دانلود مقاله علم‌ و فرضیه

Word 127 KB 30074 22
مشخص نشده مشخص نشده علوم اجتماعی - جامعه شناسی
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • علم‌ و فرضیه

    By علی میرشاهی | On June 23, 2007 | In دین - فلسفه | Rated

    ‌میزگردی‌ با حضور کارل‌ پوپر و دیگران‌

    ‌ ترجمه: شهرام‌ انصاری‌

     

    نوشتار حاضر، حاصل‌ گفت‌وگویی‌ است‌ که‌ میان‌ کارل‌ پوپر،() و چند تن‌ از صاحب‌نظران‌ (رمان‌ سِکِسل،() روپرت‌ ریدل،() فریدریخ‌ والنر() و پاول‌ واینگارتنر(» صورت‌ گرفت.

    این‌ گفت‌وگوها عمدتاً‌ پیرامون‌ برخی‌ دیدگاههای‌ پوپر است.

    پوپر علم‌ را جستجوی‌ حقیقت‌ از راه‌ انتقادی‌ می‌داند به‌ این‌ بیان‌ که‌ ما نظریه‌هایی‌ را می‌سازیم‌ و با این‌ پرسش‌ که‌ «آیا این‌ نظریه‌ صحیح‌ است‌ یا خیر؟» به‌ تحقیق‌ در جهان‌ می‌پردازیم.

    البته‌ به‌ عقیده ‌ وی‌ ما هیچگاه‌ به‌ یقین‌ نخواهیم‌ رسید و همین‌ خطاپذیری‌ علم‌ است‌ که‌ دانشمند را از سیانتیست‌ (علم‌پرست) جدا می‌کند.

    همچنین‌ وی‌ معتقد است‌ که‌ تاریخ‌ علم، نظریه ‌ وی‌ را تأیید می‌کند.

    پس‌ از توضیح‌ این‌ مطالب‌ از سوی‌ پوپر، افراد حاضر در این‌ گفت‌وگو به‌ اظهار نظر می‌پردازند و ضمن‌ قبول‌ دیدگاههای‌ وی‌ به‌ برخی‌ نکات‌ اشاره‌ می‌کنند.

    از جمله‌ مباحثی‌ که‌ در این‌ گفت‌وگو به‌ آن‌ پرداخته‌ می‌شود تمایز الهیات‌ از علم‌ است‌ و اظهار می‌شود ابطال‌پذیری‌ و محتوای‌ تجربه ‌ گزاره‌ها اساس‌ تمایز میان‌ متافیزیک‌ و علم‌ را تشکیل‌ می‌دهد که‌ این‌ تمایز با تمایزی‌ که‌ حلقه ‌ وین‌ گذاشت‌ اختلاف‌ دارد.

    همچنین‌ در این‌ گفت‌وگو از نقش‌ متافیزیک‌ سخن‌ به‌ میان‌ آمده‌ و گفته‌ می‌شود باید با متافیزیک‌ محترمانه‌ رفتار شود.

    پوپر: «علم‌ و فرضیه» عنوان‌ یکی‌ از کتابهای‌ "هانری‌ پوآنکاره"() است‌ که‌ در ضمن‌ یکی‌ از بهترین‌ کتاب‌های‌ فلسفه‌ علوم‌ نیز محسوب‌ می‌شود؛ به‌ این‌ جهت‌ من‌ نام‌ آن‌ را برای‌ موضوع‌ امروز انتخاب‌ کرده‌ام.

    میل‌ دارم‌ صحبتم‌ را با اعتراضی‌ نسبت‌ به‌ علوم‌ طبیعی‌ آغاز کنم.

    امروزه‌ علم‌ تحت‌ نفوذ جریانهای‌ مدرن‌ شکاکانه‌ قرار دارد.

    به‌ علم‌ نه‌ تنها از خارج‌ بلکه‌ از داخل‌ هم‌ حمله‌ می‌شود.

    اما من‌ فکر می‌کنم‌ که‌ علوم‌ طبیعی‌ هم‌ مانند موسیقی‌ و شعر و نقاشی‌ بزرگترین‌ توانایی‌ مغز انسان‌ است.

    البته‌ از همه‌ چیز سوءاستفاده‌ می‌شود.

