نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى 
ارزش اقتصادى فدک 
کشمکشهاى سقیفه در راه انتخاب خلیفه به پایان رسید وابوبکر زمام خلافت را به دست گرفت .حضرت على علیه السلام با گروهى از یاران با وفاى او از صحنه حکومت بیرون رفت، ولى پس از تنویر افکار وآگاه ساختن اذهان عمومى، براى حفظ وحدت کلمه، از در مخالفت وارد نشد واز طریق تعلیم وتفسیر مفاهیم عالى قرآن وقضاوت صحیح واحتجاج واستدلال با دانشمندان اهل کتاب و...
به خدمات فردى واجتماعى خود ادامه داد.
امام علیه السلام در میان مسلمانان واجد کمالات بسیارى بود که هرگز ممکن نبود رقباى وى این کمالات را از او بگیرند.او پسر عم وداماد پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم، وصى بلافصل او، مجاهد نامدار وجانباز بزرگ اسلام وباب علم نبیصلى الله علیه و آله و سلم بود.
هیچ کس نمىتوانست سبقت او را در اسلام وعلم وسیع واحاطه بى نظیر وى را بر قرآن وحدیث وبر اصول وفروع دین وبر کتابهاى آسمانى انکار کند یا این فضایل را از او سلب نماید.
در این میان، امام علیه السلام امتیاز خاصى داشت که ممکن بود در آینده براى دستگاه خلافت ایجاد اشکال کند وآن قدرت اقتصادى ودر آمدى بود که از طریق فدک به او مىرسید .
از این جهت، دستگاه خلافت مصلحت دید که این قدرت را از دست امام علیه السلام خارج کند، زیرا این امتیاز همچون امتیازات دیگر نبود که نتوان آن را از امام علیه السلام گرفت .
(1) 
مشخصات فدک 
سرزمین آباد وحاصلخیزى را که در نزدیکى خیبر قرار داشت وفاصله آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود وپس از دژهاى خیبر محل اتکاى یهودیان حجاز به شمار مىرفت قریه «فدک» مىنامیدند .
(2) پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم پس از آنکه نیروهاى یهود را در «خیبر» و«وادى القرى» و«تیما» در هم شکست وخلأ بزرگى را که در شمال مدینه احساس مىشد با نیروى نظامى اسلام پر کرد، براى پایان دادن به قدرت یهود در این سرزمین، که براى اسلام ومسلمانان کانون خطر وتحریک بر ضد اسلام به شمار مىرفت، سفیرى به نام محیط را نزد سران فدک فرستاد .یوشع بن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت صلح وتسلیم را بر نبرد ترجیح داد وساکنان آنجا متعهد شدند که نیمى از محصول هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارند واز آن پس زیر لواى اسلام زندگى کنند وبر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند.
حکومت اسلام نیز، متقابلا، تأمین امنیت منطقه آنان را متعهد شد.
در اسلام سرزمینهایى که از طریق جنگ ونبرد نظامى گرفته شود متعلق به عموم مسلمانان است واداره آن به دست حکام شرع خواهد بود.
ولى سرزمینى که بدون هجوم نظامى ونبرد در اختیار مسلمانان قرار مىگیرد مربوط به شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وامام پس از اوست وباید به طورى که در قوانین اسلام معین شده است، در موارد خاصى بکار رود، ویکى از آن موارد این است که پیامبر وامام نیازمندیهاى مشروع نزدیکان خود را به وجه آبرومندى برطرف سازند.
(3) 
 فدک هدیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ محدثان ومفسران شیعه وگروهى از دانشمندان سنى مىنویسند: وقتى آیه وآت ذا القربى حقه و المسکین و ابن السبیل (4) نازل شد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دختر خود حضرت فاطمه را خواست وفدک را به وى واگذار کرد.
(5) ناقل این مطلب ابوسعید خدرى یکى از صحابه بزرگ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است .
کلیه مفسران شیعه وسنى قبول دارند که آیه در حقنزدیکان وخویشاوندان پیامبر نازل شده است ودختر آن حضرت بهترین مصداق براى ذا القربى است.حتى هنگامى که مردى شامى به على بن الحسین زین العابدین ـعلیه السلام گفت:خود را معرفى کن، آن حضرت براى شناساندن خود به شامیان آیه فوق را تلاوت کرد واین مطلب چنان در میان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامى، در حالى که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت مىداد، به آن حضرت چنین عرض کرد: به سبب نزدیکى وخویشاوندى خاصى که با حضرت رسول دارید خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بدهد.
