تفکر خلاق چیست ؟
ممکن است از خود بپرسید : چرا باید تفکر خلاق را یاد بگیریم .
برای پاسخ به سئوال شما می خواهم ذهن شما را برگردانم به مواقعی که در زندگی تان احساس کرده اید به بن بست رسیده اید .
زمان هایی که واقعاً مستأصل مانده اید و نمی دانسته اید چه باید بکنید .
نمی دانسته اید راهی که به صلاحتان باشد کدام است .
نمی دانسته اید با مشکل خود چگونه کنار بیایید .
در این میان دنبال کسی می گشته اید که از او راه حل بخواهید و البته گاه با پیدا کردن راه حل خیالتان راحت می شده است .
بعد با خود می گفته اید :
« راه ، چه جالب ، چرا به فکر خودم نرسید ؟
»
خلاقیت در واقع به جریان انداختن قوه تخیل و اندیشه و توانایی های فکری است که به جریان افتادن در رویارویی با موانع فکری یا عملی خود را نشان می دهد .
خوب ، یک سئوال طرح می کنم تا فکر شما حرکت کردن و به جریان افتادن را تجربه کند :
به یک عدد آجر سفال فکر کنید آن را تجسم کنید .
حال بگویید این آجر چه فوایدی می تواند داشته باشد و چه استفاده هایی از آن می شود کرد ؟
شاید اولیه جواب شما این باشد : با آجر می توان خانه درست کرد .
اما سئوال این بود که با یک عدد آجر چه می کنید و شما آجر را در کل در نظر گرفتید .
پس اولین اصل در جریان تفکر ، درست اندیشیدن و دقت کردن نقش اصلی را در این جریان دارد .
شاید گفته باشید با یک عدد آجر می توانیم جلو به حرکت درآمدن یک اتومبیل خاموش در سراشیبی را بگیریم و 0000 دهها استفاده دیگر از آجر را می توانید ذکر کنید که در ابتدا به نظرتان نرسیده بود ولی جریان یافتن فکر شما آنها را خلق کرد .
پس خلاقیت یعنی جریان یافتن یک فکر که می تواند به عمل درآید .
فرد خلاق ، هم ایده های جدی می آفریند و هم ایده هایش را به عمل نزدیک می کند تا از آن نتیجه بگیرد .
تا زمانی که فکر در ذهن باقی بماند تنها فکر است و به هیچ دردی نمی خورد چون اگر به عمل درنیاید چیزی در مسیر زندگی شما عوض نمی شود .
دنیا پر است از افکار گوناگونی که به عمل درنیامده اند و به همین سبب فایده ای هم به صاحب فکر نرسانده اند .
ژول ورن روزی در افکار خود سفر به اعماق زمین را می پروراند ولی جایی نخوانده ام که خودش آن را به عمل درآورده باشد .
او به سفر به دور دنیا در هشتاد روز فکر می کند ولی آن را در عمل پیاده نکرد به سفر هوایی و مسافرت به فضا می اندیشید ولی بعدها کسانی هواپیما را ساختند و اولین پرواز انسان را به نام خودشان ثبت کردند چون آن را به عمل درآوردند .
ادیسون به اختراع برق فکر کرد و آن را به عمل درآورد و استفاده اش را از این فکر برد و به دیگران هم استفاده رسانید .
تفکر در تمام ادیان و فلسفه ها مورد ستایش بوده است ولی مهمتر از آن بر جریان عملی درآوردن تفکر است.
اگرخلاق نباشیم چه می شود ؟
زندگی مان نمی گذرد ؟
قطعاً می گذرد ولی نحوه گذشتن زندگی مان با زمانی که خلاق باشیم فرق می کند .
شما می توانید یک عمر زندگی کنید بدون آنکه حتی یک بار فکر تازه و سازنده ای کرده باشید .
ولی شما آنگاه احساس پویا بودن و زنده بودن و زندگی کردن می کنید که در زندگی خود و دیگران تأثیر بگذارید .
غنای زندگی ما در خلاقیت است .
چرا ما را اشرف مخلوقات نامیده اند ، آیا به خاطر وجود عقلمان نبوده است ؟
عقلی که خلاقیت کند و پدیده های نو بیافریند .
پس وظیفه و رسالت ما استفاده صحیح از این موهبت خدادادی است .
مهمتر از همه باید شکرگزار خدایی باشید که این توان را در اختیارتان گذاشته است .
قدرت تفکر و نیروی منطق و استدلال ، مهمترین ابزاری است که انسان در برابر مشکلات زندگی و موانع پیشرفت و کمال در اختیار دارد .
