جنگ جهانی دوم (به انگلیسی: World War II) یک جنگ فراگیر بین سالهای ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بود.
این جنگ بسیاری از کشورهای جهان را درگیر کرد تا جایی که دو دسته از کشورهای مختلف به نامهای متحدین و متفقین به وجود آمد.
این گستردهترین جنگ جهان است که در آن بیش از ۱۰۰ میلیون نفر جنگیدند.
در طول این جنگ کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر محور ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند.
این جنگ همچنین باعث کشتارهای جمعی از جمله هولوکاست و بمباران هستهای هیروشیما و ناکازاکی شد.
در طول جنگ جهانی دوم بیش از ۷۰ میلیون نفر کشته شدند که این آمار خونینترین درگیری انسان در طول تاریخ است.
اگر چه ژاپن تهاجم خود به چین را از سال ۱۹۳۷ آغاز کرد اما به طور کلی حمله آلمان نازی به لهستان در سال ۱۹۳۹ تاریخ شروع جنگ جهانی دوم گفته میشود.
درگیری بین دو کشور آلمان و لهستان باعث مداخله فرانسه و بریتانیا و فراگیر شدن جنگ در اروپا شد.
در طول جنگ اروپا آلمان نازی موفق شد بخش عمدهای از این قاره را ضمیمه خاک خود کند اما در این بین توافقنامهای میان آلمان نازی و شوروی منعقد شد.
شکسته شدن این توافقنامه روند جنگ را به ضرر آلمان تغییر داد.
در سال ۱۹۴۲ متحدین شمال آفریقا را از دست دادند، روند این شکستها در سال ۱۹۴۳ و حمله متفقین به شرق اروپا و ایتالیا ادامه یافت.
از سوی دیگر ایالات متحده در جبهه آسیا به موفقیتهایی دست یافت و این روند باعث عقب نشینی نیروهای متحد گردید.
\جنگ در اروپا در ۸ می ۱۹۴۵ و در ژاپن در ۱۵ اوت ۱۹۴۵ پایان یافت.
نتیجه نهایی جنگ جهانی دوم پیروزی متفقین بود اما پیامدهای این جنگ تغییرات بسیاری در پی داشت از جمله تشکیل سازمان ملل متحد که نقش عمدهای در جلوگیری از مناقشات بین کشورها بر عهده دارد.
دو کشور ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به عنوان ابر قدرتهای نو ظهور نقش عمدهای در تصمیمگیریهای جهانی داشتند.
بسیاری از کشورهای آسیب دیده در جنگ به خصوص در اروپا، بهبود روابط دوجانبه و بازسازی را در پیش گرفتند.
دلایل آغاز جنگ
به طور اساسی میتوان ریشه جنگ جهانی دوم را در جنگ جهانی اول جستجو کرد.
با شکست سه محور اصلی یعنی امپراتوری اتریش-مجارستان، امپراتوری عثمانی و امپراتوری آلمان در جنگ جهانی اول سیاستهای سختگیرانهای از سوی دولتهای پیروز جنگ جهانی اول به این کشورها تحمیل شد.
بخشهای متعددی از خاک این کشورها به کشورهای همسایه بخشیده شد.
از تجزیه امپراتوری اتریش مجارستان کشورهایی نویی متولد شد.
از سوی دیگر در آلمان رشد ملیگرایی افراطی به دلیل سیاستهایی که متفقین به وسیله معاهده ورسای به آلمان تحمیل کردند زمینه رشد نازیسم را فراهم آورد.
بر اساس معاهده ورسای آلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود و هیچ مستعمرهای نداشت.
همچنین غرامت سنگینی به آلمان تحمیل شده بود و دولت تازه تاسیس جمهوری وایمار میبایست این غرامت را از درآمدهای ملی به متفقین پرداخت نماید.
در سوی دیگر جنگ داخلی در روسیه باعث به تشکیل شوروی شده بود.
جمهوری تازه تاسیس وایمار در آلمان به دلیل نزاع بین مخالفان و موافقان هیچگاه موفقیت چشمگیری بدست نیاورد.
در ایتالیا بنیتو موسولینی بک حکومت فاشیستی را به وجود آورده بود.
