ابتدا از جامعه مدنی تعریفی ارایه می دهیم : جامعه مدنی یک جامعه آزاد است که در آن افراد ، گروهها، سازمانها با دیدگاههای گوناگون مشارکت دارند و هر یک بیان کننده نظرها و اعتقادات خویش است .
ما ، در جامعه خود با استبداد نداشتن آزادی و قانون ، سیاست گریزی ، خشونت ، عدم تحمل عقاید دیگران و…..
در خانواده ، سازمانها و حکومت داری مواجه هستیم .
استبداد یک مسئله فرهنگی است که در بیشتر جوامع کم وبیش وجود داشته و دارد .
در ایران بالاخص به علت تاریخ طولانی و حکومت های شاهان گذشته استبداد رشد بسیار قدیمی و قوی دارد که آثار خود را در بسیاری از زمینه ها نشان می دهد .
در نظام فرهنگی ما دوعنصر فرهنگی اساسی وجود دارد : 1 زور : استفاده از زور و اجبار ، بدون متقاعد کردن زیردست برای دستیابی به هدف.
2 پذیرش زور : پذیرش بدون چون و چرای زور و مشروعیت اجتماعی آن ( عباراتی نظیر این کشور یک آدم می خواهد مثل رضا خان، تا زور بالا سر این مردم نباشد آدم نمی شوند ، باید زد توی دهنشان.
روابط اجتماعی بر اساس این دو عنصر ( زور و پذیرش زور ) در طول تاریخ آنچنان تدائم داشته و تثبیت شده که به یک پدیده عمیق فرهنگی تبدیل گشته است .
بچه از بدو هشیاریش در این نظام فرهنگی پرورش می یابد از پدر و مادر و سپس از مربی زور می شنود و کتک می خورد در مدرسه هرکس زورش بیشتر باشد بیشتر مورد احترام قرار می گیرد .
وقتی متهمی دستگیر می شود اولین برخورد با او چیست ؟
وقتی شخصی در آلمان یک سیلی به صورت رئیس جمهور ( آقای هاینه مان ) زد عکس العمل او به عنوان ریس جمهور چه بود ؟هیچ !
اگر این مسئله در کشورهای جهان سوم اتفاق بیفتد چه می شود ؟
ممکن است ما بگوییم عجب خری بوده است .
عجب آدم بی عرضه ای بوده است اگر من بودم….
باید حساب یک همچین آدم نفهمی را با همان روش خودش رسید … اما اینها همه عکس العملهایی مبتنی بر نظام ارزشی ما ( پذیرش زور ) است .
عواقب استبداد در سطح خانواده ، سازمانها و حکومت اداری در سطح خانواده زیر دستان به علت شنیدن حرف زور در طول روز ، احساس نارضایتی و ناکامی می کنند ناکامی تولید پرخاشگری و عصبانیت می کند .
مردی که در طول روز در محیط کارش و در بیرون از مافوق و نیروهای زورمند جامعه ( که با آنها سروکار پیدا می کند ) ، حرف زور شنیده ، عزت نفس و نیاز به احترامش خدشه دار شده است .
او وقتی شب به خانه برمی گردد با اولین مسئله بهانه می گیرد و بچه ها و یا زنش را کتک می زند .
زن هم اگر عاقل باشد ، زود بچه های کتک خورده را دور می کند .
بچه می پرسد آخه چرا بابا منو زد ؟
مادران عاقل معمولاً می گویند عیبی نداره بابا خسته است .
از صبح تا حالا کار کرده است و ….
این واقعه در بیشتر خانواده ها روی می دهد ، چه سرتیپ چه گروهبان ، چه استاد جامعه شناس ، چه مدیر کل ، چه کارمند دون .
اما در هر صورت بچه می آموزد که وقتی پدر ( یا آدم ) خسته است ، اولاً باید چنین عکس العمل زورمدارانه ای از خود نشان دهد ( که این را رفتار آموخته شده ، می نامند و ثانیاً عیبی ندارد اگر در این شرایط کسی کتک بزند یا کتک بخورد و این آموختن پذیرش استبداد یعنی مشروعیت بخشیدن به آن است .
بدین ترتیب نسل اندر نسل رفتار استبدادی به اعضاء جامعه آموخته و تثبیت می شود یعنی به یک عنصر پایدار فرهنگی و پذیرفته شده ( = ارزش ) تبدیل می گردد .
زور چیز خوبی می شود و دستیابی به عوامل زور از جمله نیرو و فنون بدنی ( کاراته ، کنفو و بکس … ) با ارزش .
در سطح سازمانها : صاحبان قدرت و مشاغل در چنین فرهنگ استبدادی ، چنانکه گفته شد همواره در پی تأیید و پیروی بی چون و چرا از زیر دستانند .
هر چه که در سلسله مراتب اداری و حکومتی بالاتر رویم ( یعنی هر چه که اهمیت و منزلت مسئولیتها و موقعیتهای اجتماعی بیشتر شود )انتظار پذیرش و احترام مافوق از جانب زیر دستان بیشتر می گردد .
