نیاز به مصرف روزانه مقادیر زیادی الکل برای دستیابی به عملکرد کافی، الگوی منظم مصرف افراطی الکل محدود به روزهای آخر هفته و دورههای طولانی پرهیز که در فواصل آنها به مدت چند هفته تا چند ماه افراط در مصرف الکل صورت میگیرد همگی قویاً حاکی از وجود وابستگی به الکل و سوء مصرف است.
الگوهای مصرف الکل اغلب با رفتارهای خاصی همراهند:1 ناتوانی برای قطع یا کاهش مصرف.
2 تلاش مکرر برای کنترل یا کاهش افراطی در مصرف از طریق دورههای پرهیز موقت یا محدود کردن مصرف به اوقات خاصی از روز.
3 میگساری ( مستی در تمام طول روز حداقل به مدت 2 روز ).
4 مصرف گاه به گاه یک پنجم گالن مشروب تقطیری ( یا معادل آن شراب یا آبجو ).
5 دورههای فراموشی برای رویدادهایی که در جریان مستی روی دادهاند.
6 ادامه مصرف علیرغم اختلال جسمی جدی که شخص میداند مصرف الکل آن را تشدید میکند.
7 نوشیدن الکل غیر خوراکی نظیر سوخت و محصولات صنعتی حاوی الکل.
بعلاوه افراد دچار سوء مصرف و وابستگی به الکل به علت مصرف الکل در عملکرد شغلی یا اجتماعی دچار اختلال هستند نظیر خشونت ضمن مستی، غیبت از کار، از دست دادن شغل، مشکلات قانونی و … انواع وابستگیها به الکل : پژوهشگران مختلف عمدتاً بر اساس ویژگیهای پدیدار شناختی سعی کردهاند وابستگی به الکل را به انواع مختف تقسیمبندی کنند.
گروهی از محققین سه نوع پیشنهاد کردهاند: 1 مشروب خوار مسأله ساز که در مراحل اولیه هنوز واجد سندرمهای وابستگی به الکل نیست.
2 مشروب خورهای معاشرتی که میل دارند روزانه به طور متوسط و در موقعیتهای اجتماعی الکل مصرف کنند.
3 مشروب خورهای اسکیزوئید منزوی که وابستگی شدید دارند و معمولاً در تنهایی مقادیر زیادی الکل مصرف میکنند.
یک طرح پیشنهادی دیگر بدین صورت است.
1 الکلیسم ضد اجتماعی که نوعاً با شیوع بیشتر در مردها،پیش آگهی به، شروع زودرس همراه است و ارتباط نزدیکی با اختلال شخصیت ضد اجتماعی دارد.
2 الکلیسم رشدی فزاینده: این نوع الکلیسم با تمایل اولیه برای سوء مصرف الکل همراه است که با گذشت زمان و تشویق انتظارات فرهنگی در فراهم کردن فرصت مشروبخواری روبه افزایش میگذارد.
3 الکلیسم عاطفه منفی که در زنها شایع تر از مردان است.
طبق این فرضیه زنها ممکن است برای تنظیم خلق و کمک به روابط اجتماعی الکل مصرف کنند.
4 الکلیسم رشدی کاهنده که با دورههای افراط در مصرف الکل همراه است و با پیشرفت سن و در پاسخ به انتظارات فزاینده جامعه و در ارتباط با شغل و خانواده از دورههای میسگاری کاسته میشود.
علائم مسمومیت با الکل:
مصرف مقادیر کافی الکل، تغیییرات رفتاری غیر انطباقی خاص، علائم تخریب عصبی و فقدان سایر تشخیصها یا اختلالاتی که با این اختلال اشتباه میشوند.
مسمویت با الکل یک اختلال جزئی نیست و در موارد شدید شاید به اغماء، تضعیف تنفسی و مرگ بدلیل ایست تنفسی یا آسپیرا سیون مواد استفراغی منجر شود.
درمان مسمومیت با الکل مستلزم حمایت تنفسی مکانیکی در واحد مراقبت ویژه و توجه به تعادل اسید باز، الکترولیتها و درجه حرارت بدن بیمار است.
برخی مطالعات جریان خون مغز در حین مسمومیت با الکل نشان داده است که پس از مصرف مقادیر کم الکل جریان خون مغز افزایش یافته و با مصرف مدام کاهش مییابد.