    همچنین‌ از موسیقی‌ و نقاشی‌ هم‌ می‌توان‌ سوءاستفاده‌ کرد و هم‌اینک‌ از آنها سوءاستفاده‌ می‌شود و بدین‌ترتیب‌ از همه ‌ علوم‌ سوءاستفاده‌ می‌شود.

    فقط‌ به‌ کمک‌ علم‌ است‌ که‌ می‌توان‌ خود را از باتلاقی‌ که‌ در آن‌ افتاده‌ایم، بیرون‌ آورد.

    البته‌ این‌ طنین‌ چیزی‌ را دارد که‌ امروزه‌ آن‌ را سیانتیستی() می‌نامند.

     

    ‌            ‌اتهام‌ علم‌پرستی‌ مناسب‌ نیست‌

    از این‌ جهت‌ من‌ میل‌ دارم‌ بگویم‌ که‌ اتهام‌ علم‌پرستی‌ در مورد دانشمندان‌ مناسب‌ نیست.

    هیچکدام‌ از بزرگترین‌ دانشمندان، سیانتیست‌ (علم‌ پرست) نبوده‌اند.

    تمام‌ دانشمندان‌ بزرگ‌ در برابر علم‌ شکاک‌ و محتاط‌ بوده‌اند.

    آنها می‌دانستند که‌ چقدر دانش‌ ما اندک‌ است.

    برای‌ مثال، به‌ سختی‌ می‌توان‌ هانری‌ پوآنکاره‌ را به‌ علم‌پرستی‌ متهم‌ کرد.

    نیوتن‌ که‌ یکی‌ از بزرگترین‌ انسانها و احتمالاً‌ بزرگترین‌ دانشمند بود، از خود همچون‌ جوان‌ کوچکی‌ که‌ در ساحل‌ دریا نشسته‌ و با شنها و صدفها بازی‌ می‌کند و دریای‌ بیکرانِ‌ مجهولات‌ در پیش‌روی‌ او قرار دارد صحبت‌ می‌کند.

    تصور می‌کنم‌ که‌ تمام‌ دانشمندان‌ واقعی‌ هم‌ مانند نیوتن‌ فکر می‌کردند.

    آنها دانستند که‌ ما هیچ‌چیز نمی‌دانیم‌ و در قلمرویی‌ که‌ براساس‌ علم‌ پایه‌ریزی‌ شده‌ نیز، همه‌ چیز کاملاً‌ غیر مطمئن‌ است.

    همانطوری‌که‌ همه‌ شما می‌دانید نظریه ‌ اینشتین‌ کم‌ و بیش‌ جای‌ نظریه ‌ نیوتن‌ را گرفت.

    روال‌ کار در علم‌ همین‌ است.

    تقریباً‌ تا صد سال‌ پیش‌ انسان‌ تصور می‌کرد که‌ قلمرو علم‌ مکانیک‌ نیوتن، همه‌ علم‌ را فراگرفته‌ است.

    حدود سالهای‌ 1890 حوزه ‌ جدیدی‌ با کشف‌ الکترون‌ توسط‌ جیمزتامسون‌ بوجود آمد.

    علم‌ الکترونیک‌ انقلابی‌ در علوم‌ بوجود آورد که‌ به‌ زحمت‌ کسی‌ خارج‌ از علم‌ متوجه‌ آن‌ می‌شد و ما امروزه‌ در این‌ علم‌ الکترونیک‌ زندگی‌ می‌کنیم.

    در این‌ انقلاب‌ دوره‌های‌ مختلفی‌ وجود دارد که‌ من‌ نمی‌خواهم‌ درباره‌ آن‌ صحبت‌ کنم.

    چیزی‌ که‌ می‌خواهم‌ بگویم‌ این‌ است‌ که، علم‌ اثر انسان‌ است‌ و به‌ عنوان‌ اثر انسان‌ خطاپذیر است.

    فقط‌ همین‌ فهم‌ خطاپذیر بودن‌ علم‌ است‌ که‌ دانشمندان‌ را از سیانتیستها (علم‌ پرستها) جدا می‌کند.

    چون‌ اگر سیانتیسم‌ (علم‌ پرستی) اصلاً‌ چیزی‌ است، پس‌ ایمان‌ کور و مسلم‌ به‌ علم‌ می‌باشد.

