دانلود تحقیق شاعران ایران

Word 132 KB 19899 49
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • فردوسی
    از آغاز باید که دانی درست سرمایه گوهران از نخست
    که یزدان ز ناچیز چیز آفرید بدان تا توانایی آرد پدید
    سرمایه گوهران این چهار برآورده بی‌رنج و بی‌روزگار
    یکی آتشی بر شده تابناک میان آب و باد از بر تیره خاک
    نخستین که آتش به جنبش دمید زگرمیش پس خشکی آمد پدید
    وزان پس ز آرام سردی نمود ز سردی همان بازتر می‌فزود
    چو این چار گوهر به جای آمدند ز بهر سپنجی سرای آمدند
    گهرها یک اندر دگر ساخته ز هر گونه گردن برافراخته
    پدید آمد این گنبد تیزرو شگفتی نماینده نو به نو
    ابر ده و دو هفت شد کدخدای گرفتند هر یک سزاوار جای
    در ب‌خشش و دادن آمد پدید ببخشید دانا چنان چون سزید
    فلکها یک اندر دگر بسته شد بجنبید چون کار پیوسته شد
    چودریاوچون‌کوه‌وچون‌دشت‌وراغ زمین شد به کردار روشن چراغ
    ابوالقاسم فردوسی از لحاظ زنده کردن تاریخ و داستان ملی و از جهت نفس تازه دمیدن به زبان فارسی بی شبهه بزرگترین شاعر ایران زمین است.

    و دیگر سرایندگان و گویندگان ما در این هنر به پایه او نمی‌رسند استادی به بزرگی تاریخ که دریچه‌ای به جهان ادبیات گشود هم او بود که پارسی را زنده کرد و با شیوایی سخن، ادبیات را ماندگار کرد.

    تا آنجا که آوازه‌اش تا کرانها پیچید.


    فردوسی یکی از ستارگان درخشان آسمان ادب فارسی و از مفاخر نام‌آور ملت ایران است و به سبب همین عظمت مقاوم و مرتبت، زندگی او مانند سایر بزرگان درجه اول ایرانی با افسانه‌ها و روایات مختلف آمیخته شده است.
    دریغا شخصی بدین بزرگی و مقام، شرح حال و تاریخ زندگی‌اش ناقص و مجهول است و آنچه بر ما معلوم است اندکی از بسیار است.

    تولد او در سال 329 در قریه باژ از ناحیه طبران طوس بوده یعنی همان جا که امروزه آرامگاه اوست.

    فردوسی مردی وطن‌پرست و در میهن پرستی استوار بود.

    این مطلب را می‌توان در جای جای شاهنامه و خصوصاً از شور و عشقی که فردوسی در ستایش ایران و نژاد ایرانی دارد به خوبی دریافت.

    وی سی و پنج سال برای سرودن شاهنامه رنج برد و تمام دارایی خود را از دست داد و در پایان عمر تهیدست شد چرا که عشق به ایران و ایرانی تا آنجا در وجودش رسوخ کرده بود که بر آن شد تاریخ میهن خود و افتخارات گذشته آن را که در خطر نیستی و فراموشی می‌دید احیا کند و بتواند از بلاغت و فصاحت معجزه‌آسا و شیوایی سخن خود بهره‌مند شود و آن را از زوال و فراموشی برهاند.

    و باید گفت که در این راه خدایی کرد.

    تا آنجا که حتی در مرگ پسرش از ادامه کار باز نایستاد تا شاهنامه را همانگونه که از نامش بر می‌آید جاودان نماید، برای ایرانی که می‌خواست جاودان بماند.

    زبان از گفتن هر آنچه در این 35 سال بر او گذشته، قاصر است.

    باشد که پاسش «بداریم این دردانه تاریخ را».


    فردوسی از تاریخ نیاکان خود و از داستانها و افسانه‌ها و تاریخ ایران اطلاع و یا به داشتن آنها شوق و علاقه داشت و تربیت خانوادگی وی را بر این داشت که بدون مشوق و محرک، خود به این کار عظیم دست زند.

    در حالی که تذکره‌نویسان در شرح حال فردوسی نوشته‌اند که او به تشویق سلطان محمود به نظم شاهنامه پرداخت و علت این اشتباه آن است که نام محمود را در نسخ موجود شاهنامه،‌ که دومین نسخه شاهنامه فردوسی است خود شاعر گنجانیده است.


