دانلود تحقیق ابن عربی عارف بزرگ

Word 171 KB 20514 21
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۰,۰۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • ابن عربی
    ابوبکر محمّد بن علی بن محمّد بن احمدبن عبدالله بن حاتم طائی از عارفان بزرگ است.

    وی در سال ۵۶۰ (ه.ق.) در شهر مورسیای اسپانیا به‌دنیا آمد.پدرش علی بن محمد از امامان فقه و حدیث و از بزرگان زهد و پرهیز و تصوف بود و جدش نیز یکی از قضات اندلسی بود.

    از جملهٔ مشهورترین القابش الشّیخ‌الاکبر، و محی‌الدّیناست، به ابن‌افلاطون و ابن‌سُراقه (در اندلس) هم معروف بود، و در شرق به ابن عربی شهرت دارد.

    ابن عربی در 28 ربیع الثانی 638 قمری مطابق با 16 نوامبر 1240 میلادی در دمشق در سن 78 سالگی درگذشت.
    زندگینامه
    شرف الدین خراسانی در دانشنامه بزرگ اسلامی زندگی ابن عربی را چنین شرح می‌دهد:" در این‌ زمان‌ فرمانروای‌ مرسیه‌ ابوعبدالله‌ محمد بن‌ سعد بن‌ مَردَنیش‌ بوده‌ است‌ که‌ از ۵۴۲ق‌/۱۱۴۷م‌ تا ۵۶۷ق‌/۱۱۷۲م‌ بر مرسیه‌، بلنسیه‌ و شاطبه‌ حکومت‌ داشته‌ است‌، ابن‌ عربی‌ نیز خود به‌ تولد خویش‌ در زمان‌ محمد بن‌ مردنیش‌ اشاره‌ می‌کند (الفتوحات‌، ۴/۲۰۷، محاضره الابرار، ۱/۸۷).
    ابن‌ عربی‌ از دودمان‌ عربی‌ کهنی‌ بوده‌ و سلسله‌ نسب‌ وی‌ به‌ حاتم‌ طایی‌ می‌رسیده‌ است‌، چنانکه‌ خود «الطائی‌ الحاتمی‌» را به‌ دنبال‌ نام‌ خویش‌ می‌آورد (الفتوحات‌، ۴/۵۵۳).

    پدرش‌ از مردان‌ برجسته‌ و سرشناس‌ مرسیه‌ به‌ شمار می‌آمده‌ و احتمالاً یکی‌ از نزدیکان‌ ابن‌ مردنیش‌ بوده‌ است‌.

    فیلسوف‌ مشهور ابن‌ رشد (د ۵۹۵ق‌/۱۱۹۸م‌) از دوستان‌ نزدیک‌ پدر ابن‌ عربی‌ بوده‌ است‌ و بنابر گزارش‌ خود ابن‌ عربی‌، ابن‌ رشد از پدر او درخواست‌ دیدار با ابن‌ عربی‌ را کرده‌ بوده‌ است‌.

    بخشی‌ از زندگی‌ ابن‌ عربی‌ در اندلس‌، همزمان‌ با فرمانروایی‌ ۳ تن‌ از «موحدون‌» بوده‌ است‌: ابویعقوب‌ یوسف‌ (حک ۵۵۸ -۵۸۰ق‌/۱۱۶۳- ۱۱۸۴م‌)، ابویوسف‌ یعقوب‌ المنصور (حک ۵۸۰ - ۵۹۵ق‌/۱۱۸۴- ۱۱۹۹م‌) و محمدالناصر (حک ۵۹۵ -۶۱۰ق‌/۱۱۹۸-۱۲۱۳م‌).

    با وجود شکوفایی‌ فرهنگی‌ در آن‌ دوران‌، اوضاع‌ سیاسی‌ اندلس‌ آمیخته‌ با بحرانها و درگیریهای‌ مداوم‌ میان‌ مسلمانان‌ و فرمانروایان‌ مسیحی‌ شمال‌ اسپانیا بود و در پی‌ این‌ بحرانهای‌ سیاسی‌، بخشهای‌ مهمی‌ از سرزمین‌ اندلس‌ به‌ دست‌ مسیحیان‌ افتاد.