(6) خلاصه گفتار آنکه آیه در حق حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ و فرزندان وى نازل شده ومورد اتفاق مسلمانان است، ولى این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر گرامى خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخى از دانشمندان سنى است.
چرا پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید؟
مى دانیم وتاریخ زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وخاندان او به خوبى گواهى مىدهد که آنان هرگز دلبستگى به دنیا نداشتهاند وچیزى که در نظر آنان ارزشى نداشت همان ثروت دنیا بود.
مع الوصف مىبینیم که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید وآن را به خاندان حضرت على ـعلیه السلام اختصاص داد.در اینجا این سؤال پیش مىآید که چرا پیامبر فدک را به دختر خود بخشید.
در پاسخ به این سؤال وجوه زیر را مىتوان ذکر کرد: 1ـ زمامدارى مسلمانان پس از فوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم،طبق تصریحات مکرر آن حضرت، با امیر مؤمنان ـعلیه السلام بود واین مقام ومنصب به هزینه سنگین نیاز داشت.
حضرت على ـعلیه السلام براى اداره امور وابسته به منصب خلافت مىتوانست از در آمد فدک به نحو احسن استفاده کند.
گویا دستگاه خلافت از این پیش بینى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مطلع شده بود که در همان روزهاى نخست فدک را از دست خاندان پیامبرخارج کرد.
2ـ دودمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، که مظهر کامل آن یگانه دختر وى ونور دیدگانش حضرت حسن ـعلیه السلام وحضرت حسین ـعلیه السلام بود، باید پس از فوت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به صورت آبرومندى زندگى کنند وحیثیت وشرف رسول اکرم وخاندانش محفوظ بماند.
براى تأمین این منظور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید .
3ـ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىدانست که گروهى کینه حضرت على ـعلیه السلام را در دل دارند، زیرا بسیارى از بستگان ایشان به شمشیر وى در میدانهاى جهاد کشته شدهاند .
یکى از راههاى زدودن این کینه این بود که امام ـعلیه السلام از طریق کمکهاى مالى از آنان دلجویى کند وعواطف آنان را به خود جلب نماید.
همچنین به کلیه بینوایان ودرماندگان کمک کند وازاین طریق موانع عاطفى که بر سر راه خلافت او بود از میان برداشته شود.
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، هرچند ظاهرا فدک را به زهرا ـ علیها السلام ـبخشید، ولى در آمد آن در اختیار صاحب ولایت بود تا از آن، علاوه بر تأمین ضروریات زندگى خود، به نفع اسلام ومسلمانان استفاده کند.
درآمد فدک با مراجعه به تاریخ، همه این جهات سه گانه در ذهن انسان قوت مىگیرد.زیرا فدک یک منطقه حاصلخیز بود که مىتوانست حضرت على ـعلیه السلام را در راه اهداف خویش کمک کند.
حلبى، مورخ معروف، در سیره خود مىنویسد: ابوبکر مایل بود که فدک در دست دختر پیامبر پاقى بماند وحق مالکیت فاطمه را در ورقه اى تصدیق کرد؛ اما عمر از دادن ورقه به فاطمه مانع شد ورو به ابوبکر کرد وگفت: فردا به درآمد فدک نیاز شدیدى پیدا خواهى کرد، زیرا اگر مشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینه جنگى را تأمین مىکنى.
(7) از این جمله استفاده مىشود که در آمد فدک به مقدارى بوده است که مىتوانسته بخشى از هزینه جهاد با دشمن را تأمین کند.
از این جهت لازم بود که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم این قدرت اقتصادى را در اختیار حضرت على ـعلیه السلام بگذارد.
ابن ابى الحدید مىگوید: من به یکى از دانشمندان مذهب امامیه در بارهفدک چنین گفتم:دهکده فدک آنچنان وسعت نداشت وسرزمین به این کوچکى، که جز چند نخل در آنجا نبود، اینقدر مهم نبود که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند.او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه مىکنى.شماره نخلهاى آنجا از نخلهاى کنونى کوفه کمتر نبود.به طورمسلم ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز براى این بود که مبادا امیر مؤمنان از درا مد آنجا براى مبارزه با دستگاه خلافت استفاده کند.
لذا نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیه بنى هاشم وفرزندان عبد المطلب را از حقوق مشروع خود(خمس غنائم) هم بى نصیب نمودند.
افرادى که باید مدام به دنبال تأمین زندگى بروند وبا نیازمندى به سر ببرند هرگز فکر مبارزه با وضع موجود را در مغز خود نمىپرورانند.
