سخن ما در این کتاب از علائم محتوم است، که در روایات به پنج یا شش علامت محصور گردیده است:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: از نشانه هایی که به قطع واقع خواهند شد، خروج سفیانی، خسف سرزمین بیداء، قتل نفس زکیه، ندای آسمانی و خروج یمانی است .
بخش اول:
خروج سفیانی
1.در اثبات وجود سفیانی: هما نگونه که پیش از این گفتیم پدید آمدن سفیانی از علایم ظهور است که در برخی از احادیث بر محتوم بودن آن صحه گذارده شده است.
فی المثل، امام محمد باقر (ع) درتفسیر آیه شریفه (ثم قضی اجلا واجل مسمی عنده ) فرمود: اینجا دو اجل است:یکی اجل حتمی، که انجام می شود وهرگز غیر آن اتفاق نمی افتد، ودیگری اجل منوط به مشیت.
به خدا سوگند که خروج سفیانی از قسم حتمی است.
در روایتی از امام صادق (ع) می فرمایند: این وقایع یا محتومند ویا غیر محتوم و از وقایع محتوم خروج سفیانی در ماه رجب است .
بحث درباره دجال: همانگونه که یادآور شدیم اعتقاد به وجود دجال لازم است؛ اما بیشترین نشانه های اوکه در اهل سنت بدان اشارت رفته قابل اثبات نیست وبرخی از آنهاکه متضمن معجزه می باشد این اشکال مهم را به دنبال می کشند که صدور امور خارق العاده از افراد پلید امری ناممکن است؛چرا که یکی از علل معجزه اثبات دعوای حقانیت انسانی الهی است.
خصوصیات و کارهایی که در کتب روائی از برای دجال مذکور افتاده است را اگر از زمره عبارات رمزی و کنایی بدانیم دیگر لزومی برای حل و نقد عبارات معارض با هم دیده نمیشود.
بر سبیل اجمال خصوصیات دجال به قرار زیر است:
(1) دجال دارای عمر دراز است.
(2) به نام فرزند صائد خوانده میشود.
(3) ادعای خدایی و ربوبیت میکند.
(4) کافر کیش است.
(5) تمامی نقاط عالم، جز مکه و مدینه را به زیر فرمان میآورد.
(6) اعور است.
(7) یک چشم دارد و آنهم بر پیشانیش میباشد.
(8) خری داردکه بر او سوار است.
(9) هنگام خروجش حضرت بقیه الله بر سفیانی فائق آمده است.
(10) کوتاه قد و چاق و زشت روست و ...
2.
نام و نشان سفیانی:
سفیانی از شخصیتهای بارز در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) میباشد.
او در رأس گروهی جرّار و خونآشام نشانه بارزی است از مخالفت با حقّ و حقانیّتی است که خداوند وعده آن را در لسان ناطقش قرآن کریم به آدمیان داده است.
میان دانشمندان و محدثین اتفاق نظر وجود دارد که وجه تسمیه این انسان پلید به سفیانی به خاطر نسبت داشتن با ابوسفیان است.
به تصریح روایات، او از تیره ابوسفیان و همسرش، هند جگرخوار است.
امیرالمؤمنین علی علیه السّلام میفرمایند:
پسر خورنده جگرها از بیابان خشک بیرون میآید و او مردی است میانه بالا و بزرگ سر و آبلهرو.
زمانی که او را میبینی به گمانت که او اعور (یعنی دوبین) است.
نامش عثمان و نام پدرش عتبه میباشد.
او از فرزندان ابوسفیان است.
هرگاه به سرزمینی میرسد که هموار و دارای آب صاف است آنجا استقرار میگیرد.
همانگونه که در تاریخ مذکور افتاده ابوسفیان پنج پسر به نامهای عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله داشت.
در روایات مربوط به سفیانی برخی دلالت بر این دارند که سفیانی از اولاد عنبسه بن ابوسفیان است و برخی او را از نوادگان عتبه بن ابوسفیان معرفی میکنند.
اما در یکی از نامههای مولا امیرالمؤمنین به معاویه حضرت، به صراحت سفیانی را از دودمان پلید معاویه میدانند:
«ای معاویه!
مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است.
خداوند رحمت و مهر را از قلب او زدوده است.
داییهای او بسان سگ خونآشامند.
گوئیا من هم اینک او را میبینم.
اگر میخواستم نام او را میبردم و به توصیفش میپرداختم که او پسری چند ساله است.
او لشکری به جانب مدینه گسیل میدارد.
آنها وارد مدینه شده بیش از اندازه مرتکب قتل و غارت و پردهدری نوامیس میشوند.
در این حال مردی پاکیزه خصال و پرهیزگار از چنگال آنها رهایی مییابد.
کسی که زمین را که از ظلم و جور لبریز شده است سرشار از عدل و داد مینماید.
من نام او را میدانم و میدانم که در آن روز چند سال دارد و نشانهاش چیست.
»
رسول اکرم صلی الله علیه وآله می فرماید:
شرورترین مردم و ستمگرترین آنان که بسیار زشتخوی و سنگدل است سفیانی میباشد که از همه اقطار واکناف جهان اسلام برای مقابله با او وسپاهیان خون آشامش گرد می آیند واو همه اعوانش را از دم شمشیرمی گذراند.
