امپراتوری عثمانی یک قدرت سیاسی امپراتوری بود که از ۱۲۹۹ تا ۱۹۲۲ میلادی در منطقه مدیترانه حکومت میکرد.
این امپراتوری در اوج قدرت خود (قرن ۱۶ میلادی) مناطق آسیای صغیر ، اکثر خاورمیانه، قسمتهایی از شمال افریقا، قسمت جنوب شرقی اروپا تا قفقاز را شامل میشد.
قلمرو رسمی حکومت عثمانی به ۵/۶ میلیون کیلومتر مربع میرسید، ولی حوزه نفوذ آن از طریق ایلها و عشایر از این رقم بسیار فراتر میرفت.
[ویرایش] منشاء عثمانیان عثمانیان شاخهای از ترکهای اوغوز بودند که در اواخر امپراتوری سلجوقیان ازترکستان به آسیای صغیر کوچ کردند.
در آن زمان سلجوقیان روم که قسمتی از سلسله دولتهای سلجوقی بودند در این سرزمین فرمان میراندند.
ترکان عثمانی اندک اندک در نواحی غرب آناتولی به یک قدرت منطقه ای و متحد سلاجقه تبدیل شدند وبعدا جانشین سلجوقیان گشتند.
ایشان نام خود را از عثمان که رهبر ایل ایشان بود گرفته بودند.نخستین شاه سرشناس ایشان سلطان محمد دوم معروف به سلطان محمد فاتح، بود که توانست یا چیرگی بر قسطنطنیه (استانبول) به فرمانروائی امپراتوری روم شرقی پایان دهد.
تاریخنگاران این زمان را پایان قرون وسطی و آغازرنسانس میدانند.
سلطان سلیم نوهٔ سلطان محمد بود که در جنگ چالدران شاه اسماعیل اول صفوی را در سال ۱۵۱۴ میلادی شکست داد و عثمانی بر مناطق غربی ایران دست یافت در نتیجه نواحی غرب ایران که شامل آذربایجان، سرزمین کردستان، و عراق بود از ایران جدا شد.
در جنگ هاى بعدى آذربایجان به ایران برگردانده شد ولی سرزمین کردستان و عراق تحت کنترل عثمانی باقى ماندند.سلطان سلیم با چیرگی بر سرزمینهای اسلامی خود را خلیفهء اسلام خواند.
سلیمان قانونی فرزند او همدوره با شاه تهماسب صفوی بود و نیروهایش را تا پشت دروازههای وین هم رساند.
[ویرایش] اقتدار و شکوه امپراتوری عثمانی علامت امپراتوری عثمانی دولت عثمانی به عنوان بزرگترین و پهناورترین دولت اسلامی پس از فروپاشی خلافت عباسی شناخته میشود.
این دولت در سدههای هفتم و هشتم هجری (سیزدهم و چهاردهم میلادی) در سرزمین آناتولی ظهور کرد؛دوم سده چهاردهم، به رهبری بایزید اول (ایلدرم بایزید)، قلمرو آن در قاره اروپا گسترش چشمگیر یافت و در اوائل نیمه دوم سده پانزدهم با فتح قسطنطنیه، به رهبری سلطان محمد دوم (فاتح)، در مقام تنها وارث امپراتوری امپراتوری روم شرقی (بیزانس) جای گرفت.
بدینسان، در پایان سده پانزدهم دولت عثمانی به اوج اقتدار و شکوه خود دست یافت؛ اقتدار و شکوهی که بیش از یک سده دوام آورد.
در این دوران، عثمانی نه تنها - از نظر وسعت قلمرو و کثرت اتباع، اقتدار نظامی و سیاسی، نظم و سامان اجتماعی و ثروت دولت و سعادت و رفاه ملت - اولین دولت اروپایی به شمار میرفت، بلکه از نیمه سده شانزدهم میلادی خود را وارث رسمی خلافت اسلامی و رهبر جهان اسلام نیز میدانست.
در این زمان عثمانی کشوری پهناور بود که قلمرو آن در اروپا تا نزدیکی شهر وین (پایتخت امپراتوری هابسبورگ) امتداد داشت، بخش عمده سرزمینهای جنوب در یای مدیترانه و شبه جزیره عربستان را دربرمی گرفت، از شمال به رود دن و از شرق به مرزها ی ایران محدود بود.
از منظر اروپاییان غربی این دولت مهمترین تجلی تمدن اسلامی به شمار میرفت و دادوستد و تعارضهای فرهنگی و سیاسی و نظامی با آن نقش اصلی در تکوین انگارهای داشت که غربیان از اسلام کسب کردند.
