انقلاب ایران که گاه از آن به عنوان آخرین انقلاب قرن بیستم و گاه حتی واپسین انقلاب به مفهوم مصطلح و کلاسیک آن یاد می شود، بی گمان رویدادی شگرف و واقعه ای تاریخی، بلکه تاریخ ساز در سلسله رخدادها و تحولات سیاسی و اجتماعی عصر مامحسوب می شود.
رویدادی که نه تنها در ایران به سرنگونی نظام سلطنتی چند هزار ساله انجامید و سرمنشأ تاریخ و تحولاتی تازه شد، بلکه در خارج از کشور نیز بازتابها و آثار متعددی را موجب شد.
در نیمه دوم قرن بیستم، کمتر رویدادی همچون انقلاب 1979 ایران، ناآرامی برانگیخته است.
ایران از زمان این انقاب تحولات بسیاری به خود دیده است:
تثبیت جمهوری اسلامی با غلبه روحانیون، حذف گروههای مخالف، نهادینه شدن سیاسی و اجتماعی انقلاب و جنگی هشت ساله با عراق همراه با پیامدهای مخرب اقتصادی وتلفات انسانی.
میزان اثرگذاری انقلاب ایران بر جوامع مختلف
بازتاب جهانی انقلاب ایران هم مستقیم و هم غیرمستقیم بوده است.در واقع انقلاب اغلب بیش از آنکه مدلی دقیق باشد،به صورت نمونه ای الهام بخش و کلی عمل کرده است.
فعالان مسلمان در بسیاری از کشورها از پیروزیهای برادران و خواهران ایرانی خود مسرور شدند و در مبارزات خود روحیه گرفتند.
از این نظر انقلاب ایران معمولا بیش از آن که به ایجاد یا هدایت تلاشهای انقلابی بیانجامد، گرایشهای از پیش موجود در کشورهای اسلامی را تقویت کرده یا شتاب بخشیده است.
بیشترین نفوذ مستقیم، نیرومند و پایدار ایران در لبنان بوده است.
جامعه شیعه لبنان که تا پس از جنگ جهانی دوم اساسا غیر سیاسی بود، در دهه های 1960 و 1970 به گونه فزاینده سیاسی شد.
در طول دهه 70، موسی صدر رهبر مذهبی زاده شده و تحصیل کرده در ایران، به تفسیر دوباره ای از تمادگرایی شیعی دست زد.
که با تفسیر انقلابی امام خمینی از اسلام طی سالهای تبعیدش از 1964 تا 1978 مشابهت داشت.
این رویکرد مؤید شکل گیری جنبش فعالانه اصلاحات اجتماعی و سیاسی (حرکت محرومین) بود.
با انقلاب ایران که در سال 1978نیرویی گرد آورد، بسیارس از شیعیان لبنان از اقدامات هم کیشان ایرانی خود الهام گرفتند.
حتی با این حال در خصوص بازتاب سرنگونی شاه نباید اغراق کرد.
بسیاری از شیعه های لبنان دیدگاهی دوگانه نسبت به این انقلاب اتخاذ کردند.
از یک سو، سقوط شاه ثابت کرد که حکومتی نا مشروع را نمی بایست با نا خشنودی تحمل کرد، حتی اگر انجام این امر زیر لوای اسلام مقدور نباشد.
از سوی دیگر، وسیعاّ تصدیق شده است که راه حل های ایران الزاماّ حلال مشکلات لبنان نیست.
هنگام بحث از رویدادهای ایران معمول است که بسیاری از شیعیان لبنانی دقیقاّ به این تمایز اعتراف کردند.
در اوت 1979، اندکی پس از بازگشت امام خمینی به ایران، صدها بحرینی شیعه به طرفداری از انقلاب ایران دست به تظاهرات زدنند و با مأموران درگیر شدند.
مدرسی که در سال 1980 از بحرین تبعید شده بود، در برنامه های رادیوی از تهران مرتبا خواستار قیام علیه خاندان حاکم می شد.
در دسامبر 1981 دولت تلاش برای انجام کودتا را خنثی کرد و 70 عضو جبهه آزادیبخش اسلامی بحرین را که زیر نفوذ مدرسی بود و از ایران کمک مالی می گرفت، دستگیر کرد.
