چکیده : در فرهنگ ما نمی توان معماری و شهرسازی را صرفاً با نظریه ای کلی و جهانشمول یا با چند فرمول ، چنان که در علوم دیگر میسر است تعریف کرد.
چرا که معماری علاوه بر آنکه علم است ،هنر نیز هست ، معماری و طراحی شهری ترجمان اندیشه های انتزاعی به صورت فرم است .
یک وجه معماری عینی و عقلانی است حال آنکه وجه دیگر آن ذهنی غیر عقلانی و عاطفی است .
معماری و شهرسازی را در مقام یک شیء می توان به صورت کمی سنجید اما معماری در مقام تجربه بر واکنش کم و بیش غیرقابل پیش بینی انسان متکی است که برخاسته از نیازها و دیدگاههای اوست .
معماری و شهرسازی به موقعیت ( یعنی ارزشها و نگرشها ) متکی است اما در عین حال به وسیله فرهنگ انتظام می یابد که درک وحدت گذشته و حال و یا به عبارت دیگر ایجاد تعادل بین سنت و نوآوری را از آن می طلبد و اکنون که مصالح جدید و فنون جدید ساخت امکان ایجاد هربنایی را با هر فرمی ممکن ساخته اند، باید با دقت بیشتری به معماری و طراحی یک شهر و بناهای آن نگاه کرد .
در این میان ساختمانهای بلند شاید بیش از هر بنای دیگر در معماری نیازمند این توجه و دقت باشند .
این ابنیه در شرایط فعلی ، زیر سوال برده شده اند و انتقاد شدیدی به آن وارد شده ولی همچنان توانسته حضور خود را در شهرها حفظ کند و راهگشای حل بسیاری از مشکلات باشد .
به هر حال شهر باید زیبا باشد .
باید با طبیعت آشتی کند و آغوشش را برای مردم باز کند .
هیاهو و غوغا و جریان زندگی باید به خیابانها باز گردد و باید از کسالت و یکنواختی درآید و تشخص خود را باز یابد .
باید فضاهای گمشده دیروز دوباره پیدا شوند جان بگیرند و جان ببخشند اما این بار در قلمرویی متفاوت از دیروز .
لغات کلیدی : معماری و شهرسازی – فرم – فرهنگ – سنت و نوآوری - مصالح و فنون جدید – ساختمانهای بلند مرتبه – طبیعت – فضا های گمشده بیان مسأله : نیمه دوم قرن نوزدهم ، با آغاز رشد عمودی ساختمانها ( بلند مرتبه سازی ) در غرب همراه بوده است از آن زمان تاکنون ، پدیده (( بلند مرتبه سازی )) به عنوان یکی از اشکال غالب ، در صحنه معماری و شهر سازی جهان ، چهره خود را به ثبت رسانده است .
بلند مرتبه سازی در طی حیات خود اگر چه همواره از سوی بعضی اندیشمندان مسائل اجتماعی ، اقتصادی ...
و شهر سازی مورد انتقاد واقع شده و به کاربرد آن با شک و تردید نگریسته اند اما همواره بنا به ضرورت ها ، توانسته است حضور دائمی خویش را به اثبات رسانده و بر عرصه فعالیت و گستردگی خود بیافزاید .
در طی حدود 5/1 قرنی که استفاده از ساختمانهای بلند در شهرهای جهان متداول گردید و گسترش یافت ، بلند مرتبه سازی همواره به عنوان یک پدیده مهم و مشکل آفرین مورد بحث بوده است .
این پدیده از سویی می تواند به بسیاری از مسائل شهری مانند کمبود زمین ، کمبود مسکن و ...
پاسخ دهد ، اما از سوی دیگر خود پدید آورنده مشکلات و نارسایی های دیگری می باشد .
در کشورهای غربی سعی شده است برای بهره مندی از مزایای بلند مرتبه سازی و برای کنترل مسائل و مشکلات ناشی از آن توسط قوانین و مقررات کاربردی عمل کنند و پدیده را تحت کنترل بیاورند .
ضرورت وجود قوانین و ضوابط کنترل کننده در این کشورها بعد از بروز مشکلات و نارسایی های ناشی از گسترش این پدیده خود را نمایاند یعنی زمانی که آثار نامطلوب آن بر چهره محیط صدمه زده بود و جبران خسارات آن به طور کامل میسر نبود .
اما به هر حال وجود این ضوابط و مقررات توانسته است تا حد زیادی از گسترش و ادامه آثار نامطلوب بلند مرتبه سازی در زمینه های کالبدی ، زیست محیطی ، اجتماعی ...
جلوگیری نموده و باعث بهره مندی مطلوب از مزایای آن گردد .
شهرهای ما ( خصوصا کلان شهرها ) در حال حاضر شاهد رشد وگسترش روزافزون ساختمان های بلند بر چهره خود می باشد و این در شرایطی صورت می پذیرد که شناخت دقیقی از موضوع وجود ندارد و قانون و مقررات کنترل کننده ای نیز در دست نیست .
