مفهوم برنامهریزی
هر کس در زندگی خواستهایی داردکه برای رسیدن به آنها طرحی میاندازد و تدبیری میاندیشد .
خواستها و آرزوهای بعضیها برآورده میشوند ، خواستها و آرزوهای بعضی دیگر برآورد نمیشود .
خواستهایی برآورد میشوند که اولاً مطابق با واقعیات ،و دور از تخیلات و رؤیاها هستند .
ثانیاً، طرحها و تدابیر رسیدن به آنها با توجه به منابع ، امکانات ، و محدودیتها تهیه و یا اندیشیده می شوند .
به این ترتیب ، طراحی و نقشه کشیدن برای نیل به هدفها را برنامه ریزی گویند ، نهایت این که بعضی برنامهها واقع بینانه طراحی می شوند و بعضی دیگر حالت آرزویی و خیالی دارند .
برای برنامهریزی تعاریف متعددی وجود دارد که هر یک از آنها بیانگر دیدگاه ویژه تعریف کننده و وابستگی او به حوزهی علم و دانش خود و یا گروههای خاص اجتماعی است مثلاً :
« برنامهریزی عبارت است از طرح تدابیری که بتوان به احسن وجه ( یا مناسبترین صورت ) ، از منابع موجود ( ممکن الوجود ) برای نیل به هدفهای مطلوب استفاده کرد .» یا « برنامهریزی فعالیت مستمری است که نه تنها به مقصد ، بلکه به روش وصول به آن ( مقصد ) و تعیین بهترین مسیر نیز توجه دارد .» یا « برنامهریزی تدابیر آگاهانهای است که از طرف مقامات دولتی برای تعیین هدفهای معین ، با توجه به روابط آنها با همدیگر ، و با در نظر گرفتن رشد متناسب و هماهنگ و بسیج همهی امکانات برای رسیدن به این هدفها اتخاذ میشود تا رشد اقتصادی و اجتماعی تمام جامعه در یک دوره معینی از آینده تضمین گردد.»
و سرانجام ، « برنامهریزی فراگردی است مداوم ، حساب شده و منطقی ، جهت دار و دورنگر ، به منظور هدایت و ارشاد فعالیتهای جمعی ، برای رسیدن به هدفهای مطلوب ».
به این ترتیب ، کار برنامهریزی ، همچنانکه یان تین برگن ، مؤلف کتاب « برنامهریزی مرکزی » متذکر شده است ، مشتمل است بر :
(1) پیش بینی و آیندهنگری است ، و بنابراین سازمان برنامهریزی باید به ابزارهای پیشبینی مجهز گردد.
(2) مشخص کردن هدفها و یا دادن محتوا به هدفهاست .
از آنجائی که غالباً هدفهای سیاست ( اقتصادی آموزشی و ...
) از دولت و مجلس سرچشمه میگیرند ، به عبارت دیگر ، هدفها را دولتمردان ، که سیاست گذاران نامیده می شوند ، تعیین میکنند ،کار برنامهریزان محتوا بخشیدن به آن هدفها میباشد ، گرچه ، در مورد تعیین هدفها میان برنامهریزان اتفاق آرایی وجود ندارد .
عدهای بر این باورند که کار برنامهریز بعد از تعیین هدفها به وسیله دولتمردان و سیاست گذاران شروع میشود ( مانند راسخ ) ، و عدهای دیگر بر این عقیدهاند که برنامهریزی جدا از تعیین هدفها نیست و برنامهریزان با توجه به طبیعت کارشان و اطلاعاتی که دربارهی توقعات و نیازها دارند ، هدفها را نیز باید تعیین کنند .
آنچه واقعیت دارد این است که برنامهریز به کلیه مسؤلان ، دولتمردان، و سیاستگذاران کمک میکند تا تصمیمات آگاهانهتری را اتخاذ کنند.
(3) و سرانجام هر برنامهریزی مستلزم هماهنگی میان ابزارها ، عوامل و وسایل مختلف اجرای سیاست است .
