در جهان به هم پیوسته امروز چگونه میتوان با پرهیز از تنشهای جهانی و دستیابی به پیشرفت همه جانبه و پایدار، هویت دینی و ملی خود را حفظ کرد؟
با این مقدمات و توضیحات
در جهان به هم پیوسته امروز در توسعه کشورهای پیشرفته صنعتی عوامل متعددی موثر میباشند که نمیتوان به یک علت مشخص و یا عوامل محدود به عنوان علت یا عوامل اصلی توسعه و پشرفت اشاره کرد، ولی باید توجه داشت که در توسعه این جوامه همه عوامل به یک اندازه و به طور مساوی موثر نبودهاند، بلکه چند عامل تاثیر عمیق و قطعی داشته و بقیه نقشهای حاشیهای ایفا کردهاند و در این مقوله به چند عامل مهم پیشرفت و توسعه در کشورهای صنعتی و روبه رشد اشاره شده، میکنیم.
از عوامل درونی توسعه میتوان به انباشت سرمایه اشاره کرد که نقش اساسی ایفا میکند، البته انباشت اولیه سرمایه در کشورهای صنعتی به دو طریق صورت گرفته است: اولاً از طریق مازاد اقتصادی بخش کشاورزی، ثانیاً به واسطه تاراج ثروت ملل ضعیف و انتقال آن به کشور و سپس قراردادن در مرحله تولید.
اکثر کشورهای اروپایی بویژه انگلستان، به بخش کشاورزی توجه خاصی مبذول داشتند و اغلب سرمایهداران به فعالیتهای اقتصادی دربخش کشاورزی همت گماشتند و کشاورزی را از شیوهی معیشتی به تجاری بدل کردند.
انتقال کشاورز از معیشتی به تجاری خود عامل مهمی در انباشت اولیه سرمایه و سپس تمرکز آن در دست تعدادی از ثروتمندان بود.
طریقه دوم انباشت سرمایه که بوسیله تاراج ملل ضعیف بدست آمد که خود عامل بیرونی محسوب می شود.
ثروتی که از کشورهای مستعمره به جوامع صنعتی استعمارگر سرازیر شد، در واقع مقدمات انقلاب صنعتی را در وهلهی اول در انگلستان و سپس در فرانسه و دیگر کشورهای اروپائی فراهم آورد و بدان وسیله اختراعاتی که چندین دههی متمادی در سالنهای اشرافی و در آزمایشگاههای بیمصرف به گوشه افتاده بودند به صحنه تولید کشانید و در خدمت تولید انبوه قرار داد.
تولید کالاهای صنعتی و صدور آنها به ممالک دیگر، مرحله بعدی انباشت سرمایه را به دنبال داشت که «مازاد اقتصادی» بخش صنعتی در اختیار جامعه گذاشت.
علاوه بر رابطه استعماری و انقلاب صنعتی، عامل دیگری که در رشد اقتصادی کشورهای اروپائی سهم بسزائی داشت، تجارت برده بود.
تجارت برده علاوه بر اینکه سود کلانی را به کشورهای صنعتی، به ویژه انگلستان برمیگرداند، در توسعه صنایع کشتیرانی جهت حمل و نقل و گسترش تجارت جهانی، استخراج معدن، کشت تجاری محصولات غذایی در مزارع بزرگ، بانکداری و معاملات اوراق بهادار اهمیت زیادی داشت.
عدهای از جامعهشناسان و اقتصاددانان توسعه، رشد جمعیت را در قرن هجدهم و نوزدهم، یکی دیگر از عوامل توسعه و پیشرفت ذکر کردهاند.
به عقیدهی این عده رشد جمعیت را در قرن هیجدهم و سپس در قرن نوزدهم در دو نقش مثبت ارزیابی کردهاند، اولاً بازار داخلی را توسعه داده، که در نتیجه به رشد صنایع سطح تولید کالاهای صنعتی بالاجبار بالا رفته و کمک اساسی به رشد صنایع داخلی نموده، در ثانی در مرحله گسترش صنعت و مراکز صنایع که نیاز بسیار به نیروی کار انسانی ارزان قیمت بود، که رشد جمعیت این نیرو را به طور ارزان در اختیار صاحبان صنایع قرار داده است، اما باید توجه کرد که رشد جمعیت همیشه و در همهجا نمیتواند نقش یکسانی را ایفاء کند، چرا که اگر نرخ رشد جمعیت از نرخ رشد تولید ملی بیشتر و یا حتی یکسان باشد، ان جامعه یا از رشد اقتصادی باز میماند و یا رو به فقر میگذارد و از این جهت نمیتوان قاطعانه اظهار داشت که رشد جمعیت همواره با رشد اقتصادی و در نتیجه با توسعه جامعه همراه است.
