: تو چه مىکنى؟
گفتم: من گوسفندان را شبانى مىکنم.
گفت: تو راهت را بگیر و برو، من گوسفندان را جلو راندم گرگ در میان گوسفندان افتاد و ناگهان گوسفندى را بکشت...
(6) به مفاد حدیث دیگر آن زمان که پیامبر سىوهفتساله بوده و در میان کوههاى مکه شبانى مىکرده است مردى را مىدیده که به وى نوید رسالت و پیامبرى مىدهد.
(7) و براساس حدیثى دیگر، آن وضع موقعى پیش آمده که پیامبرصلى الله علیه وآله گوسفندان ابوطالب را به چرا مىبرده است.
(8) ابوهریره روایت کرده که رسول خدا فرمود: «ما بعث الله عزوجل نبیا الا راعى غنم...» (9) : خداوند عزوجل جز گوسفندچران را پیامبر نکرده است.!
این است نمونهاى از نقلهاى تاریخى و حدیثهاى داستان گونه مشعر بر این که پیامبران الهى و رسول اکرمصلى الله علیه وآله همگى برههاى از عمر شریفشان را به شبانى و گوسفندچرانى سپرى کردهاند و هر چند که سند برخى از آنها محل کلام و احیانا متن آنها نیز آشفته است لیکن ما به لحاظ آن که ناممکن نیست که پیامبران و رسول گرامى ما در خانواده خود و براى اداره زندگى شخصى شبانى و گوسفندچرانى کرده باشند، از مناقشه در این باب چشم مىپوشیم و به بحث دیگر که مهمتر است و در ترسیم سیماى درست از پیامبران خدا مؤثرتر است مىپردازیم.
دوم: شبانى و اجیرى براى دیگران بحث دوم، شبانى پیامبران و رسول گرامى خدا و اجیر دیگران شدن است و در این باب، سخن از پیامبران با کلام از زندگانى رسولاللهصلى الله علیه وآله تفاوت دارد.
زیرا در قرآن کریم درباره شبانى موسى براى شعیبعلیهماالسلام آیاتى صریح و روشن داریم مبنى بر این که موسىعلیه السلام مدت ده سال اجیر شعیبعلیه السلام شد تا براى او شبانى کند، و پس از انقضاى مدت مقرر با همسرش راهى وطن خود شد و در طور سینا به رسالت و نبوت برانگیخته گردید.
(10) به زعم ما هر انسانى براى اداره زندگى خود، باید کار و کوشش کند اعم از پیامبران و یا دیگران; و شبانى و گوسفنددارى براى خود و یا دیگرى از جمله راههاى تحصیل معیشتحلال است.
و هیچ کار شرافتمندانهاى، ننگ و عار نیست لیکن این مساله در محیط اشرافى مکه و درباره رسول اکرمصلى الله علیه وآله فرق مىکند.
قرآن مجید، پندار جاهلانه مشرکان مکه و جز آنان را که کار و کوشش را براى پیامبران عیب مىدانستند و انتظار داشتند که آنان نخورند و براى زندگى روزمره خود تلاش نکنند به شدت محکوم کرده است.
گفتند: این رسولان را چه شده که طعام مىخورند و در بازارها راه مىروند...؟
ما پیش از تو رسولانى نفرستادیم مگر آن که آنان طعام مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند.
(11) سخن ویژه درباره رسول اکرمصلى الله علیه وآله آن است که اگر چه او ممکن است در خانواده خود و براى مادر رضاعى و یا جد و عمویش شبانى کرده باشد لیکن او براى احدى به عنوان اجیر و مزدور شبانى و چوپانى نکرده است.
یعقوبى در این باب کلامى شیوا و صریح دارد: «و لا کان اجیرا لاحد قط» (12) : او هرگز اجیر و مزدور کسى نشده است.
به نظر مىآید راز این نکته آن باشد که جاهلیتبر پندارهاى واهى و تخیلات استکبارى، کار و کارگر را تحقیر و توهین مىکند چنان که یتیمان و مردمان بیکس در آن محیطها مورد بىتوجهى و بىمهرى شدید قرار مىگرفتند.
در نظامهاى جاهلى، ثروتمندان غالبا از راه رباخوارى و بهرهکشى از زحمتکشان فربهتر مىشوند و در همان حال کار و کارگر را تحقیر مىکنند.
و خداوند متعال خواسته است دشمنان پیامبرصلى الله علیه وآله را پیشاپیش خلع سلاح کند و جلو یاوهسرایان مکه را بگیرد.
