دانلود مقاله ادبیات کودکان و نوجوانان

Word 110 KB 15924 31
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مطالعات دانشگاهی
    ادبیات کودک ایران در مقایسه با ادبیات کودک کشورهای دیگر حتی کشورهای در حال توسعه، از فقدان مطالعات دانشکاهی رنج می برد .

    هنوز از رشته مستقل ادبیات کودک خبری نیست و در اغلب دانشگاه های کشور جز چند واحد در حاشیه برخی از رشته ها چیزی به نام ادبیات کودک وجود ندارد و اگر از یک استثنا در دانشگاه شیراز بگذریم ، می‌توانیم ادعا کنیم مطالعات دانشگاهی در حوزه ادبیات کودک وجود ندارد.


    قضاوت درباره این وضعیت در ظاهر ساده به نظر می رسد، اما میتوان رد پایی از برخی گرایش ها دید که چندان ،با دانشگاهی شدن ادبیات کودک و به تبع آن مطالعات دانشگاهی میانه‌ای ندارد و متقدند که ادبیات کودک امری غریزی است و باید از راه های دیگری در گسترش و تقویت ان کوشید و چه بسا دانشگاه ها به کیفیت ان نینجامد ، امّا از سوی دیگر اغلب با اشاره به تجربه های کشور های دیگر به اهمیت نقش دانشگاه و مطالعات دانشگاهی تاکیید می کنند.

    برای این افراد شاید نخستین پرسش این باشد که چرا در ایران مطالعات دانشگاهی در حوزه ادبیات کودک شکل نگرفته‌است وچه موانعی روی این پدیده قرار دارد .
    شماره آینده پژوهشنامه ادبیات کودک ونوجوان اختصاص داده‌ایم.


    دوستان گرامی و پژوهشگران و مؤلفان محترم می‌توانند مقاله‌های خود را تا تاریخ پایان تابستان با موضوع پیشنهادی موضوع‌های دیگر مرتبط، به پژوهشنامه ارسال کنند
    ضرورت پژوهش در حوزه ادبیات کودکان چیست؟


    ادبیات کودکان به عنوان یک نهاد، که ساختار و سازوکارهای خود را دارد، در تعامل با جامعه، آموزش و پرورش و دانشگاه همواره باید خود را در جهتی معنا دار که در آن هسته و هدف پیشرفت نیز منظور شده باشد، بازتولید کند.

    هدف از پژوهش در هر حوزه ای از علم و دانش نیز باز تولید آن نهاد علمی یا اجتماعی با هدف شناسایی سازوکارها و ساختارهای آن در جهت گسترش معنادار آن پدیده است.

    بنابراین هیچ نهادی نیست که بی نیاز از پژوهش باشد.

    نهاد بدون پژوهش مانند، مانداب‌هایی است که به مرور زمان به گنداب تبدیل می‌شوند.

    اما پژوهش در این عرصه روندهای گوناگونی دارد.

    .

    .

    ادبیات کودکان به عنوان یک نهاد، که ساختار و سازوکارهای خود را دارد، در تعامل با جامعه، آموزش و پرورش و دانشگاه همواره باید خود را در جهتی معنا دار که در آن هسته و هدف پیشرفت نیز منظور شده باشد، بازتولید کند.

    رابطه بینا فرهنگی و ادبیات کودکان ضرورت رابطه بینافرهنگی، از کجا سرچشمه می‌گیرد و چرا باید فرهنگ‌های مختلف با هم رابطه داشته باشند؟

    رابطه بینافرهنگی، چه نسبتی با ادبیات و کتاب کودک دارد و شکل‌گیری چنین رابطه‌ای، مستلزم عبور از چه موانعی است؟

    در جهان امروز، اگر ادبیات کودک ما وارد چنین رابطه‌ای نشود، چه‌ آسیبی می‌بیند و این رابطه چه جهتی می‌تواند داشته‌ باشد؟

    این‌ها پرسش‌هایی است که در میزگردی با حضور رامین جهانبگلو (روشنفکر برجسته ایرانی و استاد فلسفه در دانشگاه‌های معتبر دنیا)، محسن سلیمانی (مترجم و مدرس ادبیات داستانی) و شهرام اقبال‌زاده (مترجم و منتقد)، مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.

