دانلود مقاله پست مدرنیسم

Word 130 KB 5625 26
مشخص نشده مشخص نشده هنر - گرافیک
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • پروفسور مری کلاجز، دانشیار بخش انگلیسی دانشگاه کلورادو
    پست مدرنیسم واژه یا به بیان دقیقتر، مجموعه عقاید پیچیده ای است که به عنوان حیطه‌‌‌‌ای از مطالعات آکادمیکی از اواسط دهه 80 پدیدار گشته‌‌‌است.

    توصیف پست مدرنیسم دشوار به نظر می‌‌‌‌رسد، زیرا مفهومی است که در انواع گسترده‌‌‌‌‌ای از دیسیپلین‌‌‌‌ها و حیطه‌‌‌‌های مطالعالتی از قبیل:هنر معماری، موسیقی، فیلم، ادبیات، جامعه‌‌‌شناسی، ارتباطات، مد و تکنولوژی نمایان شده‌‌‌است.

    دشوار است که این مفهوم را در زمان یا تاریخ خاصی جای دهیم، زیرا زمان دقیق ظهور پست مدرنیسم مشخص نیست.

    شاید آسانترین راه برای آغاز اندیشیدن در مورد پست مدرنیسم، اندیشیدن در مورد مدرنیسم باشد، جنبشی که بنظر می‌‌‌رسد پست مدرنیسم، از آن ظهور کرده‌‌‌است.

    مدرنیسم، دو گونه تعریف دارد که این دو جنبه به درک پست مدرنیسم، مرتبط می شود.

    اولین جنبه یا تعریف از مدرنیسم، از یک جنبش زیبایی شناختی که بطور کلی مدرنیسم نامیده‌‌‌می‌‌شد، نشات می‌‌‌‌گیرد.

    این جنبش تماما با اندیشه‌‌های غربی قرن بیستم در مورد هنر همسان است.

    (گویا علائم در حال ظهور آن را، می‌توان در قرن نوزدهم هم یافت)همان طور که می‌‌دانید، مدرنیسم جنبشی است در هنرهای تجسمی، موسیقی، ادبیات، و نمایشنامه‌‌‌‌نویسی که معیارهای سنتی را در پاسخ به این پرسش که ((هنر چگونه باید شکل بگیرد، استفاده گردد، و چه معنایی داشته‌باشد؟)) نادیده می‌گیرد.

    در دوران اوج گیری مدرنیسم یعنی بین سالهای 1910 تا 1930 چهره‌‌های شاخص ادبیات مدرن مانند وولف، جویس، الیوت، استیونز، پروست، مالارمه و رایک، به عنوان پایه‌‌‌گذاران مدرنیسم قرن بیستم، به توصیف مجدد این امرکه «شعر و داستان باید چگونه باشد و چه کاری می‌‌تواند انجام دهد؟»، کمک شایانی نموده‌‌اند.
    در دوران اوج گیری مدرنیسم یعنی بین سالهای 1910 تا 1930 چهره‌‌های شاخص ادبیات مدرن مانند وولف، جویس، الیوت، استیونز، پروست، مالارمه و رایک، به عنوان پایه‌‌‌گذاران مدرنیسم قرن بیستم، به توصیف مجدد این امرکه «شعر و داستان باید چگونه باشد و چه کاری می‌‌تواند انجام دهد؟»، کمک شایانی نموده‌‌اند.

    از دیدگاه ادبی ویژگیهای شاخص مدرنیسم عبارتند از: 1ـ تاکید برامپرسیونیسم (تأثرگرایی)* و ذهنیت در نوشتار و هنرهای تجسمی و تاکید بیشتر بر چگونگی وقوع امر دیدن یا خواندن یا حتی ادارک در ذات خود، تا تاکید بر روی آنچه ادراک می‌‌گردد.

    نمونه این امر می‌‌تواند، جریان سیال ذهن در نوشتن باشد 2ـ جنبشی به دور از واقع‌‌‌نگری آشکار که توسط راوی سوم شخص دانای کل و دیدگاههای روایی ثابت و جایگاههای مشخص اخلاقی پدید می‌‌آید.

    داستانهای ویلیام فاکنر که دارای چند راوی هستند نمونه‌‌‌ای از این گونه مدرنیسم هستند.