    در زمان‌ محمد الناصر نبرد مشهور عقاب‌ در ۶۰۹ق‌/۱۲۱۲م‌ میان‌ مسلمانان‌ و سپاهیان‌ مسیحی‌ به‌ فرماندهی‌ آلفونس‌ هشتم‌ پادشاه‌ کاستیل‌، درگرفت‌ که‌ به‌ شکست‌ سخت‌ مسلمانان‌ انجامید و هزاران‌ تن‌ از مسلمانان‌ در آن‌ کشته‌ شدند (مراکشی‌، ۳۲۱-۳۲۳).

    در پی‌ این‌ شکست‌، زوال‌ فرمانروایی‌ موحدون‌ در اسپانیا آغاز شد.

    از آن‌ پس‌ سرزمین‌ اندلس‌ اسلامی‌ اندک‌اندک‌ به‌ چنگ‌ فاتحان‌ مسیحی‌ می‌افتاد.

    نزدیک‌ به‌ نیمه سده ۱۳م‌، آنچه‌ اروپاییان‌ آن‌ را «تسخیر دوباره ۲» اسپانیا می‌نامند، عملاً انجام‌ گرفته‌ بود.

    شهر قرطبه‌ در ۶۳۴ق‌/۱۲۳۶م‌ و اشبیلیه‌ در ۶۴۶ق‌/۱۲۴۸م‌ برای‌ همیشه‌ از دست‌ مسلمانان‌ بیروت‌ رفت‌.
    خانواده ابن‌ عربی‌ تا ۵۶۸ق‌/۱۱۷۲م‌ در مرسیه‌ به‌ سر می‌برد.

    در این‌ میان‌ حکومت‌ ابن‌ مردنیش‌ به‌ وسیله موحدون‌ برانداخته‌ شد.

    خانواده ابن‌ عربی‌ در همان‌ سال‌ از مرسیه‌ به‌ اشبیلیه‌ منتقل‌ شد.

    پدر ابن‌ عربی‌ از الطاف‌ فرمانروای‌ جدید اندلس‌، ابویعقوب‌ یوسف‌ برخوردار گردید.

    وی‌ از نزدیکان‌ والی‌ اشبیلیه‌ بوده‌ و گویا به‌ یک‌ منصب‌ دولتی‌ نیز گمارده‌ شده‌ بود.

    در اشبیلیه‌، ابن‌ عربی‌ نزد استادان‌ نامدار به‌ آموختن‌ قرائات‌ هفتگانه‌، ادبیات‌، حدیث‌ و دیگر دانشهای‌ زمان‌ خود پرداخت‌ و تنی‌ چند از استادان‌ به‌ وی‌ اجازه تدریس‌ آثار خود را دادند.

    ابن‌ عربی‌ در اجازه‌ای‌ که‌ در ۶۳۲ق‌/۱۲۳۴م‌ به‌ الملک‌ المظفر، ملقب‌ به‌ الملک‌ الاشرف‌ (۵۷۶ - ۶۳۵ق‌/۱۱۸۰-۱۲۲۷م‌) به‌ خط خود نوشته‌ است‌، نام‌ تنی‌ چند از استادان‌ خود در قرائت‌ قرآن‌، فقه‌، حدیث‌ و نیز عنوانهای‌ ۲۹۰ نوشته خود را آورده‌ است‌.

    از مردان‌ نامداری‌ که‌ ابن‌ عربی‌ از ایشان‌ اجازه عامه‌ گرفته‌ بود، یکی‌ محدث‌ و تاریخ‌ نگار مشهور ابن‌ عساکر (د ۵۷۱ق‌/۱۱۷۶م‌) صاحب‌ تاریخ‌ دمشق‌ است‌ و دیگری‌ ابن‌ بشکوال‌ (د ۵۷۸ق‌/۱۱۸۲م‌).

    وی‌ همچنین‌ از ابوالقاسم‌ ذاکر بن‌ کامل‌ بن‌ غالب‌ خفّاف‌ و ابوحفص‌ عمر بن‌ عبدالمجید قرشی‌ میّانشی‌ و نویسنده نامدار ابوالفرج‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ جوزی‌ (د ۵۹۷ق‌/۱۲۰۰م‌) اجازه عامه‌ گرفته‌ بود.