    پژوهشنامه: موضوع بحث‌مان همان‌جور که دوستان هم اطلاع دارند، روابط بینافرهنگی و ارتباطش با ادبیات، به ویژه ادبیات کودک و نوجوان است.

    برای شروع بحث، می‌توانیم از خود این مفهوم و ضرورت‌های شکل‌گیری‌اش شروع کنیم و یا اگر این قضیه سوابقی دارد، به آن هم اشاره‌ای شود.

    رامین جهانبگلو: من فکر می‌کنم این بحث، یک بحث خیلی قدیمی است.

    برای این‌که شما وقتی درباره رابطه بین فرهنگ‌ها صحبت می‌کنید، طبیعتاً به دوره‌های تاریخی قبلی هم برمی‌گردد و این‌که تمدن‌ها چگونه با همدیگر این ارتباط‌ها را داشته‌اند و نتایج این ارتباطات چه بوده.

    مثلاً تأثیرهایی که بعضی تمدن‌ها بر معماری جوامع و تمدن‌های دیگر گذاشته‌اند، کاملاً آشکار است.

    البته آن چیزی که ما امروزه در قرن بیست‌و‌یکم، درباره روابط بین فرهنگی مدنظر داریم، اساساً یک پدیده مدرن است.

    چرا پدیده مدرن است؟

    چون من فکر می‌کنم که مسئله اصلی که ما را به این‌جا رسانده در قرن بیست‌و‌یکم، خصوصاً از وقتی در دهکده جهانی قرار گرفتیم و مسائل میان فرهنگی به مراتب مهم‌تر شده، در واقع، نوعی رابطه بین «سوژه» و «دیگری» است که اساساً با فاع‍لِ شناسنده مدرن به وجود می‌آید.

    چنین حالتی فقط در دنیای مدرن می‌تواند شکل بگیرد.

    از یک دوره‌ای به بعد، مسئله‌ای که خصوصاً برای غرب مطرح می‌شود، این است که «آن دیگری» که در مقابل فاعل شناسنده غربی قرار می‌‌گیرد، کیست؟

    طبیعتاً اعتلای این فکر در دوره‌ روشنگری، به مراتب خودش را بیش‌تر نشان می‌دهد؛ یعنی این‌که ما باید برویم تمدن‌های دیگر را بشناسیم و درباره‌شان صحبت بکنیم که البته، جنبه منفی‌اش را مثلاً کسی مثل ادواد سعید، به عنوان شرق‌شناسی به ما معرفی می‌کند که در حقیقت، بیانگر تسلط غرب است بر شرق؛ بدون توجه درست به آن دیگری.

    من البته کاملاً با این ایده موافق نیستم.

    برای این‌که فکر می‌کنم این مبنای مردم‌شناسی که برویم و تمدن‌های دیگر را هم کشف کنیم، شکل خاصی از عقلانیت است که جدا از آن‌چه مردم دوران باستان هم از سر کنجکاوی در پی آن بودند، یعنی شناخت جاها و آدم‌های دیگر، فقط بر مبنای سلطه بر دیگری نبوده و نیست.

    البته، تسلط و استیلای سیاسی هم مدنظر غربی‌ها بوده، ولی نتیجه‌اش فراتر از این و به هر حال کاملاً مثبت است؛ مخصوصاً از نظر فرهنگی.

    از جمله نتایجش این بوده که توانسته فرهنگ غرب و فرهنگ شرق را تا حد زیادی به هم نزدیک کند.

    عناصری از فرهنگ شرق را بیاورد و آن را در منظومه ذهنی و فکری غرب پیاده کند و هم‌چنین منظومه ذهنی و فکری غرب را به شرق بشناساند.

    می‌شود گفت توسعه این فکر که سوژه مدرن می‌خواهد دیگری را کشف کند و چگونگ‍یِ این کشف، طبیعتاً با پیشرفت سامایه‌داری، با پیشرفت عقلانیت مدرن و با شکل‌گرفتن دولت‌های مدرن و روابط بین‌الملل همراه بوده و ما را رسانده به این بحث میان فرهنگی که امروزه مطرح می‌کنیم که طبیعتاً تا حدی دنباله‌رو تحولاتی است که جهان در قرن بیستم از سر گذرانده است.

