بر ما ایرانیان پوشیده نیست که زندگی در این مرز و بوم کهن و عزیز حاصل تلاشها، مجاهدتها، جان نثاری های عزیزانی است که زندگی شریف خود را وقف این وطن نموده اند.
افرادی چون قائم مقام فراهانی، امیرکبیر، جلال الدین خوارزمشاه و آریو برزن ها و رئیسعلی ها و...
.
آبرو و زندگی خویش را در گرو سربلندی ایران نهاده اند.
و در انقلاب اسلامی نیز شهیدان سربلند بی شماری از جمله شهید بهشتی، شهید چمران، شهید همت، شهید باکری و شهید رجایی و...
خلاصه
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک خدا داند چه افسرها که رفته
1- اوضاع سیاسی زمان میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی
فتحلی شاه در سال 1250 ه.ق به منظور سرکشی و جمع آوری مالیات معوقه شیراز عازم اصفهان گردید و در تاریخ 19 جمادی الاخر سال 1250 ه.ق در سن 68 سالگی و پس از 37 سال سلطنت در اصفهان درگذشت.
جنازه وی به قم منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد.
از خصوصیات بارز وی علاقه مفرط به زن و مال و زراندوزی بود.
وی بیشتر علاقه مند به عیش و عشرت بوده تا جنگجویی.
پیشرفتهایی هم که در کارهای کشوری و لشکری نصیب او گردید به طور عمده از وجود برخی از فرزندان او، از قبیل عباس میرزا و محمدعلی میرزا دولتشاه بود.
به هنگام فوت فتحعلی شاه 57 پسر، 46 دختر، 296 نوه پسری، 292 نوه دختری و 156 متعلقه منسوب به او در قید حیات بودند.
به دنبال فوت فتحعلی شاه کشمکشهای داخلی و مداخلات دولتین روسیه و انگلستان برای تعیین جانشین وی آغاز گردید.
گرچه محمدمیرزا، پسر عباس میرزای نایب السلطنه و نوه فتحعلی شاه خواسته دولت روسیه از یک سو، و وصیت فتحعلی شاه از سوی دیگر جانشین شاه محسوب می شد؛ اما، مدعیانی چند از برای جانشینی وی قد علم کردند، یکی از آنان به نام ظل السلطان خود را جانشین فتحعلی شاه معرفی و خود را عادل شاه نامید.
به علاوه عبدالله خان امین الدوله آخرین صدراعظم فتحعلی شاه نیز به لحاظ مخالفت با سلطنت محمدشاه، نه تنها مساعدتی برای جلوس او به تخت سلطنت نکرد، بلکه مشکلاتی نیز در سر راه حکومت وی به وجود آورد.
اما، از آنجا که محمدشاه از وجود وزیر مقتدر و سیاستمدار مبرزی همچون میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی برخوردار بود، بزودی مشکلات موجود بر سر راه حکومت وی مرتفع و زمینه برای سلطنت او مهیا گردید.
به دنبال فوت فتحعلی شاه کشمکشهای داخلی و مداخلات دولتین روسیه و انگلستان برای تعیین جانشین وی آغاز گردید.
اما، از آنجا که محمدشاه از وجود وزیر مقتدر و سیاستمدار مبرزی همچون میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی برخوردار بود، بزودی مشکلات موجود بر سر راه حکومت وی مرتفع و زمینه برای سلطنت او مهیا گردید.
گرچه دوران صدارت میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی تنها بخش کوچکی از حیات سیاسی وی را تشکیل می دهد اما مشارالیه قبل از رسیدن به صدراعظمی محمدشاه، درگیر مسائل سیاسی ایران بود، به علاوه پدر و اجداد او نه تنها در سلسله قاجاریه بلکه در سلسله های زندیه و صفویه نیز مصدر خدماتی بوده اند که در سه قسمت ذیل مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
1.
شرح حال قائم مقام و خانواده وی.
2.
قائم مقام در زمان حیات فتحعلی شاه.
3.