موسولینی یک سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت و در چند مرحله به الجزایر و چند کشور دیگر آفریقایی حمله کرد.
در آلمان حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر توانست در یک رایگیری عمومی به پیروزی در انتخابات رایشستاگ دست یابد و توسط پاول فون هیندنبورگ رئیس جمهور وقت آلمان به عنوان صدراعظم انتخاب شد.
هیتلر پس از ماجرای آتش سوزی رایشستاگ تمامی احزاب آلمان را لغو و یک حکومت تک حزبی را ایجاد کرد.
در چین حزب کمونیست توانست حکومت را به دست بگیرد.
در دهه ۱۹۲۰ چین دچار یک رشته جنگ داخلی شد.
دولت ژاپن تمایل بسیاری به ضمیمه کردن بخش شرقی چین به خاک خود را داشت.
این تهاجم باعث شد منطقه منچوری در شمال شرقی چین به اشغال ژاپن درآید.
در اروپا دولت انگلستان در ژوئن ۱۹۳۵ توافقنامهای با آلمان امضا کرد که باعث کم شدن محدودیتهای دریایی آلمان میشد.
در اکتبر همان سال ایتالیا به اتیوپی حمله کرد و آلمان تنها کشوری بود که از حمله پشتیبانی کرد ایتالیا نیز در پاسخ به حمایت آلمان موافقت خود نسبت به الحاق اتریش به آلمان را اعلام کرد.
هیتلر به تدریج سعی در کنار گذاشتند معاهده ورسای داشت و در ادامه این سیاست منطقه راینلند را به آلمان ضمیمه کرد و با واکنش مهمی از سوی کشورهای متفق مواجه نشد.
وقتی که جنگ داخلی اسپانیا در جولای ۱۹۳۶ آغاز شد هیتلر و موسولینی حمایت قاطع خود را از ملیگرایان اسپانیایی اعلام کردند.
از طرف دیگر شوروی از کمونیستهای اسپانیا حمایت کرد و دو طرف به آزمایش سلاحهای جدید خود در نبرد اسپانیا روی آوردند.
در اکتبر ۱۹۳۶ دولتهای ایتالیا و آلمان نازی معاهدهای به نام رم-برلین امضاء کردند.
بعدها ژاپن نیز به این پیمان پیوست.
پیش زمینه جنگ در آلمان
پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند.
سختترین قسمت این معاهده در مورد آلمان بود.
متفقین این کشور را به خاطر شروع جنگ مقصر شناختند و در این معاهده در قبال صلح، از آن غرامت جنگی و سرزمین مطالبه کردند.
جمهوری وایمار، دولتی که پس از فرار ویلهلم دوم، امپراطور آلمان در این کشور تشکیل شده بود به ناچار برای انعقاد صلح با متفقین این پیمان را امضا کرد.
طبق این پیمان، مردم آلمان به خاطر شروع جنگ مقصر شناخته شدند و باید غرامتی حدود صد میلیارد دلار (در آن زمان) میپرداختند.
همچنین معاهده اندازهٔ ارتش آلمان را به صد هزار نفر کاهش داد، تمام زیردریاییها و ناوهای قدرتمند جنگی (بجز شش فروند) آلمان به متفقین تحویل داده شد و آلمان دیگر حق ساخت هواپیما و تانک و دیگر جنگ افزار تهاجمی را نداشت.
به جز آن مستعمرات آلمان در آفریقا، چین و حوزهٔ اقیانوس آرام، گرفته شد.
ایالات آلزاس و لورن آلمان که زمانی به فرانسه تعلق داشتند به این کشور باز پس داده شدند و اراضی وسیعی از آلمان به لهستان واگذار شد.
و از همه مهم تر راینلاند-فالتز، اراضی حاصلخیز غرب رود راین برای ۵۰ سال به متفقین سپرده شد.بسیاری از این نواحی، نواحی حاصلخیز، کانه خیز و صنعتی آلمان بود.
یک تاریخدان در این باره میگوید:[چه کسی؟]
پس از جنگ جهانی اول، متفقین برای جلوگیری از وقوع جنگ بزرگ دیگری معاهده ورسای را پیشنهاد دادند.
