دانلود مقاله تأویل در مثنوی

Word 95 KB 16035 26
مشخص نشده مشخص نشده ادبیات - زبان فارسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • چکیده:
    تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای وجودی به ادراک حقایق در هر مرتبه نایل می‏گردد.مولانا در مثنوی شریف که تفسیری عارفانه به شمار می‏آید فراوان به تأویل دست می‏زند؛ روش او جمع بین ظاهر و باطن است.

    او الفاظ را به معنای حقیقی خود می‏گیرد که این، البته، جز با شهود باطنی و رؤیت درونی به دست نمی‏آید.

    مولانا این معنا را با تمثیلهای متعدد و متنوع و دل‏انگیز به تصویر می‏کشد.



    کلیدواژه‏ها:
    قرآن کریم، تمثیل، ظاهر، عبارت، تعبیر مثنوی شریف، تأویل، باطن، اشارت، تجربه.


    مقدمه
    تأویل[2] شیوه‏ای کهن و باسابقه است و ریشه در باور به تقدس[3] متن دارد[4] و به گونه‏ای محدود کردن دو جهان (بیرونی و درونی) به متن است و آن بر این اندیشه استوار می‏‎باشد که حروف نوشتاری حامل رمزهای بنیادین و نامکشوف است.واژه یونانی هرمنیا[5] برگرفته از نام هرمس[6] ناظر به این باور می‏باشد که هرمس، رسول و پیام‏آور خدایان و گاه خدای آفریننده زبان و گفتار است.

    او هم پیام‏آور است و هم تأویل‏گر؛ البته تأویل در ادوار بعد در اندیشه بشری به تمام متون راه یافت.[7]سابقه‌ تأویل،‌ به یونانیان و حماسه ‌ایلیاد و ادیسه[8] و این بحث که آیا اثر افسانه است یا حقیقت برمی‏گردد و سپس در عصر بلوغ اندیشه در یونان به افلاطون و در ادامه به اصحاب فیلون[9] در تفسیر تورات و اصولاً احبار درمی‏پیوندد و در ادوار بعد نزد فرقه‏های زندیک مجوس در تفسیر اوستا این شیوه به چشم می‏خورد؛ ناصر بن خسرو تأویل را به یوشع بن نون نسبت می‏دهد و می‏گوید:

