هوش هیجانی داستانی نگفته در پس پدیدهکارآفرینی است (کروس،تراواگلون[1]2003).
مک¬کله¬لند[2] فرایند کارآفرینی را فراتر از شغل و حرفه و یک شیوه زندگی تعبیر می¬نماید به طوری که خلّاقیت و نوآوری، عشق به کار و تلاش مستمر، پویایی، مخاطرهپذیری، آیندهنگری، ارزش آفرینی، آرمان¬گرایی، فرصت¬گرایی، نیاز به پیشرفت، مثبت اندیشی، زیر بنا و اساس زندگی کار آفرینانه می¬باشد.
در این زندگی شکست مفهومی نداشته و بعنوان پلّه¬ای برای بالا رفتن، موقعیتی برای آموختن، تصور ناقصی از واقعیت، ابهامی که در هدف وجود دارد و واقعه¬ای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده شناخته میشود (صمد آقایی، 1377).
خصوصّیاتی همچون جستجو به دنبال فرصت¬ها، به جان خریدن خطرات، و اصرار در تحقّق ایدهها در مجموع دیدگاه خاصی را تشکیل میدهند که کارآفرینان را به تصویر میکشد (دانلد اف، ریچارد ام.
ترجمه عامل محرابی،1383).
در این دیدگاه کارآفرینان عبارتند از: افرادی که مهارتهای عاطفیشان به خوبی رشد یافته، از زندگی خویش خرسندند، کارآمد بوده و عاداتی فکریشان از آنها افرادی موّلد و کارآمد میسازد؛ افرادی که نمیتوانند بر زندگی عاطفی خودتسلّط داشته باشند، درگیرشان در کشمکشهای درونیمانع تمرکز و تفکّر روشن در کار میشود (گلمن،ترجمه پارسا،1382).
 هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است.
کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف می¬درخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (تراواگلون، 2003).
 هوش هیجانی به عنوان عاملی مهم برای موفقیت در محل کار شناخته شده است.
کارآفرینان کسانی هستند که در محل کار خود فراتر از هنجار و عرف میدرخشند و در کار از دیگران پیشی میگیرند (تراواگلون، 2003).
مبانی نظری بار- اون[3] (2000) هوش هیجانی را مجموعهایاز تواناییهای غیر شناختی، توانشها و مهارتهایی تعریف کرده است که بر توانایی رویارویی موفّقیت آمیز با خواستهها، مقتضیات و فشارهای محیطی تأثیر میگذارد (به نقل ازسیاروچی وهمکاران،ترجمه نوری ونصیری،1383).
وی سینگر[4] هوش هیجانی را هوش به کارگیری عاطفه و احساس در جهت هدایت رفتار، افکار، ارتباط موثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقاینتایج تعریف میکند (وی سینگر،2000/ نقل از خائف الهی،دوستار،1382).
مؤلّفههای هوش هیجانی بر اساس دیدگاهبار- اون 1- خود آگاهی هیجانی5(ES) 2- جرأت ورزی6 (AS).
3- عزّتنفس7(SR).
4-خود شکوفایی8(SA) 5- استقلال9(IN) 6- همدلی10(EM).
7- روابط میان فردی11(IR) 8- مسئولیت پذیری اجتماعی12(RE) 9- حل مسأله13(PS) 10- واقعیت سنجی14(RT) 11- انعطاف پذیری15(FI) 12- تحمّل تنش16(ST).
13- کنترل تکانه17 (IC) 14- خوش بینی18 (OP) 15- نشاط19 (HA).
دلائل ضرورت توجه به هوش هیجانی در فرایندکارآفرینی 1-کارآفرینی منبع تضّاد هیجانی است: برای کارآفرین که فعّالیت اقتصادی منحصر به فرد خود را در عمل آغاز میکند، این تجربه مملو از اشتیاق، عجز و ناکامی، اضطراب و کار سخت است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری، 1383).
از آنچه در بالا ذکر شده میتوان دریافت که کارآفریندر طول فرایند کارآفرینیبا تضّادهای هیجانیفراوانیروبرو میشود،از یک سو اشتیاق و از سوی دیگر عجز و ناکامی و اضطراب.پس چنانچه از لحاظ خودآگاهی هیجانی قوی نباشد نمیتواند منابع اشتیاق و یا عجز ناکامی را شناسایی نمایدودر نتیجه احتمال موفّقیت او بسیار کم میشود.
از سوی دیگر فردی که از خودآگاهی هیجانی بالایی برخوردار باشد با شناسایی منابع اشتیاق و تجزیه و تحلیل عوامل،از این نیرو همانند یک عاملی جلو برنده استفاده کرده،منابع اضطراب و ناکامی را از قبل شناسایی و با برنامه ریزی نقش این عوامل را کاهش میدهد.