    این موضوع که کشورها و فرهنگ‌ها چگونه‌ می‌توانند به هم نزدیک شوند و به وضعیتی جهان شمول برسند، در جهان امروز مفهوم اصلی «بشریت» است.

    امروزه وقتی شما درباره مسئله میان فرهنگی صحبت می‌کنید، طبیعتاً اولین نکته‌ای که به ذهن می‌رسد، این است که این فرهنگ‌ها هر کدام‌شان چگونه می‌توانند جهان شمول باشند؟

    پژوهشنامه: ضمن این‌که خودشان باشند.

    جهانبگلو: بله، ضمن این‌که خودشان باشند،‌چگونه می‌توانند جهان شمول شوند؟

    به نظر من اصلاً در قرن بیست‌و‌یکم، شما نمی‌توانید در مورد روابط میان فرهنگی صحبت کنید؛ مگر این‌که این بحث کلیت با جهان شمول بودن مطرح شود.

    دلیلش خیلی روشن است.

    یا این‌که شما دارید در مورد فرهنگ‌های پیرامونی و حاشیه‌ای صحبت می‌کنید که هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند و فقط با یک نوعی گفت‌و‌گو در بین خودشان می‌خواهند این کار را انجام بدهند، با این‌که دارید در مورد فرهنگ‌هایی صحبت می‌کنید که مجموعه‌ای از ارزش‌های اخلاقی یا سیاسی را قبول دارند؛ مثل حقوق بشر و همین هم موجب می‌‌شود که آن‌ها بتوانند به آن اصول جهان شمول اعتقاد داشته و به همدیگر نزدیک باشند؛ مثلاً اصولی که در اقتصاد بین‌الملل یا در روابط بین‌الملل می‌بینیم و یا در مسائل فرهنگی.

    من فکر می‌کنم این همان عامل اصلی است که در دنیای امروز، می‌تواند بحث میان فرهنگی را پیش ببرد.

    بحث میان فرهنگی، امروزه بحث مرکز و پیرامون را هم مطرح می‌کند.

    این سؤال مهمی است که آیا ما یک مرکز داریم که همان غرب مدرن است و یک پیرامون که شامل کشورهای حاشیه‌ای و پیرامونی می‌شود و آن‌ها فقط باید تابع این مرکز باشند و تمام دستاوردهایی را که این مرکز به قرن بیست‌ویکم داده، بپذیرند یا این‌که در حقیقت، همه ما در دایره بزرگ‌تری قرار داریم که تمام این فرهنگ‌ها، شعاع‌های مختلف این دایره را تشکیل می‌دهند؟

    فرض کنید وقتی در مورد فرهنگ قرن بیست‌ویکم صحبت می‌کنیم، آیا فرهنگ ایرانی، چینی، هندی،‌آمریکایی و انگلیسی و...

    فرهنگ‌هایی هستند که در این قرن فرهنگ قرن‌ بیست‌ویکم را می‌سازند؟

    آیا وقتی داریم در مورد مسائل میان فرهنگی در قرن بیست‌ویکم صحبت می‌کنیم، آیا مسئله ما فقط تمدن غرب است یا این‌که اساساً موضوع بحث میان فرهنگی، نتیجه دیالوگ‌ و گفت‌وگویی است که میان فرهنگ‌ها و هویت‌های قومی گوناگون، برای به وجود آوردن فرهنگ قرن بیست‌ویکم صورت می‌گیرد؟

    اقبال‌زاده: آقای جهانبگلو به پیشینه تاریخی بحث اشاره‌ای کردند.

    به هر حال، روابط بینافرهنگی به گذشته‌های خیلی دور بر‌می‌گردد، اما اگر بخواهیم از جهانی شدن و فرهنگ‌ جهانی صحبت بکنیم، این پدیده مدرن است.

    ایشان به سوژه مدرن اشاره کردند و به دیدگاه ادوارد سعید.