رشد تفکر علمی و محاسبه عقلانی، تاثیر عمدهای بر پیشرفت و توسعه کشورهای اروپایی داشت.
اروپائیان که از تاریکی قرون وسطی به تنگ آمده بودند و از طریق کتب عربی با دانش یونان و روم آشنایی پیدا کردند، خود به تفکر علمی پرداختند.
اولین حرکت تفکر علمی بوسیله کپرنیک، دانشمند لهستانی انجام گرفت.
وی با ارائه نظریه خود مبنی بر حرکت وضعی زمین، اعتقادات نسبی دانشمندان و مردم عادی آن زمان را متزلزل کرد.
نفی مرکزیت زمین و قبول حرکت وضعی آن در ساختمان فکری و بالنتیجه در سازمان اجتماعی زمان اثر عمیقی گذاشت.
از هنگامیکه اروپائیان به تفکر علمی پرداختند، توانستند به سرعت در طریق شناخت جهان و کائنات موفقیتهای بسیاری کسب کنند و با شناسایی عمیقتر و کاملتر بتوانند در محیط مادی و اجتماعی زندگی بشر تغییرات اساسی بدهند و در تولید کالاها و خدماتی که برای رفاه و سلامتی و آسایش انسان ضرورت دارد، قدمهای بزرگتری بردارند.
به وضوح میتوان تاثیر انقلابهای علمی را در انقلاب صنعتی قرن هیجدهم اروپا مشاهده کرد.
حتی انقلاب اقتصادی، انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی دو قرن اخیر در جامعه بشری، مولود انقلابهای علمی، یعنی پیدایش و رشد تفکر علمی در جامعه بشری است، چرا که رشد فکر علمی به بشر آزادی بخشید و به وی فرصت داد که مبانی حقوقی، سیاسی و اجتماعی را مورد شک و تردید قرار دهد و کوشش کند به کمک تعقل و تجربه، اصول مناسبتری را برای ادارهی زندگی و توسعه و پیشرفت جامعه خود تدوین و اجرا نماید و با تجاربی که در عمل به دست میآورد و آن اصول را مرتباً و منظماً تغییر دهد و اصلاح نماید و پیش برد.
عامل موثر در توسعه کشورهای صنعتی و تجارت خارجی بود.
کشورهای پیشرفته صنعتی چون در بازار بینالملل از قدرت اقتصادی و حتی سیاسی برخوردار بودند، لذا نیروهای بازار را تحت سلطه خویش داشتند.
این کشورها میتوانستند کالاهای تولید شده را در بازار بینالمللی گرانتر از ارزش واقعی خود عرضه نمایند و در مقابل مواد اولیه مورد نیاز صنایع خود را ارزانتر تهیه کنند.
در واقع کشورهای صنعتی به سادگی میتوانستند جوامع عقبمانده را در مرحله مبادله استثمار نمایند، که خود این امر به تزریق خون تازه در رگهای اقتصادی کشورهای پیشرفته کمک نموده و توسعه آنها را تسریع کند.
به طور خلاصه کشورهای پیشرفته صنعتی با فراهم آوردن مقدمات توسعه خود، در واقع مقدمات توسعه نیافتگی کشورهای ضعیف و عقب مانده را فراهم آوردند.
پیشرفت و توسعه و عدم پیشرفت از دو طریق با یکدیگر مرتبط هستند: یکی از طریق فرآیند تاریخی مشترکی که در چندین قرن گذشته با هم پشت سر گذاشتند و دیگری به واسطه نفوذ متقابل و در واقع معکوسی که در طول تاریخ بر یکدیگر داشتهاند و هنوز هم دارند و در آینده نیز خواهند داشت.