(3) و سرانجام هر برنامهریزی مستلزم هماهنگی میان ابزارها ، عوامل و وسایل مختلف اجرای سیاست است .
مراحل برنامهریزی برنامهریزی ، به طور اعم ، شامل مراحل زیر است : تعیین وتصریح هدف(ها) ؛ یعنی پاسخ به این سوال که : برای چه چیزی باید برنامه ریخته شود؟
تهیه طرحها و تعیین فعالیتها؛ دراین مرحله طرحهای رسیدن به هدفها به دقت تهیه و تنظیم میشوند و براساس آن فعالیتهای مربوط به طور دقیق پیشبینی و مشخص میشوند.
انتخاب روشها از میان شقوق مختلف برای هماهنگ کردن وهدایت مسیر فعالیتها به سوی هدفهای تعیین شده .
تنظیم برنامه زمانی برای فعالیت ها.
به مورد اجرا گذاردن یا به مرحله عمل درآوردن طرحها.
سرانجام ، ارزشیابی از نتایج فعالیتها و تعیین میزان رسیدن به هدفها و یا مشخص کردن موانع و نارساییها ، و استفاده از نتایج ارزشیابی به عنوان بازخورد در برنامهریزی بعدی .
با توجه به مراحل یاد شده ، برنامهریزی درسی شامل مراحل زیر است : (الف) تعیین هدفهای کلی و عینی ، که براساس متغییرات و عوامل خارجی ( خارج ازنظام آموزش و پرورش ) ، و با توجه به : معرفت و دانش سازمان یافته ، آرمانها ، ارزشها و نیازهای اجتماعی ، نیازهای یادگیرندگان ، فرآیند یادگیری ، تعیین و تصریح می شوند.
(ب) طراحی حیطه برنامهها و برنامههای درسی ، که به وسیله گروههای مسول برنامهریزی درسی برای مدارس صورت میگیرند.
بدیهی است تصمیمات درباره طرحهای برنامهها با توجه به عوامل سیاسی و اجتماعی اتخاذ میشوند.
(پ) انتخاب و به مورد اجرا گذاردن روشهای آموزشی ، که معمولاً به وسیله گروههای آموزشی و معلمان مسئول صورت میگیرد .
دراین مرحله ، معمولاً معلمان در انتخاب شقوق مختلف استفاده از منابع ، و وسایل ارتباط جمعی آزادی بیشتری دارند .
(ت) سرانجام ، ارزشیابی برنامههای درسی است ، که تصمیم درباره ی شیوههای ارزشیابی از پیشرفت یادگیرندگان به وسیله معلمان اتخاذ میشود و تصمیم درباره شیوههای ارزشیابی برنامههای درسی به وسیله گروه برنامهریزان گرفته میشود .
اکنون، به منظور آشنا شدن بیشتر با مراحل برنامهریزی درسی نمودار تصویری آن را در شکل (5) نشان میدهیم ، و بعداً نیز درباره هر یک از موارد آن به تفصیل سخن خواهیم گفت .
شکل (5) نمودار تصویری مراحل برنامهریزی درسی را نشان میدهد .
نظریههای مربوط به برنامهریزی درسی برای برنامهریزی درسی نظریههای متفاوتی وجود دارد که به چند مورد از آنها به طور اجمال اشاره می کنیم .
1- نظریهای که بر مواد و موضوع درسی ، که باید تدریس شوند ، تاکید میکند .
طبق این نظریه ، در برنامهریزی درسی ، که معادل با تعیین موضوع و مواد درسی است ، باید از اصول مربوط به انتخاب ، تعیین مادهی درسی خاصی برای کلاسهای معین ، و ترتیب و توالی موضوع و محتوای درسی پیروی کرد و شامل مراحل زیر است : الف - استفاده از نظریات اصحاب تخصص برای تعیین موضوع مورد تدریس .
بدیهی است که این نظر مبتنی بر عوامل متعدد اجتماعی و تربیتی است .