    اما این‌گونه‌ ایمان‌ کور در میان‌ دانشمندان‌ واقعی‌ وجود ندارد.

    و بدین‌ جهت‌ شاید اتهام‌ سیانتیسم‌ (علم‌ پرستی) اتهام‌ مناسب‌ برخی‌ از ایده‌های‌ عمومی‌ علم‌ باشد.

    اما نسبت‌ به‌ خود دانشمندان‌ چنین‌ اتهامی‌ روا نیست.

    ما حتی‌ نمی‌دانستیم‌ که‌ آب‌ چیست‌

    در علم، دانش‌ به‌ این‌ معنی‌ که‌ معمولاً‌ در زبان‌ آلمانی‌ از آن‌ صحبت‌ می‌شود وجود ندارد.

    دانش‌ علمی، دانش‌ نیست، فقط‌ دانش‌ حدسی() است.

    امکان‌ دارد که‌ در مرکز علم، جایی‌ که‌ ما از همه‌ کمتر حدس‌ می‌زنیم‌ تغییراتی‌ ایجاد شود، بطوری‌ که‌ همه‌ چیز تغییر کند.

    شاید بهترین‌ مثال‌ برای‌ این‌ موضوع‌ کشف‌ آب‌ سنگین‌ باشد.

    من‌ خوب‌ می‌توانم‌ بخاطر بیآورم‌ زمانی‌ را که، خیلی‌ جوان‌ بودم‌ در میان‌ شیمیدان‌ها غوغایی‌ بپاشد و آن‌ هنگامی‌ بود که، آقای‌ "هارولد اورِ‌ی"() در سال‌ 1932 آب‌ سنگین‌ را کشف‌ کرد.

    آب‌ به‌ فرمول‌H2O  مرکز اصلی‌ مطمئن‌ترین‌ چیز در تمام‌ علم‌ شیمی‌ بود.

    اگر انسان‌ یک‌ چیز را می‌شناخت، آن‌ آب‌ بود.

    تمام‌ وزن‌های‌ اتمی‌ براساس‌ اکسیژن‌ و ئیدروژن‌ تعیین‌ می‌شدند، یعنی‌ تمام‌ علم‌ شیمی‌ بر روی‌ آب‌ قرار داشت‌ و بعداً‌ معلوم‌ شد که، ما آب‌ را نمی‌شناختیم‌ و نمی‌دانستیم‌ که‌ انواع‌ مختلفی‌ از ئیدروژن‌ وجود دارد و ما نمی‌دانستیم‌ که‌ فقط‌ عنصری‌ بنام‌ ئیدروژن‌ در پیشمان‌ نیست، بلکه، مخلوطی‌ از انواع‌ مختلف‌ ئیدروژن، یعنی‌ ایزوتوپها را داریم.

    همیشه‌ وضع‌ به‌ همین‌ منوال‌ است.

    ما نمی‌دانیم‌ در کجا انقلاب‌ می‌شود یا در کجا کشف‌ جدیدی‌ روی‌ می‌دهد.

    ما نمی‌توانیم‌ این‌ مسائل‌ را پیش‌بینی‌ کنیم.

    کشف‌ بزرگ‌ جدید دیگر نظریه‌ «نسبیت»() اینشتین‌ بود.

    که‌ به‌ نظر من‌ در تئوری‌ علم‌ تأثیر بسیاری‌ داشت.

    نمی‌دانم‌ آیا اینشتین‌ در مقابل‌ نیوتن‌ حق‌ دارد یا نه‌ هیچ‌کس‌ نمی‌داند.

    اما مسلم‌ است‌ که، اینشتین‌ به‌ ما نشان‌ داد نظریه ‌ نیوتن‌ در صورت‌ امکان‌ و حتی‌ حدساً‌ باید تصحیح‌ شود.

    در این‌ زمان‌ بر روی‌ نظریه ‌ نیوتن‌ امتحانات‌ و آزمایشهای‌ زیادی‌ انجام‌ شد.

    این‌ نظریه ‌ نیوتن‌ جهان‌ را تحت‌ سیطره‌ ما قرارداد.

