مفاهیم دقیق اصطلاحات فلسفی که از یونانی به عربی برگردانده شده ، و شرح سیر معالم یونانی در اسلام و بازگشت آن به یونان ، با پختگیها و دگرگونیها که در اثر تابش انوار اسلام در آن افکار روی داده است ، و جریان افاضات معاریف اسلامی و تلاقی و ترابط افکار و ریشه ی بسیاری از آنها و اختلاف افکار .و نقطه های عطف و روابط تعقلی دانشمندان اسلام با سابقین ، و تأ ثیر متقابل افکار یونان و اسلام ، و حرکت و سیر تکاملی آراء متفکران ، و نام دانشمندان اسلام ، و آثار مهم آنان اعم از انتشار یافته و یا انتشار نیافته را عرضه داشته است ، و با دلایل متبع تاریخی نشان داده است که شرق ، حمال معارف غرب یا آینه گردان آن نبوده ، بلکه خود مبدع و آفریننده ی افکار اصیل بوده است .
از طرفی از اطلاعات گرانبهای فلسفه تاریخ اصالت قرآن مجید و گفته های امامان و پیشوایان اسلام ، و سهم ارزنده و موفور تشیع در فلسفه و جهان تعقل بر مبنای قرآن کریم و بیانات و ارشادات امامان پاک و مایه ی تأثیر و فیض آن در افکار فلسفی غرب ، و تجزیه و تحلیل نحوه ی تفکر قرآنی و رشته افکار ونوآوریهای شیعه و متفکران عاصمه ی اسلام را پیزامون محور قرآن و سنت ، دردسترس پژوهندگان قرار داده است .
تار یخ فلسفه اسلامی در اسلام و تفکرات فلسفی با مسائل ناشی از آنچه ما آنرا وجدان و شعور تاریخی بنامیم برخورد کرده بلکه دارای دو پسر مضاعف است .
یک حرکت صعودی از مبدأ و دیگری بازگشت به مبدأ که معاد نامیده می شود .
معانی وحی ، الهام بر این محورها رده بندی می شود .
که این معانی با سلسله مراتب روحانی و درجات عواملی که از آستانه ورود به تاریخ شروع گرد،منطبق است اندیشه درچنین عالم ، بی آنکه مجبور باشد ، محرمات تشهدی را به حساب آورد .
پایبند نواهی او باشد .
آزادانه به جولان در میآید .
اما در عوض آنجا که شریعت ، حقیقت ذاتی می کند ، اندیشه با آن روبرو میشود ، و به مقابله بر می خیزد .
فلسفه و علوم طبیعت مکتب هرمس صائبین حران ، نیاکان خود را به هرمس و آگائو دمون می رسانند .
معروفترین مجتهد آنان ثابت بن قره ( متوفی به سال 288 / هجری 901 میلادی ) کتاب تعلیمات هرمس را به سریانی نوشت و خود ، آن را به عربی ترجمه کرد .
به عقیده مانویان ، هرمس یکی از پنج پیمبر الوالعزم است که قبل از مانی می زیسته است و شخصیت هرمس از طریق نبوت مانوی ، وارد نبوت اسلامی گردید و در اسلام با اردیس ( اخنوخ ) یکی محسوب شد .
پس ، مایه ی حیرت نیست اگر شیعیان از نخستین مسلمانانی بودند که عقاید هرمس را پذیرفتند .
در حقیقت از طرفی معرفه النبوه شیعه بالفطره طبقه ای از پیمبران را که هرمس به آن طبقه تعلق داشت می شناخت .
در طبقه ی انبیاء او پیمبری مقنن نبود تا موظف باشد برای بشر شریعتی بیاورد .
رتبه او در تاریخ ادیان ، مرتبه یک نبی است که فرستاده شد تا زندگانی ساکنان نخستین مردمی را که درشهر ها سکونت داشتند تمشیت دهد و فنون زندگانی را به مردم بیاموزد .
از طر ف دیگر ، عرفان شیعه همانطور که برای پیمبران به مراتبی قائل است ، به کیفیت معرفتی مشترک بین انبیای سلف ( مانند هرمس ) وامامان و اولیاء بطور کلی، در طول دوران ولایت که جانشینی دوران نبوت تشریعی است نیز به کیفیت معرفتی مشترک معتقد است .
درمقابل اهل تسنن مذهب هرمسی صائبین را با مذهب اسلام ناسازگار دانسته اند چه ، آن مذهب ، بشر را از وجود پیغمبر بی نیاز می داند ( منظور پیمبر شارع است .
سرخسی ( متوفی به سال 286 هجری / 899 میلادی ) فیلسوف ایرانی ، شاگرد الکندی فیلسوف مانند بسیاری از شخصیتهای معروف ، شیعه بود یا چنین می نمود .
او در مورد مکتب صابئین کتابی نوشت که امروز در دست نیست .