ب- استفاده از ملاکها و معیارهایی ( از نظر مشکلی و آسانی ، ترتیب و توالی و غیره ) برای انتخاب مواد درسی برای جمعیت معینی ( گروه ، کلاس و غیره ) است .
پ- طراحی و اجرای روشهای مناسب برای دستیابی وتسلط یادگیرندگان به مواد درسی انتخاب شده است .
2- نظریهای که بر برنامههای درسی تابعی تأکید میکند ، طرفداران آموزش و پرورش پیشرفته بر این عقیده دارند که باید برنامههای درسی مناسبتر و کارآمدتر از برنامههای درسی سنتی تهیه کرد .
برای این منظور میگویند کار برنامهریزی درسی عبارت است از : الف- تعیین هدفهای عینی اساسی و مقاصد اصلی برنامههای درسی به طور کلی و بخشهای آن .
ب- انتخاب فعالیتها ، مواد آموزشی ، انتخاب محتوا ، کتب ، تمرینها ، عناوین برای بحثهای ازاد ، فعالیتهای دستی و بدنی ، و طرحهای بهداشتی و تفریحی .
پ- مشخص کردن موثرترین سازمان مواد درسی ، و تعیین آنها برحسب کلاسها در مدارس به صورت تجربی .
3- نظریهای که برنامهریزی درسی را به صورت یک نظام در نظر میگیرد .
هم چنانکه گفتیم ، نظام ( سیستم ) عبارت از مجموعهای از اجزاء وابسته به هم و سازمان یافتهای است که برای رسیدن به مقاصدی (که نظام به خاطر آنها برقرار شده است ) فعالیت میکنند و یاعملی را انجام میدهند هم چنین ، با توجه به تعریفی که از برنامهریزی درسی ارائه دادیم و گفتیم که : برنامهریزی درسی عبارت از پیشبینی و تهیه مجموعه فرصتهای یادگیری برای جمعیتی مشخص ، به منظور رسیدن به آرمانها و هدفهای آموزش و پرورش است ، در اینجا « مجموعه فرصتهای یادگیری » را به عنوان عناصر و اجزاء تشکیل دهنده نظام ، و « آرمانها و مقاصد آموزش و پرورش » را به عنوان هدفهای نظام در نر می گیرند .
شکل شماره (3) ، مفهوم برنامهریزی درسی را به صورت یک نظام نشان میدهد که در آن برنامه مشتمل بر یک سری زنجیرههای تربیتی است که برای جمعیتی معین طراحی شده ، به وسیله مدرسه اجرا و ارزشیابی میشود .
هم چنانکه در شکل (4) ملاحظه می شود هر برنامه درسی از « حیطههایی » تشکیل می شود .
به این صورت که هر « حیطه برنامه درسی » شامل مجموعه فرصتهای یادگیری است که برای رسیدن به یک هدف کلی و خرده هدفهای مربوط به آن پیشبینی وطرحریزی شده است .
بنابراین ، در هر برنامهدرسی متناسب با تعداد هدفهای کلی ، حیطههای برنامههای درسی خواهیم داشت .
مثلاً ممکن است هدفهای آموزش و پرورش را در چهار گروه هدف کلی یعنی هدفهای مربوط به (1) رشد شخصی ، (2) روابط انسانی ، (3) یادگیری دائمی ، و (4) کسب تخصص ، قرار دهیم .
در این صورت برای هر هدف کلی ( و خرده هدفهای مربوط به آن ) یک حیطه یا حوزه برنامهدرسی خواهیم داشت به این ترتیب : 1- اولاً خرده هدفهای مربوط به هدف کلی « رشد شخصی و خویشتن یابی » را باید مشخص کنیم به این صورت که مثلاً ، ( الف ) شخص بتواند مسائل شخصی خود را حل کند (ب) بتواند با محیط خود سازگار شود ، (پ) مفهوم مثبتی از « خویشتن » داشته باشد ، و (ت) بتواند تواناییهای بالقوه خود را شکوفا سازد .
ثانیاً ، برنامه رسیدن به این هدف ، یعنی «حیطه برنامه مربوط به رشد شخصی » را باید پیشبینی کنیم .
