مقدمه روانشناسی یادگیری (Learning Psychology) فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه "یادگیری چیست ؟
چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟
" بحث کرد.
نگاهی کوتاه به زندگی آلبرت بندورا .
آلبرت بندورا ( 1925) آلبرت بندورا در کانادا متولد شد، در شهری آنقدر کوچک که دبیرستانش تنها 20 دانشآموز و 2 معلم داشت.
بعد از فارغالتحصیلی با کارگران ساختمانی در ناحیه یوکون به پر کردن چالهچولههای بزرگراه آلاسکا پرداخت.
بندورا مجذوب مردمی شد که در این منطقه شمالی با آنها روبهرو شده بود.
«او خود را در میان مجموعهای جالب از آدمها یافت که اکثراً از دست طلبکار، نفقه بگیر و مأموران ناظر بر آزادی مشروط فرار کرده بودند.
]بندورا[ به سرعت علاقهای شدید به آسیبشناسی روانی زندگی روزمره پیدا کرد که به نظر میرسید در این وادی دشوار به شکوفایی رسیده است» (عالم برجسته، 1981، ص.
28).
بندورا مدرک دکتری خود را در 1952 از دانشگاه آیوا دریافت کرد و به عضویت هیأت علمی دانشگاه استانفورد درآمد.
در اوایل دهه 1960 او گونهای از رفتارگرایی را معرفی کرد که ابتدا آن را رویکرد رفتارگرایی اجتماعی و بعداً نظریه شناختی اجتماعی نامید (بندورا، 1986).
نظریه بندورا آلبرت بندورا روان شناس و همکارانش نقش بسیار عمده ای در تثبیت مفهوم یادگیری مشاهده داشتهاند.
آنان در یک مجموعه از آزمایشهای خود به نحو متقاعد کنندهای اثبات کردند که کودکان گاهی از رفتار پرخاشگرانه یک سرمشق بزرگسال تقلید میکنند.
این مسیر تحقیق موجب شده است که نگرانی در مورد تاخیر تماشای رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان سرمشق در تلویزیون بر اعمال کودکان مورد توجه قرار گیرد.
.درجه کارشناسی خود را از بریتیش کلمبیا و درجه کارشناسی ارشد ودکتری خود را از دانشگاه آیوا دریافت کرد.او دوره فوق دکتری را در مرکز راهنمایی ویچیتیا گذرانده و در حال حاضر استاد دانسگاه استنفورد می باشد.او افتخارات بسیاری در عرصه ی روانشناسی دارد که تنها یکی از آنها ریاست انجمن روانشناسی آمریکا(APA ) در سال 1974 می باشد.
برای آشنایی و اطلاعات بیشتر می توانید به سایت دانشگاه استنفورد: (http://stanford.edu/) مراجعه کنید.همچنین برای تماس با این روانشناس بزرگ می توانید به این آدرس:(bandura@psych.stanford.edu) میل بفرستید.
شاید اکثریت غریب به اتفاق ما این دانشمند بزرگ را با یادگیری مشاهده ای(Observational Learning ) بشناسیم.
تبیین های بسیاری از یادگیری مشاهده ای ارئه شده است که ما در این مختصربه تحلیل اسکینری از یادگیری مشاهدها ی می پردازیم.بر اساس این تبیین ابتدا رفتار الگو مورد مشاهده قرار می گردد،بعد مشاهده کننده این رفتار را تقلید می کند و آخر اینکه رفتار تقلیدی تقویت می شود.
وقتی که یادگیری از این طریق صورت پذیرفت،توسط یکی از برنامه های تقویت در محیط حفظ می شود.بنابراین طبق تحلیل کنشگر از یادگیری مشاهده ای ،رفتار الگو نقش یک محرک تمیزی را ایفا می کند که نشان می دهد چه رفتاری به تقویت منجر خواهد شد.از این رو تقلید چیزی فراتر از یک کنشگر تمیزی نیست.
اما بندورا چنین نظر می دهد که در یادگیری مشاهده ای هیچ یک از اجزای ضروری برای تحلیل کنشگر موجود نیست.