    آیا سوژه مدرن و غرب سرمایه‌داری که مبنای جهانی شدن فراهم می‌کند، با تولید انبوه و به دنبال جهانی شدن است، چه برای فروش کالا و چه برای تأمین مواد اولیه و امروزه صدور سرمایه و تکنولوژی، آیا دیگری را می‌پذیرد یا صرفاً فرهنگ‌های دیگر را به عنوان یک ا‌ُبژه نگاه می‌کند؟

    یعنی آیا همان رابطه یک سویه تسلط سوژه بر ابژه است که وقتی دیگری را بشناسم، بهتر می‌توانم آن را تحت استیلای خودم در بیاورم یا رابطه‌ دوسویه است؟

    دست‌کم می‌شود گفت که در دوران سرمایه‌داری کلاسیک و استعمار کهن، این رابطه بیش‌تر یک‌سویه و اقتدار‌گرایانه است و از استیلای سوژه غرب بر ابژه شرق حکایت دارد.

    یعنی در یک سو «سوژه» اندیشمند و فاعل شناسنده قرار دارد که کار خلاقه انجام می‌دهد و هم اندیشه و هم کالا تولید می‌کند و در سوی دیگر تنها «ابژه» پذیرنده به عنوان بازار مصرف کالاهای مصرفی و اندیشه‌ای، تولید شده غرب.

    شرق و غرب که می‌گویم، به مفهوم گسترده و جهانی‌اش هست.

    می‌توانیم شمال و جنوب بگوییم یا هر چیز دیگری.

    به این معنا که کشورهای سرمایه‌داری را مرکز بگیریم و غیرسامایه‌داری و ما قبل سرمایه‌داری را پیرامون و دنیا را به این دو گروه تقسیم کنیم.

    به هر حال، این پدیده‌ مدرنی است که همراه با رشد سرمایه‌داری، فرهنگ هم جنبه جهانی پیدا می‌کند.

    شما موقعی که کالا را می‌برید، خواه‌ناخواه فرهنگ را هم می‌برید.

    یک حرف نمادین ذکر می‌کنم از یکی از شخصیت‌های آفریقایی که متأسفانه اسمش را فراموش کرده‌ام.

    می‌گوید، موقعی که غربی‌ها آمدند به آفریقا اول آن‌‌ها صلیب داشتند و ما زمین.

    بعد از مدتی دیدیم که ما صلیب داریم و آن‌ها زمین.

    توجه می‌فرمایید؟

    یعنی انتقال فرهنگ به صورت ه‍ِژ‌ِمونیک.

    یعنی از بین رفتن یا در حاشیه قرار گرفتن فرهنگ بومی آن‌ها، از جمله دین بومی‌شان و استقرار سلطه فرهنگ غرب.

    مثلاً یکی از جنبه‌هایش مسیحیت است.

    این را فقط به عنوان نماد می‌گیریم، خواه‌نا‌خواه شما موقعی که کالاهای جدید مدرن را می‌برید، فرهنگش هم همراهش می‌آید و این فرهنگ، همان‌طور که کالایش می‌کوشد بازار را تحت سلطه بگیرد، از حیث فرهنگ هم سعی می‌کند فرهنگ‌های دیگر را تحت سلطه بگیرد و این رابطه‌ای، بیش‌تر یک سویه‌است.

    این‌که در برابرش مقاومت می‌شود، در واقع برای این است که سوژه غربی، ابژه شرقی را نمی‌پذیرد دست‌‌کم می‌خواهد آن را تحت سلطه داشته باشد.

    به هر حال، با مقاومت‌هایی که می‌شود، خود شرق هم سعی می‌کند بگوید که من هم سوژه‌ای هستم برای خودم که توی اُبژه را می‌خواهم بشناسم و گاهی این رابطه به صورت خصومت‌آمیز در می‌آید و ابژه‌ای که به عنوان «شرق» تحت سلطه قرار گرفته، می‌کوشد سوژه «غرب» را خرد بکند یا عقب بنشاند.

    در واقع، این گفت‌وگو و رابطه، لااقل تا جنگ جهانی اول و به نوعی تا جنگ جهانی دوم، رابطه‌ای برابر و مبتنی بر گفت‌وگوی واقعی نیست، بلکه رابطه مبتنی بر سلطه و استیلاست.

    در واقع مبتنی بر پذیرش حضور برابر دیگری نیست.

    هر چند گاه پیامد‌های مثبتی هم دارد، نباید جنبه‌های منفی آن را هم نادیده گرفت.