استادش الکندی نیز آنچه را هرمس ، در مورد راز متعال الهی به پسر آموخته بود مطالعه کرده بود .
برای توضیح افکار هرسی و اموری که دراسلام تحت تأ ثیر آن افکار قرار گرفته است به کمک نوشته های ل .
ماسینون رموز ذیل را توضیح می دهیم : درالهیات چنین عقیده داشتند که گر چه ادراک الوهیت وصف ناپذیر از راه قیاس اقتران غیر قابل حصول است و افاضات و انبعائات وجود ، همه از ا لوهیت متفرع می گردد اما از راه نیایش و کوشش ، و عروج به عالی ترین درجه ی تقوی می توان با آن واصل گردید .
در این کتاب نمی توان در مورد همه ی کتب و آثاری که از سنت هرمس در اسلام بجای مانده است یاد کرد :1 - مجلدات منسوب به هرمس و شاگردان او ( اوستائی ، زوزیم و غیره ) ، 2 – ترجمه ها ( کتاب کراتس ، کتاب الحبیب ) .
انسان اولیه خصلت انسان و تاریخ بشر مرحله اول : اما پس ازآزادی نسبی از زندان جبر غریزی ، آدمی توانست با آگاهی و اراده ی آزاد درمقابل کششهای غریزی خود عکس العمل نشان بدهد .
این قدرت و آزادی را یافت که درصورت گرسنه بودن و در اختیار داشتن غذا ، اگر نخواست نخورد و گرسنه بماند ، روزه بگیرد ، اعتصاب غذا بکند ، بر غریزه صیانت نفس مهاربزند ، بر علیه آن قیام کند و حتی به خود کشی و خود سوزی دست بزند .
اگر میل جنسی بر او غلبه کرد و هیچ مانع خارجی هم در راهش نبود ، بر خود مسلط شود و این کشش نیرومند را مهار کند ، پاسخی مخالف و بر ضد آن بدهد ، یعنی خودداری و کف نفس کند .
اینهمه و بسیاری از پدیده های مشابه زائیده ی رهایی انسان از غریزی و رسیدن به نوعی آزادی و اختیار است که وجه تمایز اساسی میان مرحله انسانیت و حیوانیت است اما پس ازآزادی نسبی از زندان جبر غریزی ، آدمی توانست با آگاهی و اراده ی آزاد درمقابل کششهای غریزی خود عکس العمل نشان بدهد .
اینهمه و بسیاری از پدیده های مشابه زائیده ی رهایی انسان از غریزی و رسیدن به نوعی آزادی و اختیار است که وجه تمایز اساسی میان مرحله انسانیت و حیوانیت است .
و انسانهایی دربیرون از زندان غرایز هنوز هم درعمل اسیر و دست بسته فرمانهای غریزه هستند و قدرت اراده و اختیار را از خود سلب کرده اند در حقیقت فقط صورت و نه سیرت انسانی دارند .
لذا نباید نبرد در این جبهه را پایان یافته تلقی کرد .
مبارزه ی انسان علیه کششها و سوائق و تمایلات سرکش نفس و تسلط بر آنها ادامه دارد .
تکامل شخصیت انسانی او به نتیجه ی این نیرد وابسته است .
مرحله دوم انسان وقتی زندگی انسانی را آغاز کرد و همانند سایر موجودات کم و بیش اسیر و محکوم جبر طبیعت بود ، نیروها و پدیده های طبیعی بر او تسلطی تام داشتند وحیات او وابسته به تغییرات محیط طبیعی و بذل و بخشش یا خست آن بود .
در این مرحله ، حیات خود را با تلاشی سخت و جانکاه صیانت می کرد .
اگر تنها می ماند و به حال خود رها می شد بی شک خیلی زود در زیر ضربات مهلک گرسنگی یا سیل و طوفان و یا چنگال درندگان نابود می گردید .
چه مقابله با موانع طبیعی و بدست آوردن لوازم و نیازمندیهای حیات جز از طریق تلاش و مبارزه ی دستجمعی ممکن نبود .
گروههای انسانی مشترکاً در جستجوی غذا می شتافتند و دستجمعی به صید می پرداختند و یا از خود در مقابل حیوانات وحشی و درنده دفاع می کردند .
به همه این احوال مقهور قدرت طبیعت بودند .
مرحله سوم : به محض اینکه انسان اولین گام را در راه آزادی از جبر طبیعت و زندان نیروهای طبیعی برداشت ، با اینکار بی آنکه خود بداند حلقه های زنجیر اسارت جدیدی را به هم می بافت .
تکامل ابزار سازی ، انسان را درمرحله ی جمع آوری غذا به مرحله ی تولید غذا منتقل ساخت .
این تحول یک گام بزرگ در آزادی از جبر طبیعی بود .
چه آدمی با کار تولیدی خود میتوانست از گرسنگی و از وابستگی تام و تمام به طبیعت تا اندازه ای خلاصی یابد و با تو لید بیش از احتیاج و ذخیره برای فردا به درجه ای از فراغت و آزادی دست یابد .