به این صورت که در یادگیری مشاهده ای غالبا نه محرک تمیزی وجود دارد،نه پاسخ آشکار و نه تقویت نظریه یادگیری اجتماعی بندورا در نظریه یادگیری اجتماعی " بندورا " ، یادگیری از طریق مشاوره و تقلید صورت می گیرد و در این میان ، تعامل بین ویژگیهای فرد ، محیط و رفتار بسیار مهم است .
براساس نظر " بندورا " ، یادگیری فرد از طریق مشاهده صورت می گیرد .
اگر چیزهایی را که یاد می گیریم از سوی دیگران تقویت شود ، آنها را به عملکرد تبدیل می کنیم .
برای مثال رفتاری را که همه دوست دارند ، می آموزیم .
در غیر این صورت ، چنانچه یادگیریهای ما تقویت نشوند ، به عملکرد تبدیل نمی شوند .
یادگیری در این نظریه با سه مقوله در تعامل است : 1-شخص و ویژگیهای فردی که به شناخت و آگاهی فرد به مسائل مربوط است .
2-محیط خانواده ، مدرسه و بزرگسالان .
3-رفتار ( شامل پاسخهای کلامی و غیر کلامی ) بنابراین ، یادگیریهای فرد تحت تأثیر تعامل بین این سه عامل است .
محیط × فرد = رفتار و الگوهایی که فرد از آنها تقلید می کند و همیشه با شناخت و آگاهی فرد مناسب است .
از نظر بندورا ، مراحل یادگیری مشاهده ای عبارتند از : 1-توجه به رفتارها 2-به یاد سپاری آنها 3-بازنمایی رفتارها به صورت عمل .
در این مرحله ، چنانچه رفتارهای کودک یا نوجوان از طرف والدین تقویت شود ، مجدداً آنها را تکرار می کند .
4-انگیزش : چنانچه رفتار مطلوب باشد ، انگیزه اجرای آنرا پیدا می کند و به همین دلیل باید به الگوهای نوجوانان توجه کنیم .
رسانه های گروهی نقش موثری بر رفتار نوجوان دارند و چنانچه جامعه این رفتارها را تقویت کند ، تکرار خواهند شد ؛ البته الگو برداری ، مناسب با تمایلات فرد صورت می گیرد.
در اینجا نقش باورها ، نگرشها و ارزشهای نوجوان مهم است که باید توجه بسیاری از سوی والدین و جامعه به آنها شود .
ساختار خانوادگی نیز تأثیر مهمی بر الگوپذیری نوجوان دارد.
چنانچه نوجوان در محیط خانوادگی آشفته ای قرار بگیرد و نتوانند زمینه یادگیری های اساسی را برای او فراهم کنند ، نوجوان قادر نخواهد بود به ساختارهای لازم دست یابد ، هویت خود را نمی یابد ، نمی داند که چه بکند و در این زمان است که تحت تأثیر رفتارهای ناپسند جامعه قرار می گیرد ، زیرا والدین نظارت کافی بر رفتاریهای او نداشته و تصور می کنند که رفتارهای او ، نامناسب نیست.
البته این احتمال هم وجود دارد که نوجوان به دلیل عدم شناخت و آگاهی نسبت به مسائل ، خود به خود به رفتارهای منفی گرایش پیدا کند .
بنابراین نقش والدین ، مدرسه و جامعه در دوران نوجوانی بسیار مهم است، زیرا عوامل اجتماعی و رفتارهای اجتماعی در رشد و شکل گیری و انسجام هویت نوجوان تأثیر بسزایی دارند.
نوجوان با هویت کسب کرده خود می تواند نقشهای بزرگسالانه را در دوره جوانی ایفا نماید.
الگوهای نوجوان باید حساب شده باشند و والدین از نظر تربیتی و اجتماعی، الگوهای اطلاعاتی مهم را به نوجوانان ارائه بدهند تا آنها در این زمینه دچار مشکل نگردند.
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا (مشاهدهای) آلبرت بندورا ضمن مطالعات خود مدلی را برای یادگیری ارائه میدهد که در شکل زیر مشاهده میکنید.
وی این مدل را بهنام یادگیری مشاهدهای معرفی کرده است.