    3ـ تمایز ژانرهایش مبهم است، بنابراین شعر بیشتر نثروار (مانند آثار تی اس الیوت یا ای کامنیگز) و نثر بیشتر شعر گونه است (مانند آثار وولف و جویس) 4ـ تاکید بر روی اشکال مجزا، روایتهای ناپیوسته و کولاژهایی* از موضوعات مختلف که اتفاقی به نظر میرسد 5- گرایشی به سمت انعکاس‌‌‌‌پذیری یا ناخود‌‌‌آگاه که مرتبط با محصول آثار هنری است.

    بنابراین هر قطعه توجه ما را به جایگاه خاص خودش به عنوان یک دستاورد یا مانند چیزی که توسط روشهای گوناگون ساخته شده و بکار می‌رود، جلب می‌‌کند.

    6ـ رد زیبایی شناختی بسیط رسمی، به جانبداری از طرحهای مینیمالیستی* (کمینه‌‌‌‌ای) مانند اشعار ویلیام کارلوس ویلیامز و رد تئوریهای رسمی زیبا‌‌شناختی در مقیاسی گسترده به جانبداری از کشف و شهود در خلق اثر.

    7- رد تمایزات میان فرهنگهای والا و پایین و عامه‌‌‌پسند در گزینش موادی که سابقاً هنر را شکل می‌‌داد و هم در روشهای نمایش، توزیع و کاربر هنر.

    پست مدرنیسم هم مانند مدرنیسم از بیشتر این عقاید پیروی می‌کند در حالیکه منکر مرز‌‌‌بندی میان اشکال والا و پایین هنر و تمایزات ثابت ژانری است و تاکیدش بر تقلید *، نقیضه*، کنایه و فکاهی بودن است.

    هنر و اندیشه پست مدرن از انعکاس‌‌‌پذیری، ناخود‌‌آگاهی، از هم گسیختگی و ناپیوستگی (به خصوص در ساختار‌‌‌ های روایی)، ابهام و تقارن زمانی حمایت کرده و بر موضوعاتی عاری از مفاهیم انسانی و فاقد ساختار و ثبات تاکید می‌‌ورزد.

    این گونه بنظر میرسد که پست مدرنیسم در این روشها بسیار شبیه مدرنیسم است، با این حال درباب نگرش , مدرنیسم با بسیاری از این گرایشات متفاوت است.به عنوان مثال مدرنیسم به این سو گرایش دارد که نمایی پراکنده از ذهنیت انسان و تاریخ نشان دهد («زمین هرز » ‌‌‌الیوت یا «به سوی فانوس دریایی» وولف را به خاطر بیاورید)، اما این پراکندگی را به عنوان امری تراژیک مینمایاند، چیزی که به عنوان یک نقصان، باید بر آن تاسف خورد و برایش سوگواری کرد..

    بسیاری از آثار مدرن در تلاشند تا از این ایده دفاع کنند که آثار هنری می‌‌تواند سبب ایجاد وحدت، انسجام و معنا در زندگی گردد، امری که در زندگی مدرن امروز، بیش از هر چیزی گم شده‌‌است و هنر همان کاری را می‌‌کند که بسیاری از نهادهای انسانی قادر به انجامش نیستند.

    در مقام مقایسه، پست مدرنیسم از ایده پراکندگی و موقتی بودن و فقدان انسجام حسرت نمیخورد بلکه بیشتر آن را می‌‌‌ستاید:«جهان بی‌‌معناست؟

    پس بیایید وانمود نکنیم که هنر میتواند بدان معنا بخشد، بیایید تنها با چرندیات بازی کنیم!».

    شیوه دیگر نگریستن به رابطه میان مدرنیسم و پست مدرنیسم به آشکار شدن تعدادی ازاین تمایزات کمک می‌کند، بر طبق نظریه فردریک جیمسون، مدرنیسم و پست مدرنیسم اشکالی فرهنگی هستند که مراحل خاصی از سرمایه‌‌داری را دنبال می‌کنند .مرحله اول، سرمایه‌‌داری که از قرن هیجدهم تا اواخر قرن نوزدهم در کشورهای اروپای غربی، انگلستان و ایالات متحده (و تمام حیطه‌‌های تحت نفوذشان) به وقوع پیوست.

    اولین مرحله به گونه‌ای خاص به پیشرفتهای تکنولوژیکی یعنی موتور بخار و زیبا‌شناختی یعنی رئالیسم مرتبط می‌‌باشد.

    مرحله دوم، از اواخر قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم (در زمان جنگ جهانی دوم به وقوع پیوست، این مرحله یعنی سرمایه‌‌داری انحصار طلبانه، که با موتورهای الکتریکی و موتورهای احتراقی داخلی و مدرنیسم مرتبط اند.