    تأویل را طلب که جهودان را این قول، پند یوشع بن نون است
    [ناصر بن خسرو بی تا: 66] در میان مسلمانان نیز این معنا با تأویلهایی که ـ در قرن اول هجری ـ از حروف مقطعه نموده‏اند[10]، آغاز شد و در پی با پدیدآیی فرق و مذاهب گسترش یافت.[11]جهمیه[12] برای فرار از تجسیم؛ معتزله برای دوری از قول به جبر، رؤیت و دیگر امور؛ باطنیه در آثاری چون: کشف المحجوب،[13] خوان الاخوان، جامع الحکمتین، وجه دین، زادالمسافرین[14] و اخوان الصفا در جهت تألیف بین عقل و وحی و سازگاری خرد و دین، به تأویل آیات و احادیث پرداخته‏اند.حتی کسانی مانند ابوالحسن اشعری و احمد حنبل ـ که حدیث‏گرا و ضد تأویلند ـ نیز در موارد ضرورت تمسک به تأویل را تصدیق کرده‏اند غزالی و بسیاری از مفسران نیز در برخی مسائل، تأویل را یگانه راه حل شناخته‏اند، البته حشویه و ظاهریه، از تأویل ابا داشته‏اند و ابن‏تیمیه، کسانی را که به تأویل پردازند را در ردیف قرامطه باطنیه، صابئین و فلاسفه شمرده است و ابن قدامه ـ از حنابله ـ نیز کتابی در ذم التأویل نگاشته است [زرین کوب 1362: 121].صوفیه نیز همانند باطنیه و اخوان الصفا در بسیاری موارد به تأویل پرداخته‏اند و تأویلهای قدمای آنان در باب آیات در تفاسیر آنان و نیز در تفسیر احادیث قدسی و نبوی و تبیین شطحیات مشایخ به چشم می‏خورد.در نهضت حروفیه، هر حرف نماد یا رمزی است بیان‏کننده ارزشی ویژه؛ ابن عربی نیز 28 حرف الفبای قرآن مجید و کلام محمدیه را کامل دانسته است و هر حرف را با یکی از اعیان ثابته در اندیشه خود همخوان می‏بیند و بدین سان کلام قدسی را زبانی می‏داند که تمام ترکیبات 28 حرف را دربرمی‏گیرد.ملاصدرا، حروف رمزی قرآن را هدیه ‌پرودگار به اهل بشارت می‏داند که در این جهان معنای آنها دانستنی نیست اما در آن جهان، این حروف به هم پیوسته، از هم جدا می‏گردند زیرا آن روز، روز جدایی و تمییز می‏باشد.در عرفان، تأویل‏گرایی به اوج می‏رسد؛ در عرفان تکرار حوادث اعلا در دنیای خاکی، بحثی آشناست عارفان هماره میان ماده و معنا، واژه و استعاره، متن و تفسیر، تجربه و تعبیر، قال و حال و … تمایز و فاصله می‏دیدند و در اندیشه پر کردن این رخنه بودند.در عرفان ـ که اساس آن بر تجربه استوار است ـ تجارب عرفانی منتقل می‏گردند و از معنا به لفظ تنزل می‏یابند و از قلمرو حضور به ساحت حصول می‏رسند و در جامه زبان ظاهر می‏شوند[15] و سپس در مرحله‏ای دیگر ـ الفاظ نازل شده ـ به شرح و تفسیر درمی‏آیند،[16] عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت را تأویل گویند.[17] مبنا و ملتقا در این سیر، انسان است (چه بر اساس دیدگاه عارفان، که انسان را مظهر جامع اسم الله می‏دانند، یا بر پایه اندیشه فیلسوفان، که مراتب و درجات عقل نظری را ملاک می‏گیرند) از معنا به لفظ باشد یا از لفظ به معنا.

    مقاله زیربنای تفسیری عارفان بر تأویل استوار است.

    آنان معنای ظاهری لفظ را به عنوان تشبیه و تمثیل می‏دانند[18] که برای تقریب به ذهن خواننده، صورت پذیرفته است و این خود با ملازمه، راهنمای معنای بعدی می‏گردد و تا آنجا که کمالات وجود بشر در مرتبه صعود امکان دهد، این معنا اوج می‏گیرد.

    حافظ فرماید: هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست بازش ز طره تو به مضراب می‏زدم [حافظ 1363: 183] هرچه پرنده اندیشه ـ با ارتقای وجودی آدمی ـ اوج بگیرد، تأویل نیز عمیق‏تر می‏گردد و از این رو مراتب تأویل با مراتب فهم ـ که آن هم با گشودن حواس باطنی پدیدار می‏شود ـ متعدد می‏شود.

    مولانا، خداوندگار عرفان، این حقیقت را در تمثیل تسلی مجنون چنین عرضه می‏دارد: ابلهان گفتند مجنون را ز جهل حسن لیلی نیست چندان هست سهل … گفت صورت کوزه است و حسن می می خدایم می‏دهد از ظرف وی مر شما را سرکه داد از کوزه‏اش تا نباشد عشق اوتان گوش کش از یکی کوزه دهد زهر و عسل هر یکی را دست حق عزوجل کوزه می‏بینی و لیکن آن شراب روی ننماید به چشم ناصواب گونه گونه شربت و کوزه یکی تا نماند در می غیبت شکی باده از غیب است کوزه زین جهان کوزه پیدا باده در وی بس نهان بس نهان از دیده‌ نامحرمان لیک بر محرم هویدا و عیان [بلخی 1363 دفتر پنجم: 209 ـ 210] و صد البته آنگاه باده غیبی و شراب طرب افزای معانی، همچون باران آسمان بر جان انسان فرومی‏ریزد که عنایت حق آدمی را به دیدار بکشاند.