2-کارآفرین نیاز به حمایت دیگران دارد : الف- حمایتهای معنوی و روحی برای هر کارآفرین لازم است تایکشبکه پشتیبانی روحی متشکل از خانواده و دوستان داشته باشد.
اغلب کارآفرینان اذعان دارند که همسرانشان قویترین پشتیبان آنها بودهو امکان صرف زمان بیشتربر فعّالیتهای کارآفرینانه جدیدشان فراهم آوردهاند.
دوستان نیز در شبکه پشتیبانی روحی نقش کلّیدی دارند ( هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383 ).
ب- حمایتهای تخصّصی کارآفرین در آغاز فعّالیت کارآفرینانه نوپای خود علاوه بر تشویقهای روحی به راهنمایی و مشورت نیز نیاز دارد.
ممکن است یک استاد، همکاریدر یکمؤسسهتجاری یابرخی ازآشنایان این راهنمایی را بر عهده گیرندکه مجموعاً شبکه پشتیبانی تخصّصی را تشکیل می دهند.
(هیسرچ و پیترس، ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383).
ج- حمایت شبکه غیر رسمی شاهراه جلب حمایت دیگران عواطف است و از کانال عواطف است که میتوان نظر دیگران را با رضایت خاطر به همکاری جلب نمود.این امر مستلزم درکوهمدلیبالاییاست.چنانچه فردی از عواطف خود آگاه نباشد چه بسا عواطفشخود تبدیل به مانع بزرگی برای دستیابی به اهداف شوند.
رابرت کلی و ژانت کاپلان[20]برای شناختعاملمتمایزکنندهافرادموّلدوکسانی که فقط درسطح متوسط کار میکنند،از مدیران و کارکنان خواستند از10 تا 15درصد مهندسانی را که مانند ستاره در محیط کار برجسته بودند معرفی کنند.
پس از انجام مصاحبههای دقیق و مفصّل تفاوتهایی اساسی در راهبردهای درونی و میان فردیای که «ستارگان» از آن طریق کارشان را پیش میبردند، ظاهر شد.
یکی از مهّمترین تفاوتها تواناییایجادرابطهای صمیمانه با شبکهای از افراد صاحبنظر بود.
کارهای افراد برجسته به این دلیل راحتتر پیش میرود که آنان وقت خود را صرف برقراریارتباطصحیحبا افرادی میکنند که ممکن استبتواننددر شرایط سخت به عنوان بخشی از یک گروه غیر رسمیکه سریعاً در دسترس خواهند بود،برای حل مشکل یا رفع بحران از آنها استفاده کنند.
وجود شبکههای غیررسمی برای حل مشکلات غیرمنتظره ضروری است.
تحقیقی که دربارهاین شبکهها انجام شد نشان میدهد «تشکیلات رسمی برای رویارویی آسان با مشکلات قابل پیشبینی به وجود آمدهاند.
اما در هنگام رویارویی با مشکلات غیرمنتظرهاغلبتشکیلات غیررسمی به کار میآیند.
شبکه پیچیدهای ازپیوندهای اجتماعی درمواردی که همکاران با یکدیگرتماس برقرار میکنند شکل گرفتهو شگفتآور این که با گذشت زمان به عنوان شبکهای ثابت مستحکم میگردد.
شبکههای غیررسمی که از کارایی زیادی برخوردار باشنددرازایاینکهتمام اقداماتلازم را انجام دهند به صورت میانبر و ضربدری به نتیجهی مورد نظر خود دست پیدا میکنند.
ستارگان یک تشکیلات معمولاً کسانی هستند که با تمام شبکهها اعم از ارتباطی، تخصصی یا مبتنی بر اعتماد، پیوندهای مستحکمی دارند (گلمن،ترجمه پارسا،1382) 3-یکی از ویژگیهای کارآفرینی توانایی ریسک پذیری است بروکهاوس پس ازانجامتحقیقات خود، مخاطره پذیری را اینگونه تعریف میکند: (( احتمال دریافت پاداش در نتیجه موفّقیت فعّالیت پیشنهادی (ایده یا طرح) که شخص قبل از این که خود را در معرض پیامدهای ناشی از شکست قرار دهد، آن را تعیین می نماید.)) ( احمد پور،1380).
برایشروعهر نوع فعّالیت اقتصادی شاید درصدیریسک پذیری لازم باشد.
امّا در فعّالیت کارآفرینانه، خصوصاًاز لحاظ اجتماعی و روانی،مصادیق ریسک پذیری بیشتر است.
به عبارت دیگرمیتوان گفتیک کارآفرین از آبرو و اعتبار خویش مایه میگذارد.خطرپذیری یا ریسک نقش مهّمی در کامیابی بازرگانی دارد.
