بِسْم اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
در زندگی مادی گرای امروز، همه ارزشها عالی انسان بتدریج کنار نهاده شده و بی اعتبار شد.
و همه چیز، حتی ارزشهای اخلاقی، تنها در حدود ملاحضات مادی اعتبار و ارزش پیدا کرده است.
هر قدر پیشرفت تمدن مادی بیشتر شده.
نیازمندیهای مصرفی انسان نیز رو به فزونی گذارده و راههای تأمین این نیازمندیها پیچیدهتر شده است.
تا آنجا که بسیاری ازمردم سلامت زندگی و حتی سلامت جسمی و اخلاقی خود را هم در این راه فدا کرده و میکنند.
مادیگری واقتصاد زندگی چنان در اثر ما ریشه دوانده که او را به صروت یک ماشین تولید و مصرف درآورده، یا در حدّ قوت لایموت یا در طریق دستیابی به زندگی مجهز و لوکس و وسائل تفنّنی هر چه لوکستر و این وضع چنان همهگیر شده است که زندگی بیشتر انسانهای زمان ما از هر نوع محتوای ارزندهی دیگر خالی شده است.
انسانی که یک روز کرامت خود را در آزادی و آزادگی مییافت و در این راه جان فدا میکرد، اینک غلام حلقه بگوش تولید ومصرف شده.
در سوره مبارکه حدید آیه شریفه 20 میفرماید:
اَعْلَمُوا أنَّما الحیوهُ الدّنیا لَعِبُ و لَهْوُ وَ زینَهُ و تَفاخُرَ بَیْنَکُمْ و تَکاثُرُ فی اْلأموالِ وَاْلمأَ ولَدِ و.....
آگاه باشید که زندگی دنیا بازیچهای برای سرگرمی است، خودآرایی و فخرفروشی و افزون طلبی در ثروت و فرزندان این چنین زندگی خشک و بی محتوا همانند بارانی است که ببارد و گیاه فراوانی برویاند، بدانگونه که کشاورزان حیرت زده شوند، اما بزرودی این صحرا سرسبز پژمرده شود و به مشتی خس و خاشاک تبدیل میگردد.
ولی همانطور که تجربه ثابت کرده و همچنین مشاهده گردیده،
 آگاه باشید که زندگی دنیا بازیچهای برای سرگرمی است، خودآرایی و فخرفروشی و افزون طلبی در ثروت و فرزندان این چنین زندگی خشک و بی محتوا همانند بارانی است که ببارد و گیاه فراوانی برویاند، بدانگونه که کشاورزان حیرت زده شوند، اما بزرودی این صحرا سرسبز پژمرده شود و به مشتی خس و خاشاک تبدیل میگردد.
ولی همانطور که تجربه ثابت کرده و همچنین مشاهده گردیده، به عقیده خودم باید گفت: همیشه یک عده باید نابود گردند، یک عده باید نادیده گرفته شوند، یک عده باید از بین بروند، تا عده ای دیگر بتوانند در عالم راحتی سربلند کنند و به قیمت آن نابودی راحتی پیدا کنند، و در مقابل آن جزع و فزع، ایجاد فرح نمایند، که در طول تاریخ این چنین بوده و هست و....
و ضمناً در سوره مبارکه نور، آیات شریفه 35 الی 40 قرآن کریم این نوید دهنده دلها، این آرامش قلب و آرامش دلها چنین میفرماید: تلاش انسانهای بیخدا همچون سرابی است در بیابان که انسان لب تشنه بدنبال آب میگردد و همین که پیش میرود چیزی نمییابد وتنها خدا را مییابد که تمام و کمال به حسابش میرسد، یا ظلماتی در دریای ژرف که امواج متراکم پوشیده و برفراز ان ابری تیره برآمده همه جا تاریک، تاریکی بالای تاریکی، بدون امکان دید، حتی اگر دست خویش به گریبان درآورد آنرا نتواند دید، آری کسیکه خدا بر سر راهش پرتوی بیفکند، هیچ پرتو و روشنگری فرا راه خویش ندارد.