    آری از رهگذر ناودان ذهن بر جان انسان فرو می‏ریزد که: فرق آنگه باشد از حق و مجاز که کند کحل عنایت چشم باز سوی تو ماه است و سوی خلق، ابر تا نبیند رایگان روی تو، گبر سوی تو دانه است و سوی خلق، دام تا ننوشد زین شراب خاص، عام گفت یزدان که تریهم ینظرون نقش حمامند هم لایبصرون [بلخی 1363 دفتر چهارم: 484][19] این امر جز با تحول روحی و ارتقای وجودی ـ و به تعبیر حضرت عیسی ولادت ثانوی[20]ـ و گذار از حوزه‌ عقل متعارف ـ که قادر به ادراک معانی متشابه و شَطَح‏گونه نیست[21]ـ صورت نبندد زیرا ادراک حقایق هر مرتبه، تنها با تحقیق در آن درجه از کمال وجودی امکان‏پذیر است.

    مولانا در معنی «موتواقبل ان تموتوا» می‏فرماید: زاده ثانی است احمد در جهان صد قیامت بود او اندر عیان زو قیامت را همی پرسیده‏اند کای قیامت تا قیامت راه چند با زبان حال می‏گفتی بسی که ز محشر حشر را پرسد کسی بهر این گفت آن رسول خوش پیام رمز موتوا قبل موت ای کرام همچنان که مرده‏ام من قبل موت زان طرف آورده‏ام من صیت و صوت پس قیامت شو قیامت را ببین دیدن هر چیز را شرط است این … عقل گردی عقل را دانی کمال عشق گردی عشق را بینی جمال [بلخی 1363 دفتر ششم: 316] مولانا در مثنوی شریف ـ که به سبب تنوع و کثرت و وفور اخذ و نقل آیات قرآنی و احادیث نبوی می‏توان آن را تفسیری صوفیانه تلقی کرد[22]ـ به اعتباری با تأویل موافق است و به اعتباری مخالف؛ او در مثنوی با معتزله، فلاسفه، باطنیه و اخوان الصفا ـ که دستی گشاده در تأویل‏گرایی دارند ـ مخالف است و از آنان با تعابیری چون: ارباب وهم، ارباب عقول، اصحاب عقل جزیی و …یاد می‏نماید.

    مولانا بر آن است که تأویل‏گرایان هنوز به ادارک مراتب مافوق نرسیده‏اند، به تأویل دست می‏زنند.

    او سه منشأ برای تأویل قائل است:الف.

    زبان‏شناسانه، و آن درک ناقص از رابطه زبان و معناست که اگر فرد بتواند درک جدیدی از این رابطه به دست آورد به یک معنا به تأویل مطلوب رسیده است؛ عارفان هماره از تنگنای زبان نالیده‏اند[23] و آدمیان را دعوت به قلمرو عیان نموده‏اند ـ که همان عالم جان است ـ مولانا حدیث «اغتنموا برد الربیع» را زبان‏شناسانه می‏داند و می‏فرماید: گفت پیغمبر ز سرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار … راویان این را به ظاهر برده‏اند هم بر آن صورت قناعت کرده‏اند… آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان همچون بهارست و تقاست … پس به تأویل این بود کانفاس پاک چون بهارست و حیات برگ و تاک [بلخی 1363 دفتر اول: 124 ـ 125] او در این تمثیل، بدون نفی ظاهر به تأویل دست می‏زند و بین ظاهر و باطن جمع می‏کند.ب.

    روان‏شناسانه، و آن تأویل امور به سبب مسائل درونی و روانی است.

    مثلاً گاه آدمی، برای رفع تکلیف به تأویل پناه می‏برد.

