از آنجا که پیامبر اکرم(ص) در تمامی امور ابتدا دعوت را در اولویت قرار داده بود لذا به گونهای مفصلتر به این موضوع پرداختیم؛ لذا به طور مختصر به استراتژی دیگر پیامبر اشاره مینماییم.
بر این اساس که در اسلام اصل در روابط خارجی بر صلح استوار است، پیامبر اکرم(ص) نیز صلحخواهی را به عنوان یک استراتژی مهم در روابط خارجی و بینالمللی به کار برد.
روش آن حضرت در حوزه سیاست خارجی علاوه بر اینکه بر دعوت استوار بود، اما از سال ششم هجری، استراتژی صلح را نیز دنبال کردند که بارزترین آن صلح حدیبیه بود.
علاوه بر موارد فوق که به تبیین و ذکر آنها پرداختیم، پیامبر اکرم(ص) در جریان تشکیل حکومت به جریان عضویابی که یکی از مهمترین ارکان در نظام اداری اسلام محسوب میگردد، نیز توجه کامل داشت و در این راستا میتوان منابع نیروی انسانی پیامبر اکرم(ص) را به این شرح دانست:
1- منابع نژادی عرب و عجم
2- منابع سرزمینی مانند: مکه و مدینه و یمن
3- منابع قبیلهای مانند: قریش
4- منابع ارزشی مانند: مهاجران، انصار، مجاهدان و تابعین
5- منابع بومی
6- منابع سرزمینی، اعتقادی مانند: دارالکفر و دارالاسلام
7- منابع اعتقادی مانند: مسمانان، یهود و نصاری23
همچنین علاوه بر موارد ذکر شده در این نوشتار، سیره حکومتی پیامبر اکرم(ص) جنبههای متعدد دیگری را نیز شامل میگردد که به دلیل ارائه این مقاله به صورت مختصر به همین مقدار بسنده نمودیم.
وظایف اولیه دولت
درباره این موضوع که وظایف اقتصادی دولت کدامها است بحثهای زیادی صورت میگیرد اما در بسیاری از این مباحثه یک نکته مهم و اساسی فراموش میشود و آن وظیفه اولیه و یا به عبارت دیگر علت وجودی دولت است.
آیا دولت برای تامین معیشت مردم، کنترل قیمتها، توزیع برابر ثروت و درآمد به وجود آمده یا وظیفه اصلی دولت چیز دیگری بوده و این وظایف بعدها به حق یا ناحق به آنها اضافه شده است؟
مردمشناسان معتقدند که دهها هزار سال انسانها به صورت قبایل پراکنده شکارچی و جمعآوری کننده میوه میزیستهاند که در آنها از دولت خبری نبود.
از زمانی که جوامع انسانی اسکان یافته و گسترده به وجود آمده و دولت در آنها شکل گرفته بیش از پنج یا شش هزار سال نمیگذرد.
این سخن به این معنا است که معیشت و بقای نوع بشر در بخش اعظم تاریخ خود بدون دولت سپری شده است.
وجود دولت زمانی ضرورت مییابد که جوامع کشاورزی، شهرنشین و پرتعداد جای قبایل انسانی پراکنده و کم تعداد را میگیرند.
ویژگی مهم جوامع بزرگ گستردگی تقسیم کار میان افراد و گروههای مختلف و در نتیجه افزایش بیش از پیش نیازهای متقابل انسانها به همکاری و مبادله با هم دیگر است.
انسانها برای برآورده کردن نیازهای معیشتی خود به دولت نیاز ندارند اما چون زندگی در جوامع بزرگ مستلزم رعایت برخی قواعد رفتاری و حقوق متقابل افراد است و این امر به نوبه خود نیاز به داور و مرجع تظلمات دارد لذا وجود دولت ضرورت مییابد.
اگر زندگی اجتماعی انسانها را به یک بازی دستهجمعی تشبیه کنیم دولت نقش داور بازی را خواهد داشت داوری که وظیفه او محدود به اجرای قواعد است و اختیار تعیین آنها و یا تغییر موقعیت بازیکنان را ندارد.