یک تاریخدان در این باره میگوید:[چه کسی؟] معاهده ورسای حدود سیزده درصد قلمرو پیش از جنگ آلمان، ده درصد جمعیتش، هفتاد و پنج درصد کانههای آهن آن و بیست و پنج درصد باکیفیتترین معادن ذغال سنگ آن را گرفت.
[۱][۲] در آلمان چهار میلیون نفر بیکار بودند و از آن جایی که این کشور مستعمره نداشت، نمیتوانست محصولاتش را به فروش برساند.
هیتلر سال ۱۹۲۵ در کتابی به نام نبرد من (Mein Kampf) اعلام کرد که باید در فکر «فضایی برای حفظ موجودیت نژادژرمن» بود و باید برای این مهم «به شرق نگریست».
او سپس برای به دست آوردن بازارهای جدید برای محصولات آلمانی مسئلهٔ نابودی «یهودیت – بلشویسم» را مطرح نمود.
این کار باعث شد که شرکتها و کارخانههای بزرگ آلمانی از قبیل زیمنس، بایر، کروپ یا بُش که از نظرات هیتلر پشتیبانی کردند، صندوقهای نازیسم را پر از پول و امکانات کردند.
و همچنین کارفرمای فولادسازی تیسن ۱۰۰ هزار مارک طلا به نازیها داد و هیتلر سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید.
رشد صنعت نظامی شوروی و آلمان تیم آلمانی اعزام شده به شوروی برای ساخت کارخانه بمب شیمیایی آلمان و شوروی طی توافقنامهای که به توافقنامهٔ مونیخ نام گذاری شد فاز جدیدی از همکاریهای خود را آغاز کردند.
هر دو کشور در راستای تقویت نیروی نظامی خود گام بر میداشتند و شوروی به شدت به صنایع نظامی آلمان نیاز داشت.
ارسال تکنولوژی ساخت بمبهای شیمیایی، ساخت بمب افکن، ساخت تانکهای پیشرفته همگی تکنولوژیهای ارسالی آلمان نازی بر اساس توافقنامه مونیخ بود.
در این مرحله روابط دو کشور بسیار بهتر از قبل پیگیری میشد، آلمان مراکز ساخت تانک و سلاح در خاک شوروی ایجاد کرد و نیروهای شوروی برای آموزش نظامی به آموزشگاههای نظامی آلمان میآمدند.
پس از مدتی هیتلر این همکاریهای نظامی را آشکار ساخت و دستور ساخت سریع کشتیهای پیشرفته نظامی را صادر کرد و در تاریخ ۱۶ مارس ۱۹۳۵ دستوری مبنی بر تقویت نیروهای سرویس جاسوسی آلمان به نیم میلیون نفر را صادر کرد که با اعتراضات فرانسه و انگلستان همراه بود.
هزینه ساخت سلاح در آلمان نازی به شدت رو به رشد بود تا سال ۱۹۳۹ ۲۰ در صد از تمام کارگران صنعتی آلمان در صنایع نظامی به کار گرفته میشدند و این در حالی بود که در انگلستان تنها ۱۳ درصد از کارگران در این صنایع به کار گرفته میشدند همچنین هزینههای ساخت تسلیحات آلمان از مقدار ۲ درصد از تولید ناخالص ملی به بیش از ۲۳ درصد افزایش یافت.
استالین نیز صنایع خود را در جهت ساخت تسلیحات به حرکت در آورد وی پیش بینی کرده بود که احتمالاً جنگی عظیم بین انگلستان و آمریکا آغاز خواهد شد و احتمالآً دامنه این جنگ به کشورش نیز خواهد رسید بنابراین آلمان نازی بهترین گزینه برای وارد کردن تکنولوژی بود.
اگر چه در دهه ۱۹۳۰ تورم بسیار سنگینی اقتصاد شوروی را فرا گرفته بود اما استالین بیشترین بودجه را به ساخت تسلیحات اختصاص داده بود.استالین در مقایسه تسلیحات خود با تسلیحات آلمانی و ایتالیایی در جریان جنگ داخلی اسپانیا به این نتیجه رسید که نیروی هوایی و نیروی دریایی شوروی نسبت به همتایان خود بسیار ضعیف است بنابراین تا سال ۱۹۳۷ ۱۷ درصد از تولید ناخالص ملی را به ساخت و تجهیز صنایع نظامی اختصاص داد.