    مرحله سوم، مرحله‌‌ای است که هم اکنون در آن قرار داریم یعنی مرحله سرمایه‌‌‌‌داری چند ملیتی و مصرفی که تاکیدش بیشتر بر روی بازار‌یابی، فروش و مصرف کالا است و نه تولید آن!، و ارتباطی تنگاتنگ با تکنولوژی هسته‌‌‌ای و الکتریکی وپست مدرنیسم دارد.

    همانند توصیف جیمسون از پست مدرنیسم به عنوان سبک تولید و تکنولوژی، دومین مرحله یا توصیف از پست مدرنیسم، بیشتر از تاریخ و جامعه‌شناسی نشات می گیرد تا از ادبیات و تاریخ هنر!

    این رهیافت، پست مدرنیسم را به عنوان یک شکل کامل اجتماعی یا مجموعه‌‌‌ای از نگرش های جامعه‌‌‌‌شناختی_تاریخی می‌نامد، به بیان دقیقتر، این روش بیشتر پست مدرنیته را با مدرنیته مقایسه می‌کند تا پست مدرنیسم را با مدرنیسم !

    اما فرق این دو در چیست؟

    مدرنیسم عموما به جنبش‌‌های گسترده زیبا‌شناختی در قرن بیستم و مدرنیته به مجموعه‌‌‌ای از عقاید فلسفی سیاسی و اخلاقی که پایه‌‌گذار جنبه زیبا‌‌‌شناختی مدرنیسم هستند اشاره می‌کند مدرنیته قدمت بیشتری از مدرنیسم دارد.

    عنوان مدرن که اولین‌بار در جامعه‌شناختی قرن هفدهم بکار برده شد به معنای متمایز ساختن دوره کنونی از دوره پیشین که دوره عتیق نامیده می‌شد، است.

    محققان همیشه بر سر زمان دقیق آغاز دوره پست مدرنیسم و چگونگی تمایز میان آنچه مدرن هست و آنچه مدرن نیست، بحث و مجادله داشته‌‌اند.

    اینگونه بنظر می‌رسد که هر بار مورخین خواسته‌‌‌اند به تاریخ دوره مدرن دست یابند، گویی در تمام دفعات، مدرنیسم در تاریخ پیشتری وجود داشته‌است.

    اما عموما دوران مدرن با عصر روشنگری اروپایی که اساسا قرن هیجدهم شروع شد، مرتبط است.

    (دیگر عناصر تاریخی نمایانگر اندیشه روشنگری به دوران رنسانس یا پش از آن باز می‌کردد.) بنابراین، می‌توان ادعا کرد که اندیشه و ادبیات روشنگرانه با آغاز قرن هیجدهم آغاز شد.

    من تاریخ دوران را از سال 1750 محاسبه می‌‌کنم، زیرا دکترای خود را از رشته‌‌‌‌ای در دانشگاه استانفورد که اندیشه و ادبیات مدرن نامیده می‌شد و بر آثار پس از 1750 تمرکز یافته‌‌‌‌بود، دریافت کرده‌ام.

    ایده‌‌‌های بنیادین روشنگری اساسا همان ایده‌‌های بنیادین انسان گرایی است.

    مقاله جین فلکس چکیده مناسبی از این عقاید و مقدمات ارائه می‌‌دهد ، و اکنون مواردی را به فهرستش می‌افزایم: 1ـ خودی با ثبات، منسجم و آگاه وجود دارد.

    این خود، خودآگاه و عقلانی و مستقل و جهانشمول می‌‌‌‌باشد و هیچ شرایط فیزیکی نمی‌تواند بطور بنیادین بر عملکرد این خود تاثیر بگذارد.

    2ـ این خود، خود و جهان اطرافش را از طریق علت یا عقلانیت باز می‌‌شناسد و به عنوان بالاترین شکل کارکرد ذهنی و تنها شکل عینی برآورد می‌شود.

    3ـ این شیوه از آگاهی که توسط خود عقلانی عینی به وجود می‌‌آید علم نامیده می‌شود که می‌‌تواند حقایق جهانی را در مورد دنیا، مستقل از جایگاه بخصوص شخص آگاه ارائه دهد 4ـ این آگاهی که توسط علم بوجود می‌اید حقیقت نامیده می‌شود و پایدار است.