در علم اقتصاد دولت به عنوان تولید کننده کالاهای عمومی توصیف میشود.
منظور از کالاهای عمومی در درجه اول اجرای وظیفه حکمیت میان افراد جامعه و تضمین رعایت قواعد و قراردادها است.
از این طریق است که امنیت و صلح در جامعه برقرار میشود و شهروندان میتوانند با خیال آسوده برای معاش خود تلاش کنند.
درست است که در جوامع پیشرفته صنعتی به لحاظ تاریخی نقش دولت افزایش یافته و کالاهای عمومی دیگری به فهرست وظایف اولیه دولت اضافه شده است، اما نباید فراموش کرد که این فرایند به موازات پیشرفت اقتصادی صورت گرفته و مهمتر از همه مخل وظایف اصلی دولت نشده است.
دولتها در این جوامع توانستهاند آموزش، بهداشت و تامین اجتماعی عمومی را کم و بیش برقرار سازند اما در عین حال از وظیفه اصلی خود که عبارت است از حفظ امنیت(سیاسی، اقتصادی، اجتماعی)، تضمین حقوق مالکیت شهروندان، حمایت از آزادیهای فردی و به مورد اجرا گذاشتن قراردادها غفلت نکردهاند.
البته در این کشورها نیز هر زمان که وظایف ثانویه دولت بیش از حد سنگین شده کارآمدی نظام اقتصادی و سطح رفاه جامعه به طور نسبی پایین آمده است.
وظایف اولیه دولت درباره این موضوع که وظایف اقتصادی دولت کدامها است بحثهای زیادی صورت میگیرد اما در بسیاری از این مباحثه یک نکته مهم و اساسی فراموش میشود و آن وظیفه اولیه و یا به عبارت دیگر علت وجودی دولت است.
آیا دولت برای تامین معیشت مردم، کنترل قیمتها، توزیع برابر ثروت و درآمد به وجود آمده یا وظیفه اصلی دولت چیز دیگری بوده و این وظایف بعدها به حق یا ناحق به آنها اضافه شده است؟
مردمشناسان معتقدند که دهها هزار سال انسانها به صورت قبایل پراکنده شکارچی و جمعآوری کننده میوه میزیستهاند که در آنها از دولت خبری نبود.
از زمانی که جوامع انسانی اسکان یافته و گسترده به وجود آمده و دولت در آنها شکل گرفته بیش از پنج یا شش هزار سال نمیگذرد.
این سخن به این معنا است که معیشت و بقای نوع بشر در بخش اعظم تاریخ خود بدون دولت سپری شده است.
وجود دولت زمانی ضرورت مییابد که جوامع کشاورزی، شهرنشین و پرتعداد جای قبایل انسانی پراکنده و کم تعداد را میگیرند.
ویژگی مهم جوامع بزرگ گستردگی تقسیم کار میان افراد و گروههای مختلف و در نتیجه افزایش بیش از پیش نیازهای متقابل انسانها به همکاری و مبادله با هم دیگر است.
انسانها برای برآورده کردن نیازهای معیشتی خود به دولت نیاز ندارند اما چون زندگی در جوامع بزرگ مستلزم رعایت برخی قواعد رفتاری و حقوق متقابل افراد است و این امر به نوبه خود نیاز به داور و مرجع تظلمات دارد لذا وجود دولت ضرورت مییابد.
اگر زندگی اجتماعی انسانها را به یک بازی دستهجمعی تشبیه کنیم دولت نقش داور بازی را خواهد داشت داوری که وظیفه او محدود به اجرای قواعد است و اختیار تعیین آنها و یا تغییر موقعیت بازیکنان را ندارد.
در علم اقتصاد دولت به عنوان تولید کننده کالاهای عمومی توصیف میشود.
البته در این کشورها نیز هر زمان که وظایف ثانویه دولت بیش از حد سنگین شده کارآمدی نظام اقتصادی و سطح رفاه جامعه به طور نسبی پایین آمده است.