این خطاست که فکر کنید فقط بعضی افراد ( نخبگان و هوشمندان ) استعداد خلاقیت دارند و دیگران چنین استعدادی را ندارند ، علم و تجربه ، هر دو ، ثابت کرده اند که تمام افراد با فراگیری مجموعه ای از دانش ها و مهارت ها خواهند توانست خلاق باشند و قوه درک و استدلال خود را در امور مختلف قوی تر کنند .
اگر شما جزو گروهی هستید که خلاقیت کمتری در خود احساس می کنید احتمالاً یا راهکار آن را بلد نیستید و یا به آن عمل نکرده اید ، اگر بخواهید خلاق باشید ، قطعاً می توانید ، می گویند خواستن توانستن است .
اما « خواستن ، توانستن است به شرط دانستن » باید راهکارها را یاد بگیرید و عمل کنید تا به خواسته خود برسید .
در واقع تفکر خلاق ، همان تفکر نقادانه است .
یعنی تفکری که همه چیز را بررسی و ارزیابی و به اصطلاح نقد می کند و نتیجه این بررسی ها یافتن راهکاری جدید است که به خلق یک اثر می انجامد .
در واقع تفکر خلاق ، همان تفکر نقادانه است .
یعنی تفکری که همه چیز را بررسی و ارزیابی و به اصطلاح نقد می کند و نتیجه این بررسی ها یافتن راهکاری جدید است که به خلق یک اثر می انجامد .
با استفاده از تفکر نقادانه فرصت می یابید تا اطلاعات لازم برای تصمیم گیری درست را جمع آوری ، دسته بندی و تجزیه و تحلیل کنید .
این مهارت شما را قادر می سازد تا واقعیت ها را دریابید و خودتان را اسیر حدس و گمان نکنید .
قبل از آن که دست به عمل بزنید می توانید در مورد عواقب آن به مطالعه بپردازید و اطلاعات خود را کامل کنید .
در نتیجه احتمال خطای خود را کاهش می دهید و جلو اشتباهات احتمالی شما گرفته می شود .
مهارت تفکر نقادانه می تواند از آسیب های روانی – اجتماعی مثل دزدی ، اعتیاد فرار از منزل ، فرار از مدرسه ، بزهکاری ، خیانت و 000 پیشگیری کند .
مهارت تفکر نقاد راهی برای زندگی سالم تر و موفق تر را پیش روی شما می گذارد .
جمع بندی : چه کنیم تا تفکرمان نقادانه باشد .
به موضوع مورد نظرتان دقیق شوید .
اگر چیزی برایتان مبهم مانده است ، بپرسید .
همیشه فکر کنید ممکن است راه دیگری هم وجود داشته باشد .
مسایل را برای خودتان تجزیه و تحلیل کنید .
برای تجزیه و تحلیل درست و اصولی نیازمند اطلاعات هستید .
هوشمندانه رفتارکنید نه متعصبانه همیشه در نظر بگیرید اگر این کار را بکنید چه می شود و اگر نکنید چه می شود ؟
دست به عمل بزنید .
نکته مهم آن است که پس از جمع آوری اطلاعات ، تجزیه و تحلیل نکات مثبت و منفی و احتمالاً مشاوره ای که انجام می دهید باید دست به عمل بزنید .
تا اقدام نکنید تفکر نقاد شما فقط به همان صورت فکر باقی می ماند .
دراقدام کردن تردید نکنید و زمان را از دست ندهید .
موانع ذهنی تفکر خلاق فکر و قضاوت ما ، مستقیماً وابسته به فشار خون و قوت اعصاب و عضلاتمان است .
« آلکسیس کارل » سوء تفاهم ها : اولین مانع ذهنی ، سوء تفاهم هایی است که در ذهن شما وجود دارد .
مثل این که « افراد باهوش ، متفکران خوبی هستند .
پس چون من باهوش نیستم ، نمی توانم متفکر خوبی باشم » هرکسی می تواند باهوش نباشد ولی متفکر باشد .
شما هم با هر اندازه هوشی که دارید می توانید تفکر خلاق داشته باشید .
این فن ، اکتسابی و قابل یادگیری است تفکر همه یا هیچ : دومین مانع ذهنی آن است که فکر کنید فقط یک راه حل هست ولاغیر .
این در واقع همان تفکر همه یا هیچ است .
به راه حل های مختلف فکر کنید و یادداشت کنید .
تفکر منفی : سومین مانع ، تفکر یا ذهنیت منفی است .
ترس از شکست : چهارمین مانع ، پرهیز از خطر یا ترس از شکست است .
ما عادت کرده ایم از چیزهایی که آنها را تجربه نکرده ایم می ترسیم .
یکی از این چیزهای تجربه نشده همین تفکر جدید است .