(8) امام موسى بن جعفر ـعلیه السلام حدود مرزى فدک را در حدیثى چنین تحدید مىکند: فدک از یک طرف به «عدن»، از طرف دوم به «سمرقند»، از جهت سوم به «آفریقا»، از جانب چهارم به دریاها وجزیرهها وارمنستان ...
محدود مىشد.
(9) به طور مسلم فدک، که بخشى از خیبر بود، چنان حدودى نداشت؛ مقصود امام کاظم ـعلیه السلام این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامى که حدود چهارگانهآن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است.
قطب الدین راوندى مىنویسد: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم سرزمین فدک را به مبلغ بیست وچهار هزار دینار اجاره داد.
در برخى از احادیث هفتاد هزار دینار نیز نقل شده است واین اختلاف به حسب تفاوت در آمد سالانه آن بوده است.
هنگامى که معاویه به خلافت رسید فدک را میان سه نفر تقسیم کرد:یک سوم آن را به مروان بن حکم ویک سوم دیگر را به عمرو بن عثمان وثلث آخر را به فرزند خود یزید داد.
وچون مروان به خلافت رسید همه سهام را جزو تیول خود قرار داد.
(10) از این نحوه تقسیم استفاده مىشود که فدک سرزمین قابل ملاحظه اى بوده است که معاویه آن را میان سه نفر، که هریک نماینده فامیل بزرگى بود، تقسیم کرد.
هنگامى که حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ با ابوبکر در بارهفدک سخن گفت وگواهان خود را براى اثبات مدعاى خود نزد او برد، وى در پاسخ دختر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گفت:فدک ملک شخصى پیامبر نبوده، بلکه از اموال مسلمانان بود که از در آمد آن سپاهى را مجهز مىکرد وبراى نبرد با دشمنان مىفرستاد ودر راه خدا نیز انفاق مىکرد.
(11) اینکه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با در آمد فدک سپاه بسیج مىکرد یا آن را میان بنى هاشم وبینوایان تقسیم مىنمود حاکى است که این بخش از خیبر در آمد سرشارى داشته که براى بسیج سپاه کافى بوده است.
هنگامى که عمر تصمیم گرفت شبه جزیره را از یهودیان پاک سازد به آنان اخطار کرد که سرزمینهاى خود را به دولت اسلامى واگذار کنند وبهاى آن را بگیرند وفدک را تخلیه کنند.
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم از روز نخست با یهودیان ساکن فدک قرار گذاشته بود که نیمى از آن را در اختیار داشته باشند ونیم دیگر را به رسول خدا واگذار کنند.ازاین جهت، خلیفه ابن تیهان وفروه وحباب وزید بن ثابت را به فدک اعزام کرد تا بهاى مقدار غصب شده آن را پس از قیمت گذارى به ساکنان یهودى آنجا بپردازد.
آنان سهم یهودیانرا به پنجاه هزار درهم تقویم کردند وعمر این مبلغ را از مالى که از عراق به دست آمده بود پرداخت .
(12) انگیزههاى تصرف فدک هوادارى گروهى از یاران پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از خلافت وجانشینى ابوبکر نخستین پل پیروزى او بود ودر نتیجه خزرجیان که نیرومندترین تیرهانصار بودند، با مخالفت تیره دیگر آنان از صحنه مبارزه بیرون رفتند وبنى هاشم، که در رأس آنان حضرت على ـعلیه السلام قرار داشت، بنابه عللى که در گذشته ذکر شد، پس از روشن کردن اذهان عمومى، از قیام مسلحانه ودسته بندى در برابر حزب حاکم خوددارى کردند.
ولى این پیروزى نسبى در مدینه براى خلافت کافى نبود وبه حمایت مکه نیز نیاز داشت.
ولى بنى امیه، که در رأس آنها ابوسفیان قرار داشت، جمعیت نیرومندى بودند که خلافت خلیفه را به رسمیت نشناخته، انتظار مىکشیدند که از نظر ابوسفیان وتأیید وتصویب وى آگاه شوند .
لذا هنگامى که خبر رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به مکه رسید فرماندار مکه، که جوان بیست وچند ساله اى به نام عتاب بن اسید بن العاص بود، مردم را از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آگاه ساخت ولى از خلافت وجانشینى او چیزى به مردم نگفت در صورتى که هردو حادثه مقارن هم رخ داده، طبعا با هم گزارش شده بود وبسیار بعید است که خبر یکى از