صدارت قائم مقام 2- الف) شرح حال قائم مقام و خانواده وی میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی پسر میرزا عیسی فراهانی مشهور به میرزا بزرگ قائم مقام اول در سال 1913 هـ.ق در هزاوه فراهان، اراک متولد گردید.
خاندان وی از اهل علم و ادب بوده و سالها به نیکی مشغول خدمتگزاری سلاطین سلسله های حاکم در ایران بوده اند.
جد وی به نام میرزا حسین متخلص به وفا در 1180 هـ.ق مطابق با 1766 م وارد خدمت زندیه شد.
میرزا حسین دو برادر به نامهای محمدحسن و میرزاعلی داشت.
وی به ترتیب در زمان حکومت صادق خان زند(95-1193 هـ.ق)، جعفرخان زند(1203-1200 هـ.ق) و لطفعلی خان زند(1290-1203 هـ.ق) مقام وزارت داشت و پس از انقراض سلسله زندیه به دست آقا محمد خان قاجار، حاضر به خدمت در دستگاه قاجارها شد.
بعد از چندی درخواست رفتن به عتبات را کرد و برادرزاده خود میرزا بزرگ(قائم مقام اول) را به جای خود در خدمت قاجارها گذاشت و با برادر خود محمدحسن به عتبات رفت.
در سال 1213 هـ.ق فتحعلی شاه، عباس میرزا را که فرزند بزرگ او بود، در سن 11 سالگی به ولیعهدی و نیابت سلطنت انتخاب و او را با وزارت میرزا عیسی قائم مقام و سپهسالاری نظام الدوله راهی آذربایجان نمود.
چندی از این انتخاب نگذشته بود که در اثر درایت و کاردانی میرزا عیسی اوضاع آذربایجان و مناطق خوی و سلماس نظم و انضباط خاصی پیدا کرد که موجب رضایت فتحعلی شاه قرار گرفت.
بنا به نوشته رضاقلی خان هدایت در کتاب روضه الصفای ناصری، میرزا عیسی در ولایت آذربایجان نظمی نهاد که مافوق آن متصور نه و نظامی قرار داد که منظم تر از آن در ایران سپاهی آراسته نگردید.
مانند بعضی وزرا، رشوه گیر و عشوه پذیر نبودی و انجام کار خلایق را جهت صلاح دولت و رضای خالق می نمودی، هر شبی صفی در خدمتش بار داشته و کار می گذرانید و احدی بی موقع به محفلش نرفتی و سخنی بی وقت در حضرتش نگفتی.
3- اصلاحات نظامی قائم مقام میرزا بزرگ در طول خدمت خود در نزد عباس میرزا، نهایت جهد و کوشش را برای اصلاح امور ایران به کار برد.
به ضعف اصلی نظام حاکم بر ایران که همان ضعف بنیه نظامی بود، پی برد.
لذا در اثر تدبیر و درایت و بینش و توصیه های او بود که اقداماتی برای تجدید ساختار قشون بعمل آمد.
بعد از آمدن ژنرال گاردن به ایران و ارائه طرحهایی در این زمینه با پشتیبانی عباس میرزا و حسن تدبیر میرزا بزرگ قائم مقام، اصلاحاتی در ساختار قشون ایران به وجود آمد.
دسته های سواره نظام تشکیل گردید.
نظام آذربایجان را سرباز و نظامیان عراق و مازندران را جانباز لقب داد و یوسف خان گرجی به سمت سپهداری انتخاب گردید.
همچنین با توصیه و انتخاب میرزا بزرگ اولین گروه از محصلین ایرانی مرکب از 5 نفر، به خارج از کشور و برای ادامه تحصیل به لندن اعزام شدند.
بعد از عزیمت ژنرال گاردان از ایران و آمدن سر هارفورد جونز، به دستور فتحعلی شاه، میرزا بزرگ درصدد کسب فتوی از علمای دینی ایران، جهت جنگ با روس ها برآمد و اقداماتی به عمل آورد.