    با نظریه ‌ نیوتن‌ در دنیایی‌ زندگی‌ می‌کردیم‌ که‌ می‌توانستیم‌ آن‌را بفهمیم، یعنی‌ فکر می‌کردیم‌ که‌ آن‌را می‌فهمیم‌ و بعد اینشتین‌ آمد و نشان‌ داد که‌ همه ‌ مشاهدات‌ و آزمایشهایی‌ که‌ از نظریه ‌ نیوتن‌ پشتیبانی‌ می‌کردند به‌ عنوان‌ پشتیبانی‌ یک‌ تئوری‌ کامل‌ دیگر، می‌توانند تبیین‌ شوند.

    در پیشگویی‌ هر دو نظریه‌ هیچ‌ فرقی‌ وجود نداشت، اما اینشتین، یک‌ نظریه ‌ کامل‌ دیگر ارائه‌ داد.

    وقتی‌ که‌ انسان‌ فهم‌ قدیم‌ جهان‌ را با فهم‌ جدیدی‌ که‌ نظریه ‌ اینشتین‌ ارائه‌ داد مقایسه‌ می‌کند، فهم‌ قدیم‌ جهان‌ بسیار سطحی‌ به‌ نظر می‌رسد.

    در این‌ فهم‌ جدید برخی‌ از مسائل‌ غیرقابل‌ حل‌ در نظریه‌ نیوتن‌ نیز، قابل‌ حل‌ شده‌اند.

     

    ‌            ‌جهان‌ ادراک‌ نمی‌شود، بلکه‌ ساخته‌ می‌شود

    نمی‌خواهم‌ بگویم‌ نظریه ‌ نیوتن‌ غلط‌ و نظریه ‌ اینشتین‌ صحیح‌ است، بلکه‌ مراد من‌ این‌ است‌ که‌ در این‌ مثال‌ خیلی‌ واضح‌ می‌بینیم‌ که‌ در علم‌ و همچنین‌ در مطمئن‌ترین‌ و بهترین‌ علم، همیشه‌ با دانش‌ حدسی‌ سرو کار داریم.

    چیزی‌ که‌ می‌خواهم‌ درباره ‌ علم‌ بگویم‌ بطور خلاصه‌ بصورت‌ زیر فرموله‌ می‌شود: علم‌ دریافت‌ داده‌های‌ حسی() نیست، که‌ در ما از طریق‌ چشمها و گوشها به‌ جریان‌ خود ادامه‌ دهند و ما آن‌ را به‌ طریقی‌ مخلوط‌ کرده‌ و با تداعی() معانی‌ آن‌ را ارتباط‌ دهیم‌ و بعد آن‌ را به‌ نظریه‌ تبدیل‌ کنیم.

    علم‌ از نظریه‌هایی‌ تشکیل‌ شده‌ است‌ که‌ اثر ماست.

    ما نظریه‌ می‌سازیم، با این‌ نظریه‌ها وارد جهان‌ می‌شویم، درباره ‌ دنیا فعالانه‌ تحقیق‌ می‌کنیم‌ و می‌بینیم‌ که‌ چه‌ چیزهایی‌ می‌توانیم‌ از جهان‌ به‌ عنوان‌ اطلاعات‌ کسب‌ و از یکدیگر جدا کنیم.

    جهان‌ به‌ ما اطلاعاتی‌ نمی‌دهد، وقتی‌ که‌ با این‌ سؤ‌ال‌ به‌ جهان‌ وارد شویم، از جهان‌ می‌پرسیم‌ آیا این‌ نظریه‌ یا آن‌ نظریه‌ صحیح‌ یا غلط‌ است‌ و بعد سعی‌ می‌کنیم‌ که‌ بطور اساسی‌ درباره ‌ این‌ سؤ‌الات‌ تحقیق‌ نماییم‌ بدون‌ آنکه‌ اطمینان‌ پیدا کنیم.

    ما می‌توانیم‌ در علم‌ به‌ دنبال‌ حقیقت‌ برویم‌ و این‌ کار را می‌کنیم.

    حقیقت‌ یک‌ ارزش‌ اساسی‌ است.

    به‌ چیزی‌ که‌ ما نمی‌توانیم‌ برسیم، اطمینان‌ است.