ترک الکل حتی بدون دلیریوم مسألهای جدی است و با تشنج و بیش فعالی دستگاه خود مختار همراه است.
شرایطی که ممکن است زمینهساز نشانههای ترک باشند و یا موجب تشدید آنها شوند عبارتند از : خستگی ، سوء تغذیه، بیماری جسمی و افسردگی.
علامت کلاسیک ترک الکل رعشه است.
هر چند طیف نشانهها ممکن است گسترش یافته و نشانههای سایکوتیک وادراکی ( نظیر هذیانها و توهمات )، حملات تشنجی و نشانههای دلیریوم که امروزه دلیریوم ترک الکل نامیده میشود را در بربگیر
ترک الکل حتی بدون دلیریوم مسألهای جدی است و با تشنج و بیش فعالی دستگاه خود مختار همراه است.
هر چند طیف نشانهها ممکن است گسترش یافته و نشانههای سایکوتیک وادراکی ( نظیر هذیانها و توهمات )، حملات تشنجی و نشانههای دلیریوم که امروزه دلیریوم ترک الکل نامیده میشود را در بربگیرد.
رعشه ظرف 6 تا 8 ساعت پس از قطع مصرف الکل ظاهر میشود.
نشانههای سایکوتیک و ادراکی 8 تا 12 ساعت، حملات تشنجی 12 تا 24 ساعت و دلیریوم 72 ساعت پس از قطع مصرف الکل شروع میشوند.
درمان دارویی برای کنترل نشانههای ترک الکل بنز و دیازپینها هستند.
بنز و دیازپینها به کنترل فعالیت تشنجی، دلیریوم، اضطراب، افزایش فشار خون، تعریق و لرزش همراه با ترک الکل کمک کنند.
بنز و دیازپینها را میتوان به طریق خوراکی یا غیر خوراکی تجویز کرد.
درمان با دوز بالا شروع شده با بهبود بیمار آن را کاهش میدهیم.
درمان برای دلیریوم ترک الکل: بهترین درمان پیشگیری است بیمارانی که در جریان ترک الکل دچار پدیدههای ترک میشوند باید تا زمانی که خط دلیریوم منتفی شده است تحت درمان با یک بنز و دیازپین قرار گیرند.
پس از ظهور دلیریوم بایستی 50 تا 100 میلیگرم سلمرودیازپوکساید هر 4 ساعت از راه خوراکی دریافت کنند و در صورتی که استفاده از داروی خوراکی ممکن نباشد باید از لورازپام وریدی استفاده کرد.
داروهای ضد جنون ممکن است آستانه تشنجی را در بیماران کاهش دهند و به همین دلیل باید از مصرف آنها اجتناب شود.
رژیم غذایی پر کالری غنی از کربوهیدرات تقویت شده با مولتی ویتامین نیز حائز اهمیت است.
مهار فیزیکی بیماران مبتلابه دلیریوم خطرناک است.
زیرا این بیماران تا سرحد تحلیل قوا در مقابل آن مقاومت خواهند کرد.
اگر بیمار آشفته و غیر قابل کنترل باشد میتوان از اتاق ایمنی انفرادی استفاده کرد.
کم آبی بدن که اغلب بر اثر تب و تعریق بروز میکند بادادن مایعات وریدی یا خوراکی قابل اصلاح است.
در جریان ترک غالباً بیاشتهایی، استفراغ و اسهال نیز بروز میکند.
روان درمانی حمایتی و محبت آمیز در درمان دلیریوم اهمیت اساسی دارد.
این بیماران اغلب به دلیل نشانههای بحرانی خود پریشان هراسان و مضطربند و حمایت کلامی ماهرانه ضرورت حتمی دارد.
اختلال سایکوتیک ناشی از الکل و درمان: ملاکهای تشخیصی اختلالات سایکوتیک ناشی از الکل توهم و هذیان است.
درمان توهمات ناشی از ترک الکل شباهت زیادی به درمان دلیریوم دارد شامل بنز و دیازپینها، تغذیه کافی و مایعات.
در موارد طول کشیده و مواردی که به این رژیم درمانی پاسخ ندهد میتوان از داروهای ضد جنون استفاده کرد.
درمان فرد الکلی پس از تشخیص شامل سه مرحله است: مداخله، سمزدایی و باز پروری.