مجموعه نظریات علما را جمع آوری و رساله ای تحت عنوان جهادیه تدوین نمود.
در جریان جنگ نیز شرکت فعالانه داشت.
به عنوان مثال یک بار که قوای روسیه از نیروهای ایرانی شکست خورده بودند، قائم مقام به میدان رفته و اسرای روسیه را جمع آوری و با اسلحه و مهمات به غنیمت گرفته شده به تهران اعزام نمود.
همچنین در مذاکراتی که با روس ها جهت برقراری صلح به عمل آمد، نقش اصلی را به عهده داشت.
جمیع مورخان داخلی و خارجی وی را فردی مدیر و زیرک، با پشتکار، مقرراتی، منضبط، دلسوز به حالت ملت و دولت و پاکدامن ذکر کرده اند.
جیمز موریه گفته است به نظر من بزرگترین مردی که در تاریخ ایران دیده ام، و به گفته فریزر، اگر دنیا جمع شوند، نمی توانند او را به رشوه گیری و خیانت به وطنش وادار کنند؛ در هر صورت میرزا بزرگ از پیشقراولان مکتب اصلاح طلبی ایران بود که راه وی توسط فرزندش، قائم مقام دوم ادامه یافت.
در سال 1224 هـ.ق به هنگام درگیری های ایران و روسیه، فتحعلی شاه برای سرکشی به اردوی ایران عازم آذربایجان شد.
میرزا بزرگ در این سفر از شاه درخواست کرد تا وزارت نایب السلطنه به فرزند اکبرش میرزا حسن واگذار شود.
شاه این درخواست را قبول نمود و خود میرزا بزرگ به نیابت وزارت دیوان اعلی و لقب قائم مقامی صدارت بلند آوازه گشت.
اما، میرزا حسن پس از چندی درگذشت و میرزا بزرگ وزارت و پیشکاری نایب السلطنه را برای فرزند دیگرش میرزا ابوالقاسم گرفت و او در تبریز مشغول به کار شد.
میرزا بزرگ در ذیقعده سال 1237 هـ.ق به علت ابتلا به بیماری وبا به عالم جاودانی خرامید و منصب و قائم مقامی به خلف ستوده اش، میرزا ابوالقاسم مفوض گردید و فتحعلی شاه منصب وزارت را به برادر دیگرش میرزا موسی خان عطا کرد.
ب) میرزا ابوالقاسم قائم مقام در زمان حیات فتحعلی شاه پدر میرزا ابوالقاسم بدوا وزیر عباس میرزا بود.
در سال 1224 هـ.ق این سمت به پسر وی میرزا حسن واگذار گردید.
میرزا حسن در سال 1126 هـ.ق فوت نمود و قائم مقام بزرگ پسر دیگر خود به نام میرزا ابوالقاسم را که در تهران نایب او بود، و امور مربوط به نیابت سلطنت و پیشکاری آذربایجان را انجام می داد، از تهران خواسته به وزارت نایب السلطنه برقرار نمود.
وی تا سال 1237 هـ.ق یعنی سال فوت پدر خود به این سمت مشغول انجام وظیفه بود و بعد از فوت پدر عهده دار وزارت مخصوص نایب السلطنه عباس میرزا شد و در سال 1238 هـ.ق به لقب قائم مقام مفتخر گردید.
قائم مقام تا دو سال بعد از فوت پدرش در خدمت عباس میرزا با جدیت به کار اشتغال داشت و در این مدت درایت و کاردانی خود را به وجه احسن اثبات نمود اما، دشمنان وی بیکار ننشسته و بر ضد او مشغول توطئه بودند.
قائم مقام ناگزیر از خدمت عباس میرزا مرخص و به تهران عزیمت کرد.
در این هجرت اجباری علاوه بر انگلیسی ها و عبدالله خان امین الدوله، حاجی میرزا ابوالحسن خان خواهر زاده حاجی ابراهیم کلانتر نیز نقش داشت.