    باید از اطمینان‌ صرف‌ نظر کنیم.

    هرگز نمی‌توانیم‌ به‌ اطمینان‌ و یقین‌ برسیم.

    تمام‌ آنچه‌ که‌ می‌توان‌ انجام‌ داد این‌ است‌ که‌ نظریه‌هایی‌ را که‌ بوجود آورده‌ایم‌ با انتقاد به‌ خود، امتحان‌ کنیم‌ و دیگر این‌که‌ خودمان‌ سعی‌ کنیم‌ نظریه‌هایمان‌ را برهم‌ بزنیم‌ یا با آن‌ مخالفت‌ کنیم.

    مسئله‌ اساسی‌ در علم، طرز تفکر انتقادی‌ است.

    بنابراین‌ ابتدا ما نظریه‌ها را بوجود می‌آوریم‌ و بعد آن‌ را مورد نقد قرار می‌دهیم.

    از آنجایی‌ که‌ در برابر نظریه‌هایمان‌ به‌ عنوان‌ انسان‌ قرار داریم‌ بنابراین‌ معمولاً‌ به‌ جای‌ نقد نظریه‌هایمان‌ از آنها دفاع‌ می‌کنیم‌ یعنی‌ نظریه‌های‌ ما همچون‌ مسابقه‌ دوستی‌ - دشمنی‌ بینِ‌ دانشمندان‌ می‌باشند.

    اگر من‌ با نظر انتقادی‌ کافی‌ به‌ نظریه‌ام‌ نگاه‌ نکنم، صدها انسان‌ دیگر هستند که‌ با نظر انتقادی‌ به‌ آن‌ نگاه‌ می‌کنند.

    انسان‌ باید این‌ نظریه‌ انتقادی‌ را تحسین‌ کند.

    چیزی‌ را که‌ انسان‌ نباید تحسین‌ کند این‌ است‌ که‌ انتقاد اکثراً‌ شخصی‌ شود.

    انسان‌ همینطور است.

    تقریباً‌ همیشه‌ انتقادهای‌ وارده‌ به‌ نظریه‌ها کم‌ و بیش‌ درباره‌ صاحبان‌ نظریه‌ها هم‌ اعمال‌ می‌شود.

    این‌ ضعف‌ انسان‌ است‌ و انسان‌ باید اصولاً‌ در برابر آن‌ مقاومت‌ کند.

    اما تقریباً‌ امیدی‌ نیست‌ بنابراین‌ انسان‌ باید آن‌ را تحمل‌ کند ولی‌ نقد شخصی‌ باز هم‌ پیش‌ می‌آید.

    اما اگر انسان‌ هرچه‌ بیشتر انتقاد کند، به‌ دلایل‌ تربیتی‌ و نیز برای‌ دموکراسی() بسیار با اهمیت‌ است.

    شاید ایده‌آلی‌ غیرقابل‌ دسترس‌ باشد اما به‌ هر حال‌ برای‌ دانشمندان‌ حداقل‌ یک‌ ایده‌آل‌ مهم‌ و فوری‌ می‌باشد و آن‌ اینکه‌ انسان‌ تمام‌ انتقادها را بطور جدی‌ انجام‌ دهد.

    انتقادی‌ را که‌ من‌ ذکر کردم، یعنی‌ انتقاد به‌ علم‌ پرستی، انتقاد واقعی‌ نیست.

    اگر این‌ انتقاد مطابق‌ با واقعیت‌ باشد، باید منتقد علم‌پرستی‌ به‌ موارد معینی‌ اشاره‌ کند که‌ دانشمندان‌ خیلی‌ دگم() فکر می‌کنند و خیلی‌ به‌ علم‌ ایمان‌ دارند.

    چنین‌ مواردی‌ که‌ به‌ دانشمندان‌ مربوط‌ می‌شوند خیلی‌ نادرند.

    منتقدین‌ علم‌پرستی‌ خودشان‌ خیلی‌ دگم‌ هستند و خیلی‌ مسلم‌ می‌دانند که‌ هرکسی‌ دگم‌ است.

    دانشمندان‌ کسانی‌ هستند که‌ اکثراً‌ اینطور نیستند.