در این رویکردها فرض بر این است که همه تلاشهای ممکن برای به حداکثر رساندن کارکرد طبی و پرداختن به فوریتهای روانپزشکی به عمل آید.
بنابراین برای مثال در بیمار الکلی که نشانههای افسردگیش در حدی است که احتمال خودکشی وجود دارد بستری شدن در بیمارستان برای حداقل چند روز و تا زمان بر طرف شدن افکار خودکشی ضروری است.
سپس بیمار سوء مصرف یا وابستگی به الکل بایستی با واقعیت اختلال مواجه شود (مداخله)، در صورت لزوم سمزدایی شود و باز پروری را شروع نماید.
در افراد الکلی دچار سندرومهای روانی مستنقل نیز مبنای این سه مرحله شباهت زیادی با مراحل درمان افراد الکلی بدون سندرومهای روانی مستقل دارد.
اما در مورد اول درمان الکلیسم پس از کنترل اختلال روانی ( تا حد امکان ) انجام میشود.
مداخله: هدف این مرحله که مواجهه نیز نامیده میشود غلبه بر احساسات انکار و کمک به بیمار برای شناسایی پیامدهای نامطلوبی است که احتمالاً در صورت عدم درمان بروز خواهند کرد.
مداخله فرایندی است که با هدف افزایش انگیزه درمان و تداوم پرهیز انجام میشود.
در این مرحله اغلب درمانگر بیمار را متقاعد میسازد که مسئولیت اعمالش را به عهده دارد و در عین حال خاطرنشان میکند که الکل چه تخریبهای مهمی در زندگیش ایجاد کرده است.
استفاده از شکایات اصلی بیمار نظیر بیخوابی، اشکال در عملکرد جنسی، ناتوانی برای مدارا با استرسهای زندگی، افسردگی، اضطراب یا نشانههای سایکوتیک برای این منظور مفید است.
خانواده میتواند در فرایندهای مداخله بسیار کمک کننده باشد.
اعضای خانواده باید یاد بگیرند که بیمار را در مقابل مشکلات ناشی از الکل محافظت نکنند، در غیر این صورت ممکن است بیمار انگیزه و انرژی لازم را برای قطع مصرف الکل به دست نیاورد .
در حین مرحله مداخله اعضای خانواده میتوانند به بیمار پیشنهاد کنند که احتمالاً از طریق گروههای الکلی گمنام یا افرادی که از الکلیسم نجات یافتهاند ملاقات کنند و خود آنها نیز با این افراد همکاری کنند.
در بحث سم زدایی: اکثر افراد دچار وابستگی به الکل هنگام قطع مصرف دچار نشانههای نسبتاً خفیفی میشوند.
اگر بیمار از نظر سلامت جسمی در وضعیت خوبی باشد تغذیه خوبی داشته باشد و دارای نظام حمایت اجتماعی مناسی باشد سندرم افسردگی ترک شبیه مورد خفیفی از سرماخوردگی خواهد بود.
نخستین مرحله اساسی سم زدایی معاینه جسمی کامل است.
در صورت فقدان یک اختلال طبی جدی یا سوء مصرف مادهای دیگر، احتمال بروز سندرم شدید ترک الکل اندک است.
مرحله دوم سم زدایی عبارت است از استراحت، تغذیه کافی، ویتامینهای مختلف و به خصوص انواع حاوی یتامین.
در اکثر بیماران باز پروری :دارای سه بخش است: 1ـ تلاشهای مداوم برای افزایش انگیزه ترک و حفظ انگیزه در حد بالا.
2ـ کمک به بیمار برای سازگاری مجدد با شیوه عادی و عاری از الکل.
3ـ پیشگیری از عود آن.
از آن جا که این مراحل در جریان سندرمهای حاد و طول کشیده ترک و بحرانهای زندگی انجام میشوند در طول درمان باید مرتباً اهمیت درمان به بیمار خاطر نشان شود و با ارائه مطالبی به وی کمک شود و نظامهای حمایتی روزمره و شیوههای مدارای جدیدی بوجود آورد.
هیچ حادثه مهم و واحد زندگی، دوره آسیب رسان عمر یا اختلال روانی قابل تشخیصی وجود ندارد که علت منحصر به فرد الکلیسم محسوب شود.