بنابراین بدون مطالعه تاریخ توسعه یافتگی نمیتوان درک صحیحی از تاریخ توسعه نیافتگی و پیشرفت داشت.
عوامل عدم پیشرفت و توسعه در جامعه امروزی را نظریهپردازان در دو پدیده درونی و بیرونی میدانند.
عوامل درونی: رشد بیرویه جمیعت محدویتهای نیروی انسانی ماهر محدودیتهای ذاتی و ساختی موانع فرهنگی عدم کارآیی در استفاده از کمک های تکنیکی کشورهای توسعه یافته بی توجهی به امر تحقیقات و پژوهشهای علمی و تکنولوژیک کمبود امکانات مالی، سرمایه و تخصص عدم کارآیی دولتها عوامل بیرونی: نظریهپردازان عوامل بیرونی عدم پیشرفت جهان سوم را معلول رابطه این کشورها را با کشورهای پیشرفته صنعتی تلقی میکنند که در روند تاریخی شکل گرفته و گسترش یافته است و آنها عبارتند از: رابطه استعماری که بطور کلی استعمار «مادر» توسعه نیافتگی و علل پیشرفت است.
انقلاب صنعتی، که مجموعهای از تحولات عمیق فنی - اقتصادی و اجتماعی میباشد که در اواسط قرن هیجدهم میلادی در ممالک سرمایهداری به وقوع پیوست که این تحولات و تغییرات ساختار عمیقی در نوع و شکل توسعه و پیشرفت این کشورها را موجب شد.
برخورد تاریخی تجارت خارجی به طور خلاصه، جوامع جهان سوم نمیتوانند مسیر و روند توسعه و پیشرفت کشورهای صنعتی را «سرمشق» خود قرار دهند.
نظریههای جامعهشناسی توسعه راه علمی و منطقی همه جانبهای برای توسعه جوامع جهان سوم در بر ندارند، اگرچه مبین بسیاری از دردهای این جوامع هستند.
جوامع توسعه نیافته بایستی خود و با استمداد از علم، تکنولوژی، صنعت و فرهنگ کشورهای توسعه یافته، پروژههای وسیع و همه جانبهای برای توسعه خود طرحریزی می کنند.
در این میان وظیفه کشورهای توسعه یافته صنعتی این است که بایستی به فعالیت های استثماری و بهرهکشی خود خاتمه دهند و اگر هم برخی از این کشورهای نمیخواهند در توسعه جوامع جهان سوم مشارکت کنند، لااقل موانعی بر سر راه آنها ایجاد نکنند، البته اگر چه وظیفه کشورهای توسعه نیافته در این روند بینالمللی چندان دشوار نیست، ولی تا حدی بحث برانگیز است، چرا که هیچ فردی یا کشوری حاضر نمیشود که به سادگی دست از منافع خود بشوید و تماشاگر نبردی باشد که علیه وی در جریان است.
اکنون اکثر سیاستگزاران، علمای اجتماعی و برنامهریزان توسعه به این نتیجه رسیدهاند که باید در «نظام اقتصادی بینالمللی» تحولی ایجاد شود، وگرنه ادامه نظام موجود اگر غیرممکن هم نباشد، لااقل خطرناک است، چرا که اغلب پذیرفتهاند که این اقتصاد جهانی است که تعیین کنندهی روند اقتصادی و توسعه بینالمللی است و باید به نفع کشورهای توسعه نیافته تغییر کند.
اما در بعد حفظ هویت دینی و ملی خود با توجه به تلاش گسترده جامعه جهت رفع موانع حصول به توسعه اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت جامعه و با توجه به نقش حساس و کار ویژه مذهب و تاثیر آن بر توسعه و پیشرفت کنونی ایران که آموزشهای سنتی بر اعتقادات آخرت گرایانه پای میفشارد و نظام سلسله مراتب مسلط ارزشها به تحقیر دنبا تاکید دارد و بالاخره در کشوری که حاکمیت فرهنگ غایتانگارانه و قضا قدری به نحوی وجود دارد که تلاش و کوشش برای نیل به اهداف مادی و مسائل دنبوی نقش فرعی پیدا میکند، آیا امکان تحقق توسعه و پیشرفت در این جوامع وجود دارد؟
این در حالی است که نظام اقتصادی یک جامعه و تکامل توسعه آن، ناگزیر از عوامل بیرونی و غیراقتصادی هم چون ملاحظات سیاسی، عوامل تاریخی، اجتماعی، الگوهای رفتاری و فرهنگ دینی نیز تاثیر میپذیرد، باید گفت توسعه حرکت جامعه از یک مرحله تاریخی و توفیق آن به حدود همه جانبه به مرحلهای دیگر از تاریخ.