عدم وجود ضوابط و معیارهایی برای کاربرد اجرایی بلند مرتبه سازی ، این نگرانی را باعث می گردد که عوارض نامطلوب آن به علت وجود نارسایی های دیگر ، بسیار فاجعه بارتر از آنچه در شهرهای غربی رخ داده ، خود را بنمایاند .
هزینه زیاد زمین و تکنولوژی پیشرفته و مصالح متنوع امروز بلند مرتبه سازی را توجیه می نماید یا خیر ؟
ساختمانهایی که در شهر ساخته می شوند محل کار یا زندگی مردم هستند .
مردم برای اینکه از جایی به جای دیگر بروند احتیاج به کوچه و خیابان و وسیله نقلیه دارند .
مردم به مدرسه و بیمارستان و پارک و شهربازی و ورزشگاه و نمایشگاه و ...
هم نیاز دارند .
بنابراین تعداد مردم یک شهر ( یعنی جمعیت شهر ) باید در حدی باشد که ظرفیت معابر و فضاها و اماکن عمومی آن بتواند پاسخگوی نیازهای ساکنانش باشد .
کنترل تعداد طبقات ساختمان وسیله ای است برای کنترل اندازه و تراکم جمعیت ، و کنترل تراکم جمعیت هم به این دلیل لازم است که بین نیازهای مردم و ظرفیت معابر و اماکن و بناهای عمومی شهر تعادل برقرار شود .
رابطه تراکم جمعیت و ظرفیت معابر و تاسیسات و تجهیزات و خدمات شهری با امکاناتی که در حال حاضر برای رفت و آمد و حمل و نقل می شناسیم ( خیابان ، اتومبیل ، اتوبوس ، مترو ...
) در شهر بزرگی مثل تهران حدود 30% مساحت شهر به شبکه معابر اختصاص می یابد .
معمولا 20 تا 30 درصد سطح یک شهر بزرگ نیز برای احداث خانه ها و سکونتگاه مردم منظور می شود و بقیه سطح شهر نیز سهم انواع خدمات و تاسیسات و تجهیزات عمومی ، فضاهای سبز ، حریم مسیلها و رودها ، مناطق حفاظت شده و ...
است .
طبق طرح جامع و ساماندهی مصوب تهران ، مجموعا در حدود 160 کیلومتر مربع از مساحت 700 کیلومتر مربعی محدوده بیست و پنج ساله به (( کاربری مسکونی )) اختصاص دارد .
حال می خواهیم ببینیم که در این 160 کیلومتر مربع ( یا 160 میلیون متر مربع ) چقدر خانه می توانیم بسازیم به نحوی که بین نیازهای جمعیت و ظرفیتهای شهر تعادل برقرار شود ؟
اگر تراکم ساختمانی را برابر حداقل پیش بینی شده در ضوابط موجود ، 120 درصد ( یعنی دو طبقه ساختمان در 60 درصد سطح زمین ) در نظر بگیریم سطح کل زیربنای ساختمانهای مسکونی شهر برابر 192 میلیون متر مربع خواهد شد .
حال برای اینکه ببینیم که در این مقدار زیربنا چند نفر ساکن خواهند شد .
باید آن را بر عدد متوسط سطح زیربنای مسکونی ، که در تهران حدود 20 مترمربع است ، تقسیم کنیم ، حاصل برابر 6/9 میلیون نفر می شود .
معنی محاسبه ساده فوق این است که اگر به فرض در تمام قطعه زمینهای مسکونی محدوده 25 ساله تهران ساختمانهای مسکونی 2 طبقه ( یعنی تراکم ساختمانی 120 درصد ) ساخته شود ، جمعیت ساکن در محدوده 25 ساله تهران به 6/9 میلیون نفر می رسد .
به همین ترتیب اگر همه ساختمانها ، به فرض سه طبقه ساخته شوند جمعیت محدوده 25 ساله تهران به 4/14 میلیون و اگر چهار طبقه ساخته شوند به 2/19 میلیون نفر می رسد وحال سوال این است که این ظرفیت 700 کیلومتر مربعی ( یعنی محدوده 25 ساله تهران ) چند نفر را می تواند در خود جا دهد ؟
طبق طرح جامع اول تهران ( مصوب سال 49 برای دوره 70-1345 ) 5/5 میلیون نفر ، و طبق طرح ساماندهی تهران ، مصوب 1371 ، 65/7 میلیون نفر .
آیا می توان از رقم اخیر هم تجاوز کرد ؟
نه چندان ، زیرا اگر حتی از محدودیت جدی منابع آب و نیز محدودیت ظرفیت شبکه های موجود آب و برق و گاز و ...
هم بگذریم .
و حل آن را به کمک سرمایه گذاری زیاد و استفاده از تکنولوژی پیشرفته میسر بدانیم .