ریسک پذیری از ویژگیهای هوش عاطفی به شمار میرود.
عقل و هوش منطقی به قدرت استدلال کمک میکنند امّا توانایی پیشبینی پیامدهاییکتصمیم تنها از هوش هیجانی برمیآید.
دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که از طریق هوش منطقی میتوان به استخدام درآمد (ویا فعّالیت اقتصادی را شروع کرد) امّا تنها از طریق هوش هیجانی میتوان در شرکتی دوام آورد، رشد کرد و به کسب درآمدبیشترو مقامهای بالاتررسید (کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
4- ایجاد تعادل بین حس استقلال طلبی و نیاز به وابستگی عموماً کارآفرینان افرادی هستند که میخواهند کار را به شیوه خودشان انجام دهند و کار کردن برای دیگران برایشان دشوار است (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش و تقییاری،1383).کانجر و لپتیرمن (1984) معتقدند افراد خلّاقبه استقلال و عدم همنواییبا دیگرانتمایل داشتهو در مواردی که دستورهایی بر خلاف میل و یا اعتقادات خود دریافت میکنند تمایل دارند از آن سرپیچی نمایند (آقایی،1377).
از طرف دیگر کارآفرین نیاز به حمایت داشته و حتیممکن است در مواردی این امربا نیاز به حمایت از جانب دیگران تداخل پیدا کردهو باعث ایجاد تضّاد عاطفیگردد.
کارآفرین باید توانایی بالایی در مدیریت عواطف داشته باشد تا بتواند بین میل به استقلال و نیاز به حمایت دیگران تعادل برقرار کند.
5-انگیزههای کارآفرینانه عموماً ماهیت عاطفی دارند از جمله این انگیزهها عبارتند از:استقلال طلبی، کسب ثروت،رضایت شغلی، توفیق، فرصت پیشرفت و غیره (هیسرچ و پیترس،ترجمه فیض بخش وتقییاری،1383).انگیزههاییکه یک فرد را وادار به فعّالیت کارآفرینانه مینمایداغلبهیجانی بودهو چنانچه فرد از لحاظ هیجانی به مرحله پختگی نرسیده باشد و به نوعی از لحاظ هیجانی هوشمند نباشد احتمال شکستشخیلی بیشتر است در حالیکهاحتمال موفقیتفردی با هوش هیجانی بالابیشتر خواهد بود.
6- تحمّل شکست و ناکامی یکی از مهّمترین عواملی که افراد را از دستیابی بهآن چه که به راستی برایشان مهّم است باز میدارد ترس از شکست است نه حتّی خود شکست (اسمیت،ترجمه هدایت،1382).تنها کسانی به موفّقیتهای بزرگ دست مییابند که شهامت قبول شکستهای بزرگ را داشته باشند.
(جان کندی[21]به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
پذیرش شکست، قد خم نکردن در مقابل آن، سر پا ایستادن و ادامه فعّالیت جهت رسیدن به موفّقیت و لو با سبک و شیوهای دیگر از ویژگیهای افراد کار آفرین است.وقتی زندگی یک کارآفرین را بررسی میکنید با تاریخچهای از شکستها و ناکامیها روبرو میشویداما کارآفرین هیچگاه نا امید نشده و در واقع قانون شکست را از قوانین جاری بازی میداند پسخیلی راحت با آن کنار میآید.
به عقیده وینستون چرچیل[22]: موفّقیت یعنی از شکستی به شکستی دیگر رسیدن بدون این که از اشتیاق فرد کاسته شود.
(به نقل از کوپر،ترجمه عزیزی،1377).
در زندگی کارآفرینانه شکست مفهومی جز «موقعیتی برای آموختن»، «تصویر ناقصی از واقعیت»، «ابهامی که در هدف وجود دارد» و «واقعهای که هنوز فواید آن تبدیل به سود نشده» ندارد (اعرابی،1381).
7- خلّاقیت درونمایهکارآفرینی خلّاقیت است.
خلّاقیت خود بنیانی انگیزشی دارد و به همین دلیل حفظ خلّاقیت درگرو حفظ انگیزه افراد است.
خلّاقیت مبتنی بر اراده آدمی است.
درحقیقت خلّاقیت حق انتخاب و قدرت تصمیم گیری برای انتخاب است .
قسمت اعظم دانش خلّاق و شهودی هر فرد بر مبنای هوش هیجانی است.عواطف باعثخلّاقیت، مشارکت، ابتکار عمل و دگرگونی میشوند.این واکنش قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، ما را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینانبخش برقرار میکند، تصمیمات مهّم را مشخصمیکند، قطبنمای درونی برای زندگی و کار فراهم میآورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راهحلهای موفّقیتآمیز رهنمون میشود.عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است که تبلور آن شکوفایی و خلّاقیت میآفریند و کمبود آن انسان را به فساد و تباهی می کشاند (کوپر،ترجمه عزیزی،1377( .