همچنین پرسنل نظامی خود را از ۵۶۲٫۰۰۰ نفر در سال ۱۹۳۱ به ۱٫۵ میلیون نفر در سال ۱۹۳۸ افزایش داد.
اما شبکه حمل و نقل شوروی بسار ضعیف بود و جابجایی این حجم از نیرو در این شبکه بسیار ضعیف بود.
رهبران جنگ متحدین آدولف هیتلر آدولف هیتلر رهبر حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان بود.
او بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ صدراعظم آلمان، و از ۱۹۳۴ به بعد، هم زمان در مقام پیشوای رایش بزرگ آلمان حکومت کرد.[۳] هیتلر به عنوان یک کهنهسرباز نشاندار جنگ جهانی اول، در سال ۱۹۲۰ (میلادی) به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید.
او پس از زندانی شدن به خاطر شرکت در کودتای نافرجام در سال ۱۹۲۳، با ترویج ایدههای ناسیونالیستی، ضد کمونیستی و یهودستیزی و ایراد سخنرانیهای پرشور، حامیان بسیاری در سطح کشور آلمان به دست آورد.
هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید.
مجموعهٔ ارتشی- صنعتی آلمان توانست قوای تحلیل رفته این کشور را ترمیم و آن را تبدیل به یکی از قدرتهای برتر اروپا در زمان خود نماید.
هیتلر سیاست خارجی خود را با هدف تصرف فضای حیاتی بیشتر دنبال نمود و یکی از دلایل اولیه و عمده وقوع جنگ جهانی دوم تهاجم به لهستان در ۱۹۳۹ توسط او بود که در نتیجه بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلام جنگ کردند.
هیتلر در سخنرانی در شهر دانتزیگ در سپتامبر ۱۹۳۹ اعلام کرد : بنیتو موسیلینی بنیتو موسّولینی روزنامهنگار، سیاستمدار و رهبر ایتالیای فاشیست طی دوران جنگ جهانی دوم بود.
در سالهای میان دو جنگ جهانی موسولینی که فرزند یک آهنگر بود و در حین جنگ جهانی اول وی به درجهٔ استواری نایل آمده بود، از نارضایتی مردم ایتالیا استفاده کرد و حزب فاشیسم را تشکیل داد او با تشکیل این حزب ادعا میکرد که میخواهد عظمت روم باستان را برای ایتالیا احیا کند.
او اعلام وفاداری خویش نسبت به شاه ایتالیا و کلیسا و ادعای خود را مبنی بر اینکه سلحشوری در راه حفظ قانون، قدرت حکومت و نظم بود را مسجل تر گردانید.
چندسالی پیش از این وی یک نفر جمهوری طلب سر سخت و دشمن طبقهٔ روحانیون بود.
هیروهیتو میشینوما هیروهیتو یا امپراتور شووا یکصد وبیست وچهارمین امپراتور ژاپن بود که پس از مرگ پدرش به مقام امپراتوری نایل گردید، وی بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۸۹ امپراتور این کشور بود و تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم وی را پسر آسمان میخواندند.
طبق قوانین ژاپن در آن موقع امپراتور را پسر آسمان مینامیدند.
در زمان حکومت وی ارتش ژاپن منچوری را اشغال کرد.
او با هیتلر و موسولینی پیمان اتحاد بست و با آغاز جنگ جهانی دوم دستور حمله به مستعمرات انگلستان و فرانسه در جنوب شرقی آسیا را صادر کرد هم چنین در سال ۱۹۴۱ فرمان بمب باران بندر پرل هاربر آمریکا را داد.
متفقین وینستون چرچیل سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل سیاستمدار و نویسندهٔ بریتانیایی است که بین سالهای ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ یعنی در طول جنگ جهانی دوم و بار دیگر بین سالهای ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۵ نخست وزیر بریتانیا بود.
او افسر ارتش بریتانیا نیز بود.[۵][۶] مجلهٔ تایم در