خرگرد که از اسلام تا قرن هشتم هجری آنرا با نام معبرش خرجرد می نامیدند با جمعیت تقریبی 1500نفر بر روی طول جغرافیایی 59-59درجه وعرض جغرافیایی 34درجه و32دقیقه ودر ارتفاع 945 متر از سطح دریا قرار دارد.
و روستای بعدی که روزگاران درازی یکی از شهرهای مهم خواف بوده امروزبرروی خرابه های شهر قدیمیش در فاصله 5 کیلومتری جنوب شهر خواف و در کنار جاده آسفالته تایباد – خواف و نیز خواف به سنگان و قاسم آباد و زوزن واقع است.
شغل عمده مردم آن کشاورزی و مانند هزار واندی سال قبل که مولف حدودالعالم گفته است دامداری میباشد.
بروایت ترجمه مجالس النفائس تالیف امیرعلیشیرنوائی در خراسان در محلی بنام خرگرد (خرجرد) معروف بوده که اول همین خرگرد مورد بحث که در یک فرسنگی «روی» حاکم نشین فعلی خواف بوده و دیگری خرجرد جام (قریه لنگر )که در دو فرسنگی تربت جام قراردارد بوده است.
این روستا در قرون اولیه هجری و شاید قبل از آن که منابع تاریخی آمده و بویژه در قرن چهارم شهری بوده از شهرهای تابع فوشنج (بوشنج) هرات که ابن حوقل صاحب صوت الارض به سال363 هجری ضمن شرح شهر هرات و توابع ان از خرگرد چنین نام میبرد:
… اما پوشنگ دارای شهرهای خرگرد، فرگرد و کره است و بزرگتر از همه آنها پوشنگ که شهری به اندازه نیمه هرات و هر دو شهر در زمین مستوی قرار دارند..
 و بزرگترین شهر پس از پوشنگ شهر کرسوی است که زمینی فراخ نعمت و دارای آب و باغهای اندک و به اندازه یک سوم پوشنگ، بناهای آن از گل است.
خرگرد دارای آب و باغهای بسیار و کوسوی کوچکتر است و فرگر از خرگرد کوچکتر است و آب جاری آن اندک است.
مردم آن غالبا ستور می چرانند و باغ بسیار ندارند.
کره، باغ و آب فراوان دارد و وسعت آن در حدود وسعت خرگرد است.
و باز مقدسی صاحب احسن التقاسیم در همین قرن توصیف ایالت هرات مینوسید:
«ناحیت هایش بوشنج: شهرهایش خرگرد، فلجرد، کوسوی و کره است»
 و باز مولف حدود العالم بسال 372 هجری آنرا شهرکی خوانده و شغل عمده مردمش را دامداری نوشته: «خرگرد شهرکیست، خرد، مردمان او خداوند چهارپایانند»
خرگرد از نظر ارتباط جمعی موقعیت خاصی داشته و بروایت ابن حوقل در مسیر راه قاین به بوشنج و هرات به زوزن واقع بوده است که میگویند: « شهرهای زوزن، خرگرد و فرگرد در سر راه قاین به بوشنج واقع تر کنار رودی در پایین هرات جاری است می ر ود و نیز نوشته است : (… میان هرات و بوشنگ و یک روز میان پوشنگ وکره چهار فرسخ از طرف چپ کسی که به نیشابور رود فاصله است وراه این دو ناحیه از شاهراه نزدیک یک فرسنگ فاصله دارد .
از پوشنگ تا خرگرد دو روز و از آنجا تا زوزن یک روز.
) 
یاقوت حموی در سال 623 آنرا نزذیک بوشنج هرات آورده و نامی از تبعیتش که جزء کدام ولایت بوده است نبرده :(خرجرد : یفتح اوله و تسکین ثانیه ثم جیم مکسوره وراء ساکنه و دال : بلد قرب بوشنج هرات ینسب الیها احمد ابن محمد تن اسماعیل ابن محمد بن ابراهیم ابن مسلم اتن بشار ابوبکر البوشنجی الخرجردی البشاری .
سکن نیشابوری.
)
و اما علامه دهخدا نیز به نقلی از منابعی تاریخی و نظر جغرافیدانان از خرگرد چنین می گوید (نام یکی از شهرهای مهم خواف است و به نام شهر خرجرد بوده است ولی ابن حقول به صورت خرگرد ضبط کرده همچنین شهر فرگرد در یک منزلی خاور خرگرد که یاقوت آن را فرجرد و فلجرد ضبط نموده است.) 
کوسوی یا کوسویه نزدیک به رودخانه هرات ودر شمال خرگرد و بزرگترین هر سه شهر بود و یک سوم شهر بوشنج.این دهکده در جلگه واقع با آب وهوای معتدل آب آن از قنات و محصول: غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه اتومبیل رو است و آبادی بنایی است قدیمی که در آن شاهرخ شاه دارالخلافه داشته است.
 کوسوی یا کوسویه نزدیک به رودخانه هرات ودر شمال خرگرد و بزرگترین هر سه شهر بود و یک سوم شهر بوشنج.این دهکده در جلگه واقع با آب وهوای معتدل آب آن از قنات و محصول: غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه اتومبیل رو است و آبادی بنایی است قدیمی که در آن شاهرخ شاه دارالخلافه داشته است.