در سازمانهایی که استبداد در آن حکمفرماست مشارکت زیر دستان و مشورت با آنها ، فهماندن اهداف به آنها و ایجاد انگیزه درونی جائی ندارد ، در این شرایط نیازها از بالا دیکته می شوند .
هدف و دستور هرگز نباید مورد سؤال قرار بگیرد هدف ودستور باید در کوتاهترین زمان انجام گیرد .
شخص نافرمانبردار باید مجازات شود ، آنهم حتی المقدور مجازات سنگین .
نمونه های این گونه رفتارها در سطوح مختلف : مدرسه ، ادارات ، سازمانها و سیاست … زیاد است .
در سطح حکومت داری : در چنین شرایطی گاه زمامداران تمایل و تحمل پذیرش عقاید مخالفین را ندارند و کوشش می کنند که تمامی ابزارهای قدرت را در دست گیرند و به مخالفین اجازه رشد ندهند در نتیجه نظام مطلقه تک حزبی بوجود می آید .
سپس در همان حزب ریشه های مخالف و اپوزیسیون و حرکتهای اپوزیسیونل و انقلابی شکل می گیرد پس از آن با رفتن یک شخص مقتدر ، تمام برنامه های او ( هرچند هم که جالب و مفید بوده باشد ) به علت عدم مشارکت و تأیید زیردستان و عامه مردم از هم فرو خواهد پاشید .
برای کشورهای استثمارگر ایده ال ترین شیوه حکومت بر کشورهای جهان سوم ، همین نظام استبدادی است .
زیرا آنها می توانند از این طریق دستورات خود را راحت تر فقط به یک نفر دیکته کنند بدون آنکه یک نیروی مردمی با دستورات استثماری آنها مقابله نماید .
منبع 1 زیر ساختها ( خانواده ، سازمانها ) وقتی عقلانی ، قانونگرا و اصلاح طلب باشند ما نظام سیاسی مدنی و قانونی خواهیم داشت .
در واقع محیط اجتماعی است که نظام سیاسی را تعیین می کند نه نظام سیاسی ، نظام اجتماعی را .
نظام اجتماعی ـ نظام سیاسی برای ایجاد جامعه قانونی بین خانواده ، سازمانها و حکومت داری به موضوع مقاله نقش خانواده در ایجاد جامعه مدنی برگشته و خانواده را مورد تحلیل قرار دهیم .
خانواده نخستین و مهم ترین عامل جامعه پذیری است .
بر افکار و نگرش های افراد تأثیر فراوانی دارد .
ما باید فرزندان خود را رو به آینده تربیت کنیم .
به قول جبران خلیل جبران ، فرزندان اگرچه با شمایند به شما تعلق ندارند ، عشق خود را بر آنها نثار کنید ، اما اندیشه هایتان را برای خود نگه دارید ، زیرا آنها را نیز برای خود اندیشه ای دیگر است .
ممکن است تلاش کنید که شبیه آنها باشید اما مکوشید که آنان را مانند خود بار بیاورید .
تلاش ما باید ایجاد الگوهای تربیتی مناسب و رو به آینده ای چون قانون گرایی ، نظم ، مشارکت جویی ، مدارا ، کنار گذاشتن خشونت ، قانع بودن ، فکر استدلالی با روحیه پرسشگری باشد .
حال در خانواده ها چه اقداماتی انجام دهیم تا دو عنصر فرهنگی ( زور و پذیرش زور ) در خانواده ها حذف شود و جای آنها را الگوهای مناسب تربیتی بگیرد .
توجه به منافع عمومی به جای منافع شخصی شرکت در انتخابات .
برای بچه ها امر مهم انتخابات را تشریح نموده و چگونگی انتخاب شخصیت های سیاسی بویژه رئیس جمهور و نمایندگان را توضیح داده از قبیل اطلاعاتی که مناسب برای سیاستمدار می باشد معلومات کافی در زمینه ریاضی ، تسلط به زبان انگلیسی ، جامعه شناسی و علوم سیاسی .
برای ترویج فرهنگ مشارکت باید بچه ها را که به سن رأی نرسیده اند با خود به پای صندوق رای ببریم تا کم کم با الگوهای مشارکت آشنا شوند .
تشریح زندگی شخصیت های سیاسی قانونمند و اصلاح طلبی چون امیر کبیر ، دکتر محمد مصدق و مهندس مهدی بازرگان و کنار گذاشتن شخصیتهای سیاسی زورگو ، بی قانون چون محمد علی شاه و … پاسخ به سؤالات فرزندان ، دنیای جدید پرسش های فراوانی را برای بچه ها ایجاد می کند که اولیاء باید با صبر و حوصله به این موارد پاسخ مناسب دهند .
آگاه کردن فرزندان نسبت به اهمیت آزادی بیان و اندیشه .