این تحول طلیعه رفاه و آزادی انسان بود .
اما بشر هنوز طعم ثمره ی شیرین این موفقیت بزرگ را نچشیده بود که شریک اسارت جدیدی را در کام خود احساس کرد .
ضرورتهای ختم رسالت خاتمیت رسالت پیغمبر اسلام بر ضرورت زمان و مرحله ی تکامل جامعه ی بشری استوار بود .
پیش از آن جامعه ی بشری نه آنقدر توانا بود که به نیروی عقل و اندیشه ی خویش بنواند راه تکامل انسانیت را از جاده ی انحطاط و بربریت بطور قاطع باز شناسد و اندیشه و قدرت تفکر در مرحله ای قرار داشت که با استدلال و استقراء و قیاس فعالیتهای عالی ذهن به تشخیص صحیح از سقیم بپردازد .
بشر نخست اسیر جهل و اوهام و اندیشه های خرافی بود و در نتیجه به یاری و هدایت نیاز داشت .
استعانت از معجزات و خرق عادات برای پیغمبران سلف اجتناب ناپذیر بود چه راهنمایی ایشان به یاری استدلال عقلی در آ ن دوران ، دشوار بلکه محا ل می نمود .
نارسایی اندیشه و عقل استدلالی بشر سبب می گشت بعد از هر تحول تکاملی که به دنبال ظهور پیغمبری رخ می داد و روابط اجتماعی بر پایه ی عدل و مواسات استوار می گشت و چرخ های جامعه ی بشری در جهت تکامل مادی و معنوی بحرکت می افتاد .
تحول جوامع و ظهور تضادهای اجتماعی : قانون علیت در تحولات اجتماعی حوادث و تحولات تاریخی بر حسب تصادف و یا روی اراده و خواست شخصیتها رخ نمی دهد .
هر پدیده ، تحول و تغییر اجتماعی زائیده ی عللی است که غالباً به صورت تضاد هایی در بطن جامعه نهفته است .
برای آنکه تغییری در جامعه به وجود آید قبلاً لازم است شرائط و موجبات آن تغییر فراهم آمده باشد .
قرآن اصل علیت حاکم بر تغییرات اجتماعی و انقلابات تاریخی و از جمله ظهور و بعثت پیغمبران را در چند جا مورد تأ یید و تأ کید قرار داده است .
قبل از اشاره به این آیات بهتر است این مسأ له را کمی بیشتر بشکافیم و ببینیم چگونه جامعه ای متحول می شود .
روابط بین افراد یک اجتماع در آغاز بسیار ساده است که با گسترده و پیچیده تر شدن فعالیتهای حیاتی ، ابعاد تازه ای می یابد و گسترده ترو پیچیده تر می گردد .
اما در همه حال هدف و علت وجودی آنها ثابت است .
جدا از روابط بین خود و جامعه ناچار به برقراری نوعی رابطه با محیط طبیعی است .
قانون بجای تصادف خلقت عالم بر طبق قوانین و نظم معین صورت گرفته است " آسمانها و زمین را بر پایه حق خلق کرد " هر پدیده تابع نظم و اندازه ای است .
میزان ، مقدار و حق اصطلااتی است که قرآن برای نشان دادن وجود نظم و قانون حساب و کتاب در حرکت و تحول پدیده های خلقت به کار می برد .
جامعه ی انسانی شاید بیش از زندگی یک فرد از قوانین و سنت های لایتغیر پیروی میکند .
چه فردی ممکن است درطول زندگی موقعیت و راه و رسم زندگی خود را بارها تغییر دهد و ظرف مدت کوتاهی موضعی متضاد با موضع دیروز برگزیند .
لیکن تغییر و تحول در زندگی جامعه ی انسانی بدین آسانی ممکن نیست و از اراده و خواست افراد تبعیت نمی کند .
قهرمانان تاریخ کسانی نیستند که تاریخ را بر طبق تمایل و سلیقه ی شخصی شکل داده اند .
افرادی هستند که با شناخت ضروریات زمان و درک جهت تحولات اجتماعی ، نیرو و استعداد خود را در آن سو به کار انداخته در پیشاپیش جنبش ها قرار گرفته اند .
اهمیت آنها قبل از هر چیز در شناخت و درک صحیح و بموقع ضرورت زمان و قوانین حرکت های اجتماعی است و اگر این شخصیت ها توانسته اند منشأ اثراتی شوند بدانجهت است که عمل آنها منطبق با این شناخت و درک درست بوده ، لذا با موفقیت همراه شده است که در شناسائی عوامل محرکه ی جامعه و تشخیص نقش تاریخی گروهها و طبقات اجتماعی در قالب یک مکتب فکری و نظریه تاریخی و بکار گرفتن آن به عنوان راهنمای عمل اجتماعی از خود