در این جا ذکر این نکته لازم است که هر چند محمدصلى الله علیه وآله یتیم بوده لیکن خداوند متعال جدى مثل عبد المطلب که وى را ابراهیم ثانى مىخواند (13) و نیز ابوطالب عموى بزرگوارش را به سرپرستى او گماشته است.
و نیز اگر چه او از مال دنیا بهره زیادى نداشته است اما هرگز به مشرکان مکه نیز محتاج نبوده است و این همان نکتهاى است که خصم در طى قصهپردازى، آن را جاسازى کرده است.
ابوهریره مىگوید: خداوند با عزت و جلالت، جز چوپان و شبان را به پیامبرى برنینگیخت.
از آن حضرت سؤال شد شما چطور یا رسولالله؟
فرمود: «انا رعیتها لاهل مکه بالقراریط»: من براى مردم مکه با دریافت قیراطهایى، چوپانى و شبانى کردهام.» (14) «قراریط» را جمع قیراط دانستهاند و آن، اجزایى از درهم و دینار، و پول سیم و زر است که با آن اشیاى ناچیز و ارزان قیمت مىخریدند.
(15) و به قولى: قیراط در بیشتر بلاد، نصف یک درهم است و در شام، یک بیست و چهارم.
(16) و سویدبن سعید گفت: رسولالله هر گوسفند را به یک قیراط شبانى مىکرد.!
(17) ابراهیم حربى گفت: قراریط نام جایى است در مکه زیرا قراریط به عنوان پول سیم و زر در میان عرب، شناخته شده نیست وانگهى در برخى احادیث آمده است که آن حضرت فرمود: من براى خانوادهام به قیراطهایى شبانى کردهام و عادتا هیچ فردى براى شبانى خانوادهاش دستمزد نمىگیرد.
در برخى احادیثبه جاى «قراریط» «اجیاد» آمده است و آن مؤید این است که قراریط نام جایى است نه پول سیم و زر.
و از سویى دیگر، عرب جایى به نام قراریط نمىشناسد پس قطعا مراد از آن واژه، پول زر و سیم است پس شبانى براى خانواده نبوده بلکه براى مردم مکه بوده است و مؤید آن روایتبخارى است که: «کنت ارعاها اى الغنم على قراریط لاهل مکه»: من گوسفندچرانى مىکردم بر قیراطهایى براى مردم مکه.
(18) ابن حجر، میان آن احادیث که در برخى «بقراریط» و در بعض دیگر «على قراریط» و در سومى «لاهل مکه» و در چهارمى «غنم اهلى» آمده است، به نحوى جمع کرده است.
بدین بیان که او براى خانوادهاش بدون دستمزد و اجرت و براى دیگران با دریافت مزد و اجر، شبانى مىکرده است!
و مقتضاى جمع ابنحجر آن است که هر «نوع شبانى بىمزد و با دستمزد تحقق داشته است و چنین چیزى موقوف بر ثبوت نص و نقل در آن زمینه مىباشد.
(19) ابن جوزى مىنویسد روایتشبانى محمدصلى الله علیه وآله براى مردم مکه را فقط بخارى از ابنهریره نقل کرده است و او در این باب منفرد است.
و همان نکات مذکور درباره قراریط را آورده است.
(20) استاد مرتضى عاملى مىنویسد: مورخان نوشتهاند: محمدصلى الله علیه وآله در بنىسعد، شبانى کرده است و براى خانواده خود نیز دامدارى فرموده است و نوشتهاند براى مردم مکه هم چوپانى کرده است و حدیثبخارى را شاهد آوردهاند اما ما در صحت قصه تردید داریم چون بعید است پیامبر در برابر مزدى که حتى پیرزنان بدان رغبت ندارند به شبانى بپردازد.
اولا: یعقوبى، نص و روایتى صریح در نفى اجیر شدن آن حضرت در طول زندگانى، آورده است.
ثانیا: متن روایات، که حکایت از یک واقعه مىکنند اختلال و تناقض دارند و همین، سبب شده که علما در توجیه و تفسیر آن حادیثبه دست و پا بیفتند و اگر سند آن حدیثهاى صحیح مىبود مىشد به آن توجیهات دل بست.
استاد عاملى، وجود واژههایى على قراریط، بقراریط، لاهلى، لاهل مکه و اجیاد را دلیل اختلال و تناقض متن حدیث دانسته است.
(21) بیهقى در این جا به حدیث دیگرى پرداخته است مشعر بر این که رسول اکرم به امر اجیر شدن خود در جریان سفر شام اعتراف فرموده است.
«آجرت نفسى من خدیجه سفرتین بقلوص»: (22) در دو سفر، خودم را اجیر خدیجه کردم به یک شتر جوان.
(23) این