    ابوالفرج‌ ابن‌ جوزی‌ اجازه روایت‌ همه نوشته‌هایش‌، به‌ ویژه‌ کتاب‌ صفوه الصفوه یا صفه الصفوه و مثیر العرام‌ الساکن‌ الی‌ اشرف‌ الاماکن‌ را به‌ وی‌ داده‌ بود؛ ابن‌ عربی‌ از چند تن‌ دیگر نام‌ می‌برد که‌ نزد ایشان‌ درس‌ خوانده‌ بوده‌ است‌، مانند ابوبکر محمد بن‌ عُبَید سَکسَکی‌، فقیه‌ و محدث‌، عبدالودود بن‌ سمحون‌ (یا سمجون‌)، ابوزید سهیلی‌ و عمران‌ بن‌ موسی‌ بن‌ عمران‌ میرتُلی‌ (نک: ابن‌ عربی‌، «صوره اجازه »، ۱۱۲-۱۲۱؛ نیبرگ‌، .(۲۱-۲۷ شایان‌ ذکر است‌ که‌ با توجه‌ به‌ استادان‌ ابن‌ عربی‌ و دانشهایی‌ که‌ آموخته‌ بود، دیگر جای‌ شگفتی‌ نیست‌ که‌ وی‌ از آغاز جوانیش‌ سرشناس‌ شده‌ باشد.

    گفته‌ می‌شود که‌ وی‌ چندی‌ منشی‌ فرمانروایان‌ اشبیلیه‌ بوده‌ است‌.درباره گستردگی‌ دامنه معلومات‌ وی‌ گفته‌ شده‌ است‌ که‌ «وی‌ در هر فنی‌ از اهل‌ آن‌ فن‌ آگاه‌تر است‌» (ابن‌ عماد، ۵/۱۹۰) و انبوه‌ نوشته‌های‌ وی‌ بر این‌ حقیقت‌ گواه‌ است‌.

    درباره نخستین‌ انگیزه‌هایی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ را به‌ سوی‌ عرفان‌ و تصوف‌ کشانده‌ بوده‌ است‌، آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، اما می‌دانیم‌ که‌ در اندلس‌ِ دوران‌ نوجوانی‌ و جوانی‌ وی‌ گرایشهای‌ عرفانی‌ و نیز محافل‌ شیوخ‌ تصوف‌ و مریدان‌ ایشان‌ اندک‌ نبوده‌ است‌.

    یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ و نامدارترین‌ شیوخ‌ عرفان‌ و تصوف‌، همزمان‌ با جوانی‌ ابن‌ عربی‌، شعیب‌ ابن‌ حسین‌ اندلسی‌ مشهور به‌ ابومدین‌ (د ۵۹۴ق‌/۱۱۹۸م‌) بوده‌ است‌ که‌ ابن‌ عربی‌ در نوشته‌هایش‌ چندین‌ بار از وی‌ نام‌ می‌برد و او را «شیخنا و عمادنا» و «شیخ‌ الشیوخ‌» و «ابوالنجا» می‌نامد (الفتوحات‌، ۲/۲۶۱، «التدبیرات‌ الالهیه »، ۱۲۶).

    ابن‌ عربی‌ ابومدین‌ را «از بزرگان‌ عارفان‌» می‌نامد و می‌گوید که‌ از روی‌ بصیرت‌ به‌ او اعتقاد داشته‌ است‌ (الفتوحات‌، ۴/۴۹۸؛ درباره ابومدین‌، نک: غبرینی‌، ۲۲-۳۲؛ ابن‌ قنفذ، ۹۰-۱۰۶).