معماری خانه سازی در منطقه ی خواف عوامل جغرافیایی و ارزشهای مذهبی و عقیدتی در کیفیت و نوع معماری نقش تعیین کننده ای دارد .
از یک طرف عوامل طبیعی و آب و هوایی مثل گرمای زیاد و باد توأم با شنهای روان و کمبود بارندگی باعث شده خانه های از گل رس دارای دیوارهای ضخیم ساخته شود تا در مقابل سرمای زمستان سرد و سرمای زمستان گرم باشد .
سقف خانه ها ضمن اینکه از خشت خام بصورت گنبدی می باشد دارای بادگیرهایی می باشد که ضمن تبادل هوا در خانه باعث روشنایی و افزایش نور می گردد .
از طرف دیگر ارزشهای مذهبی ، قرآنی در سبک معماری سنتی منطقه نقش بسزایی داشته و دارد از نظر مردم متدین منطقه خانه محل آرامش جسمی ؛ روحی ؛ معنوی و رعایت ارزشهای اسلامی است تنها محل خوابیدن نیست , نقشه های خانه و منازل بگونه است که محرم از نامحرم ، مهمان از صاحب خانه حدا بوده و رعایت حال همه گردد هم صاحب خانه بتواند کار خود را انجام دهد و هم میهمان احساس راحتی نماید .
محلات قدیمی شهرها و روستاها بافت گلی و سنتی دارد و محلات نو و جدید التاسیس شهر مدل و نقشه های جدید با مصالحی چون ( سیمان – آجر – آهن ) ساخته شده است که نه تناسبی با شرایط آب و هوایی جغرافیایی دارد و نه با فرهنگ محلی و مذهبی مطابق است .
خانه ها در روستاهای خواف یک واحد تولیدی خودکفا و خودگردان است .
سبک معماری و نقشه و مصالح بکار رفته با کار افراد خانواده و نحوه و میزان تولید و درآمد آنان ارتباط نزدیک دارد .
آثار شهر تاریخی خرگرد همانطورکه گفته شد روستای فعلی خرگرد روی بقایای شهر قدیمی اش ساخته شده وآثار ونمونه مصالح ساختمانی کمتر دیده می شود ولی باید برای پی بردن به آثار شهریت آن به مطالعه شش قطعه زمین بلاصاحب ویا قبرستان ویا مزار "پیر "بپردازیم که چون سکوهای دست نخورده باقی مانده اند و زمینهای اطرافشان جهت آبگیر شدن خاکبرداری گردیده اند و در نتیجه خاکبرداری لایه هائی که باعث شناسائی میشود از بین رفته اند و آجرها و سفالها و کاشیهای بجا مانده و جمع آوری شده از کشتزارها در جای جای خرگرد مشاهده میشوند.
قطعات متعدد و گوناگون آجر و سفال و کاشی خبر از هنر و فرهنگی پرشکوه و ابنیه ای عالی در این مکان میدهند که از دیرباز شمع حیات را در این مکان روشن نگاه داشته اند.
شواهد نشان میدهد که خرگرد از وسعت زیادی برخوردار بوده است.
این شهر خندق و حصاری داشته است که جزئی از آن در سمت غربی خرگرد و منتهی الیه زمینهای زراعتی مشاهده میشود.
پراکندگی سفال و آجر و بقایای دیوار نشان میدهند که شهر بشکلی حدود دایره داشته که قطر آن بحدود یک کیلومتر میرسده است.
تراکم جمعیت و ابنیه تاریخی بزرگ و عام المنفعت در سمت شرقی شهر بیشتر از دیگر نقاط بوده است حد شرقی شهر به کوهی تپه مانند کم ارتفاع ختم میشده که این تپه از زمان مقابله با لشکر اسلام در سال هجری کافر قعله نام گرفته است.
تاسیسات صنعتی شهر در این ناحیه قرار داشته و در همین سمت شهر کوهی از سنگ آهن وجود داشته که به مرور استخراج گردیده و در حال حاضر بشکل تپه ای جلب نظر مکند.
سابقه تاریخی سفالهای جمع آوری شده از نقاط مختلف خرگرد حاکی از این هستند که از صدر اسلام و حتی قبل از آن خرگرد منطقه ای مسکونی بوده و جغرافی نویسان اسلامی مانند ابن حوقل و مقدسی و یاقوت و نیز ابوالفدا آنرا شهری از شهرهای مهم خواف دانسته اند که مردمان آن با آب و شبان فراوان به تربیت و پرورش اغنام و احشام می پرداخته اند.
این شهر در بعد از اسلام و بوِیژه از قرن پنجم تا یازدهم هجری یکی از مراکز علمی خراسان بزرگ بوده زیرا خواجه نظام الملک طوسی وزیر معروف الب ارسلان و ملکشاه سلجوقی که در شهرهای مهمی چون هرات و نیشابور و بغداد و مرو و اصفهان نظامیه هائی که در حکم دانشگاه بود ساخته در همان ایام نیز یکی از قبیل همان نظامیه ها در همین شهر تاریخی خرگرد خواف ساخته است که این خود نشان دهنده اهمیت این شهر بوده و از لحاظ بعد علمی در ردیف شهرهای بزرگ ایران قرار داشته است.