8- فعّالیت رهبری: رهبری یک از ویژگیهای کارآفرینی است.
یکی از ویژگیهای مهّم رهبرانموفّق برخورداری ازهوش هیجانی بالاست.
این قابلیتها و صلاحیتها برای عملکرد در بیشتر مشاغل حیاتی و ضروی هستند.
مطالعات انجام شده در هزاران سازمان نشان میدهد حدود دو سوم از صلاحیتها و قابلیتهایی که با عملکرد عالی و مناسبهمراه هستندمشخصاتاجتماعیو هیجانی از قبیل خود کنترلی، انعطاف پذیری، پایداری، همدلی و توانایی سازش و به سر بردن با دیگرانرا در بر میگیرند(بویاتزسر 1982،لوسچسر کویک1990،مک لاندا 1999، زیر 1996،1994 اسپندر 1993).
همچنیندر موقعیتهای رهبری تقریباً 90% از کفایتها و قابلیتهای ضروری برای موفّقیت ماهیتیهیجانی و اجتماعی دارند (گلمن،1998به نقل از اسدی).مسینجر[23] یادآور میشود: کسی که دیگران را رهبری میکند ابتدا باید خودآگاهی کاملی داشتهباشد .
خودمدیریتی در مرحله اول به خودآگاهی[24] وابسته است (وتن وکمررون ترجمه بابایی،1379).
هوارد گاردنر[25] میگوید: رهبران آنهایی هستند که با حرف یا عمل خود به وضوح بر رفتارها، افکار و احساسات تعداد مشخصی از پیروان خود تأثیر میگذارند.
(به نقل از کوپر، ترجمه عزیزی، 1377).
مدیرانی که از هوش هیجانی برخوردارند رهبران مؤثری هستند.
رهبر مؤثر کسی است که کارها را با حداکثر کیفیت و کمیت، عملکرد عالی، با کسب رضایت و تعهد کارکنان انجام میدهد.
رهبران خود کنترلی را به سازمان القاء میکنند مشخصهای که ریشه در هوش هیجانی آنان دارد (خائف الهی و دوستار، 1382).
9-تحمّل ابهام[26[ سر و کار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای مهّم کارآفرین است (جی مردیث،ای.نک،ای نلسون،ترجمه نبی ئیان،ص45).
قدرتتحمّل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدم قطعیت به عنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامه حیات با دانشی ناقص درباره محیط و تمایل به آغاز فعّالیتی (یا ارائه طرح یا اندیشهای) مستقل بی آنکه شخص بداند آیا موفّق خواهد شد یا خیر (جزای 1993 به نقل از احمدپور،1380).
در دهه 1980 انجمن مدیریت آمریکا با انتشار نتایج یک مطالعه نتیجه گرفت که مدیرانبسیارموفّق ابهامات و ناشناختهها را بهتر از سایر مدیران تحمّل میکنند.
کسانی که تحمّل ابهامشان زیاد است معمولاً درک پیچیدهای دارند.
آنان به اطلاعات بیشتر توجه کرده، اشارات را تعبیر و تفسیر مینمایند و در سبکشناختیشانادراکی خواهد بود.
بررسیها حاکی از آن است که افرادیبا پیچیدگی شناختی و تحمّل بالای ابهامات اطلاعات را بهتر منتقل میکرده ونسبت به ویژگیهای درونی دیگران (بخصوص در حین ارزیابی عملکرد در محیط کار) حساس هستند، همچنین در مواجههبا شرایط ابهام رفتاریانعطافی و تطابقی دارند.
مدیرانی که تحمّل ابهام زیادی دارند به احتمال قوی در اقدامات خود نوعی کارآفرینی و خلّاقیت[27] داشته،در محیطهایپیچیده اطلاعات کمّی را برمیگزینند و معمولاً حرفههای تخصصی را کهشاملوظایفی متنوع میشوند، اختیار میکنند.
به علاوه افراد با پیچیدگی شناختی و تحمّل ابهام زیاد در محیطهایمملو از اطلاعات، از انعطافپذیری بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند (وتن و کمرون، ترجمه بابایی،1379).
تحمّل ابهام خود از سه متغیر جزیی تشکیل میشود که از ملاکهای آزمون بادنر بودهاند.
نوپذیری[28] اولین ملاکاست که به میزان تحمّل انسان در برابر اطلاعات یا شرایط جدید مربوط میشود.
دومینمورد پیچیدگی[29] است که نشانگر میزان تحمّل اطلاعات متعدد، متمایز و نامربوط است.
سومینویژگی پاسخ ناپذیری یا لاینحل بودن است که به میزان