    اما با وجود ارادت‌ فراوانی‌ که‌ ابن‌ عربی‌ به‌ ابومدین‌ می‌ورزیده‌ است‌، به‌ نظر نمی‌رسد که‌ شخصاً با وی‌ روبه‌رو شده‌ باشد، چنانکه‌ خود نیز به‌ این‌ نکته‌ اشاره‌ می‌کند (روح‌ القدس‌، ۱۱۳-۱۱۴).
    ابن‌ عربی‌، بنا بر گفته خودش‌ در ۵۸۰ق‌/۱۱۷۴م‌ به‌ «طریقت‌ عرفان‌» داخل‌ شده‌ بود (الفتوحات‌، ۲/۴۲۵) و نخستین‌ کسی‌ که‌ با وی‌ در «طریق‌ الله‌» روبه‌رو شده‌ بود، ابوجعفر احمد عرینی‌ است‌ که‌ در آغاز آشنایی‌ ابن‌ عربی‌ با «طریقت‌ عرفان‌» به‌ اشبیلیه‌ آمده‌ و ابن‌ عربی‌ نخستین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ به‌ دیدار او شتافته‌ بوده‌ است‌.

    ابن‌ عربی‌ زندگانی‌ خود را پیش‌ از داخل‌ شدن‌ به‌ طریقت‌، «زمان‌ جاهلیت‌» خود می‌نامد.
    ابن‌ عربی‌، بنا بر گفته خودش‌ در ۵۸۰ق‌/۱۱۷۴م‌ به‌ «طریقت‌ عرفان‌» داخل‌ شده‌ بود (الفتوحات‌، ۲/۴۲۵) و نخستین‌ کسی‌ که‌ با وی‌ در «طریق‌ الله‌» روبه‌رو شده‌ بود، ابوجعفر احمد عرینی‌ است‌ که‌ در آغاز آشنایی‌ ابن‌ عربی‌ با «طریقت‌ عرفان‌» به‌ اشبیلیه‌ آمده‌ و ابن‌ عربی‌ نخستین‌ کسی‌ بوده‌ که‌ به‌ دیدار او شتافته‌ بوده‌ است‌.

    ابن‌ عربی‌ زندگانی‌ خود را پیش‌ از داخل‌ شدن‌ به‌ طریقت‌، «زمان‌ جاهلیت‌» خود می‌نامد.

    ابن‌ عربی‌ با زنی‌ به‌ نام‌ مریم‌ بنت‌ محمد بن‌ عبدون‌ ازدواج‌ کرده‌ بود که‌ از او چیزی‌ نمی‌دانیم‌، اما بنا بر گواهی‌ ابن‌ عربی‌، او اهل‌ باطن‌ و از سالکان‌ طریقت‌ و هم‌ مشرب‌ شوی‌ خود بوده‌ است‌ و ابن‌ عربی‌ از وی‌ یک‌ رؤیای‌ عارفانه‌ نقل‌ می‌کند.

    شواهدی‌ در دست‌ است‌ نشانگر آنکه‌ ابن‌ عربی‌ از همان‌ آغاز جوانی‌ دارای‌ دلی‌ تپنده‌ در آرزوی‌ آنچه‌ فراسوی‌ جهان‌ محسوس‌ و مادی‌ است‌ و روحی‌ تشنه حقایق‌ غیبی‌ و عواطفی‌ پر هیجان‌ و اندیشه‌ای‌ عرفان‌ جو بوده‌ است‌، چنانکه‌ در این‌ رهگذر جوانه‌های‌ بینش‌ عرفانی‌ در درونش‌ سر برمی‌زده‌ و حالات‌ و مکاشفاتی‌ برایش‌ دست‌ می‌داده‌ که‌ انگیزه شگفتی‌ دیگران‌ و تحسین‌ آنان‌ می‌شده‌ است‌.

    خود ابن‌ عربی‌، در مرحله دیگری‌ از زندگانیش‌، صحنه دیدار خود را با فیلسوف‌ ارسطو گرای‌ بزرگ‌، ابن‌ رشد تصویر می‌کند که‌ بر آنچه‌ گفته‌ شد، گواه‌ است‌.

    وی‌ می‌گوید: «روزی‌ در قرطبه‌ به‌ خانه قاضی‌ آن‌ شهر ابوالولید ابن‌ رشد رفتم‌.