    5ـ آگاهی یا حقیقتی که توسط علم ایجاد می‌شود (بوسیله خود عقلانی عینی)، همواره ما را به سوی پیشرفت و کمال رهنمون می‌سازد.

    تمام نهادها و راهکارهای انسانی توسط علم (علت/عینیت) تحلیل و بسط می‌‌‌یابند.

    6ـ علت چیزی نیست جز قضاوت نهایی در مورد امری که حقیقی و نتیجتاّ درست و خوب (قانونی و اخلاقی) است.

    آزادی دربردارنده مفهوم اطاعت از قوانینی است که بر آگاهی مکشوف بوسیله علت منطبق است.

    7ـ در جهانی که توسط علت اداره می‌‌شود، امر حقیقی همیشه همسان خوب و صحیح و زیبا است و بنابراین تعارضی ما بین آنچه صحیح و آنچه حقیقی است وجود ندارد.

    8ـ بنابراین علم به عنوان الگویی برای کلیت یا جزء جزء اشکال مفید آگاهی مطرح میگردد.

    علم بیطرف و عینی است.

    دانشمندانی که آگاهی را توسط توانائیهای عقلانی بیغرضانه خویش پایه می‌‌گذارند، باید در جستجوی قوانین علی آزاد باشند و توسط دغدغه‌‌‌‌‌‌‌هایی چون پول و قدرت وسوسه نشوند.

    9ـ همچنین، زبان یا شیوه بیانی که در راه ایجاد و اشاعه علم بکار گرفته می‌‌‌شود باید، عقلایی باشد .زبان برای عقلانی بودن باید واضح، و کاردکردش تنها باید نمایاندن جهانی واقعی یا ادراک‌‌‌‌‌‌‌‌‌پذیر باشد که اذهان عقلایی رویت می‌‌‌نمایند.

    و باید ارتباطی عینی و ثابت بین موضوعات تفهیمی و کلماتی که آنان را مینمایند (مابین دلیل و مدلول) وجود داشته‌‌‌‌باشد.

    همانطور که می‌‌دانید، شماری از مقدمات بنیادین انسانگرایی یا مدرنیسم هستند که عملا تمام ساختارها و نهادهای اجتماعی ما را اعم از دموکراسی، قانون، دانش، الهیات و زیبایی‌‌‌‌‌شناسی توجیه و تشریح می‌‌‌‌‌کنند.

    مدرنیته اساسا در مورد نظم و عقلانیت و عقلایی شدن است که نظم را از پس بی‌نظمی خلق می‌‌‌‌کند و پیش فرض آن این است که هر چه عقلانیت بیشتری خلق گردد به نظم بیشتری می‌‌انجامد و هر چه جامعه‌‌‌‌ای نظم یافته‌‌‌‌‌‌تر باشد، کارکرد بهتر و عقلانی‌‌‌‌‌تری خواهد داشت.

    بدین دلیل، مدرنیته به دنبال جستجوی تمام سطوح فزاینده نظم است و جوامع مدرن پیوسته مراقب هر چیزی که بی‌‌‌‌نظمی خوانده می ‌‌‌شود و می تواند در نظم خلل ایجاد کند هستند.

    پس جوامع مدرن پیوسته بر ایجاد تضادی مضاعف بین نظم و بی‌‌‌نظمی تکیه می‌کنند تا بتوانند بر ارجحیت نظم تاکید ورزند اما برای انجام این کار باید چیزهایی نماینده بی‌‌‌نظمی باشند.

    بنابراین جوامع مدرن باید مرتبا بی‌نظمی ایجاد کنند.

    در فرهنگ غربی این بی‌‌نظمی به دیگری تعبیر می شود که در ارتباط با دیگر تضادهای ثنایی (دو گونه‌‌‌‌‌ای) توصیف می‌گردد.

    پس هر چیزی که غیر سفید، غیر مذکر و ناهمجنسگرایانه و غیر بهداشتی و غیر عقلانی و……باشد، بخشی از این بی‌نظمی می‌‌‌‌گردد و باید از جامعه مدرن عقلانی حذف گردد.

    راههایی که جوامع مدرن به سمت ایجاد گروههایی تحت عنوان نظم و بی نظمی طی می‌‌کنند باید همصدا با کوشش در جهت نیل به ثبات باشد.

    فرانسوا لیوتار ‌تئوریسینی که آثارش را سایروپ در مقاله‌‌‌‌اش در مورد پست مدرنیسم تشریح کرده، ثبات را با اندیشه تمامیت یا یک نظام تمامیت یافته، یکسان می‌‌پندارد.