به عبارت دیگر توسعه و پیشرفت به مفهوم علمی آن عبارت است از: مرگ تدریجی نظام کهنی و تولد رشد تدریجی نظامی تازه از زندگی.
سوال 2: مهر و محبت و خشونت و حرکت به سوی صلح مبتنی بر عدالت چگونه ممکن است؟
آیا علاقه، محبت و آرامش، در حاکمیت عالی و برتر جهان به صورت جاودانی همراه یکدیگرند.
آیا بکار بردن آنها به جای جنگ و خصومت تا این حد مشکل است؟
کسی که باعلاقه و محبت پیش میآید، همه را در روی زمین با خود آشتی میدهد.
اوکمک های مرئی و نامرئی را به سوی خود جذب میکند، هزاران فرصت برایش پیش میآید و به شکلی نامحسوس هر چیزی را که میبیند، میشنود یا لمس میکند، متغیرمیسازد.
او این امکان را بوجود میآورد که قلبها یکدیگر را از سرزمین دیگر دریابند، جایی که او حاکم میشود، دیگر ترسی وجود ندارد.
بنابراین، از بکار بردن علاقه و محبت مانند یک اکسیرمعجزهآسا تمام جانها رابه یکدیگر نزدیک میکند، تمام زخمها وحسادتها را درمان میکند و دشمنیها را از بین میبرد، نترسید.
به انسانهایی که با نفرت زندگی میکنند، بنگرید.
آنها در همه جا تنفر دیگران را برمیانگیزند از هر سو نفرتهای انفرادی و عمومی با ایشان مخالفت کرده و همراه آنها میشود.
روزهای آنها مملوء ازکابوسهای نفرت و شبهای ایشان پر از کابوس های ترس است و به صورت غریزی، منطقی و دائمی و برای همیشه دچار ترس هستند، ترس حتی آبی را که مینوشند، نانی را که میخورند و جادهای را که روی آن راه میروند، دوستانی را که با آنها برخورد میکنند و موفقیتهایی را که بدست میآورند به خود آلوده میسازد.
ولی شما که دچار ترس هستید و نمیخواهید این نقیصه زندگیتان را فلج سازد، خود را با پادزهر الهی ترس یعنی «عشق ومحبت» درمان کنید.
اگر از همین امروز تصمیم بگیرید که افکار، گفتار و حرکاتتان بر اساس علاقه و محبت باشد و اگر چهرهای ازعشق، علاقه و هوشیاری و قلبی آکنده از محبت داشته باشید، خواهید دید که تمام موانع اطرافتان ازبین خواهد رفت.
دوستان و نزدیکان شما به تدریج دچار تغییر خواهندشد و تمام زندگی شما به روی نتایج خوشایند جهت مییابد و لحظهای فراخواهد رسید که شما به این اعتقاد برسید که ترس از وجودتان رخت بربسته است .
مصاحبه جمهوری اسلامی چیست؟
حکومتی که بر اساس آراء اکثریت قاطع مردم در اردیبهشت سال 58 به تصویب رسید.
از جمهوریت و اسلام تشکیل یافته.
جمهوری اسلامی که از نامش برمی آید باید تمام ارکانش و سیاستش اسلامی باشد.
یعنی تدوین قوانین و اداره مملکت بر اساس آراء مردم و طبق موازین اسلامی، یعنی جمهوریت و اسلامیت توام باهم.
جمهوری اسلامی ایران یک پدیده اصیل اجتماعی در زندگانی بشر است که بدست انبیاء الهی و رسالتهای آسمانی به وجود آمده، پیکر درست و سالم آن برای رهبری جوامع بشری و استوارکردن آن بر پایه