ما از فکرهای جدید می ترسیم چون نمی دانیم عواقب آنها چیست .
تفکر خشک و جدی : مانع پنجم این باور است که برای خلاقیت داشتن باید جدی و رسمی عمل کرد .
در بسیاری از جوامع و فرهنگها افراد آموخته اند که جدی و رسمی باشند .
اگر شما همیشه جدی باشید خلاقیت را از خود می گیرید .
همرنگی با جماعت : مانع ششم را همرنگ شدن با جماعت نامیده اند .
این که دایم به فکر این باشید که دیگران راجع به من چگونه فکر می کنند ، خلاقیت شما را محدود می کند .
« ترس مانع خلاقیت می شود » از تعبیر کردن نترسید تا خلاقیت شما شکوفا شود .
تفاوت نظم و خلاقیت : انسان های منظم کارها را با یک روال همیشگی و از پیش تنظیم شده اجرا می کنند ولی انسان های خلاق به دنبال روشهای جدیدی برای اجرای برنامه های خود هستند .
خلاقیت و حل خلاقانه مسئله تا به حال مدل های زیادی برای فرآیند خلاقیت ارائه شده است اما در این بخش فقط به اولین مدل که پایه و اساس کلیه مدل هاست اکتفا می کنم .
مدل گراهام والاس 1962 این مدل که پایه و وجه مشترک بیشتر مدل های خلاقیت است فرآیند را در 4 مرحله خلاصه می کند : دوره آمادگی « Prepavation » دوره خواب ( پرورش ) « incubation » دوره بصیرت ( روشنایی ) « insight » دوره آزمایش و ارزش گذاری «validation » دوره آمادگی : شخص در مورد موضوع یا مسئله و شکل مورد نظرش به جستجوی اطلاعات می پردازد و سعی می کند موضوع را به خوبی شکافته تا ریشه آن را دریابد .
همچنین فرد پیش فرض های درست ، غلط یا پنهان خود را درباره مشکل شناسایی می کند .
دوره خواب ( پرورش ) : چنانچه فرد بعد از دوره اول به نتیجه نرسد بعد از مدتی دچار دلسردی ، ناامیدی ، عصبانیت و احتمالاً نسبت به توانایی های خود شک می کند و در این هنگام ادامه کار عمداً متوقف می شود .
ممکن است این توقف یک ساعت یک هفته و بلکه ماهها و سالها به طول انجامد ، در این دوران در حقیقت کار یا حل مسئله متوقف نمی شود بلکه موضوع از ضمیر خودآگاه به ضمیر ناخودآگاه سپرده می شود و هرلحظه ممکن است فرد به راه حل مسئله درست یابد .
آنچه که در این دوره اهمیت دارد این است که فرد به ارزش ضمیر ناخودآگاه خود و قدرت آن پی می برد و برای حل مشکل ، کار عمداً و آگاهانه متوقف و به آن بسپارد .
دوره بصیرت ( روشنی ) : بعد از سپردن موضوع به ضمیر ناخودآگاه شخص باید حواس یا آنتن های خود را به امواج و فرکانس های ارسالی از ضمیر ناخودآگاه تنظیم نماید و چشم به راه و گوش به زنگ بماند تا اشاره های رسیده از آن منبع لایزال و پرقدرت را جذب ، ثبت و درک کند .
دوره آزمایش و ارزش گذاری : راه حلی که در مرحله بصیرت به ذهن شخص می رسد در واقع راه حل عملی است و لازم است ابتدا آزمایش و سپس مطابق وضعیت و شرایط مورد نیاز فرم داده شود و نهایتاً کاربردهای مختلف آن شناسایی گردد .
شایان ذکر است که مرزهای هر یک از دوره های فوق چندان شفاف و تفکیک شده نیستند .
حتی مرز هر دوره با دوره بعدی تا حدودی همپوشی دارد .
همچنین ممکن است به دلیل سرعت زیاد و یا طولانی شدن بیش از حد فرآیند هیچ یک از دوره ها برای فرد مشخص نشود .
ضمن اینکه اغلب افراد به دلیل عادت به استفاده از سمت چپ مغز علاقه دارند ذهن خود را خیلی سریع از مرحله اول به مرحله سوم هدایت کند .
دمیدن روح خلاقیت در کارمندان : فرض کنیم شما مدیر یک قست در یک شرکت هستید .
چکار باید بکنید تا کارمندان شما خلاقیت بیشتری از خود بروز بدهند ؟
اول اینکه باید مطمئن باشید که آنها روی کار خودشان تسلط کافی دارند .
برای اینکار باید برای آنها دوره های آموزشی در نظر بگیرید و کار بکنید که دانش و مهارت آنها همواره به روز