[ویرایش] سرآغاز انحطاط امپراتوری عثمانی مورخین مرگ سلیمان قانونی (۲۰ صفر ۹۷۴ ق./ ۵ سپتامبر ۱۵۶۶ م.) را نقطه عطفی در تاریخ عثمانی و سرآغاز فرایند انحطاط تدر یجی این دولت میدانند.
در واقع، این انحطاط هر چند در اواخر سده شانزدهم میلادی، پس از مرگ سلیمان، رخ نمود و در نیمه اول سده هفدهم شتاب گرفت، ولی بنیانها ی اجتماعی آن در دوران حکومت سلیمان و در اوج شکوه دولت عثمانی تکوین یافت.سیر افول مداوم دولت عثمانی مقارن و همپیوند با سیر ظهور و اعتلای روزافزون تمدن جدیدی است که در اروپای غربی سربرکشید.
این دو تحول مواز ی بخش مهمی از فرایند عظیمی را شکل داد که سرنوشت بشر یت را در طول سدههای اخیر رقم زد و سرانجام در اوایل سده بیستم میلادی جغرافیای سیاسی کنونی جهان را پدید آورد.
[ویرایش] عوامل انحطاط امپراتوری عثمانی در بررسی علل انحطاط عثمانی باید نقش عوامل چهارگانه: افزایش جمعیت و عدم تناسب آن با اراضی زیرکشت، تأثیر سلطه غربیان بر قاره اروپا و ظهور اقتصاد جدید پلانت کاری، گشایش راه دریایی تجارت غرب با شرق، خرابکاری و مقابله نظامی و اطلاعاتی قدرتهای اروپایی معارض عثمانی، را اصلی دانست و دو عامل بعدی رشد فساد در ساختار سیاسی و تحجر اندیشه دینی و سیاسی را فرعی تلقی کرد.بنابراین، فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشه دینی را نباید بهعنوان عواملی تعیین کننده و سرنوشت ساز ارز یابی کرد.
برای رسیدن به شناختی عینی و به دور از ذهنگرایی و خیالپردازی از علل واقعی تفوق غرب و افول عثمانی، و سایر دولتهای غیر غربی، باید بر نقش عوامل چهارگانه نخستین تأکید کرد و فساد در ساختار سیاسی و تحجر در اندیشه و ایستایی در فرهنگ را بنوبه خود به عنوان پیامد و معلول عوامل فوق بشناسیم.
[ویرایش] نابودی امپراتوری عثمانی امپراتوری عثمانی سالها چون ابرقدرتى بر گوشهای از جهان دربرگیرندهٔ، سرزمین کردستان، سرزمینهای عربی، آسیای صغیر و بالکان فرمانراندند.
با شکست در جنگ جهانی اول امپراتورى عثمانی فروپاشید و جای خود را به ترکیه داد.
پس از فروپاشى امپراتورى عثمانی و پیدایش کشور ترکیه این نواحى به دست کشورهاى پیروز در جنگ، بعضا تقسیم و یا مستقل گردیدند.
عثمان اول پرش به: ناوبری, جستجو عثمان اول.
عثمان اولیا عثمان بن أرطغرل بن سلیمان شاه معروف به عثمان غازی یا عثمان بی رهبر ترکان عثمانی و بنیانگذار امپراتوری عثمانی بود.
وی از طریق گذرگاههای فریگیای شمالی در نزدیکی دوریله تا دشتهای بیتونیا پیشروی کرد.عثمان اول، نواحی مرزی را به سه امیرنشین تقسیم کرد که به ترتیب با دریای سیاه در شمال،نیکومدیا و نیقیه هممرز بودند.
در سال ۱۳۰۰ میلادی،عثمان دژهای اسقاشهر و قراچه حصار را که بر راههایی از فلات آناتولی مرکزی و دشتهای بیتونیا مشرف بود؛ تسخیر کرد.عثمان اول ترکان را که کوچنشین بودند،یکجانشین کرد و ینیشهر را به قلمرو حکومتی ترکستان افزود.
پس از آن عثمان به دشتهای اینگول به سوی شرق تا رود سقاریه حمله برد و قلعههای بیلهجیک را تحت تصرف خود درآورد.
با تهاجم سپاه عثمان به بورسا، این شهر سقوط کرد و امیرنشین عثمانی به امپراتوری عثمانی تغییر نام داد.