بدیهی است این پیشبینی شامل تدارک فرصتهای یادگیری زیادی است ، از قبیل : تدارک فرصتهای یادگیری مهارتهای اساسی برقرار کردن ارتباط با دیگران ( از طریق خواندن ، نوشتن ، سخن گفتن ، حل مشکل خود در شمارش و حساب ) توسعه ارزشها ، آموزش و پرورش بدنی و بهداشت ، آموزش موضوعهای اکتشافی 0 علوم به ویژه علوم تجربی ) و سرانجام ، پیش بینی فعالیتها و فرصتهایی که به فرد در کشف علائق و استعدادهای خود برای کسب تخصصهای بعدی کمک میکند .
به طور کلی ، یعنی آموزش و پرورش عمومی .
2- همین طور در مورد هدف کلی « روابط انسانی » ، اولاً باید خرده هدفهای مربوط به آن را مشخص کنیم به این ترتیب که مثلاً ، ( الف ) شخص بتواند وظایف شهروندی را به خوبی انجام دهد ، ( ب) بتواند به «انسانیت » انسان و حقوق انسانی احترام بگذارد و در تامین رفاه اجتماعی به طور فعال مشارکت وهمکاری کند .
برنامه رسیدن به این هدف کلی و خرده هدفهای مربوط به آن ، یعنی « حیطه برنامه مربوط به روابط انسانی » از این قرار است : کسب معرفت و مهارت در کاربرد علوم اجتماعی ، ادبیات ، زبان ، و برقرار کردن روابط متقابل اجتماعی ،مشارکت در گروههای گوناگون و نهادهای اجتماع ، مطالعات و فعالیتهای متعدد مربوط به رشد و توسعه مهارتهای روابط انسانی در مدرسه و جامعه ف با درنظر گرفتن مسائل مانند ، تفاوتها و تعارضات فرهنگی در یک جامعه و فرایندهای ارزش گذاری .
3- در مورد مشخص کردن خرده هدفهای مربوط به هدف کلی « یادگیری دائمی » میتوان مثلاً ، از « پرورش مهارتهای مورد نیاز دانش آموزان برای یادگیری موثر و مداوم در خارج و بعد از مدرسه » را نام برد .
برنامهرسیدن به این هدف کلی ، یعنی « حیطه برنامه مربوط به یادگیری دائمی » شامل دستورالعملها و برنامههای کسب مهارت در بدست آوردن اطلاعات از طریق مطالعه ، مشاهده ، مصاحبه ، و مهارت در استفاده از منابع اطلاعات مانند مهارت استفاده از کامپیوتر ، تحلیل نشریات ، ارتباط جمعی ، سنجش افکار ، مهارت در حل مشکلات ، و تنظیم منابع برای مطالعات بعدی است .
4- سرانجام ، در مورد هدفهای مربوط به « کسب تخصص » ، یعنی آموزش و پرورش تخصصی که بعد از آموزش و پرورش عمومی است که از طریق رشتهای کردن تحصیلات صورت می گیرد ف میتوان گفت که این رشتههای تحصیلی ممکن است شامل جنبههای عملی و فنی ، و یا نظری برای اشتغال بعدی و انتخاب حرفهی اینده دانش آموزان متناسب با استعدادها ، رغبتها و امکانات صورت میگیرد .
بنابراین هر یک از رشتههای تحصیلی تخصصی مانند تجربی ، ریاضی ، علوم انسانی و اجتماعی ، و یا فنی و حرفهای حیطه برنامههای خاص خود را خواهند داشت .
یادگیری و برنامهریزی درسی معرفت درباره ی یادگیری برای تصمیمگیری در برنامهریزی درسی کاملاً ضروری است .
برنامهریزی درسی الزاماً طراحی برای یادگیری است ، به عبارت دیگر ، هر برنامهی درسی دارای هدفهایی برای یادگیری است و روشهایی برای رسیدن به این هدفهاست .
طرح برنامهی