برطبق این الگو چهار فرایند بر یادگیری مؤثرند: 1) مرحله توجهی 2) مرحله به یادسپاری 3)مرحله بازآفرینی 4) مرحله انگیزشی خلاصه فرایندهای مختلفی که بر یادگیری مشاهدهای مؤثرند (هرگنهان 1993- سیف 1374- خلاصه فرایندهای مختلفی که بر یادگیری مشاهدهای مؤثرند (هرگنهان 1993- سیف 1374-435) 1) مرحله توجهی: قبل از آنکه چیزی از الگو یا سرمشق یاد گرفته شود، آن الگو یا سرمشق باید مورد توجه قرار گیرد.
تحقیقات نشان داده است افرادی که دارای موقعیت ممتاز، موقعیت بالا و دانش و تخصص بالا باشند اکثراً مورد توجه دیگران قرار میگیرند.
خوشبختانه معلمان و مدیران از دید دانشآموزان دارای ویژگیهای بالا هستند.
گذشته از این محرکهای سرمشق از لحاظ پیچیدگی، برجستگی و موارد اینچنین میتواند در فرایند توجه تاثیر بگذارد.
ویژگیهای سرمشق گیرنده یا مشاهدهگر مانند نیاز به وابستگی، اعتماد به نفس در یادگیری از راه تقلید تأثیر گذاراست.
و مهمترین عاملی که در یادگیری مشاهدهای اثر میگذارد، تشویقهایی است که در ازاء توجه ارائه میگردد.
2) مرحله به یادسپاری: هرگنهان (1993- سیف 1374-432) مینویسد: «برای اینکه اطلاعات به دست آمده از راه مشاهد مفید واقع شوند باید حفظ گردند.
به اعتقاد بندورا فرایندهای یادداری یا بهیادسپاری وجود دارد که در آنها اطلاعات به طور نمادی و به صورت تجسمی و کلامی ذخیره میشوند، نمادهایی که به صورت تجسمی یا تصوری ذخیره میشوند، تصاویر ذخیره شده واقعی از تجارب الگو برداری شده هستند که مدتها پس از یادگیری مشاهدهای قابل بازیابیاند و میتوان مطابق با آن عمل کرد ...
پس از آنکه اطلاعات بطور شناختی ذخیره شدند، مدتها پس از وقوع یادگیری مشاهدهای، میتوان آنها را بطور نهان بازنمایی کرد، بطور ذهنی مرورشان کرد و نیرومندشان ساخت» 3) مرحله تولید یا بازآفرینی: سیف (187-1377) در توضیح این مرحله مینویسد: «در این مرحله، رمزهای کلامی یا تصویری موجود در حافظه یادگیرنده، یا به عبارت دیگر بازنماییهای نمادی، به عملکردهای آشکار تبدیل میشوند، وجود این مرحله در فرایند یادگیری مشاهدهای از آن جهت ضروری است که یادگیرنده با انجام عملی که در مراحل قبل مورد مشاهده قرار داده و به حافظه سپرده است برکم و کیف عملکرد خود آشنا میشود.
از طریق مقایسه آن با رفتار سرمشق که به یادگیری آن پرداخته است اشکالات عملکرد خود را برطرف میسازد." 4) مرحله انگیزشی: اگر چه در نظر یادگیری مشاهده ای تقویت باعث یادگیری نمیشود اما میتواند در آن تأثیر بگذارد.
قبل از توضیح انواع تقویت در مرحله انگیزشی لازم است به تفاوت بین یادگیری و عملکرد پرداخته شود.
تحقیقات نشان داده است که افراد تمام آنچه را که یاد میگیرند به مرحله عمل در نمیآورند یعنی ممکن است دانشآموزان و یادگیرندگان براساس مشاهدات خود چیزهایی را یاد بگیرند و بنابر عللی از جمله نبودن انگیزش کافی، نبود تقویتهای بیرونی ، جانشینی و شخصی این یادگیری به عملکرد قابل مشاهده بروز نکند .
بنابر تعریف ، یادگیری تغییراتی نسبتا پایداری است که در توانایی بالقوه فرد ایجاد می شود و ممکن است آشکار نشود یعنی به رفتاری که قابل مشاهده باشد (رفتار بالفعل) تبدیل نشود .
به رفتار قابل مشاهده عملکرد نیز می گویند .
بندورا معتقد است که یادگیرندگان با مشاهده رفتار یا رفتارهای الگو وسر مشق یاد می گیرند اما ممکن است آن را به عمل(عملکرد) در نیاورند.