والدین به فرزندان بیاموزند که آزادی اندیشه پیشرفت علم را به دنبال داشته و باعث انتشار کتابهای مناسب و آموزنده وروزنامه های منتقد و اصلاح طلب می شود .
تحمل عقاید مخالف .
والدین باید به فرزندان خود بیاموزند زمانی که شخصی نظریات خود را ارائه می دهد و با عقاید ما همخوانی ندارد می توانیم با نوشتن مقاله یا کتابی به آن پاسخ دهیم و در واقع پاسخ قلم را با قلم می دهند نه با زور و شمشیر .
ایجاد روحیه انتقادپذیری در اعضای خانواده .
والدین باید به انتقادات سالم فرزندان که عاملی مهم برای رشد انتقاد پذیری در فرزندان می باشد توجه کنند .
همین طور فواید انتقاد را برای آنها تشریح نمایند که « از طریق انتقاد انسان نقائص را می شناسد و از وضعیت واقعی آگاه می شود مردم از طریق انتقاد بغض های خود را خالی می کنند ، آرامش نسبی می یابند و از این طریق از میزان ناامیدی آنان از نظام حکومتی کاسته می شود .
گرچه انتقاد و نظر خواستن از مخالفین در ابتدا موجب کندی کار می شود اما در عوض پایداری استمرار نظام را تضمین می کند» ارائه دین معقول و منطقی برای فرزندان .
دین ارزانترین وسیله کنترل اجتماعی است و کنترل جامعه بدون آن قابل تصور نیست .
در زمینه دین نه می توان مثل کمونیستها کاملاً آن را طرد نمود نه مثل اشخاص متعصب و متحجر به آن پیوست .
باید حد اعتدال را رعایت کرده به فرزندان آموخت که تمامی ادیان محترم است و هر یک بطریقی خدا را می جویند تمسخر ادیان دیگر و یا دوری نمودن از پیروان ادیان دیگر و آنها را کافر دانستن باید از خانواده ها طرد شود .
ایجاد روحیه قانون گرایی ایجاد روحیه صلح طلبی و روابط صلح آمیز با تمامی کشورهای جهان .
به فرزندان خود بیاموزیم : بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند معایب جنگ و محاسن صلح و امنیت را برایشان توضیح دهیم .
11.از بین بردن فرهنگ تخریب .
یکی از مواردی که ضررهای فراوانی به مدارس ، شرکتها و ادارات می رساند فرهنگ تخریب می باشد .
با نگاهی به رفتار دانش آموزان مدارس می بینیم که شکستن شیشه مدارس ، از بین بردن گچ و تخته پاک کن ، کندن میزها و دیوارها … ضررهای فراوانی به مدارس می رساند که اگر دقیق به این مقوله نگاه کنیم این افراد در آینده در شرکتهای متعددی مشغول به کار می شوند .
اگر به فرض در شرکتی مثل سایپا مشغول کار شوند نتیجه معلوم است که چه ضرری به آن شرکت می رسد .
والدین خانواده ها باید به فرزندان خود نظم ، رعایت هنجارها را آموخته نتایج مثبت آن را برای ایشان تشریح نمایند ( البته درکتابهای درسی گنجانده شود نتیجه بهتری خواهد داشت ) 12.ایجاد باورهای عقلانی و استدلالی درفرزندان .
خانواده ها باید فرزندان خود را با عقل ، منطق و استدلال تربیت نموده و هر گونه رفتار خرافی را با آرامش ، صبر و حوصله از خانواده دور نمایند .
مثلاً اعضای خانواده هنگام بروز عطسه مکث کرده سپس به کار خود ادامه می دهند .
در صورتی که این رفتار معنی ندارد باید بوسیله اعضای خانواده کنار گذاشته شود .
صلوات فرستادن به هنگام روشن شدن لامپ والدین می توانند به فرزند خود بگویند فرزندم این رفتار چه معنی دارد دلیلی بیاور و به او گوشزد نمایند دیگر تکرار نشود .
تفأل به دیوان حافظ نگاه کرده یا در خیابان توسط افرادی که پرندگانی را شرطی نموده اند صورت می گیرد می توان به اعضای خانواده آموخت که این رفتار غیر عقلانی می باشد .
زیرا انسان عاقل کار بیهوده نمی کند و سرنوشت زندگی خود را به کاغذی که بوسیله پرنده ای برداشته می شود نمی سپارد .
در بعضی از کتابهای تاریخ نوشته شده که فلانی در جنگی پنج هزار نفر را به قتل رسانید به فرزند خود بگوییم چگونه امکان داشت فردی چهارده قرن پیش با آن وسایل اولیه این کار را انجام دهد .
13.آشنا کردن اعضای خانواده به الگوهای و ارزشهای مناسب چون الف ) به وعده ها عمل کردن ( یا به کسی قولی ندهیم و زمانی که قول دادیم به آن عمل کنیم ) ب) درموعد معین در سر کار حاضر شدن ( عادت ما این است که با تأخیر معین به