در اغلب کشورهای جهان سوم از جمله کشور ما به دلایلی وظایف اصلی و اولیه دولت تحتالشعاع کارکردهای ثانویه قرار گرفته و در نتیجه حوزه فعالیتها و ابتکارات شهروندان را به ویژه در زمینه اقتصادی دچار تنگنا کرده است.
در ایران همانند بسیاری از جوامع مشابه، داراییهای تعداد چشمگیری از خانوارها و فعالان اقتصادی در کشاورزی، صنعت و بازرگانی فاقد سند رسمی است و این کمبود، همان گونه که هرناندودسوتو توضیح داده است، سرمایههای اینها را کم توان و سترون کرده و مانع تولید ثروت بیشتر شده است.
این وضعیت در واقع نشان میدهد که دولت نتوانسته به وظیفه اصلی خود که تضمین حقوق مالکیت شهروندان است به درستی عمل کند.
در همین رابطه مشاهده میشود که بسیار از قراردادهای (اقتصادی) میان افراد در واقعیت امر ضمانت اجرایی ندارد و اساسا در موارد متعدد و مهمی به جای آنکه دولت ضامن حسن اجرای این قراردادها باشد عامل نقض و لغو آنها میشود.
دولت که باید همانند داور بی طرف ناظر و مجری قواعد باشد خود همانند مداخلهگر و ناقض قواعد عمل میکند و در بسیاری از عرصهها مانع بستن قراردادهای آزادانه میان شهروندان میگردد.
مداخله دولت در تعیین قمیت در بازار کار، سرمایه و کالا معنای دیگری جز ورود در حریم آزادیها و حقوق مالکیت افراد ندارد.
اینگونه مداخلات در حقیقت نشان میدهد که تا چه اندازه دولت از وظیفه اصلی خود دور شده و به اعمالی دست مییازد که خود میبایست مانع دیگران از ارتکاب آنها باشد.
نتیجه این نقض غرض ناکارآمدی نظام اقتصادی، تداوم فقر و ممانعت از تولید ثروت بیشتر در جامعه است.
گویا اهل فکر و تصمیم در کشور ما هنوز نپذیرفتهاند که دولت تولیدکننده ثروت در جامعه نیست بلکه مصرفکننده آن است بنابراین بسط ید اقتصادی دولت به زیان جامعه و حتی خود دولت است.
اگر دولت به وظیفه اصلی و اولیه خود که تضمین حقوق و آزادیهای افراد است عمل کند به یقین هم مردم و هم دولت از ثروت و قدرت بیشتری برخوردار خواهند شد تن کامل سخنرانی سید محمّد خاتمی در کنفرانس ادیان و ایجاد صلح همایش زن وصلح در تاریخ 12/10/ 85 ازسوی هم اندیشان زن در سالن اجتماعات تشکلهای غیر دولتی برگزار شد.
درابتدای این همایش که توسط فعالان حوزه زنان ، محیط زیست وصلح تدارک دیده شده بود ،پیام خانم شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل قرائت شد و سپس چند تن از فعالان حقوق زن و نیز چند تن از فعالان اجتماعی به ایراد سخن پرداختند.
درابتدای مراسم پیام شیرین عبادی که به دلیل تغییر زمان سمینار نتوانسته بود، در آن شرکت کند،خوانده شد.
در بخشهایی از پیام وی آمده است : "نکته اساسی که بایدبه آن پرداخته شود معنای "صلح"است .
به عبارت دیگر پرسش اصلی آن است که آیا نبودجنگ به معنای صلح است ؟یعنی اگرکشوری مستقیمادرگیرجنگ نباشد باید معتقد باشیم که مردم آن در صلح سبز به سر می برند؟
مسلماخیر!
این تعریف از صلح مربوط به چند قرن قبل استدر حالیکه در قرن21صلح باید به گونه ای دیگرتعریف شود….
.
صلح به معنای آرامش است وانسان زمانی در آرامش به سر می برد که حقوق انسانی اوتضییغ نشده و کرامت انسانی خودراحفظ کند.