     

    ‌            ‌روح‌ سطل‌ مانند وقیف‌ نورنبرگ()

    تئوری‌ علم‌ من‌ خیلی‌ ساده‌ است.

    ما هستیم‌ که‌ تئوری‌های‌ علمی‌ را بوجود می‌آوریم.

    ما هستیم‌ که‌ تئوریهای‌ علمی‌ را مورد انتقاد قرار می‌دهیم.

    این‌ تمام‌ تئوری‌ علم‌ است.

    ما تئوریها را اختراع‌ می‌کنیم‌ و آنها را از بین‌ می‌بریم.

    ما مسائل‌ جدیدی‌ بوجود می‌آوریم‌ و به‌ وضعیتی‌ می‌رویم‌ که‌ در آن‌ تئوریهای‌ جدیدی‌ اختراع‌ می‌کنیم، اگر بتوانیم.

    بطور خلاصه، این‌ علم‌ و تاریخ‌ علم‌ است.

    تئوری‌ مرسوم‌ کاملاً‌ طوری‌ دیگر است.

    من‌ نام‌ تئوری‌ مرسوم‌ را تئوری‌ سطل‌ نفس‌ انسانی‌ می‌نامم.

    سر ما مثل‌ یک‌ سطل‌ می‌ماند.

    این‌ سطل‌ یا سر دارای‌ سوراخ‌هایی‌ است‌ که‌ اطلاعات‌ از جهان‌ وارد آن‌ می‌شوند.

    تئوری‌ اساسی‌ تعلیم‌ و تربیت‌ نیز چنین‌ است.

    تئوری‌ قیف‌ مثل‌ تئوری‌ روند یادگیری‌ است.

    روی‌ این‌ سطل‌ قیفی‌ قرار دارد و انسان‌ از آنجا دانش‌ را به‌ درون‌ آن‌ می‌ریزد.

    این‌ تئوری‌ مرسوم‌ است.

    حقیقت‌ این‌ است‌ که‌ تعلیم‌ و تربیت‌ ما طوری‌ است‌ که‌ ما بچه‌ها را با جوابها به‌ اندیشه‌ وا می‌داریم‌ بدون‌ آنکه‌ آنها سؤ‌الی‌ کرده‌ باشند.

    ما به‌ سؤ‌الهایی‌ که‌ آنها می‌کنند گوش‌ نمی‌کنیم.

     

    ‌            ‌جوابهای‌ سؤ‌ال‌ نشده‌ و سؤ‌الهای‌ جواب‌ داده‌ نشده‌

    تعلیم‌ و تربیت‌ عادی‌ چنین‌ است: جوابهای‌ سؤ‌ال‌ نشده‌ و سؤ‌الهای‌ جواب‌ داده‌ نشده.

    تعلیم‌ و تربیت‌ ما اساساً‌ همین‌ است.

    اما طوری‌ است‌ که‌ نه‌ تنها انسان، بلکه‌ تمام‌ ارگانیسمها() بطور مداوم‌ از جهان‌ سؤ‌الاتی‌ می‌کنند و دائماً‌ در تلاشند تا مسائل‌ را حل‌ کنند.

    من‌ از خودم‌ نقل‌ می‌کنم.....: «از جاندار تک‌یاخته() تا اینشتین‌ فقط‌ یک‌ قدم‌ راه‌ است.» اگر می‌خواهید به‌ این‌ مسئله‌ ایمان‌ پیدا کنید، به‌ شما پیشنهاد می‌کنم‌ که‌ کتاب‌ بسیار ارزشمند آقای‌ ی.

    اس.

    ینینگز(J-S.

    Jennings) () به‌ نام‌ «رفتار ارگانیسمهای‌ ساده» را بخوانید.

    ساده‌ترین‌ ارگانیسمها مداوماً‌ از جهان‌ سؤ‌ال‌ می‌کنند و همیشه‌ سعی‌ می‌کنند که‌ مسائل‌ را حل‌ کنند.

    جایی‌ که‌ هیچ‌ سؤ‌الی‌ نشود جوابها نمی‌توانند فهمیده‌ شوند.

    البته‌ اغلب‌ سؤ‌الها منجر به‌ از بین‌ رفتن‌ ارگانیسم‌ می‌شوند.