سفرهای شیعیان به ایران و عراق به «ایرانی شدن» جامعه شیعه افغانستان انجامید.
ادواردز و کوپکی یادآور می شودکه آداب و مراسم مرسوم شیعیان ایران (مثل مراسم محرم و استفاده از روضه های ضبط شده مربوط به عاشورای حسینی) از دهه 50 در افغانستان رواج یافت.
ایرانی شدن جمعه شیعی افغان در موارد جدیدتر دیگران نیز همچون نامها و نامهای خانوادگی مشهود است (کاربرد آقا و نام های خانوادگی مختوم به ی).
افغانستان و ایران تنها کشورهای اسلامی اند که اسلام گرایان و روحانیون در آن به هم پیوسته اند، اما زمینه های تاریخی خاص این اتحاد در هر یک از این دو کشور، چشم اندازهای کاملاّ متفاوتی از مجاهدین افغانستان و حزب اللهی های ایران پیش روی می گذارد که مانع از هر گونه پیوستگی و قرابت عملی میان آنها می شود.
پاسخ مشخص و واحدی به این که جرا به رغم نارضایتی های بسیار واقعی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در جومع شیعی خلیج فارس، خیزش های مورد انتظار رخ نداده است، وجود ندارد.
توضیح این مطلب به چند عامل اساسی مربوط می شود:
1.
تعدی و زیاده روی حکومت ایران نسبت به شهروندان خود در قسمت عربی خلیج وحشت و انزجار آفرید و بسیار نامطلوب تر از ساستها و اعمال رژیمهای محلی موجود دیده شد.
2.
جنگ ایران و عراق عموماّ نه تنها تهدیدی نسبت به رفاه سنی هاب خلیج بلکه علیه رفاه شیعیان تلقی می شد، چرا که حملات به نفتکشها و تاسیسات نفتی بر رفاه کل جمعیت خلیج تأثیر نامطلوبی نهاد.
2.
جنگ ایران و عراق عموماّ نه تنها تهدیدی نسبت به رفاه سنی هاب خلیج بلکه علیه رفاه شیعیان تلقی می شد، چرا که حملات به نفتکشها و تاسیسات نفتی بر رفاه کل جمعیت خلیج تأثیر نامطلوبی نهاد.
3.
هیچ رهبر شیعی پرجذبه ای ظهور نکرده است تا پندارها و پشتیبانی های جوامع شیعی خلیج رابرانگیزاند یا احساسات مبهم نارضایتی را به سوی مخالفت سازمان یافته متمرکزی هدایت کند.
4.
دولتهای خلیج نه فقط اقدامات تمنیتی داخلی راخصوصاّ در مناطقی با جمعیت کثیر شیعه و در تاسیسات مهم استراتژیک تشدید کردند، بلکه نسبت به نارضایتی ها و شکایات مشروع شیعیان حساس تر بوده و در قبال تقاضاهای آنان پذیرش بیشتری داشته اند.
5.
اگر چه ثروت نفت تا حدودی به صورت بی تناسب در میان سنی ها تقسیم شده است، اما شیعیان نیز در شکوفایی حاصل از نفت سهیم بوده اند و سطح زندگی آنان بسیار بالاست.
علاوه بر این ، در بیشتر کشورهای خلیج، جوامع شیعه ممکن است توانایی ایجاد ناآرامی های شهری را داشته باشند، اما به لحاظ زمانی مشکلات بسیار بیشتری در تهدید رژیمهای خود دارند.
اگر چالشی در برابر یکی از رژیمهای خلیج صورت گیرد، که وقوع آن در زمان حاضر محتمل به نظر نمی رسد، اما این چالش به احتمال زیاد از سوی سنی ها خواهد بود، و اگر چنین چالشی بنیادگرایانه باشد، بیشتر متأثر از نوشته های ابن تمیمه، مودودی و قطب خواهد بود تا نوشته های شریعتی و امام خمینی.
تأثیر پذیری مصر از ایران تجربه ای غیر مستقیم تر بوده است.
مصر در زمره کشورهایی است که در آن الهام پذیری از لنقلاب به تقویت مخالفان اسلامی موجود انجامیده است.
بی آنکه حکومت ایران مداخله مهمی کرده باشد.