و همچنین در آیات شریفه 15 الی 16 سوره مبارک هود میفرماید: هر کس تنها زندگی دنیا و تجمّل و زیور آن را بجوید آن را کمو بیش بدین آروزها خواهیم رساند و در این حوزه زندگی به بازده کار خود بدون هیچ کمبودی خواهند رسید.
اما برای این مردم در پایان جز آتش رنج و حسرت چیزی نیست، سرانجام کاخ عظیمی که ساختهاند فرو میریزد و همه اعمالشان بر باد میرود.
الهی آفریدی رایگان، روزی دادی رایگان، بیامرز رایگان، که تو خدائی نه بازرگان الهی به عزت و جلالت، به رحمان و رحیمت، به کرم و کریمت، به جنّات نعیمت، و به رزوان عظیمت، ترک معصیت، صفات انسانیت، و حالت بندگی عطا فرما.
آمین یا رب العالمین تربیت در اسلام: تربیت چیست؟
چگونه است؟
و چه آثاری دارد؟
تربیت یعنی ایجاد تغییرات روحی، تغییرات فکری، تغییرات اعمال، تغییر حالت، ایجاد حالت در زمینههای مختلف، ایجاد زمینه در سایه استعدادها، زمینهسازی، پرورش دادن و پروراندن قوای جسمی و روحی برای رسیدن به کمال و گرایش، فراهم کردن زمینه رشد استعدادی که در انسان است، شکوفا ساختن استعدادها، ووو ......
حال برای چه کاری؟
و چه چیزی؟
و یا اینکه چه نوع تربیت و از کدام نوع تغییرات که باشد؟
تربیت غلط؟
تربیت ناصحیح وانحرافی؟
تربیت آنی و مصلحتی؟
تربیت بردگی؟
تربیت مصنوعی ؟
تربیت خاموشی و حفاظتی؟
و....
پس کدام تربیت و چه نوع تربیت؟
تربیت جانی هم یک نوع تربیت است، و تربیت در غیر انسان هم صورت میگیرد که یک نوع آموزش نیز گفته میشود.
یعنی اینکه به حیوانات هم میشود آموزش داد که این کار به قولی تربیت هم گفته میشود، مثلاً، گوسفند را هم پرورش میدهند، از رمه جدا میکنند، تنهاش میکنند، درتنهایی نگهداری میکنند، یونجه و علف میدهند، چاق و فربهاش میکنند، تا در زمان وقتش، زمانی که نیاز دارند سر ببرند و از آن استفاده کنند.
و سگ را هم میتوان تربیت کرد یا آموزش داد تا فقط با صاحبش رفتار خوبی داشته باشد، بدرد صاحبش بخورد و یا بکار صاحبش آید، و این نوع تربیت بنام تربیت ایجاد رابطه، که در همه موجودات حتی در انسان هم فراوان یافت میشود.
بله، این هم یک نوع تربیت است، تربیت ایجاد رابطه، وووو......
یا برای نگهداری گله از خطر گرگ و خطرات دیگر تا در مقابل آنها مواظبت و مراقبت انجام دهد، این خود یک تربیت است، آموزش است، آموزش مراقبت و یا حفاظت ویا اینکه بسیاری از آموزشها وتربیتها که در دیگر حیوانات انجام میگیرد.
ولی منظور ما انسان است و تربیت او، تربیت انسان، تربیت صحیح انسان، تربیت صحیح اسلامی، نه هر نوع تربیت دیگر، نه هر نوع آموزش، تربیت صحیح و اسلامی انسان، یعنی آشنایی با اصول تعلیم و تربیت اسلامی، آشنا کردن و فهماندن قوانین و احکام اسلام و قرآن، پرورادندن قوای جسمی و روحی انسان برای رسیدن به کمال انسانی و گرایش رهبری، نه هر نوع کمال، کمالی که انسان را به اکمل انسانیت میرساند، ونه هر نوع گرایشی که موجود است، گرایش انسان به رهبریت، رهبریت صحیح اسلامی، رشد انسانی، رشد معنوی، مسئولیت اجتماعی کردن افراد، تربیت برای سازندگی انسان و هدایت و رشد انسانها، که از زمان ابوالبشر یعنی حضرت آدم صلوات اله علیه و حضرت خاتم صلّ الله علیه و اله و سلّم چنین مسئلهای رواج داشته و تا وجود انسانها بر روی زمین باقی است.