    تمامیت و ثبات و نظمی که لیوتار از آنها سخن می گوید در جوامع مدرن از طریق مفاهیم فراروایتها یا روایت اصلی حفظ می‌شود، یعنی داستانهایی که خود یک فرهنگ برای راهکارها و باورهای خود نقل می‌کند.

    مثلاً یک فراروایت در فرهنگ آمریکایی این داستان می‌تواند باشد که دموکراسی، روشنگرانه‌‌‌‌ترین (عقلانی‌‌‌ترین) شیوه حکومت است و سرانجام به سعادت عالمگیر انسان منجر خواهد شد.

    بنا بر سخنان لیوتار هر گونه سیستم عقیدتی یا ایدئواوژیکی، فراروایتهای خاص خود را دارد.

    به عنوان مثال، فراروایت مارکسیسم این ایده است که سرانجام، سرمایه‌‌‌داری از درون متلاشی خواهد‌شد و یک دنیای آرمانی سوسیالیستی شکل خواهد‌‌‌‌گرفت.

    احتمالاً شما فراروایتها را به عنوان نوعی از فراتئوری یا فرا ایدئولوژی تلقی می‌‌‌‌کنید.

    یک ایدئولوژی که ایدئولوژی دیگر را توصیف می‌کند!

    (مانند مارکسیسم) و داستانی است که برای توصیف نظامهای عقیدتی موجود، روایت میگردد.

    لیوتار می‌گوید که تمام جوانب جوامع مدرن که دربردارنده علم، به عنوان شکل اصلی آگاهی هستند، به چنین فراروایتهایی متکی اند.

    بنابراین پست مدرنیسم نقد فراروایت هاست و گونه‌ای آگاهی است که چنین روایتهایی به آن در پوشاندن تناقضات و ناثباتی های جدایی‌‌‌‌ناپذیر موجود در هر سازمان یا راهکار اجتماعی، کمک می‌کنند.

    به بیان دیگر، هر گونه تلاش برای ایجاد نظم، همیشه میزان یکسانی از ایجاد بی‌‌‌نظمی را می‌‌طلبد.

    اما یک فراروایت، شکل‌‌گیری این گروهها (گروههای بی‌‌‌‌نظمی) را با توضیح اینکه بی‌نظمی واقعاً هرج و مرج و بد، و نظم واقعاً بخردانه و خوب است، می‌پوشاند.

    پست مدرنیسم در رد فراروایت ها از حمایت روایتهای کوچک سود می‌برد،

کلمات کلیدی: پست مدرنیسم

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله پست مدرنیسم, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله پست مدرنیسم, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله پست مدرنیسم

پست مدنیسم پیکره پیچیده و در هم تنیده و متنوعی از اندیشه ها ، آرا و نظریاتی است که در اواخر دهه 1960 م . سر برآورد و بعدا اندیشه های دیکانستراکشن D econstruction و مکاتب فکری غرب از جمله فمینیسم و پسا استعمارگرایی و غیره جز واژه پست مدرن فلسفی مطرح شدند . پست مدرنیسم در سراسر اروپا و ایالات متحده به ویژه در محافل آکادمیک و در میان دانشگاهیان ، معماران ، هنرمندان و حتی مجریان ...

انسان، موضوع تربیت است و هر‌گونه طرحی در این زمینه مسبوق به نگاه انسان‌شناختی ویژه‌ای است. در این نگاه، تربیت، دین و انسان همواره ملازم یکدیگرند. با ظهور دیدگاه‌های جدید در حوزه موضوعات نظری و فلسفی، به‌ویژه در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، چالش‌هایی تازه پیش ‌روی تربیت انسان، به‌خصوص در برابر تربیت از منظر دینی قرار داده است که از آن جمله، دیدگاه‌های مدرنیته و پست‌مدرنیته است. این ...

پست مدرنیسم و تعلیم و تربیت صحبت از پست مدرنیسم چنان شایع شده است که در هر حوزه به چند موضوع یا عنوان بر میخوریم که هر یک به گونهای به آن پیوسته است مانند معماری، هنر، موسیقی، فلسفه، علوم اجتماعی، تعلیم و تربیت، سیاست، تاریخ، صنعت، دین، اقتصاد، فرهنگ و دیگر حوزههای دانش بشری. پست مدرنیسم اصطلاحی است که به گونهای فزاینده بر گرایشهای فرهنگی – اجتماعی و فکری معین دلالت دارد (مارشال ...