طی دهه 1970، انور سادات کوشید تا از اسلام برای تقویت مشروعیت سیاسی خویش استفاده کند اما به جای آن، واکنش های اسلامی مخالفت آمیز را برانگیخت.
به دنبال انقلاب ایران هم اخوان المسلمین میانه رو و هم گروههای تندرو تأیید نهادهای اسلامی رسمی را نسبت به این پیمان مردود دانستند و مصریان را به پیروی از الگوی ایران و مبادرت به جنگ مقدس با اسرائیل فرا خواندند.
در کشورهای دور دست تر یعنی در تونس و لیبی نیز تفاوت بیشتری دیده نمی شد.
رهبران هر دو کشور (معمر قذافی در لیبی و حبیب بورقیبه در تونس) الگوی این انقلاب را تهدیدی برای رهبری سیاسی خود تلقی می کردند و گروههای مخالف در هر دو کشور لیبی و تونس، در الگوی ایران ضرورت کلی پاسخگو شدن و مسؤلیتپذیری اسلامی رهبران سیاسی را می دیدند.
در حالی که انقلاب ایران نتوانست به مداخله مستقیم یا تشکیل گروههای فعال جدیدی با پشتیبانی ایران بیانجامد، به گرایشهای مخالفت آمیزی که از پیش در هر دو کشور بود شتاب بخشید.فعالان مسلمان تونس از تجربه ایران تشویق شدندو جسارت بیان خواسته های خود را یافتند.
نا خرسندی از مذهب زدایی عمیق و آموزش در سودان به ظهور گروههای اصلاح طلب اسلامی نظیر جامعه حفظ قرآن کمک کرده بود.
توسعه توأمان احیاگری اسلامی در جهان اسلام و جوشش احساسات ایرانی در مرزهای شوروی بر مسلمانان و رژیم اثر گذاشت.
مارتا بریل اُلکات در « آسیای مرکزی شوروی: آیا مسکو از نفوذ ایران می هراسد؟» می نویسد: «مطمئناّ انقلاب ایران اثراتی داشت ، حداقل برای کسانی که در آسیای مرکزی به رادیوهای موج کوتاه دسترسی داشتند، مدلی امروزی از جامعه ای اسلامی فراهم آوردکه با شناخت تضعیف شده تر انها از گذشته اسلامی خود هماهنگ بود».
بازتاب انقلاب ایران بر جوامع مسلمان جنوب شرقی آسیا عمدتا غیر مستقیم بوده است.
در مالزی و اندونزی، انقلاب هم ایدئولوژی و عقاید سیاسی اسلامی را برانگیخته و هم توانایی حکومت محلی را در توجیه نظارت و سرکوب جنبشهای مخالفان اسلام گرا تقویت کرده است.
در فیلیپین، ایران با حمایت معنوی و پشتیبانی از مبارزه جبهه آزادیبخش ملی مورو گرایشهای سیاسی از پیش موجود را قوت دوباره ای بخشیده است.
با این حال در مدت زمان کوتاهی ، فعالان در مالزی و اندونزی سریعاّ از امام خمینی فاصله گرفتند زیرا نسبت به جهت گیری و زیاده روی های حکومت ایران نگرانی داشتند.
و حکومتهای مالزی و اندونزی نیز برای بی اعتبار ساختن هر گونه مخالفت اسلامی به طرح اتهاماتی چون خمینیسم یا اسلام رادیکال می پرداخت.
در حالیکه امام خمینی مظهر قدرت و نیروی انقلاب اسلامی است اثر گذاری ایران بر مالزی و اندونزی بیشتر مدیون نوشته های دکتر علی شریعتی بوده است تا امام خمینی.
تأثیر ایران بر سیاست های مسلمانان در جنوب فیلیپین طی مراسم بیستمین سالگرد روز آزادی بانگ مورو در 18 مارس 1988که در آن تصاویر نور میسواری رهبر جبهه آزادیبخش ملی مورو و امام خمینی در کنار هم به نمایش گذاشته شده بود، آشکارا معلوم بود.
بدین سان یکی از مهمترین آثار انقلاب اسلامی بر حکومتهای اندونزی و مالزی افزایش تلاشهای آنها در نظارت بر نقش سیاسی آن دسته از نیروهای اسلامی است کخ برای سیاست دولتها زیانبار تلقی می شوند.