ولی مهم اینجاست که چه کسی یا کسانی این مسئولیت خطیر و ارزشمند را بعهده گیرند تا بتوانند یک حرکت تکان دهندهای ایجاد نمایند.
حرکتی که متحرک باشد، حرکتی که متحرک سازد، حرکتی که متحیّر سازد، حرکتی که متغیّیر و متمیّز سازد.
«تربیت غلط یا ناصحیح» حال چه بسا کسانی که در تعیین افراد و انتخاب فرد برای انجام تکالیف در امر تربیت اهمیت نداده و یا به ارزش و جایگاه آن اصلاً هیچ فکری و یا هیچ توجهی نکرده و افرادی هم آن را نادیده گرفته و یا اینکه آن را ناچیز دانسته و بعلت عمل ناصحیح و توجه نداشتن، نتیجه آن برای جامعه و بشریت فاجعهای بیش نبوده است.
بله، فاجعه بزرگ، خرابی، تخریب، و و و ....
ایجاد نابسامانیهای شدید و گوناگون، ایجاد تخریب و خرابیهایی که تمام حقایق و انسانیت، عدالت، برابری، مساوات، احساسات، عواطف و تمام اخلاقیات و صفات پسندیده و همه و همه را در حلقوم خود خفه خواهد کرد.
پس عمل ناصحیح در تربیت، نتیجه آن تربیت ناصحیح بوده و ناشی از عوارض خطرناک، از جمله انحرافی، تربیت غلط، شکوفا شدن بعد حیوانی، یا پا روی گناه گذاشتن و راه رفتن با نفس عماره میباشد.
تربیتی که عوارض خطرناکی را بدنبال داشته و ناشی جوامع بشریت خواهد شد.
زیرا، یکی از امتیازات مهم انسان با سایر موجودات جهان و دیگر حیوانات در این است، که انسان یک موجود دو بعدی خلق شده است، دارای دو بعد و دو جهت میباشد، یک بعد معنوی، و یک بعد حیوانی، که این بعد حیوانی، را تمایلات یا غرایز و یا جهت حیوانی هم میگویند.
فلذا اگر چنانچه بعد معنوی انسان مغلوب گردد و بعد حیوانی او غالب، در چنین مواقعی انسان نه تنها با حیوان فرقی ندارد بلکه پستتر هم میگردد، پستتر، بیارزشتر، بیمقدارتر و و و .....
و حیوان بر او ارجعیت پیدا کرده و پرارزش و بالاتر خواهد بود.
پس اگر چنانچه انسان یک لحظه از خدا غافل گردد کاری میکند که حیوان از آن کار اجتناب میورزد و دوری میکند.
یعنی انسان زمانی ارزش پیدا میکند، و زمانی به قرب و منزلت میرسد، که بتواند نفس و بعد حیوانی خود را کنترل کند و بعد معنوی او بر بعد حیوانی او غالب و پیروز گردد، بر هوی و هوس خود مسلط شود، کارش رنگ خدایی داشته باشد، اعمالش، رفتارش و کردارش خدائی باشد.
اَشْجَعُ النّاس مَنْ غَلَبَ هَواء شجاعترین مردم کسی است که بتواند بر هوی و هوس و بر آن بعد حیوانی و بر آن بعد شیطانی غلبه پیدا کند.
اگر انسان بر بعد حیوانی بنگرد، تابع بعد حیوانیاش میگردد، اسیر هوی و هوس میشود، از خدا و اعمال خدا غافل میشود، تمام همّ و غمّش شکمش میشود، تمام همّ و غمّش خوب زندگی کردن، خوش گذراندن، در رفاه و آسایش بسر بردنش میباشد.
در عیش و نوش بودن، فقط خوردن و خوابیدن و همین و بس، یعنی آن وقت ارزشش فقط در اینگونه مسائل میباشد، ارزشش فقط در لذتهای آنی دنیوی بوده و جز این هیچگونه ارزش دیگری ندارد.
تن آدمی شریف است بجان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمین.