مقدمه: شرایط زندگی امروز از انسان به ویژه انسانی که لاف عقل بزند و داعیه هنر داشته باشد،‌می طلبد که در عرصه و شرایط تازه از دیدگاهی نو به قرائت گفتمان های نظری و تاب و تنش های فرهنگی بپردازد و همراه با شناخت و تحلیل و راه و رسم دیگران،‌راه حلی کارآ برای مسایل اجتماعی و فرهنگی خود بیابد. امروز،‌خواه وناخواه جهان به دورانی تازه گام نهاده و پدیده یی که چه نادرست پست مدرنیسم نام ...

سه معماری پست مدرنیسم پس ازآرام شدن شرایط کشور بعد از جنگ و آغاز دهه هفتاد شهرهای کشور پر شدند از بناهای ریز ودرشتی که نیازهای ساختمانی جدید را برطرف سازند. شهرهای گسترش یابنده و بافتهای موجود شهری مملو از پروژههای ساختمانی جدید شدند. ساختمانهای جدید با ریخت و قیافه ای جدید ، تغلق خود به دوران جدید ی از ساخت و ساز را به نمایش گذاشتند . دورانی که ارزشهایی کاملا متفاوت با گذشته را ...

اصطلاحی که برای پست مدرن در نظر گرفته شد و انتخاب آن در دهه 80 سبک خاصی برگشت که نه تنها عقاید و ایده های اصلی بلکه تئوری ها و نظریه های مختلف طراحان سراسر دنیا را نیز در بر گرفت . در معماری پست مدرن این اصطلاح بطور رسمی و موثر ف مدرنیسم خالص را رد می کند از نئوکلاسیک حمایت کرده به توصیف آن می پردازد . عمومی ترین تفسیر این اصطلاح برای اهداف هر گونه طراحی است . و پیروان آن را هنر ...

چکیده انسان، موضوع تربیت است و هر‌گونه طرحی در این زمینه مسبوق به نگاه انسان‌شناختی ویژه‌ای است. در این نگاه، تربیت، دین و انسان همواره ملازم یکدیگرند. با ظهور دیدگاه‌های جدید در حوزه موضوعات نظری و فلسفی، به‌ویژه در زمینه فلسفه تعلیم و تربیت، چالش‌هایی تازه پیش ‌روی تربیت انسان، به‌خصوص در برابر تربیت از منظر دینی قرار داده است که از آن جمله، دیدگاه‌های مدرنیته و پست‌مدرنیته ...

آلن دیوید سوکال متولد 1955 و فیزیکدان دانشگاه نیویورک از نظر سیاسى چپ گرا است و تنها ادعاى او براى این وابستگى آن است که در گذشته مدتى در دوران حکومت ساندینیستا در دانشگاه ملى نیکاراگوئه ریاضى تدریس کرده است. از جمله استقبال کنندگان ماجراى سوکال نوآم چامسکى بود که گفت چپ و علوم اجتماعى بهتر است بنیان فکرى خود را بر استدلال عقلى بگذارند. حاصل یادداشت هاى سوکال در این رابطه نخست ...

چالز جنکز، تاریخ نگار و منتقد معماری، دیگر نظریه پرداز مهم معماری پست مدرن است وی در سال 1977 کتابی به نام زبان معماری پست مدرن به رشته تحریر درآورد. با این وجود کتاب، جنکز روند جدید را که ونچوری در معماری آغاز نموده بود، نام گذاری کرد و گسترش داد. جنکز در این کتاب تاریخ دقیق مرگ معماری مدرن را 15 ژوئیه 1972، ساعت 23/3 بعدازظهر اعلام کرد، زمانی که مجموعه آپارتمانهای مسکونی پروت ...

تاریخچه ساختمانهای بلند: قبل از قرن نوزدهم ساختمانهای بلند بصورت معابد کوه مانند مطبق، اهرام، آمفی تئاترها قلعه ها، تالارهای شهر مساجد، کلیساهای جامع و ازاین قبیل وجود داشتند که طراحی آنها عموماً به انگیزه های سیاسی یا مذهبی صورت می گرفت و مصالح آنها الوارهای چوبی، سنگ، خشت های گلی و در مواردی ساروج بود و از سیستم دیوار باربر استفاده می کردند. و تا اوایل قرن نوزدهم که اسکلت فلزی ...

ثبت سفارش