    وی‌ خواهان‌ دیدار من‌ بود، چون‌ چیزهایی‌ از آنچه‌ خداوند در خلوت‌ بر من‌ آشکار کرده‌ بود، به‌ گوشش‌ رسیده‌ بود و دچار شگفتی‌ شده‌ بود.

    بدین‌ سان‌ پدرم‌ که‌ از دوستان‌ وی‌ بود، به‌ بهانه حاجتی‌ مرا نزد وی‌ فرستاد.

    من‌ در آن‌ هنگام‌ نوجوانی‌ بودم‌ موی‌ بر چهره‌ نروییده‌ و شارب‌ برنیاورده‌.

    چون‌ بر وی‌ درآمدم‌، برای‌ نشان‌ دادن‌ مهر و احترام‌ به‌ من‌، از جایش‌ برخاست‌ و مرا در آغوش‌ گرفت‌.

    سپس‌ به‌ من‌ گفت‌: آری‌!

    گفتم‌: آری‌.

    پس‌ شادی‌ او از اینکه‌ من‌ نیتش‌ را فهمیده‌ بودم‌، افزون‌ شد.

    آنگاه‌ من‌ از آنچه‌ انگیزه شادی‌ او شده‌ بود، آگاهی‌ یافتم‌ و گفتم‌: نه‌.

    در این‌ هنگام‌ ابن‌ رشد خود را کنار کشید و رنگ‌ چهره‌اش‌ دیگر شد، [گویی‌] درباره اندیشیده خود دچار شک‌ شده‌ بود.

    سپس‌ گفت‌: شما امر را در کشف‌ و فیض‌ الهی‌ چگونه‌ یافتید؟

    آیا همان‌ است‌ که‌ [عقل‌ و] اندیشه نظری‌ به‌ ما داده‌ است‌؟

    به‌ او گفتم‌: آری‌ - نه‌!

    میان‌ آری‌ و نه‌ روحها به‌ بیرون‌ از موادشان‌ پرواز می‌کنند و گردنها از بدنهایشان‌ جدا می‌شوند!

    ابن‌ رشد رنگش‌ پرید، لرزه‌ بر اندامش‌ افتاد و نشست‌ و می‌گفت‌: لاحول‌ و لاقوه الا بالله‌»، زیرا آنچه‌ را من‌ بدان‌ اشاره‌ کرده‌ بودم‌، دریافته‌ بود...

    و پس‌ از آن‌ روز ابن‌ رشد از پدرم‌ خواست‌ که‌ من‌ بار دیگر با او گرد آیم‌، تا آنچه‌ در اندیشه‌ دارد، بر من‌ عرضه‌ کند [و بداند] که‌ آیا [اندیشه‌های‌ او] موافق‌ [با برداشت‌ من‌] است‌ یا مخالف‌ آن‌، زیرا وی‌ از صاحبان‌ اندیشه‌ و نظر عقلی‌ بود.

    سپس‌ وی‌ خدا را سپاس‌ گزارد از اینکه‌ در زمانی‌ زندگی‌ می‌کند که‌ در آن‌ کسی‌ را دیده‌ است‌ که‌ نادان‌ به‌ خلوت‌ خود داخل‌ می‌شود و اینگونه‌ بیرون‌ می‌آید، بی‌درسی‌ و بحثی‌ و مطالعه‌ای‌ و خواندنی‌.

    وی‌ سپس‌ گفت‌: این‌ حالتی‌ است‌ که‌ ما [وجودِ] آن‌ را اثبات‌ کرده‌ بودیم‌، اما کسی‌ را که‌ دارای‌ آن‌ شده‌ باشد، ندیده‌ بودیم‌.

    سپاس‌ خدای‌ را که‌ من‌ در زمانی‌ هستم‌ که‌ در آن‌ یکی‌ از دارندگان‌ این‌ حالت‌ یافت‌ می‌شود که‌ قفلها را می‌گشاید.

    سپاس‌ خدایی‌ را که‌ ویژگی‌ دیدار با او را نصیب‌ من‌ کرد».

    سپس‌ ابن‌ عربی‌ می‌افزاید که‌ می‌خواسته‌ است‌ بار دیگر با ابن‌ رشد دیدار کند، اما این‌ دیدار دست‌ نداده‌ تا در ۵۹۵ق‌ که‌ در همان‌ شهر قرطبه‌ بر سر تابوت‌ ابن‌ رشد حاضر شده‌ است‌.