بدیهی است انسانی که به علت فقرنمی تواند تحصیل کند یاانسانی که به علت فقرنمی تواند تحصیل کندیا انسانی که به خاطربیان عقاید خودبه زندان افتاده ومجازات یا ستاره دار می شود، انسانی که خانه وکاشانه ای نداردودرخیابان زندگی می کند و آرامش ندارد، درصلح زندگی نمی کند.
برای اینکه صلح در جامعه ای پایدار بماند بایدبر دورکن اساسی استوار باشد.
متن کامل سخنرانی سید محمّد خاتمی در کنفرانس ادیان و ایجاد صلح مونتسرات، اسپانیا* بسم الله الرحمن الرحیم فضای جنگ زده و خشونت آمیز امروز جهان، ما را با این پرسش بزرگ مواجه می کند که: آیا تاریخ انسان به سوی صلح و امنیت پیش می رود و یا جنگ و خشونت در تاریخ یک اصل دائمی است؟
پرسش دیگر از نسبت میان دین و خشونت است؟
و اینکه آیا دین می تواند خود عامل مهمی برای تلطیف زندگی و روابط میان انسانها و برانگیزاننده به صلح باشد؟
من بر این باورم که علی رغم همه خشونت ها و خونریزی ها و درگیری هایی که به صورت جنگ و ترور وجود دارد، حرکت تاریخ در جهت کمال و نیز استقرار صلح در جامعه بشری است و نیز معتقدم که جوهر ادیان از جمله اسلام فراخوانی به سوی صلح و محبت است.
اگر زمانی «لایبنیتس» طرح پیمان صلح دائمی میان زمامداران مسیحی را که در سال 1731 مطرح شده بود مسخره کرد و گفت «صلح دائمی - pax perpetua - او را به یاد نوشته¬ای بر گورستان می اندازد».
چندی نگذشت که «کانت» آن را از سر در گورستان بر گرفت و بر پیشانی طرحهای سیاسی و اخلاقی خود بر افراشت.
او کوشید تا ثابت کندکه صلح از جهات اخلاقی و عقلی الزام¬آور و از جهت تجربی تحقق پذیر است.
این واقعه می تواند نمونه ای از سیر حرکت استکمالی تاریخ و تمدن بشری باشد.
مهم این است که ما چگونه باید از تاریخ بیاموزیم؟
در اینجا باید به تفاوت ظریف و مهمی که میان دانستن و آموختن وجود دارد، توجه کنیم.
رمز اینکه از تاریخ کم می آموزیم در این است که اگر تاریخ تبدیل به قضیه یا مفهومی کلی شود، در این صورت ما واقعه یا وقایع تاریخی را می دانیم، ولی از آن نمی آموزیم.
متأسفانه تاریخ و حوادث تلخ آن را هر ملتی باید کم و بیش به تجربه بیاموزد و شاید یکی از وجوه تراژیک بودن هستی آدمیزاد در همین واقعیت تلخ نهفته باشد .
اگر می شد از متون مقدس و از تاریخ - بی واسطه درد و اشک - تجربه آموخت بسیاری از فجایع بزرگ ناشی از جنگ و خشونت قابل اجتناب بود .اگر می توانستیم بی تجربه بیاموزیم تنها همین چند جمله کتاب مقدس تمام بشریت را کفایت می کرد : « او در میان اقوام داوری خواهد کرد و اقوام بسیاری را سرزنش خواهد کرد و ایشان شمشیرهای خود را برای خیش و نیزه های خود را برای ارّه خواهند شکست و قومی بر قوم دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهد بود » (کتاب اشعیای نبی 2:4) در اسلام نیز کلام رایج در مواجهه با دیگران «سلام» است، سلام هم به معنی صلح است و هم به معنی درود، بهشت جاودان از نظر قرآن مجید، خانه صلح یا دارالسّلام است و سلام از اسماء الهی در قرآن است.
زیرا ذات خداوند نفس خیری است که در او هیچ شری وجود ندارد و