    در قلمرو فرهنگ، فرهنگ مدرن همه مرزهای اقلیمی را در می‌نوردد، اما به گفته ماتیو آرنولد امروزه فرهنگ، دانستن و شناختن بهترین گفته‌ها و بهترین اندیشه‌ها در سراسر جهان است.

    جهانبگو: وقتی شما در مورد جهانی شدن صحبت می‌کنید و روند جهانی شدن، فکر می‌‌کنم این‌جا باید تفکیکی قائل شد بین جهانی بودن و جهانی شدن.

    چیزی که در مورد جهانی شدن گفته می‌شود و شما هم به درستی گفتید، یک فرآیند سیاسی و اقتصادی است که طبیعتاً پروژه اصلی مدرنیته را که مسئله سرور و مالک طبیعت شدن است، در بر‌می‌گیرد.

    این وضعیتی است که شما از دکارت به بعد، دارید می‌بینید و در فسلفه مدرن هم به چشم می‌خورد.

    در پروژه خود سرمایه‌داری و تکنولوژی هم دیده می‌شود.

    به معنای این‌که عقل ابزاری باید در جهان مسلط بشود.

    این کاملاً در روند جهانی شدن اقتصاد و سیاست، در دنیای امروز هم وجود دارد، ولی مسئله اصلی که من فکر می‌کنم الان مطرح شده و البته آن هم به نوعی نتیجه روند جهانی شدن مدرنیته است، مدرنیته‌ای است که دارد حالت «گلوبال» (جهانی) به خودش می‌گیرد و به تمام فرهنگ‌ها نفوذ می‌کند؛ البته بیش‌تر در وجه ابزاری‌اش و نه در وجه انتقادی‌اش.

    مثلاً در همین ایران امروز، شما بیش‌تر این را در وجه ابزاری‌اش می‌بینید و کم‌تر در وجه انتقادی‌اش با آن مواجه می‌شوید.

    این مسئله مهمی که برای ما مطرح


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله ادبیات کودکان و نوجوانان, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله ادبیات کودکان و نوجوانان, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله ادبیات کودکان و نوجوانان

اهمیت‌ ادبیات‌ کودکان‌ و نوجوانان‌ بر خلاف‌ آنچه‌ تصوّر می‌شود، روزگار ما دوران‌ کودک‌سالاری‌ نیست‌ و درواقع‌، تمدّن‌ امروز به‌ کودک‌ فرصت‌ کودکی‌ نمی‌دهد تا آنجا که‌ دوران‌ جدید را دوره ‌ زوال‌ کودکی‌ نام‌ نهاده‌اند. سرعت‌ فزاینده ‌ سوداگری‌ و تولیدْ بزرگ‌ترها را بر آن‌ داشته‌ است‌ که‌ کودک‌ را هر چه‌ زودتر وارد چرخه ‌ تولید کنند. همچنین‌ بیم‌ آنان‌ از طغیان‌ نسل‌ نو باعث‌ ...

-1- بررسی تاریخچه کانون در ایران:(1) اولین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سال 1344 ه .ش با هدف ایجاد امکانات لازم جهت رشد و پرورش فکری و بدنی کودکان و نوجوانان و کمک به شکوفایی استعداد های ایشان به وجود آمد. 1-1-1- اهداف کانون را به طور خلاصه می توان در موارد زیر برشمرد: 1.تأسیس مراکز عرضه کتاب و آموزشهای فرهنگی و هنری مخصوص کودکان ونوجوانان در نقاط مختلف . 2.کمک به توسعه ...

بطور کلی دو روش عمده برای کار تئاتر با کودکان و نوجوانان وجود دارد: الف) روش کار با « متن آماده نمایشی» یا ( نمایشنامه ) ب ) روش کار « بدیهه سازی» یا « نمایش خلاق» برنامه ها و شیوه کار این دو روش با یکدیگر تفاوتهای اساسی دارد و نتایج حاصله نیز طبعاً متفاوت است. همانطور که از عنوان پیداست در روش کار با متن آماده نمایشی، معمولاً نمایشنامه مکتوب و اصطلاحاً «متن» نمایش، به صحنه ...