    تمام‌ ارگانیسمها مداوم‌ مسائلی‌ طرح‌ و آن‌ را حل‌ می‌کنند و به‌ این‌ لحاظ، علم‌ اصولاً‌ چیزی‌ بجز ادامه ‌ فعالیت‌ ارگانیسمهای‌ ساده‌ نیست.

    فرق‌ بزرگی‌ بین‌ جاندار تک‌ یاخته‌ای‌ و اینشتین‌ وجود دارد و به‌ این‌ جهت‌ است‌ که‌ اینشتین‌ در مقابل‌ حل‌ مسائل‌ خود با نقادی() قرار دارد.

    این‌ کار را فقط‌ او می‌تواند انجام‌ دهد چون‌ زبان‌ انسانی‌ وجود دارد که‌ ما در آن‌ حل‌ مسائل‌ خود را می‌توانیم‌ به‌ صورت‌ فرمول‌ بیان‌ کنیم.

    به‌ این‌ ترتیب‌ ما حل‌ مسائلمان‌ را در خارج‌ از جسممان‌ قرار دهیم.

    مثل‌ ابزارهای‌ دیگری‌ که‌ ساخته‌ایم‌ بجای‌ اینکه‌ بگذاریم‌ یک‌ غده ‌ ترشحی‌ای()که‌ روی‌ نوک‌ انگشتمان‌ رشد کند - غده ‌ ترشحی‌ جوهر - و با آن‌ بنویسیم، یک‌ عدد پَر خلق‌ می‌کنیم.

    این‌ فرقی‌ است‌ که‌ ما بین‌ انسان‌ و حیوان‌ وجود دارد.

     

    ‌            ‌سگ‌ پاولُف‌ خیلی‌ با هوشتر بود

    مهمترین‌ این‌ ابزار، زبان‌ انسانی‌ است.

    حیوانات‌ هم‌ زبان‌ خود را دارند اما نمی‌توانند ادعایی‌ بکنند.

    آنها فقط‌ می‌توانند حالات‌ درونی‌ خود را اطلاع‌ دهند و همانطور که‌ آقای‌ بوهلر() می‌گوید، اطلاع‌ می‌تواند در حیوانات‌ دیگر موجب‌ عکس‌العمل‌ شود.

    اما ما می‌توانیم‌ تئوری‌  خود را با زبان‌ فرموله‌ کنیم‌ و بعد می‌توانیم‌ این‌ تئوریها را مورد انتقاد قرار دهیم.

    انتقاد علم‌ انسانی‌ را

کلمات کلیدی: علم - علم و فرضیه - فرضیه

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله علم‌ و فرضیه , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله علم‌ و فرضیه , پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله علم‌ و فرضیه

استاد شهید مرتضی مطهری- رضوان الله تعالی علیه- در سال 1298 هجری شمسی در قریه فریمان متولد شد. سالهای اولیه عمر را در خدمت پدر، به طلب علوم اسلامی پرداخته و پس از آن در حوزه علمیه مشهد ، مقدمات عربی و فقه و اصول و منطق را فرا گرفته و در سن 15 سالگی از مشهد به قم- شهر قیام- هجرت نمود. مدت پانزده سال به کسب معرفت از خورشید تا بانی چون امام خمینی (ره) پرداخت و در کنار آن در حوزه ...

تعریف، به معنای مورد نظر منطقیون، با دشواری‏های بسیاری روبرو است. همانطور که ویتگنشتاین مطرح ساخته است، ارایه یک تعریف دقیق ممکن نیست و معنای یک واژه تنها از طریق کاربرد آن در یک چارچوب بیان می‏شود، اما به هر حال مطابق رسم همیشه قبل از آغاز هر مبحثی تعریفی از آن ارائه می دهند تا دیدی عمومی نسبت به آن ایجاد شود و برای انجام این کار، توضیحاتی چند در ارتباط با موضوع، روش، هدف، و ...

این تحقیق به منظور بررسی تأثیر مهد کودک در بالا بردن هوش عملی مقاطع اول و دوم و سوم ابتدایی که قبل از ورود به مدرسه دوره مهد کودک و پیش دبستانی را طی کرده اند انجام گرفته است . برای نمونه برداری از بین دانش آموزان شهرستان ابهر ، ناحیه یک آموزش و پرورش این شهر تعداد 96 نفر در مقاطع تحصیلی اوّل ، دوّم ، سوّم به طور تصادفی خوشه ای گزینش شدند که از این تعداد نیمی پسر و نیمی دختر ...