    ابن‌ عربی‌ سالها پس‌ از این‌ دیدار و هنگامی‌ که‌ بخشی‌ از فتوحات‌ مکیه را می‌نوشته‌ است‌، بار دیگر ابن‌ رشد را به‌ یاد می‌آورد.

    وی‌ پس‌ از انتقاد شدید از «سخنگویان‌ در حکمت‌» که‌ به‌ درگاه‌ پادشاهان‌ و والیان‌ نادان‌ پناه‌ می‌برند و حتی‌ اینان‌ آنان‌ را تحقیر می‌کنند، از حکیمانی‌ که‌ به‌ شناخت‌ خدا از راه‌ «فیض‌ الهی‌ اختصاصی‌» و خارج‌ از آموختن‌ درس‌ معمولی‌، معتقدند و عقل‌ را از لحاظ فکر و نظر در این‌ راه‌ ناتوان‌ می‌بینند، به‌ نیکی‌ یاد می‌کند و می‌نویسد: «من‌ از یکی‌ از بزرگان‌ ایشان‌ که‌ شنیده‌ بود آنچه‌ را خداوند از شناخت‌ خود، بی‌نظر و خواندن‌، بلکه‌ از راه‌ خلوتی‌ که‌ با خدا داشته‌ام‌، بر من‌ گشوده‌ بود، در حالی‌ که‌ من‌ اهل‌ طلب‌ [آموزش‌ نظری‌] نبوده‌ام‌، شنیدم‌ که‌ می‌گفت‌: سپاس‌ خدای‌ را که‌ در زمانی‌ هستم‌ که‌ در آن‌ کسی‌ را دیدم‌ که‌ خداوند رحمتش‌ را نصیب‌ وی‌ کرده‌ و از نزد خود به‌ وی‌ دانش‌ آموخته‌ است‌» (الفتوحات‌، ۱/۳۲۵).

    ابن‌ عربی‌ در مراحل‌ سلوک‌ و آموزش‌ و اجتهاد عرفانی‌ خود از شیوخ‌ نامدار عصر خود بهره‌ گرفته‌ و زمانی‌ را در خدمت‌ آنان‌ گذرانده‌ است‌.

    وی‌ احوال‌ و مقامات‌ این‌ شیوخ‌ را در جاهای‌ پراکنده‌ از فتوحات‌ وصف‌ می‌کند و نیز در دو نوشته خود رساله روح‌ القدس‌ فی‌ محاسبه النفس‌ و الدره الفاخره اوصاف‌ ایشان‌ و روابط خود را با آنان‌ تصویر می‌کند.

    در رساله روح‌ القدس‌ از ۵۴ تن‌ از شیوخی‌ که‌ با ایشان‌ دیدار کرده‌ است‌، نام‌ می‌برد سفرها: ابن‌ عربی‌ تا سن‌ ۳۰ سالگی‌ (۵۹۰ق‌/۱۱۹۴م‌) در اشبیلیه‌ به‌ سر برد و در این‌ میان‌ به‌ شهرهای‌ دیگر اسپانیا سفر می‌کرد.

    در اشبیلیه‌ وی‌ با چند تن‌ از شیوخ‌ زمان‌ خود، از جمله‌ ابویحیی‌ صنهاجی‌ ضریر، صالح‌ بربری‌، ابوعبدالله‌ شرفی‌ و ابوالحجاج‌ شُبَربُلی‌ دیدار داشته‌ است‌.

    وی‌ می‌گوید با این‌ ۴ تن‌ که‌ از بزرگان‌ ملامیه‌ (ملامتیه‌) بوده‌اند، الفت‌ و همنشینی‌ و دوستی‌ نزدیک‌ داشته‌ است‌.

    ابن‌ عربی‌ به‌ ایشان‌ در الدره الفاخره پرداخته‌ است‌ (الفتوحات‌، ۱/۲۰۶).