هر چند بسیاری از افراد الکلی معتقدند که علت مشکل آنها افسردگی، اضطراب، استرس زندگی یا سندرمهای درد بوده است.
تحقیقات، یافتههای حاصل از پروندهها و افراد مرجع اطلاعات نشان میدهد که الکل عامل بروز اختلال خلقی، تصادف یا استرس در زندگی است و عکس این قصیه صادق نیست.
در بیماران بستری و سرپایی از رویکرد درمانی عمومی یکسانی استفاده میشود.
انتخاب شیوه گستردهتر و عمیقتر درمان بستری اغلب به شواهد سندرمهای شدید طبی یا روانی دیگر، فقدان تسهیلات و گروههای سرپایی مناسب در نزدیک محل سکونت بیمار و سابقه شکست درمان سرپایی بستگی دارد.
فرآیند درمان عبارت است از مداخله، بهبود کارکرد روانی و جسمی، تقویت انگیزه، رجوع به خانواده و ارائه مراقبت در 2 تا4 هفته اول به عنوان دوره ویژه کمک رسانی به بیمار.
پس از این اقدامات حداقل 3 تا 6 ماه مراقبت سرپایی با فواصل بیشتر ضروری است.
مراقبت سرپایی شامل ترکیبی از مشاوره انفرادی و گروهی، اجتناب حساب شده از داروهای روانگردان به جز موارد مورد نیاز در اختلالات مستقل و شرکت در گروههای خودیار نظیر الکلیهای گمنام است.
اقدامات مشاوره: در چند ماه نخست باید معطوف به مسایل روزمره بیمار و کمک به وی برای حفظ انگیزه بالای ترک و تقویت کارکردی وی باشد.
فنونی از روان درمانی که اضطراب ایجاد میکنند و یا نیازمند بینشهای عمیق هستند در ماههای اولیه بهبود مؤثر نیستند و حداقل از لحاظ نظری ممکن است تا روشهای مربوط به ادامه ترک را مختل کنند.
بنابراین در اینجا به اقدامات مشخص 3 تا 6 ماه نخست مراقبت تأکید میشود.
بخش اعظم مشاوره به نحوه ساخت یک شیوه زندگی عاری از الکل پرداخته میشود.
در این مباحثات مسایلی نظیر نیاز به پیوستن به یک گروه همتراز ترک، برنامهریزی رویدادهای اجتماعی و تفریحی بدون مصرف الکل و روشهایی برای برقراری مجدد ارتباط با اعضای خانواده و دوستان مطرح میشوند.
سومین بخش عمده درمان پیشگیری ازعود است که طی آن ابتدا موقعیتهای پر خطر از لحاظ عود، شناسایی میشود.
مشاور باید بیمار را کمک کند تا به شیوههای مدارایی دست یابد که هنگام افزایش میل مصرف الکل یا هنگامی که یک حالت هیجانی یا حادثه زندگی شخص را به سمت مصرف الکل سوق میدهد از آن شیوهها استفاده کند.
بخش مهمی از پیشگیری از عود یادآوری نگرش مناسب در مورد لغزشهای بیمار است.
بیمار هرگز نباید از دورههای کوتاه مدت مصرف الکل به عنوان بهانهای برای بازگشت به مصرف مرتب الکل استفاده کند.
تلاشهای مربوط به دستیابی به شیوه زندگی بدون الکل و حفظ آن نوعی بازی نیست که همه منافع آن با یک مزهمزهکردن الکل از دست برود.
در عوض بهبود از آثار الکل نوعی فرآیند آزمایش و خطاست.
در اکثر اقدامات درمانی اثرات الکل به روی افراد مهم زندگی بیمار بررسی میشود و جنبه مهمی از مرحله بهبود این است که به اعضای خانواده و دوستان نزدیک بیمار کمک شود تا الکلیسم را درک کنند و با این واقعیت آشنا شوند که باز پروری فرآیند مستمری است که 6 تا 12 ماه یا بیشتر طول میکشد.
مشاوره خانوادگی، مشاوره زوجها و گروههای حمایتی بستگان و دوستان به افراد کمک میکند روابطشان را بازسازی کنند، یاد بگیرند که بیمار را در مقابل پیامدهای مصرف الکل در آینده محافظت نکنند و تا