شیمی علمی که ازساختمان ماده وتغییرات باطنی ان صحبت می کند وبعبارت دیگرمی توان گفت که شیمی ازترکیبات اتمهابحث می کند .انسان برای زندگی بهتربه موادی احتیاج داردکه بیشتر انهابطورطبیعی ساخته واماده نیست وناچاراست که هریک رابنحوی تهیه نماید وازانهااستفاده مخصوصی نماید.علمی که ازاین مواد بحث می کند شیمی نام دارد.به عقیده محقق هندیا((مهدی حسن )) لغت ((شیمی))ازکلمه چینی ((چین ای)) به ...

گریگورمندل با توجه به آزمایشاتی که قبلاً بدان اشاره شد و خوش شانسی اش (زیرا صفات مورد آزمایش وی با یکدیگر رابطه غالب و مغلوبی داشتند امروز ثابت شده همواره بین صفات رابطه غالب و مغلوبی ندارند) علم جدید وراثت را طرح ریزی کرد. او توسط مشاهداتش ماده وراثتی را حائز دو شرط زیر دانست: 1-صفات از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند که هر یک زا سلولهای حاصل آمیزیش یک نسخه از اصل آن را دارند. ...

بعد از ارزیابی تعداد زیادی از برنامه های یکپارچه تکنولوژی در دانشگاه هاو مدارس مناطق مختلف ، مشخص شد که وجود تکنولوژی تضمین کننده استفاده از آن در کلاس درس نمی باشد. البته مدلها و فرضیه های مختلفی تلاش کردهاند تا عوامل دخیل در پذیرش تکنولوژیرا توضیح دهند مدلها و فرضیه ها بر عوامل مرتبط با تکنولوژی تکیه کر ده اند . بر مبنای باز بینی نوشته ها ،ما یک مدل جدید برای پذیرش تکنولوژی را ...

فصل اول مقدمه: در این تحقیق آماری با بررسی ها و جمع آوری اطلاعات فراوان از دانش آموزان مدارس مختلف در سطح شهرستان ورامین کوشیدیم تا نقش و تأثیر معلم تربیت بدنی را در رشد و باورهای دانش آموزان دوره ی متوسطه مشخص کنیم و با روش های آماری مختلف به انجام این امر پرداختیم. طرح مسئله: مسئله ی مورد نظر و پیش رو در این تحقیق این است که میزان تأثیر معلم تربیت بدنی در رشد دانش آموزان دوره ...

تحقیق حاضر جهت مشخص شدن فواید برگزاری دوره های آموزشی IT برای معلمان می باشد که روشن گردد بر پایی چنین دوره هایی می تواند بر روی عقایدو افکار معلمان تاثیر گذار باشد یا خیر ؟ آیا با برگزاری چنین دوره هایی سیر تحول فکری و تغییرات لازمه کار معلمی در مسیری که تحولات جهان در حرکت است کمک می کند . این دوره هایی که از طرف وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد شده و به سازمان آموزش و پرورش ...

شاید کوتاه ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آن است که بگوییم : ایدئولوژی نوعی خود آگاهی است . تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و قضاوت های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته ای بدانیم که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می نماید . این سیستم با الهام ، تأثیر پذیری شدید ارزشها ، جهت یابی معین و مشخصی را برای کنش های اجتماعی آن گروه ...

شاید کوتاه ترین تعریفی را که برای ایدئولوژی بتوان ارائه داد آن است که بگوییم : ایدئولوژی نوعی خود آگاهی است . تعریف دیگر آنست که ایدئولوژی را سیستمی از ایده ها و قضاوت های روشن و صریح و عموماً سازمان یافته ای بدانیم که موقعیت یک گروه یا جامعه را توجیه و تفسیر و تشریح می نماید . این سیستم با الهام ، تأثیر پذیری شدید ارزشها ، جهت یابی معین و مشخصی را برای کنش های اجتماعی آن گروه ...

ثبت سفارش