    وی‌ از «ملامتیان‌» سخت‌ ستایش‌ می‌کند و ایشان‌ را مردانی‌ می‌نامد که‌ در ولایت‌ به‌ بالاترین‌ درجات‌ آن‌ رسیده‌اند و بالاتر از درجه ایشان‌ تنها درجه پیامبری‌ است‌.در جای‌ دیگری‌ در باره ملامتیان‌ می‌گوید که‌ اگر مقام‌ و منزلت‌ ایشان‌ نزد خدا بر انسانها آشکار می‌شد، آدمیان‌ آنان‌ را به‌ جای‌ خدایان‌ می‌گرفتند.ابن‌ عربی‌ در ۵۹۰ق‌ اندلس‌ را ترک‌ گفت‌ و به‌ شمال‌ افریقا سفر کرد.

    در آن‌ سال‌ وی‌ را در تلمسان‌ می‌یابیم‌ که‌ در آنجا پیامبر(ص‌) را در خواب‌ می‌بیند.در همان‌ سال‌ وی‌ به‌ تونس‌ می‌رود و در آنجا با ابومحمد عبدالعزیز بن‌ ابوبکر بن‌ قرشی‌ مهدوی‌ (د ۶۲۱ق‌/۱۲۲۴م‌) آشنا می‌شود که‌ از آن‌ پس‌ دوست‌ نزدیک‌ وی‌ بوده‌ است‌.

    ابن‌ عربی‌ بعدها خطبه کتاب‌ فتوحات‌ خود را به‌ وی‌ اهدا می‌کند و در ۶۰۰ق‌/۱۲۰۳م‌، در مکه‌، رساله روح‌ القدس‌ را به‌ نام‌ وی‌ می‌نویسد و نیز نوشتن‌ کتاب‌ انشاء الدوائر، را در ۵۹۸ق‌ در تونس‌، در خانه وی‌ آغاز می‌کند (الفتوحات‌، ۱/۹، ۹۸، ۱۲۰، روح‌ القدس‌،


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق ابن عربی عارف بزرگ , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق ابن عربی عارف بزرگ , پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق ابن عربی عارف بزرگ

چکیده در این مقااله مفهوم عشق از دیدگاه سقراط وافلاطون وابن عربی ومولوی تعریف شده صفات وویژگهای آن مورد بررسی قرارگرفته است . کوشش اصلی نگارنده براین بوده است که دیدگاه مولوی دراین زمینه کاویده شود و مشخص گردد که مولوی عشق تحاازب ارواح می داند وهدف نهایی وی در نگارش داستان شاه و کنیزک این بوده است که روشن بدارد که : هرعشقی که در عالم زیرین حاصل گردد اگر بر مبنای شناخت و معرفت ...

بخش اول درس اول : عصر حافظ ( دوران شکوه و شکست ) تاثیر حمله مغول و تاتار درزمینه های فکری و فرهنگی 1. پریشانی اندیشه 2. سستی بنیان های فلسفی 3. رواج خرافات 4. دل سپاری قضا و قدر 5. بی توجهی به دنیا تاثیر حمله مغول درادبیات و ذوق ایرانیان 1. رواج و اژه های مغولی 2. دل مردگی و بی سرانجامی 3. پژمردگی ذوق ها و عواطف شاعران تاثیر حمله مغول در مذهب و عقاید با وجود بی تعصبی و بی عقیدگی ...

مولوی مولد مولانا شهر بلخ است و ولادتش در ششم ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولاناءروم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده لیکن خود وی همواره خویش را از مردم خراسان شمرده و اهل شهر خود را دوست می داشته و از یاد آنان فارغ نبوده است. نسبتش بگفته ی بعضی از جانب پدر به ابوبکر صدیق می پیوندد و اینکه مولانا در حق ...

سلجوقیان: ساختمان مظهر زیبایی معماری سلجوقی موقر و نیرومند و دارای ساختاری بغرنج بود. ولی اینهمه نه ناگهانی بودند و نه تصادفی، بلکه تجلی متعالی یک رستاخیز ایرانی بود که در اوایل سده دهم با سامانیان آغاز شد. این رستاخیز در زمان سلجوقیان به اوج خود سید، چون هرچند ایجاد آثار هنری پس از سده دوازدهم نیز ادامه یافت، الخطاطی مشهود در نیروی خلاق پدیدار گردید. این مساله اغلب وقتی صادق ...