ادبیات و تصویرگری کتاب کودک ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل های آینده از بلای جنگ هستیم . و ایمان خود را مجدداً مورد تأکید قرار می دهیم … و برای نیل به این اهداف دگرپذیری و زیستن صلح آمیز دیگران را مد نظر داریم . در شرایط کنونی جهان و بنا به تجربه مردم جهان برای دفع جنگ و خشونت ، به عنوان یک امر حیاتی ، امکان شناخت معنای دگرپذیری و مدارا او یا چگونگی رفتارهای تند و خشونت دار فراهم ...

   ادبیات و تصویرگری کتاب کودک   ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل های آینده از بلای جنگ هستیم . و ایمان خود را مجدداً مورد تأکید قرار می دهیم … و برای نیل به این اهداف دگرپذیری و زیستن صلح آمیز دیگران را مد نظر داریم . در شرایط کنونی جهان و بنا به تجربه مردم جهان برای دفع جنگ و خشونت ، به عنوان یک امر حیاتی ، امکان شناخت معنای دگرپذیری و مدارا  او یا چگونگی ...

بیان مقدمه، مسأله و اهداف پژوهشی : هر تمدنی‌ که‌ در تاریخ‌ بوجود آمده‌ است‌ مبتنی‌ بر مطالعه‌ تحقیق‌ و پژوهش‌ بوده‌ است‌، سرزمین‌ باستانی‌ ایران‌ یکی‌از گهواره‌های‌ تمدن‌ بشری‌ بوده‌ است‌، آثار باقی‌ مانده‌ از آن‌ دوران‌ نشان‌ می‌دهد که‌ ایرانیان‌ در هنر، ادبیات‌، موسیقی‌،علم‌ و کشورداری‌ به‌ درجه‌ بالایی‌ از مدنیت‌ رسیده‌ بودند، دانشگاه‌ معروف‌ گندی‌ شاپور (جندی‌شاپور) و ...

تربیت دینی نوجوانان در دو بخش: الف)مراحل تربیت دینی، ب)نیازهای نوجوانان، مورد بررسی قرار می‌گیرد. الف) مراحل تربیت دینی ما در تربیت دینی پنج مرحله را به طور طبیعی پشت‌سر می‌گذاریم. این مراحل پیوسته و منظم، یکی پس از دیگری خواهند آمد. 1-اُنس دینی: نخستین مرحله‌ی تربیت دینی، اُنس دینی است. کودکی که در سال‌های نخست زندگی با قرآن و نماز خواندن پدر و مادر آشنا می‌شود و در سه یا چهار ...

ما مردم جهان مصمم به حفظ نسل های آینده از بلای جنگ هستیم . و ایمان خود را مجدداً مورد تأکید قرار می دهیم … و برای نیل به این اهداف دگرپذیری و زیستن صلح آمیز دیگران را مد نظر داریم . در شرایط کنونی جهان و بنا به تجربه مردم جهان برای دفع جنگ و خشونت ، به عنوان یک امر حیاتی ، امکان شناخت معنای دگرپذیری و مدارا او یا چگونگی رفتارهای تند و خشونت دار فراهم آمده است هیچ یک از این ...

پرورش خلاقیت درکودکان فلسفه برای کودکان و نوجوانان چیست؟ در اواخر سالهای 1960، زمانیکه متیو لیپمن در دانشگاه کلمبیا واقع در نیویورک در رشته فلسفه مشغول تدریس بود متوجه شد که دانشجویانش فاقد قدرت استدلال و قدرت تمیز و داوری هستند و همچنین متوجه شد که برای اینکه قدرت تفکر این دانشجویان بطور قابل ملاحظه ای تقویت شود، دیگر بسیار دیر شده بود . او به این فکر افتادم که این کار می بایست ...

ایران امروز که قر یب نیمی ا ز جمعیت آن بر اساس سن نما زیر ۱۹ سالگی قرار دارد بدون تردید بخش بزرگی از راه نا پیموده خود را در گرو حرکت وکنش های کودکان ونوجوانان امروز به عنوان نسل آتی این مرزوبوم وا نهاده است . هویت یابی وانتقال تاریخچه جنبش ها وخواسته ها وانتظارات پاسخ داده نشده مردم ما در طول حداقل سده اخیر تاکنون به این نسل آینده ساز، تنها راه نیل به جامعه مدنی است که بتواند ...

ثبت سفارش