    نسخه اول شاهنامه که منحصر بود به منظوم ساختن متن شاهنامه ابومنصوری، هنگامی آغاز شد که 19 سال از عمر دولت سامانی باقی بود و اگر فردوسی تقدیم منظومه خود را به پادشاهی لازم می‌شمرد ناگزیر به درگاه آل سامان که خریدار اینگونه آثار بود، روی می‌نمود و به هر حال نمی‌توانست در آن تاریخ به درگاه سلطانی که هنوز روی کار نیامده بود بشتابد.

    محمود،‌ ترک زاد غزنوی نه تنها در شاهنامه‌ی استاد طوس تأثیری نداشت، بلکه تنها کار او قصد قتل گوینده آن به گناه دوست داشتن نژاد ایرانی و اعتقاد به تشیع بوده است و بس.
    نظم داستانهای حماسی:
    فردوسی ظاهراً در اوان قتل دقیقی حدود (369-376) به نظم داستانهایی مشغول بوده که بعضی از داستانهای منفرد مانند «بیژن و گرازان» را باید در رأس همه قرار داد.

    داستان بیژن و گرازان یا رزم بیژن و گرازان و یا داستان منیژه و بیژن از داستانهای مشهور قدیم بود که غیر از فردوسی برخی دیگر شعرای عهد غزنوی نیز اشاراتی بدان کرده‌اند.

    این ابیات منوچهری یکی از آن اشارات است:
    شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک چو بیژن در میان چاه او من
    ثریا چون منیژه بر سر چاه دو چشم من بر او چون چشم بیژن
    و در یک قطعه منسوب به فردوسی نیز اشاراتی به داستان بیژن می‌بینیم:
    در ایوان‌ها نقش بیژن هنوز به زندان افراسیاب اندر است
    و این بیت اخیر از شهرت فراوان داستان بیژن و منیژه حکایت می‌کند تا بدانجا که تصاویر آنها را در ایوان‌ها و بر دیوار خانه‌ها نیز نقش می‌کرده‌اند.

    فردوسی بنابر آنچه از تحقیق در سبک کلام وی در داستان بیژن و گرازان بر می‌آید، این داستان را در ایام جوانی سروده بود.


    یکی از دلایل این مدعا استعمال الفهای اطلاقی فراوانی است که زیاد از حد در این داستانها دیده می‌شود.

    دلیل این امر آن است که فردوسی چنانکه در دیگر موارد شاهنامه دیده می‌شود، هنوز به نهایت پختگی و استادی و مهارت نرسیده بود.

    برای مثال در میان نود بیت از یک قسمت این داستان ابیات زیر دارای الفهای اطلاقیست: بپیچید بــر خــویشتن بیژنا کـه چون رزم سازم برهنه تنا زتـــورانیان من بدین خنجرا بـبـرم فـراوان سـران را سـرا به پیمان جدا کرد از او خنجرا به چربی کشیدش به بند اندرا چو آمد بــه نزدیک شاه اندرا گــو دست بسته بــرهنه سرا یـکی دست بسته بـرهنه تنا یــکی را زپــــولاد پـیراهنـا نبینی که ایـن بدکنش دیمنا فزونی سگالد هــمی بــرهنـا یعنی ده درصد ابیات قافیه‌هایی با الف زائد دارند.

    نظیر چنین مواردی در اشعار فردوسی کمتر مشهود است.

    تاریخ شروع نظم شاهنامه دقیقاً معلوم نیست ولی از چند اشاره فردوسی می‌توان تاریخ تقریبی آن را معین کرد.

    شروع کار فردوسی حدود سال‌های 375-371 هجری است.

    فردوسی از امرای نزدیک، کسی را لایق آن نمی‌دانست که اثر عظیم و جاودان خود را بدو تقدیم کند و همواره در پی بزرگی می‌گشت که سزاوار آن اثر بدیع باشد و سرانجام محمود غزنوی بزرگترین پادشاه عصر خود را یافت.

    من این نامه فرخ گرفتم به فــال همی رنـج بردم به بسیار سال نــدیــدم سرافراز و بخشیده‌یی پـــگـاه کیان بــر درخشنده‌ای همه این سخن بر دل آسان نبود جز از خامشی هیچ درمان نبود بــه جایی نبود هیچ پیدا درش جز از نـام شاهی نبود افسرش کـه انــدر خــور باغ بایستمی اگــر نـیـک بـودی بشایستمی سخن را نگه داشتم سال بیست بدان تا سزاوار این گنج کیست جـهانـدار محمود بــا فر وجود که او را کند ماه و کیوان سجود بــیامد نشست از بـر تخت داد جـــهاندار چــون او ندارد بیاد از این ابیات بخوبی ثابت می‌شود که فردوسی همواره در فکر آشنایی با پادشاهی بزرگ بوده که شاهنامه خود را بنام وی کند و آخر کار قرعه به نام محمود زد.