شعاری که همه جا طنین انداز است، این شعار است:خدایا،خدیا، اول انتقام وانگهی آتش دوزخ.
3.
علائمی که دلالت بر خروج سفیانی دارد:
حذیفه یمانی از پیامبر خدا (ص) روایت می کند که حضرت پس از بیان فتنه ای که در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند:
حذیفه یمانی از پیامبر خدا (ص) روایت می کند که حضرت پس از بیان فتنه ای که در مشرق و مغرب واقع خواهد شد فرمودند: وقتی که آنان در این حالت می باشند ناگاه سفیانی از سمت وادی یابس(درفلسطین)-دراثنای این فتنه- برایشان خروج می کند ودر دمشق فرود می آید از آنجا لشگری به سمت مشرق و لشکری به سمت مشرق ولشگری به سوی مدینه می فرستد تا اینکه لشکراول در ارض بابل که ازجمله نوا حی بلده ملعونه وجایگاه خبیثه(یعنی بغداد( است؛ فرود می آیند وبیشتر از سه هزار نفر را می کشند و بیشتر از سه هزار نفر را می کشند وبیشتر از سیصد زن را رسوا می کنند وسیصد جوان از بنی عباس را به قتل می رسانند.
بعد از آن متوجه کوفه می شوند و حوالی آن راخراب می کنند.
آنگاه از آنجا بیرون شده به سمت شام می روند در آن اثنا لشکری از کوفه علم هدایت برافراشته می آیند و به این لشکر سفیانی میرسند وایشان را یکجا به قتل می رسانند.
جابر جعفی آنگاه که از امام باقر علیه السلام درباره سفیانی می پرسد حضرت در پاسخش می فرمایند: چگونه ممکن است سفیانی بدون شیصبانی خروج کند منتظر خروج سفیانی باشید وبه دنبال آن منتظر ظهور مهدی (عج) باشید.
کامل سلیمان در کتاب خود به نام یوم الخلاص احتمال داده است که شیصبانی اسم رمزی برای یکی از ستمگران عراق می باشد که بر عراق حکومت می کند و با شیعیان بد رفتاری می کند.
یا این حدیث از محمد باقر (ع) : ـ رومیان و اتراک اختلاف میکنند و جنگهای فراوانی روی میدهد و منادی در دمشق بانگ برمیآورد: وای بر ساکنین زمین، از شرّی که نزدیک است .
ـ و آن را نشانههایی و علامتهایی است...
و خروج سفیانی با درفش سرخ فام همراه است که فرمانده لشکرش مردی از قبیله بنی کلب است...
که در یک جمع بندی کلی از این احادیث چنین میتوان برداشت نمود که پس از جنگ و درگیری میان رومیان و اتراک و سایهگستر شدن غم و اندوه و آمادگی زمین برای بروز فتنه، بانگ دلخراش سفیانی از فراز منبر در شام شنیده میشود و آسایش از زمین رخت برمیگیرد.
با این وجود، این بانگ دلخراش برای مؤمنین و منتظران نویدبخش است؛ چرا که زمان فرارسیدن ظهور را گوشزد میکند.
این مطلب مستفاد از کلام امام باقر علیه السلام است که میفرمایند: ـ منتظر بانگ سفیانی باشید که به طور ناگهانی از دمشق شنیده میشود.
در این بانگ فرج عظیمی برای شما است؛ زیرا که این بانگ نویدبخش پیروزی بزرگ شماست.
4.
زمان خروج سفیانی: و در خطبهای جناب مولی الموحّدین، امیرالمؤمنین میفرمایند: ـ آنگاه که ناقوس صیحه کشد و فریاد برآورد و کابوس سربلند نماید و گاومیش به سخن درآید، اینها از شگفتیهاست.
چه شگفتی از این بالاتر که آتش در نصیبین برافروخته شود و پرچم عثمانی در بیابان سوداء برافراشته گردد و بصره را تشنّج فراگیرد و برخی بر دیگران فائق آیند و منازعه و مشاجره هر قومی درگیرد (تا آنجا که حضرت فرمودند:) هرقل در قسطنطنیه به بطارقه سفیانی تسلیم گردد و سر تسلیم برای او فرود آورد؛ در این هنگام شما در انتظار سخن گفتن موسی با درخت درکوه طور باشید.
توضیح حدیث: ظاهراً مراد ناقوس نصاری و فرنگیان است که در بلاد اسلام صدای آنها بلند شود و در بلاد مسلمین معبد نصاری بنا گردد و صدای ناقوس در آنها به گوش رسد، که این سخن بر ضعف اسلام و قوّت و غلبه کفر دلالت دارد و مراد از کبس کابوس سربلندنمودن هر کسی برای ریاست و سلطنت است.
در لغت کابوس به معنی صرع نیز آمده است که مقدّمه جنون میباشد که با توجّه به این معنا «کبس کابوس» آن میشود که مردم به تخیلات واهی نفسانی برای فتنه و آشوب سربلند مینمایند.