در مورد شبکه معابر محدودیت وجود دارد : وقتی متوسط تراکم ناخالص جمعیت شهر بزرگی مثل تهران از 100 نفر در هکتار فعلی تجاوز کند و به حدود 140 نفر در هکتار برسد ( یعنی جمعیت کل 8/9 میلیون نفر ) ، دیگر حتی نه فقط شبکه اتوبوسرانی پیشرفته ، بلکه سیستمهای حمل و نقل با ظرفیت سنگین ( مثل مترو ) نیز جوابگوی نیازهای حمل ونقل و رفت و آمد مردم شهر نخواهند بود ، و علاوه بر آن شهر به لحاظ سطوح مورد نیاز فضاهای باز و سبز و انواع خدمات و تأسیسات « زمین بر » شهری نیز با کمبودهای جدی تر مواجه می شود ، معنای حرفهای فوق به طور خلاصه این است که حداکثر متوسط تراکم ساختمانی ، اگر حداقل قابل قبولی از کیفیت را ضروری بدانیم ، 120 درصد ، و حداکثر متوسط تعداد طبقات ساختمانهای مسکونی ، دو طبقه ، است ، یعنی چهار طبقه هم خیلی زیاد است !
بلند مرتبه سازی در کلان شهرهای ایران آری یا خیر ؟
همواره در شهرها تقاضاها و یا نیازهای خاصی وجود دارد که در همه جای شهر قابل پاسخگویی نیست و فقط بخشهای معینی از شهر توان و استعداد پاسخگویی به آنها را دارند : در همه جای شهر نمی توان ساختمانهای اداری و تجاری ساخت .
فعالیتهای اداری ، تجاری و فرهنگی نیاز و تمایل به تمرکز و همجواری دارند .
به عبارت دیگر هم نیاز و هم مصلحت حکم می کند که در بخشهایی از شهر با احداث ساختمانهای بلند ، از زمین ( به عنوان منبعی کمیاب ) ، بهتر و بیشتر استفاده شود .
و باز به بیان دیگر عرضه محدود و تقاضای بسیار زیاد برای استفاده از زمین در مرکز شهر و مرکز مناطق و نواحی و محلات شهر ، استفاده بیشتر از زمین ، یعنی تراکم ساختمانی بیشتر ، را توجیه می کند .
بنابراین ممکن است لازم و منطقی و معقول باشد که در جایی از شهر ساختمان های مرتفع هم ساخته شود.
اما مهم این است که مکانهایی را که می توان در آنها ساختمانهای بلند ساخت ( بیشتر بر مبنای پتانسیلهای اقتصادی و اجتماعی موقعیتهای شهری و نه فقط بر اساس ویژگیهای طبیعی و زیست محیطی ) ، و نیز شرایط و ضوابط لازم برای بلند مرتبه سازی را نیز ( از جمله ابعاد قطعه زمین و موقعیت آن نسبت به معابر همجوار ) ، درست انتخاب و تعیین کنیم .
نکته بسیار مهم دیگر اینکه میزان محدودیت تراکم ساختمانی ( یا تعداد طبقات ساختمان ) در مورد ساختمانهای اداری و تجاری می تواند بسیار ناچیز باشد ، اما در مورد ساختمانهای مسکونی ، در موقعیتهایی که برای بلند مرتبه سازی مناسب تشخیص داده می شود ، هدف اصلی افزایش تراکم ساختمانی ( و در نتیجه آن ، افزایش تراکم و اندازه جمعیت ) نیست ،بلکه هدف اصلی این است که با استفاده از الگوی آپارتمانهای بلند مسکونی ، سطح بیشتری از زمین به فضاهای باز و سبز اختصاص داده شود و کیفیت مطلوب تری برای زندگی جمعی تامین شود.
بنابراین احداث ساختمان های مسکونی از 8 طبقه به بالا در قطعه زمین 500 الی 1000 متری منطقی نمی باشد .
بنابراین احداث ساختمانهای مسکونی از 8 طبقه به بالا در قطعه زمین 500 الی 1000 متری منطقی نمی باشد .
رابطه بین بلند مرتبه سازی و توسعه افقی : محاسبات ساده فوق نشان داد که اگر متوسط ارتفاع ساختمانها در تهران از حدود 2/1 طبقه فعلی به حدود 2 طبقه برسد ، ظرفیت جمعیت پذیری کل محدوده 700 کیلومتر مربعی 25 ساله تهران به 6/9 میلیون نفر می رسد ، یعنی حدود 2 میلیون نفر بیشتر از آنچه در طرح ساماندهی تهران پیش بینی شده و به تصویب شورای عالی شهرسازی رسیده است .
اداره تهران و تامین امکانات حداقل رفت و آمد و تاسیسات و تجهیزات و خدمات شهری ، در صورتی که به چنین جمعیتی برسد ، بسیار مشکل تر از امروز خواهد بود .
به عبارت دیگر با ارتفاع متوسط 2 طبقه برای ساختمانهای مسکونی ، بیشترین استفاده قابل تصور از امکانات جمعیت پذیری شهر تهران به عمل خواهد آمد .
و اگر جمعیت تهران در آینده از این رقم تجاوز کند ، که می کند ، توسعه افقی ناگزیر خواهد بود ، و برای پرهیز از توسعه افقی نمی توان باربیشتری بر دوش تهران گذاشت .
بلکه باید مسئله اسکان و