    گویا این امر در شصت و پنج یا شصت و شش سالگی شاعر حدود سال 394 یا 395 اتفاق افتاد.

    در این روزگار فقر و تهیدستی او به نهایت رسیده و ضیاع و عقار موروث خود را در راه نظم حماسه ملی ایران از دست داده بود.

    نخستین نسخه منظوم شاهنامه شهرت بسیار یافت و طالبان از آن نسخه‌ها برداشتند، با آن که پدید آورنده آن شاهکار به پیری گراییده بود و تهیدستی بر او نهیب می‌زد، هیچیک از بزرگان و آزادگان با دانشور که از منظومه زیبای او بهره‌مند می‌شدند در اندیشه پاداشی برای آن آزاد مرد بزرگوار نبودند در حالی که او نیازمند یاری آنان بود و می‌گفت: چو بگذشت سال از برم شصت‌وپنج فزون کردم اندیشه درد و رنج بــه تــاریــخ شاهان نیـــاز آمدم بــه پیش اختر دیر ساز آمدم بــزرگــان و بـــا دانش آزادگــان نبشتند یـکسر سخن رایــگان نشسته نــظاره مــن از دورشــان تو گفتی بدم پیش مزدورشان جـــز احسنت ازیشان نبد بــهره‌ام بگفت اندر احسنتشان زهره‌ام ســـر بـــدره‌های کهن بــسته شد وزان بند روشن دل خسته شد در چنین حالی بود که دلالان تبلیغاتی محمود ترک زاد به اندیشه استفاده از شهرت دهقان‌زاده بزرگوار طوس افتادند.

    و او را به صلات جزیل محمود، که برای گستردن نام و آوازه خود به شاعر می‌داد، امیدوار کردند و بر آن داشتند که شاهنامه خود را که تا آن هنگام بنام هیچکس نبود به اسم او درآورد.

    او نیز پذیرفت و بدین ترتیب یکی از ظلمهای فراموش ناشدنی تاریخ انجام یافت.

    فردوسی باز به تجدید نظم و ترتیب و تنظیم نهایی شاهنامه و افزودن داستانهای نو سروده بر آن همت گمارد و به مدح محمود غزنوی در موارد مختلفی از آن پرداخت و نسخه دوم شاهنامه در سال 400-401 هجری آماده تقدیم به دستگاه ریاست و سلطنت محمودی شد و فردوسی از انجام این اشتباه آن دید که نمی‌بایست.

    بدین گونه که پس از ختم شاهنامه آن را از غزنین به طوس برد و به محمود تقدیم کرد و خلاف انتظاری که داشت مورد توجه و محبت پادشاه غزنین قرار نگرفت و با آن که بنا بر روایات مختلف پادشاه غزنوی تعهد کرده بود که در برابر هر بیت یک دینار بدو بدهد به جای دینار درهم داد.

    این کار مایه خشم دهقان بزرگ‌منش طوس گشت چنانچه بنابر همان روایت همه درهم‌های محمود را به حمامی وقفاعی بخشید!

    علل اختلاف فردوسی و محمود بسیار است و مهمترین آنها اختلاف نظر آن دو بر سر مسائل سیاسی و نژادی و دینی است.

    فردوسی در شاهنامه بارها بر ترکان تاخته بود و حال آنکه محمود ترک زاده بود و سرداران او همه ترک بودند و او و فرزندانش فقط با «تاجیکان» به پارسی سخن می‌گفتند و با این احوال طبعاً تحمل دشنامهای فردوسی به اباء و اجداد او برایش دشوار بود.

    بدتر از همه اینها فردوسی شیعه بود و مانند همه شیعیان در اصول دین به معتزلیان نزدیکی داشت و بالاتر از اینها مشرب فلسفی او هم از جای جای شاهنامه آشکار است.

    اما محمود دشمن هر شیعه و کشنده و بردار کننده هر معتزلی و هر فلسفی مشرب بود.