در ادبیات ترکی، عثمان اول به درازدست یا گشادهدست معروف است.
اورخان اول اورخان اول معروف به اورخان غازی یا اورخان بی پسر عثمان اول و دومین حاکم امپراتوری عثمانی بود که در سالهای ۱۲۸۴ تا ۱۳۵۹ میلادی حکومت داشت.
اورخان با ضرب سکه و خواندن خطبههای نماز جمعه به نام خود، خلافت خود را اعلام نمود.اورخان پس از رسیدن به سلطنت، به سوی دریای مرمره حرکت کرد و در سال ۱۳۲۸ میلادی با امپراتور آندرونیکوس سوم وارد جنگ شد، در این جنگ سپاه امپراتور بیزانس در پلکانون شکست خورد.اورخان سپس بخش عمده شبهجزیره نباره و سواحل خلیج نیکومدیا را تا یالووا در جنوب که شهرهای گبزه و اسکیشهر را شامل میشدند؛ تسخیر کرد و خود نیقیه را در سال ۱۳۳۱ میلادی، محاصره و اشغال نمود.
اورخان سرزمینهای باقیمانده بیزانس در شمال غرب آناتولی را به تصرف خود درآورد که مهمترین آنها تصرف ایزمیت در سال ۱۳۳۷ میلادی و تصرف سکوتاری در سال ۱۳۳۸ بود.اورخان همچنین با تسلط بر قلمرو عمرخان در حوالی گوینوق، در دریای مرمره، و همچنین بر تمامی امیرنشین قراسی در غرب،موقعیت خود را تحکیم کرد.
اورخان نخستین سلطان عثمانی بود که از طغرا استفاده کرد.
مراد اول(ملقب به مراد خداوندگار) پسر بزرگ اورخان اول از نیلوفر یا هلنا شاهدخت بیزانس بود.
مراد از سال ۱۳۵۹ تا ۱۳۸۹ میلادی حکومت امپراتوری عثمانی را در دست داشت.
مراد،تراکیه،مقدونیه،بلغارستان و صربستان را تسخیر کرد.او در نخستین سالهای سلطنتش با شورش برادرش خلیل در آنکارا مواجه شد؛ و ناچار شد که شورش او را سرکوب کند.
مراد سرزمینهای شرقی تا توقات،گرید و بنادر بیزانسی را تحت تصرف عثمانیان درآورد.پس از آن، مراد به گذرگاههای کوههای بالکان به سوی نیش که بر محل انشعاب جاده سالونیک به سمت بلگراد در شمال مشرف بود، حمله کرد.
وی در شرق بلغارستان، اسلیون،کارینووا و آیدوس که بر راههای رشتهکوههای بالکان شرقی مشرف بودند،تسخیر کرد.
در سال ۱۳۶۱ میلادی، مراد با تسخیر ادرنه، مرکز تراکیه بیزانس، قلمرو عثمانی را گسترش داد.
در سال ۱۳۶۳ میلادی، مراد فیلیبیه را فتح کرد و بر دره ماریتسا تسلط یافت.
با فتح ایسیه در سال ۱۳۶۳ میلادی،پادشاه بیزانس معاهدهای را با مراد به امضا رسانید و تمام فتوحات عثمانی در اروپا را به رسمیت شناخت.
جنگ نهایی در کوسوو واقع در غرب پریشتینا بین میتروویچ و اسکوپیه در صربستان بین ارتش مسیحیان بالکان و عثمانیان درگرفت که به پیروزی مراد اول انجامید.سلطان مراد به دست یکی از بزرگان صربستان به نام میلوس اوبلیک کشته شد.
مراد دوم(۱۴۰۴-۱۴۵۱) ششمین سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود.
مراد در آماسیا زاده شد و پس از مرگ پدرش و در سن ۱۷ سالگی به سلطنت رسید.
مراد برادرش مصطفی بدر را به حمید اعزام کرد تا بر آناتولی حکومت کند و شاهزادگان دیگری چون یوسف بدر و محمد بدر را به بیزانس اعزام کرد.
مراد در دوران حکومتش با مسیحیان بالکان در جنگ بود.
در زمان سلطنت مراد، عثمانیان برای نخستین بار وارد جنگ با ونیز شدند.
عثمانیان موفق شدند صربستان را تا رود دانوب و نیز بلغارستان را فتح کنند.
مراد همچنین جنگی علیه شورشیان شمال آلبانی به راه انداخت، اما از ادامه جنگ سرباز زد.