و از آنکه بگذریم باز متوجه می شویم پس از گذشت حدود 450 سال هنوز اهمیت علمی را از دست نداده که در سال 848 هجری قمری بهنگام سلطلنت شاهرخ شاه تیموری بدستور خواجه غیاث الدین پیراحمد خوافی وزیر با اقتدار این سلطان مدرسه غیاثیه به جایگزینی نظامیه ساخته شده که این دانشگاه مذهبی تا قرن یازدهم و احتمالا اوایل دوازدهم از رونق خاصی برخوردار بوده است.
اگر چه سفالهای از عصر صفوی بر خرابه های خرگرد پیداست و عرصه زندگی شهری دیده می شو د و از زمان طلوع این سلسله بوِیزه در زمان سلطنت شاه عباس اول به تدریج اهمیت سیاسی و علمی خود را از دست داده و مدرسه غیاثیه هم که هم اکنون اثار آن پابرجاست از اهمیت آن کاسته شده و ساختمان آن رو به ویرانی گذاشته است به خصوص از اوایل قرن یازدهم که شاه عباس در ابتدای سلطنتش به این شهر آمده و با علمای مذهبی به خشونت پرداخت می گویند حتی هفتاد نفر از آن را از بام مدرسه غیاثیه به پایین انداخت و به قتل رسانید، شیرازه علمی و مرکزیت خرگرد از هم پاشیده شد و از آن روز منطقه خواف از نظر افتاد و دوره افول آن آغاز گردید تا اینکه احتمالا در اواخر دوره صفویه علمای مذهبی کم کم به غصبه روز خواف مجاور این شهر نقل مکان داده و فقط به پیش نمازی مساجد و ارشاد مردم از طریق وزع و خطابه پرداختند اما پس از گذشت حدود دو قرن باز علمای مذهبی خواف علمیه کنونی را در شهر خواف دایر نمودند که اگر به حوادث تاریخی توجه کنیم و تسلسل بدین پیش آمدها بدهیم میتوان گفت که همین حوزه علمیه فعلی در زمینه مذهبی جایگزین نظامیه و غیاثیه خرگرد می باشد.
با توجه به نکات تاریخی بالا خرگرد در تمام ایام حیات سیاسی و مذهبی خواف یکی از مراکز مهم علمی خراسان بزرگ بوده و از بعد از زلزله 737 هجری و ویرانی زوزن مرکزیت خواف از زوزن منتقل و تا اواخر عهد صفویه بین شهرهای خرگرد و سلامی در نوسان بوده و در زمان نادرشاه افشار به شهر روی منتقل گردیده است خواف وا و معدوله روستای بزرگی است که از مضافات نیشابور بوده و امروز از مضافات مشهد است و آن را روی و خواف می گفتند و غصبه آن قبل از این خرگردی و اکنون خواف است و غصبه دیگر هم داشته است مسماه به سلومد که بعد سلامت نوشته شده و حال سلامی گویند و قدیمیترین قصبه خواف اینجاست.
ذیل ص 385 تاریخ سیستان تصحیح ملک الشعرا بهار.
مدرسه غیاثیه خرگرد در خرگرد خواف نزدیک جاده آسفالت بنایی دیده می شود که زمانی مهم ترین مرکز تعلیم و تربیت بوده است.
بر اساس کتیبه ی موجود.
این مدرسه در سال 848 (ه_ق) به دستور خواجه غیاث الدین پیراحمد خوافی، وزیر شاهرخ میرزا، بنا شده است.
بدین علت به غیاثیه مشهور گردید.
این بنا نماینده ی کامل معماری دوره ی تیموریان است که به سبک آذری ساخته شده است.
معمار بنا استاد قوام الدین شیرازی که در حال کار روی بنا فوت کرده است و کار نیمه تمام وی را برادرش غیاث الدین شیرازی که مجموعه گوهرشاه مشهد و هرات را نیز ساخته است، کامل کرد.
مدرسه غیاثیه که در زمان شکوهش از بهترین دانشگاه های اسلامی بوده و دانشمندانی مثل ابوبکر پوشنچی خرجردی، ابونصر خرجردی را پرورانده است، چهار ایوانی است با ارتفاع 11 متر، دارای محوطه ای بس وسیع، چهارطرف حیاط را حجرات دو طبقه فرا گرفته است که تعداد آنها 16 باب برای زندگی طالبان می باشد.
سردر بزرگ این بنا شکل ایوان رفیعی است که به سمت شمال شرقی قرار دارد.
داخل ایوان نوار پهنی از کاشیهای معرق زمینه ی سفید و نقوشهندسی فیروزه ای رنگ است که کلمه الله در آن تکرار شده است .
در دو طرف ایوان بزرگ، درست در گوشه حیاط دو اتاق گنبددار هست، که دارای دو پوشش داخلی کوچک و پوشش خارجی بزرگتر است.
فاصله میان