    او سنی متعصب و کرامی خشک خام‌اندیشی بود و فقط با خام اندیشانی که به گرد او زبان به تأیید اعمالش در خراسان و ری و هندوستان می‌گشودند سر سازگاری داشت نه با آزاده مرد درست اندیشه آزاد فکری چون فردوسی که از پشت آزادگان و بزرگان آمده بود.

    فردوسی ناگهان حربه تکفیر را بالای سر خود دید و تهدید شد که به جرم الحاد در زیر پای پیلان ساییده خواهد شد.

    پس ناگزیر از دام بلا گریخت و از غزنین به هرات رفت و با اسماعیل وراق، پدر ازرقی شاعر پناه برد و شش ماه در خانه آن آزاد مرد پنهان بود تا طالبان محمود به طوس رسیدند و بازگشتند.

    چون فردوسی ایمن شد از هرات به طوس و از آنجا به طبرستان نزد پادشاه شیعی مذهب باوندی آن دیار به نام «سپهبد شهریار» رفت و بدو گفت که در این شاهنامه همه سخن از نیاکان بزرگ تو می‌رود، بگذار تا آن را به نام تو کنم.

    لیکن او از بیم تیغ محمود لرزان بود و بدین کار تن در نداد.

    بعد از این حوادث فردوسی از طبرستان به خراسان بازگشت و آخرین سالهای نومیدی و ناکامی خود را به تجدید نظرهای نهایی در شاهنامه و بعضی افزایشها بر ابیات آن گذرانید تا به سال 411 هجری در زادگاه خود «باژ» در گذشت و در باغی که ملک او بود مدفون گردید، و همانجا مزار اوست.

    روحش شاد و یادش جاودان باد این اختر تابناک آسمان شعر.

    عطار نیشابوری خالقا، یارب به حق آنگه که من هـرکه را دیدم بگفت از تو سخن از همه نـوعی خریدارش شـدم یاری او کردم و یارش شـــدم من خـریداری ز تــو آمـوختم هرگزت روزی به کس نفروختم چون خریداری تـو کردم بسی هرگزت نفروختم چون هر کسی در دم آخــر خــریـداریـم کن یــار بی یاران تویی یاریم کن فریدالدین ابوحامد محمدبن ابوبکر ابراهیم بن اسحق عطار کدکنی است.

    ولادتش به سال 537 در کدکن از توابع نیشابور اتفاق افتاده است.

    پدر عطار همواره آرزو داشت تا پسرش درجات کمال را طی کند و بعد بعنوان جانشین پدر کمر به خدمت خلق ببندد.

    در همان زمان یکی از ارادتمندان حکیم معلمی بود که در مدرسه شافیعه کوی مسجد عقیل تدریس می‌کرد و او به شیخ حمزه نیشابوری معروف بود که با دیدن پسرکی خوش سیما با تعریف و تمجید از آن کودک پدرش حکیم ابراهیم را تشویق کرد تا فرزند را به مکتب او برده برای تربیت به وی سپارد و ابراهیم

  • فردوسی
    نظم داستانهای حماسی

    عطار نیشابوری
    آثار عطار
    منظومه‌ها
    فوت عطار

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق شاعران ایران , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق شاعران ایران , پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق شاعران ایران

محمد ملقب به مزیر الدین و مشهور به عطار نیشابوری و شاعر و نویسنده مشهور ایرانی قرن ششم و هفتم قمری است. تاریخ تولد وی به درستی معلوم نیست ولی بر اساس شواهد حدود آن را می توان به سال 540 قمری دانست. در ( کدکن) از توابع نیشابور زاده شده است. پدرش پیشه عطاری داشت و عطار هم شغل پدر را انتخاب نمود وبه عطاری شهره شد مادرش زنی با کمال بود که در شخصیت و رشد معنوی وی اثری بسزا داشت. او ...

حکیم ابو القاسم حسن بن علی طوسی معروف به فردوسی (حدود ۳۲۹ تا حدود ۴۱۰ هجری قمری)، شاعر حماسه‌ سرای ایرانی و گوینده شاهنامه فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی فارسی است و طولانی‌ترین منظومه به زبان فارسی تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌گو دانسته‌اند. زندگی در مورد زندگی فردوسی افسانه‌های فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن ...