مراد در سال ۱۴۵۱ میلادی به سکته قلبی درگذشت عثمان دوم یا عثمان جوان سلطان و خلیفه امپراتوری عثمانی بود که از سال ۱۶۱۸ تا سال ۱۶۲۲ میلادی در قلمرو عثمانیان حکومت میکرد.او پسر احمد اول از مهفیروزه بود و به زبانهای لاتین،یونانی،ایتالیایی،عربی،فارسی و سانسکریت تسلط داشت.
او پس از خلع عمویش مصطفی اول در سن چهاردهسالگی به حکومت رسید.
عثمان به زندانی کردن مصطفی دستور داد و کوسمسلطان و همراهانش را به قصر عتیق در بایزید تبعید کرد.
او خلیلپاشا وزیر مصطفی را خلع کرد و گوزلچه علیپاشا را به جای او به مقام وزارت رسانید.در زمان عثمان، عزت افندی حق انتصاب و خلع اعضای علما را از دست داد و ریاست هیأت علما به عمر افندی واگذار شد.عثمان با صفویان در ایران قرارداد صلح بست و فعالیتهای نظامی دولت عثمانی را علیه لهستان متمرکز کرد.
لشکر عثمانی سلطان عثمان به فرماندهی اسکندرپاشا، نیروهای لهستان را در سکورا در کنار رود پروس شکست داد.
عثمان لهستان را در هاتین شکست داد، و هاتین به قلمرو عثمانی ملحق شد.در سال ۱۶۲۲شورشیان ینیچری با تقاضای اعدام دلاورپاشا به کاخ توپکاپی ریختند و وزیران عثمان را به قتل رساندند، در همین زمان عثمان از سلطنت خلع و سپس کشته شد.
ایران و عثمانی امپراتوری عثمانی در دوران اوج خود توانست بر بسیاری از سرزمین های اسلامی تسلط یابد.
سلاطین عثمانی در همین راستا بارها به ایران نیز لشکر کشیدند و موفق به تصرف غرب ایران شدند ، اما در چیرگی بر سراسر ایران ناکام ماندند.
اشغال شهرهای غرب نیز عمدتا با مقاومت مردم پس از مدتی پایان میافت.
غلبه تشیع بر ایرانیان در دوران صفویه بر شدت درگیری بین طرفین افزود و یکی از مهمترین جنگ های تاریخ ایران را در چالدران میان طرفین شکل داد.
حملات پیاپی عثمانیها به غرب ایران یکی از عوامل تمرکز دائمی نیروهای نظامی در تبریز و ناچار دور ماندن و کم توجهی به نواحی شرق و جنوب و خصوصا سواحل خلیج فارس بود.
جنگ چالدران جنگ چالدران در ماه رجب سال 920 هجری قمری در دشت چالدران بین سپاه ایران و سپاه عثمانی به وقوع پیوست.
چالدران دشتی است در شمال غربی ایران که در شصت و چهار فرسخی تبریز و شمال غربی خوی واقع شده است این دشت بین دو رشته کوه قرار دارد.
مورخان علت اساسی جنگ چالدران را شرایط جدید ایجاد شده میدانند که میتوان به دو دسته تقسیم کرد: 1- شرایط سیاسی و مذهبی: در این زمان شاه اسماعیل -مؤسس حکومت صفویه- که فرماندهی سپاه ایران را بر عهده داشت، مذهب شیعه را مذهب رسمی ایران قرارداد و سلطان سلیم پاشا، خلیفه حکومت عثمانی که فرماندهی لشگر عثمانی را عهدهدار بود، ادعای خلافت کلیه مسلمین رانیز داشت؛ و طبیعی است که تاسیس چنین حکومتی را در همسایگی خود در تعارض با منافع سیاسی و مذهبی خود قلمداد نماید، به خصوص این که وجود مراکز مذهبی شیعه درسرزمین های تحت سلطه عثمانی (عراق امروزی) موجب تشدید این تنش ها می شد.
2- شرایط نظامی و امنیتی: دول استعماری که در صدد تضعیف، تجزیه و انقراض دولت عثمانی بودند، بنابراین دست به ایجاد تنش و تقویت اختلافات مذهبی می زدند؛ از سوی دیگر دولت ایران در تلاش بود با اتحاد با دشمنان امپراطوری عثمانی در اروپا و آفریقا، موقعیت امیتی و نظامی خود را در برابر تهدید های احتمالی از سوی عثمانی تقویت نماید.
مجموعه این عوامل و دیگر