    مولانا داستان آدم و گندم را از این مقوله می‏داند که آدم در برابر نهی خدا به تأویل دچار شد ـ و البته خوردن آدم هم به قضای الهی بود ـ او در این زمینه می‏گوید: کی عجب نهی از پی تحریم بود یا به تأویلی بدو توهیم بود در دلش تأویل چون ترجیح یافت طبع در حیرت سوی گندم شتافت [بلخی 1363 دفتر اول: 77] نیز تمثیل جف القلم ـ که آدمی از روی سستی به تقدیر روی می‏نهد ـ از این نوع است که: همچنین تأویل قد جف القلم بهر تحریض است بر شغل امم کژ روی جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت [بلخی 1363 دفتر پنجم: 200] قصه‌ میوه و دزد در مثنوی شریف نیز نمونه دیگری در این زمینه است که می‏فرماید: گفت از باغ بنده خدا گر خورد خرما که حق کردش عطا… گفت کز چوب خدا این بنده‏اش می‏زند بر پشت دیگر بنده‏اش… گفت توبه کردم از جبرای عیار اختیارست اختیارست اختیار [بلخی 1363 دفتر پنجم: 197] تمثیلهای شیطان بر درگاه رحمان [بلخی 1363 دفتر پنجم: 188] و تفسیر ماشاءالله [بلخی 1363 دفتر پنجم: 199] از این نمونه است و البته به طور کامل حصه خود را در قصه دیرپای نخجیران [بلخی 1363 دفتر اول: 56][24] می‏توان یافت.ج.

    خردشناسانه، و آن محال دانستن امری با خرد جزیی است؛ که اگر از عقل کلی عبور نماییم و به ذوق و تجربه و کشف و شهود برسیم متن (طبیعت یا شریعت) را نارسا نمی‏بینیم و به تأویل دست نمی‏زنیم.

    تمثیل تسبیح موجودات در تاریخ اندیشه اسلامی ـ که معرکه آرا در تاریخ تفسیر و کلام و عرفان است[25]ـ از این نمونه است.

    معتزله در این زمینه، تسبیح فطرت را پذیرفته‏اند و برآنند که: ساختمان خلقت موجودات به گونه‏ای است که ما را به یاد خدا می‏اندازد.

    مولوی بر این باور است که: اگر ما تغییر وجودی بدهیم و به ولادت ثانوی ـ که همان پای بر علل نهادن، حواس غیبی را به روی خود گشودن و در یک کلمه، مرگ ارادی است ـ برسیم می‏توانیم بدون کمترین تأویل، تسبیح موجودات را بشنویم و کریمه: «ولکن لاتفقهون تسبیحهم» [اسری: 44] نیز به همین لطیفه ناظر است که نوعاً آدمیان پرده‏های پشت را نمی‏بینند و لذا امور (آیات در هر دو قلمرو) را در معنای حقیقی و اصلی خود نمی‏یابند.

    او در مثنوی می‏فرماید: عالم افسرده است و نام او جماد جامد افسرده بود ای اوستاد باش تا خورشید حشر آید عیان تا ببینی جنبش جسم جهان… جمله ذرات عالم در نهان با تو می‏گویند روزان و شبان ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نامحرمان ما خامشیم چون شما سوی جمادی می‏روید محرم جان جمادان کی شوید از جمادی در جهان جان شوید غلغل اجزای عالم بشنوید فاش تسبیح جمادات آیدت وسوسه تأویلها بزدایدت چون ندارد جان تو قندیلها بهر بینش کرده‏ای تأویلها دعوی دیدن خیال عار بود بلکه مر بیننده را دیدار بود که غرض تسبیح ظاهر کی بود دعوی دیدن خیال وغی بود بلکه هر بیننده را دیدار آن وقت عبرت می‏کند تسبیح‏خوان پس چو از تسبیح یادت می‏دهد آن دلالت همچو گفتن می‏شود این بود تأویل اهل اعتزال وای آن کس

کلمات کلیدی: تأویل در مثنوی - مثنوی

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله تأویل در مثنوی, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله تأویل در مثنوی, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله تأویل در مثنوی

کوزه و باده (تأویل در مثنوی) باده از غیب است کوزه زین جهان کوزه پیدا، باده در وی بس نهان (مولانا) چکیده: تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه ‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، ...