و امّا مراد از تکلَّم جاموس شاید قلدری و بیفهمی باشد که مسلّط به خلق شود و همچنین شهر نصیبین که در روایت مذکور افتاده است بلدی است در میان شام و عراق و مراد از ظهور رایات عثمانیه در «وادی سود» همان پرچم سفیانی میباشد و مراد از سخن گفتن موسی بن عمران در کوه طور با درخت سینا ظاهرشدن حضرت مهدی صاحب الزَّمان است که لسان ناطق الهی میباشد.
در نتیجه، این کلام اشاره است به اینکه متکلّم با موسی بن عمران در وادی طور و آن نوری که از شجره سینا تجلّی نمود، همان نور آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین و نور ولایت است.
محمد بن همام به سلسله سند خود از بَزَنطِی، او از امام رضا علیه السلام روایت میکند که آن حضرت فرمود: پیش از وقوع این امر باید سفیانی و یمانی و مروانی و شعیب بن صالح خروج نمایند.
از امیر مؤمنان علیه السلام است: ـ روز جمعه خروج میکند و بر فراز منبر دمشق قرار میگیرد و آن نخستین منبری است که او صعود میکند.
آنگاه خطبه میخواند و به مردم فرمان جهاد میدهد و از آنها بیعت میگیرد که هرگز با او مخالفت نکنند، چه بر طبق خواسته شان باشد یا بر خلاف آن.
5.
حوادث خروج سفیانی: سفیانی ـ به شهادت روایات موجود ـ جنبش خود را از خارج دمشق، از منطقه وادی یابس (که بنا بر احتمال برخی مراد همان منطقه حوران یا درعا در مرز اردن ـ سوریه است) در ماه رجب المرجّب میآغازد.
برخی از روایات وارده در این باب از نظر گذشت.
نُعیم، با سند خود از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام روایت کرده که حضرت فرمود: ـ سفیانی به آن کسی که با لشکرش داخل کوفه شده، بعد از آنکه آنجا را مانند پوست برّه بر هم مالیده فرمان میدهد رفتن به سمت حجاز را.
پس او میرود به جانب مدینه و شمشیر در قریش میگذارد و از آنها و انصار چهارصد نفر را میکشد و شکم پاره میکند و میکشد.
برادر و خواهری از قریش به نامهای محمّد و فاطمه، که پس از کشتن آن دو را بر در مسجد به دار میآویزد.
سیّد بن طاووس پس از بیان این روایت به روایت دیگری که همچون سلف خود مروی از امیرالمؤمنین علی علیه السّلام استناد میکند که حضرت میفرمایند: ـ سفیانی لشکری را به سوی مدینه بر میانگیزاند، پس آنان تا آنجا که امکان داشته باشند از آل محمَّد علیهم السَّلام را میکشند ـ مردان و زنانی از بنی هاشم را ـ در این حال مهدی و مستنصر از مدینه به مکَّه فرار میکنند.
سفیانی به طلب آنها لشکر میفرستد.
در حالی که آنها به حرم امن خدا رسیدهاند.
سفیانی در بادی امر به تحکیم مواضع خود در داخل میپردازد.
دشمن سرسخت او در ابتدا «اَبقَع» و هوادارانش میباشد که از دشمنان سرسخت سفیانی و شیعیان محسوب میشود.
برخی بر این احتمال صحّه گذاردهاند که ابقع و هوادارانش همان بنی مروان هستند.
سفیانی در نهایت بر مروانی غالب میشود و به مدّت سه ماه به کشتار بنی مروان میپردازد؛ آنگاه به سمت اهل مشرق میآید تا اینکه وارد کوفه میشود.
سفیانی پس از فارغ شدن از داخل عملیّات برون مرزی خود را تدارک میبیند و نبرد بزرگ قرقیسیا که در مرزهای سوریه، عراق و ترکیه اتّفاق میافتد در ادامه همین تصمیم میباشد.
هر چند که در این نبرد خون بیش از یکصد هزار نفر بر زمین میریزد؛ امّا برای هیچکدام از طرفین درگیر پیروزی در برندارد.
6.عقیده سفیانی: در روایات ما تصریح شده است که سفیانی مسلمانی منحرف از دین است که کینهای بس شدید به علی و آل او و دوستدارانش دارد.
او با هرچه که نیک است در نبرد میباشد و بارزترین امر نیک محبّت علی و آلش علیهم السّلام است که سفیانی با آن در تضادّ و دشمنی است.
از امام محمّد باقر نقل شده است که فرمودند: «گویا من سفیانی را میبینم که در سرزمین سرسبز شما کوفه اقامت گزیده، منادی او ندا میدهد: هر کس سر یک تن از پیروان علی را بیاورد جایزهای معادل هزار درهم میستاند.
در این هنگام همسایه بر همسایه یورش برده و میگوید که همسایهاش از زمره یاران علی است، گردن او را میزند و هزار درهم جایزه میگیرد.
آگاه باشید، در آن روز حکومت شما در دست حرامزادگان خواهد بود.
» سفیانی برای پیشبرد امر