به دنبال این اقدام مخالفان قائم مقام طوماری از خطاهای وی تهیه کرده برای فتحعلی شاه ارسال نمودند.
قائم مقام حوادث ناشی از این اقدام و توطئه دشمنان خود را طی قصیده ای بیان نموده از یکی از ابیات این قصیده استنباط می شود که عمده نگرانی و ناراحتی وی از همکاری بوده که با او مشغول خدمت در دستگاه سلطنت فتحعلی شاه بوده اند، او می گوید: از بس که ز همرهان جفا دیدم از سایه خویشتن هراسانم بدین ترتیب قائم مقام در اثر یک توطئه سیاسی از عباس میرزا جدا و عازم تهران گردید.
این جدایی به مدت دو سال به طول انجامید.
اما در این دو سال کماکان مشغول انجام وظیفه بود.
از جمله اینکه پس از مدتی فتحعلی شاه وی را به سمت وزارت فرخ سیر میرزا نیرالدوله یکی از پسران خود که به حکومت همدان منصوب شده بود، تعیین و روانه نمود.
در سال 1241 هـ.ق هنگامی که قائم مقام به مشهد رفته بود، فتحعلی شاه به علت وخامت اوضاع آذربایجان پیشخدمت خاصه خود، فرخ خان کاشی را جهت عذرخواهی از قائم مقام و تقاضای اغماض از گذشته به مشهد اعزام و او را مجددا به تهران دعوت نموده و با اعطای سمتهای قبلی روانه آذربایجان کرد.
اعزام مجدد قائم مقام به آذربایجان مصادف بود با تحریک انگلیسی ها و عوامل آنان جهت شروع دوره دوم جنگهای ایران و روسیه.
بعلاوه این اقدامات همزمان بود با سفر سید محمد مجاهد یکی از روحانیون مقیم عتبات عالیات به ایران برای تشویق و تحریک مردم جهت جهاد با روسها.
این در حالی بود که هم قائم مقام و هم عباس میرزا مخالف شروع جنگ بودند.
در جلسه ای که فتحعلی شاه در اواخر سال 1241 هـ.ق در آذربایجان با حضور سران عشایر و سپاه و سیاستمداران ایرانی تشکیل می دهد، حضار شرکت کننده رای به شروع جنگ می دهند، ولی قائم مقام از اظهار نظر خودداری می کند.
شاه از قائم مقام می خواهد تا نظر خود را بیان نماید وی پاسخ می دهد: «من مردی دبیر پیشه ام، سران سپاه بیش از من در اظهار عقیده صلاحیت دارند.» شاه عذر قائم مقام را نمی پذیرد و جدا از وی رای می خواهد.
قائم مقام می گوید: «اعلیحضرت چه مبلغ مالیات می گیرند؟
شاه جواب می دهد قریب شش کرور.
قائم مقام می پرسد، دولت روس چه مبلغ مالیات می گیرد؟
شاه می گوید می شنوم 600 کرور.
قائم مقام می گوید؛ به قانون حساب کشی که 6 کرور مالیات می گیرد با کسی که 600 کرور عایدات دارد از در جنگ در نمی آید.» به علاوه بنا به نوشته جهانگیر میرزا در کتاب تاریخ نو، عباس میرزای نایب السلطنه نیز مخالف شروع این جنگ بوده است.
وی می نویسد: «سید محمد مجاهد اصفهانی از کربلای معلا با سایر علمای عراق عرب به عزم جنگ با دولت روس و برانگیختن خاقان مغفور(فتحعلی شاه) به این کار، روانه عراق عجم شدند و جمیع علمای عراق و آذربایجان را کلا در این عزم شریک ساختند.
نایب السلطنه به هیچ وجه صلاح در این جنگ و جدال نمی دید و در خدمت خاقان مغفور تمکین این عمل را نمی کرد.
امنای دولت شاهی مثل عبدالله خان و سایرین در خدمت علما و مجتهدین از طرف نایب السلطنه مرحوم به طورهای دیگر حرف می زدند وعلما و مجتهدین را واداشتندکه فتوایی