باده از غیب است کوزه زین جهان کوزه پیدا، باده در وی بس نهان (مولانا) چکیده: تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی ...

تأویل، شیوه‏ای کهن در تفسیر متون مقدس است که سابقه ‌آن به حماسه ایلیاد و ادیسه برمی‏گردد.در میان مسلمانان این روش، نخست در تأویل حروف مقطعه پدیدار شد و سپس فرقه‏های گوناگون مانند: معتزله، باطنیه،اخوان الصفا، فلاسفه، حروفیه و عرفا به تأویل قرآن کریم و حدیث دست زدند.در عرفان، عروج از لفظ به معنا و سیر صعودی از عبارت به اشارت تأویل نام دارد و مبنای آن انسان است که با تحول و ارتقای ...

چکیده آنچه نگارش شده پژوهشی است درباره ی بازنمایی جلوه هایی از قرآن و حدیث در شعر مولانا که در سه بخش تدوین شده است در بخش نخست از مسائلی چون زمینه های اثرپذیری شعر فارسی از قرآن و حدیث، پیشینه ی آن ، تحول و تکامل آن، موافقت و مخالفت با آن،شیوه های پیدا و پنهان آن، تفنّن گرایی با آن و...بحث شده است. در بخش دوم شیوه ها و گونه های اثرپذیری از قرآن و حدیث را با نام هایی چون ...

قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی ورت زیبای ظاهرهیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار مثنوی ، شاهکار عرفانی قرن هفتم واز ستونهای چهارگانه ادب فارسی ، ازمعدود آثار یست که درعین دیرینگی ، ازبسیاری جوانب همچنان تازگی وطراوت خود را حفظ نموده است . زبان راوی ، سادگی وبی پیرایگی لفظی ، معنی ژرف وسهل وممتنع ، بکارگیری قصه وثمیل وبه تبع آن ، جهان شمول بودن این شاهکار جاوید ادب پارسی بدان تازگی ...

درباره ی مولانا و مثنوی شریف تاریخ زندگی مولانا تا حد زیادی روشن است. وی در عهد خویش نیز پس از وفاتش در قونیه و خارج از آن بسیار شهرت داشت، و پیروان بسیاری از شدت علاقه به مولانا زندگی او را به تفصیل شرح داده اند. تنها در دوره خود مولانا چندین اثر در باب تاریخ حیات وی و افکارش نوشته شده که امروزه در دسترس ما قرار دارد. پس از گذشت مولانا نیز کتابها و مقالات بی شماری درباره آرا و ...

چکیده این رساله، با عنوان «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر» در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است. مقدمه مشتمل است بر اشاره‌ای به جایگاه رفیع مثنوی در میان آثار ادب فارسی و عظمت اندیشه‌های ژرف مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. همچنین شرح مختصر زندگینامه به آن بزرگ از آغاز حیات تا واپسین دم حیات. بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از ...

حضرت عبد الله حسین ( ع ) قدرت بر کائنات و زمین و زمان دارد اما چقدر تسلیم است ولی ما مظلومیت را یادمان می رود یعنی اینکه باید مطیع بود موقعی که فرمانی به شما می رسد. به حضرت مولا اگر فرمان می رسید نسل معاویه را از جا می کند اما فرمان نرسید. تسلیم شد که خودش را و اولادش را و کلیه اصحابش را شهید کنند و خم به ابرویشان نیاورند. سالک اراده ندارد « آنچه فرمان از او رسد هستم » حضرت ...

مقدّمه بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی‌ها حکایت می کند می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی ...

انواع عقل در مثنوی از نظر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی جوری ادنان وش (کارشناس ارشد زبان ادبیات فارسی، مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی) چکیده در مثنوی، مولانا دو نگاه کاملاً متفاوت به عقل دارد. در مواضعی آن را می ستاید و صفت اولیائش می شمارد و در مواضعی دیگر آن را نکوهش کرده و مردم را به دوری جستن از آن دعوت می کند. در این مقاله این دو نوع متفاوت عقل مورد بحث قرار می گیرد و این که ...

ثبت سفارش