لذا باید موقعیت را طوری فراهم کرد تا برای یادگیرندگان انگیزش کافی جهت نشان دادن یادگیری ایجاد گردد.
عوامل انگیزشی از سه جنبه، یادگیری از راه مشاهده را تحت تأثیر قرار میدهند: 1- تقویت و تنبیه بیرونی: از میان رفتارهای مختلفی که از راه مشاهده یادگرفته میشود یادگیرندگان آن رفتارها را ترجیح میدهند و بروز می دهند که برایشان پیامد مثبت دارد.
همچنین افراد رفتارهایی که برایشان پیامد منفی دارد آشکار نمی سازند.
2- تقویت و تنبیه جانشینی: یادگیرندگان آن دسته از رفتارهای سرمشق را که با پیامدهای مثبت دنبال میشود بیشتر از رفتارهایی که پیامد منفی داشته است بروز میدهند.
از این جهت به آن تقویت و تنبیه جانشینی گفته میشود که مشاهده کننده هنگام مشاهده رفتار سرمشق، خود را به صورت خیالی در جای مشاهده شونده (الگو) قرار میدهد، و تقویت و تنبیه دریافت شده بوسیله الگو، رفتار مشاهده کننده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
3- تقویت و تنبیه شخصی: افراد رفتارهایی را بیشتر انجام میدهند که رضایت خاطر بیشتری برایشان دارد.
بدین معنی که شخص با مقایسه رفتارش با یک ملاک و معیار بیرونی و یا درونی , و کسب اطمینان از موفقیتهای خود به صورت عینی و یا ذهنی به تقویت رفتار خود میپردازد.
تنبیه شخصی نیز به همین صورت بر رفتار فرد کنترل دارد.
نظریه شناختی اجتماعی رویکرد بندورا کمتر از رفتارگرایی اسکینر افراطی است و تأثیر علاقه جدید در عوامل شناختی را منعکس و تقویت میکند.
اما رویکرد بندورا رفتارگرا باقی مانده است.
پژوهشهای او بر مشاهده رفتار آزمودنیهای انسانی درحال کنش متقابل تمرکز دارد.
دروننگری را به کار نمیبرد و بر نقش تقویت در کسب و تغییر رفتارها تأکید میکند.
نظام بندورا، علاوه بر رفتاری بودن شناختی نیز هست.
او تأثیر برنامههای تقویت بیرونی بر فرآیندهای تفکر، نظیر اعتقادات، انتظارات و آموزشها، را مورد تأکید قرار میدهد.
از نظر بندورا، پاسخهای رفتاری، مثل رباطها یا آدم ماشینی، بهطور خود به خودی به وسیله محرکهای بیرونی شروع نمیشوند.
درعوض، واکنش به محرکها خود انگیخته هستند.
هنگامی که یک تقویت بیرونی رفتار را تغییر میدهد، به این دلیل است که فرد هشیارانه از آنچه که تقویت شده آگاه است و همان تقویت را برای دوباره رفتار کردن به همان صورت، پیشبینی میکند.
اگرچه بندورا با اسکینر در اینکه رفتار ما درنتیجه تقویت میتواند تغییر کند موافق است.
همچنین معتقد است ـ و به صورت تجربی آن را نشان داده است ـ که درواقع افراد میتوانند بدون تجربه مستقیم تقویت تمام انواع رفتارها را یاد بگیرند.
ما مجبور نیستیم خودمان تقویت را تجربه کنیم؛ میتوانیم از طریق تقویت جانشینی، یعنی با مشاهده رفتارهای سایر مردم و نتایج آن رفتارها، یاد بگیریم.
توانایی یاد گرفتن از سرمشق و تقویت جانشینی بر این فرض استوار است که ما استعداد پیشبینی و درک نتایجی را که در مورد دیگران مشاهده نموده و خودمان هنوز تجربه نکردهایم داریم.
ما با تجسم یا تصور ذهنی نتایج رفتار تجربه نشده و با تصمیمگیری هشیارانه برای اینکه به همان طریق رفتار بکنیم یا رفتار نکنیم میتوانیم رفتار خودمان را نظم داده و آن را راهنمایی کنیم.
بندورا پیشنهاد میکند