(حدود ۳۲۹ تا حدود ۴۱۰ هجری قمری)، شاعر حماسه‌ سرای ایرانی و گویندهٔ شاهنامهٔ فردوسی است که مشهورترین اثر حماسی فارسی است و طولانی‌ترین منظومه به زبان فارسی تا زمان خود بوده است. او را از بزرگ‌ترین شاعران فارسی‌گو دانسته‌اند. زندگی در مورد زندگی فردوسی افسانه‌های فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن فردوسی در دستگاه قدرت به دلیل شیعه بودنش، در ...

frames.   P30World Forums > آموزش > موضوعات علمی > ادبیات و علوم انسانی > ادب و ادبیات PDA View Full Version : ادب و ادبیات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبیات چیست؟ زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است ...

به نام آنکه دوستی را آفرید. عشق را .رنگ را..... به نام آنکه کلمه را آفرید و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که می خواستم از او بگویم . سالهاست دچارش هستم و چه سخت بود بیدلی را ساختن خانه ای در دل و این دل بینهایت چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش . او رفت و من نشناختمش....... در تمام میخکهای سر هر دیوار آواز غریبش را نشنیدم اما نشناختمش همانگونه که بغضهای گاه و ...

به نام آنکه دوستی را آفرید. عشق را .رنگ را..... به نام آنکه کلمه را آفرید و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که می خواستم از او بگویم . سالهاست دچارش هستم و چه سخت بود بیدلی را ساختن خانه ای در دل و این دل بینهایت چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش . او رفت و من نشناختمش....... در تمام میخکهای سر هر دیوار آواز غریبش را نشنیدم اما نشناختمش همانگونه که بغضهای گاه و ...

خلاصه:هنر واژه‌ای اوستائی،‌صورتهای ذهنی و عینی هنر، بررسی درباره سرچشمه‌های هنر،‌زیبائی و هنر، هنروحقیقت. هنر یک واژه کهن اوستائی است و در زبان فارسی از پیشوند «هو» بمعنی خوب و واژه «نر» بمعنی مردانگی و توانایی پیوند یافته و «هونر» بمعنی «خوب توانی» بکار رفته است. بیش از هزار سال است که پیشینه واژه هنر باین معنی در زبان و شعر فارسی دیده میشود فردوسی گفته: چو پرسند پرسندگان ازهنر ...

فریدالدین محمد- فرزند ابوبکر متخلص به عطار شاعر و عارف نام آورد سده ششم و آغاز سده هفتم هجری است. عطار به سال537 هجری در کدکن نیشابور زاده شد روزگار زندگی او آکنده از فتنه و آشوب بود. ده ساله بود که غزان به خراسان تاختند و نیشابور در این فتنه ویران شد و در پایان راه عمر نیز چراغ زندگیش در حمله مغولان خاموش شد از آغاز کارش آگاهی چندانی در دست نیست اما گفته اند که در شهر خویش دارو ...

عطار فریدالدین محمد بن ابراهیم نیشابوری عطارشاعر و عارف نام آورایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری (‌قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم میلادی ) است .در ابتدای حال شغل عطاری را که از پدر بارث برده بود ادامه می داد . بعد بر اثر تغییر حال در سلک صوفیان و عارفان در آمد و در خدمت مجد الدین بغدادی شاگرد نجم الدین کبری بکسب مقامات پرداخت و بعداز سفرهایی که کرد در زادگاه خود رحل اقامت ...

معرفی شخصیت خیام خیام نامی است که با نیشابور پیوستگی دیر سالی دارد . بگونه ای که گاهی این دو واژه خویشاوند را مترادف می پندارند سیمای واقعی این شخصیت هیاهوزا در فراسوی توده متراکمی از ابرهای ابهام و پرده های افسانه ای زندانی است گر چه تا حدودی تصویر ابوالفتح ( یاابوحفض ) عمر فرزند ابراهیم خیامی به عنوان فیلسوف و ریاضیدان و طبیب و حکیم آشکارتر و شناخته تر است جماعتی در وجود شاعری ...

فریدالدین عطار نیشابوری در حدود سال 540 ه.ق. در نیشابور متولد شد . پدر و مادرش تا پایان جوانی وی زیسته اند و هر دو تا حدی اهل زهد وپارسایی بوده اند . خود وی ، ظاهراً مثل پدرش ، پیشه عطاری داشته و در داروخانه خویش طبابت می کرده است و چون از ثروت بهره ای داشته ، مثل دیگر شاعران هرگز ناچار نشده است که شعرا را وسیله ای برای کسب روزی کند . در کودکی و جوانی با علم و ادب آشنا شده است و ...

ثبت سفارش