مثال معرفی است: میگویند روزی تیمور لنگ به حمام رفته بود، دلاک حمام آمده تا او را کیسه بکشد، تیمور پس از کیسه کشیدن به دلاک گفته بود، من چقدر میارزم، دلاک هم به حساب خودش قیمت بالائی گفته باشد، گفت: قربان صد تومان، تیمور گفت: احمق این لنگی که بمن بسته شد صد تومان ارزش دارد، دلاک گفت: قربان من هم با آن لنگ حساب کردم.
یا مثال دیگر از یک مهندس آلمانی، یک مهندس آلمانی که خیلی حسابگر دقیقی هم بوده است.
میخواست روی انسان قیمت بگذارد، که آدم چقدر قیمت دارد، حساب کرد گفته بود: بیست مارک، (80 هشتاد تومان) یعنی به نرخ پول آن روز، پرسیدند چرا؟
گفته بود: این انسان چهار کیلو آهک دارد، از نظر فیزیک و شیمی حساب کرده بود و همچنین پنج کیلو آهن، دو کیلو قند و .
.
گفته بود بنابراین یک انسان هشتاد تومان قیمت دارد، پس انسان زمانی ارزش پیدا میکند، زمانی برای خود و جامعه مفید است که تربیت صحیح و اسلامی داشته باشد، بنابراین ایجاد تربیت غلط، تربیت ناصحیح همراه با انحرافات اخلاقی، منجر به نابودی میگردد، که نمونه آن را بطور خلاصه یادآور میشویم، یک نمونه قضیه کربلا و عمرسعد، عمرسعد آدم فهمیدهای بود امّا تربیتش طوری بود که غرایز و جنبه حیوانی بر ملکوتیش غالب شد و نتوانست بر آن غریزه حیوانی پیروز گردد و سالم بماند، یعنی تربیت در مقابل غریزه حیوانی و انحرافی نداشت، سلامت نفس نداشت، و هرگز نتوانست نفس شیطانی خود را از بین ببرد.
عمرسعد وقتی مأموریت کشتن امام حسین علیه السلام را گرفته بود بین دو راهی مردد شد یعنی عقل میگفت نه ولی غریزه حیوانی میگفت آری، تا اینکه برای رسیدن به پول و مقام و عمل کردن به جنبه حیوانی و تابع احساسات شدن، در نتیجه «خسر الدنیا و الاخره» شد، بیچاره دنیا و آخرت، نمونه دیگر، جنگ جهانی در جنگ جهانی اول و دوم، انسانها بدون در نظر گرفتن حقوق بشر به تربیت غلطشان بجان هم افتاده و خون و خونریزی براه انداختند و خون یکدیگر را بر زمین جاری ساختند، که سالهای سال اثر منفی آن بجای مانده و فدائیان زیادی را بخود داشته است.
و با اینکه در جنگهای متعدد و مسائل، و و و .
بله آنها هم تربیت شدهاند، تربیت جنگی، یاد گرفتن فنون جنگی جهت پیروزی، یاد گرفتن و یا آموزش برای مغلوب کردن در مقابل آن کشتن و خونریزیها و .
تربیت شدهاند ولی نه تربیت صحیح، نه تربیت اسلامی، پس آیا این نوع تربیتها منابع هم دارند؟
اگر دارند منابعشان از کجاست؟
عوامل تربیتشان چه بوده است؟
پس فقدان تربیت صحیح همیشه برای جوامع بشری فاجعهای بیش نبوده است.
«تربیت صحیح اسلامی» فلسفه تربیت صحیح چیست؟
و انجام آن چگونه است؟
و آیا تربیت صحیح و اسلامی از هر کسی مؤثر بوده و نتیجه مثمرثمری خواهد داشت، فردی یا مربیای که برای تربیت صحیح اسلامی گام برمیدارد خود چگونه باید باشد؟
و آیا هر کسی را به این کار قادر بوده و میتواند اثر مثبتی را برای جامعه باقی بگذرد؟
به قول معروف: دانشمندی که عمل به علم خود نکند موعظه او در قلب مردم مانند باران است در سنگ که میلغزد و مؤثر نمیشود.
پس در تربیت صحیح اسلامی قبل از همه، چیزی یا مسائلی که منشأ تمام کارهاست و