تا حدودی به دلیل رویدادهای ایرانف جاکارتا و کوالالامپور به طور فزاینده ای از خطرهای اعمال شده از سوی ایدئولوژی مذهبی آگاه شدند و در صدد برآمدند تا این آثار منفی را از طریق تلفیق مجموعه ای از گزینش، تهدیدها، افزایش مراسم و سخنرانیهای مذهبی، و مراقبت و نظارت بیشتر بر فعالیتهای مذهبی مهار کنند.
در عین حال حکومتهای مالزی و اندونزی تهدید علیه ثبات سیاسی و مذهبی را که جزیی از وقایع ایران است، تشخیص داده اند.
این امر سبب شده است که کوالالامپور و جاکارتا دست به کار مهار ایده هایی شوند که برای صلح و نظم ویرانگر یا زیان آور می پندارند.
بسیاری از رهبران مسلنان نیجریه را پیروزی انقلاب ایران ترغیب کرد و از این نمونه الهام گرفتند.
بسیاری از مضامین این انقلاب همچون تقبیح فساد اداری،رد مادی گرایی فزونی خواهانه، انتقاد از غرب زدکی و اجرای قوانین اسلامی مورد استقبال آنان قرار گرفت.
به هر حال اکثر مسلمانان نیجریه با آنکه به نوعی خواستلر معمول شدن قوانین اسلامی هستند، همچنان به جای ایجاد جمهوری اسلامی به دولتی کثرت گرا پایبندند.
صدور انقلاب کرین برینتون در اثر برجسته خود درباره ماهیت جهان شمول انقلاب های ریشه دار بحث می کند.
او اظهار می دارد که انقلابیون در طول تاریخ « همگی کوشیده اند که اصول انقلاب خود را ترویج کنند ».
بنابراین می توان این حکم کلی را صادر کرد که گویا صدور انقلاب پیامد شور انقلاب است به ویژه به سبب آنکه انقلابیون حق به جانب هستند.
ظهور صدور انقلاب به مثابه اصلی بنیادی در سیاست خارجی همچون خود انقلاب ایران، بازتاب پویایی سیاسی داخلی ایران است.
بسیاری از آرمانگرایان رادیکال اعم از روحانی یا غیر روحانی ندای صدور لنقلاب از سوی امام خمینی را به این صورت تفسیر می کردندکه این امر به هر قیمتی باید عملی شود.
دیگر آرمانگرایان رادیکال همچون محمد منتظری فرزند آیت الله منتظری کوشیدند با هر وسیله ای از جمله کاربرد زور به صدور انقلاب اقدام کنند.
محمد منتظری به تشکیل سازمان انقلاب توده های جمهوری اسلامی (ساتجا) پرداخت و از آذر 1358 در صدد اعزام رزمندگان به لبنان بر آمد، پاسداران انقلاب مدتها پس از آن در سال 1361 به لبنان اعزام شدند.
خواسته امام خمینی مبنی بر صدور انقلاب عمیقاّ در ایئولوژی او و فرهنگ سیاسی ایرانی-اسلامی ریشه دارد.
موسوی نخستین وزیر خارجه ایران تصمیم گرفت طرحی برای اسلامی در سراسر جهان ترسیم کند که به گفته او وزارت خارجه ایران آن را دنبال کند زیرا جنگ علیه امپریالیسم باید در سرتاسر عالم رخ دهد.
با این همه از پیامدهای مهم تر تشکیل شورای انقلاب اسلامی در مقام سازمانی فراگیر بود که گروههایی همچون مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق ، جنبش اقلاب اسلامی جزیره العرب، جبهه آزادیبخش بحرین و گروههای آزادیبخش برای سوریه و لبنان را در بر می گرفت.
نکته ای که در صدور انقلاب مشاهده می شود نقش گسترده آیت الله منتظری برای این امر می باشد.
سازمانها و نهادهایی که برای هدف صدور انقلاب ایجاد شده اند عبارتند از: سازمان تبلیغات اسلامی، مدرسه حجتیه در قم، بنیاد اندیشه و بنیاد فارابی.
زمانی که از امام سؤال شد که آیا می توان سهم امام را برای صدور انقلاب مصرف کرد، او پاسخ مثبت دادو حتی به این کار توصیه کرد.
بنیاد فارابی برای گسترش ارزش های