خط فارسی و رایانه نقل از فصلنامه نشر دانش زبان فارسی که زبان ملی ما و وسیله ارتباط میان ایرانیان و فارسی زبانان داخلی و خارج کشور است، به صورت فعلی خود بیش از هزار سال عمر و ادبیات مکتوب دارد. اما از بخت بلند ما ایرانیان، زبان ما در این مدت کمتر تحول بنیادی پیدا کرده است. هر چند، در نخستین قرن های تکوین زبان فارسی، در سطح واژگانی و نحوی تفاوت هایی میان متونی که در مناطق مختلف ...

سلجوقیان: ساختمان مظهر زیبایی معماری سلجوقی موقر و نیرومند و دارای ساختاری بغرنج بود. ولی اینهمه نه ناگهانی بودند و نه تصادفی، بلکه تجلی متعالی یک رستاخیز ایرانی بود که در اوایل سده دهم با سامانیان آغاز شد. این رستاخیز در زمان سلجوقیان به اوج خود سید، چون هرچند ایجاد آثار هنری پس از سده دوازدهم نیز ادامه یافت، الخطاطی مشهود در نیروی خلاق پدیدار گردید. این مساله اغلب وقتی صادق ...

در تعریف واژه « نگارگری » که برخی از صاحب نظران از آن با نام « مینیاتور » یاد کرده اند نظرات متفاوت و گاهی کم و بیش شبیه به هم نیز ارائه شده است . از جمله در « فرهنگ معین » ذکر شده است : « مینیاتور ، تصویری کوچک است که در آن ریزه کاری به کار رفته باشد. نوعی نقاشی خاص در مشرق زمین که در آن قواعد علم مناظر ومرایا و کالبدشناسی رعایت نمی شود و در آن رنگ جنبه تزیینی دارد و ضمناجزئیات ...

زندگی‌ نامه(1) -1-1 پس‌ از روزگار ترجمه‌ی‌ آثار یونانی‌ به‌ زبان‌ تازی، نخستین‌ حکیم‌ و فیلسوف‌ جامع‌ ایرانی‌ بدون‌ هیچ‌ تردیدی‌ فارابی‌ است. ‌ابونصر محمدبن‌ طرخان‌ بن‌ اوزلغ‌ فارابی، که‌ او را فیلسوف‌ المسلمین‌ نام‌ داده‌اند، بی‌شک‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ فیلسوفان‌ اسلام‌ و یکی‌ از نوابغ‌ ایران‌ است. ‌در نام‌ و اصل‌ و نسب‌ و منشأ او میان‌ عالمان‌ رجال‌ اختلاف‌ است. ابن‌ الندیم‌ در: ...

سخن از یمامه ازاده ی بلخ، رابعه است ، کبوتری بلند پرواز که ذؤیان و صیدان خونریز اهریمن خوی ، بال های یاقوتی جانش را با شمشیر برید ند و پیکر مهتابینه اش را در گرما به ً خونین ، به خون رنگین ساختند . از آن تاریخ تا به امروز که بیشتر از هزار سال ازآن میگذرد ، رابعه را از حمام خون ذ ؤ یان خرد بیرون نیاوردند، واقعیت اندیشه وتفکر شاهد خت بلخ رابعه همچنان از سده ها بدین سو است که در ...

تولد مولانا مولانا جلال الدین در سال 604ه. در بلخ به دنیا آمد. مقدمات علوم را ابتدا نزد پدر فرا گرفت وسپس پدر تعلیم فرزند را به سید برهان الدین محقق که از مریدان وی بود ودرفضل وکمال شهرت داشت، واگذار کرد. مولانا بیشتر علوم وفنون را ازوی آموخت. چنانکه گفتیم در هجده یا نوزده سالگی به همراه پدر به قونیه آمد. یک سال پس از فوت پدر در سال 629ه. که 25 سال داشت برای تکمیل تحصیلات خود به ...

ثبت سفارش