مساله «ولایت فقیه»، یکى از مهمترین مسائل جامعه اسلامى است که بحث و گفتگو درباره آن، از دو جهت ضرورى مىباشد:
اول آنکه ولایت فقیه سنگبناى نظام جمهوری اسلامی است و بر هر فرد مسلمان و انقلابى لازم است این اصل اساسى را خوب بشناسد و سپس بر مدار آن حرکت کند.
دوم اینکه دشمنان اسلام و انقلاب فهمیدهاند که ظلمستیزى انقلاب و نظام اسلامى، از این اصل مهم و مترقى سرچشمه گرفته است و براى منحرف ساختن چنین نظام و انقلابى، باید به قلب نیرودهنده و ستون استوار آن هجوم برند و به همین جهت است که پس از پیروزى انقلاب اسلامی، در هر زمان مناسب، شبهاتى در زمینه این اصل بىبدیل مطرح گشته است.
مساله ولایت فقیه به معناى اعمال امورى که جنبهحکومتى داشته، در همان سالهاى آغاز «غیبت کبرى» در گفتارفقها و علما مطرح بوده است.حضرت امام خمینی قدس سره در حوزه علمیه نجف اشرف، بحث ولایت فقیه را در تاریخ 1/11/1348ش تا 20/11/1348 در جلسات درسخارج فقه خود مطرح نمود، در آن جاچنین فرمودند:
«موضوع ولایت فقیه چیز تازهاى نیست که ما آورده باشیم،بلکهاین مساله از اول مورد بحثبوده است، حکم مرحوم میرزاىشیرازى (آیه الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى معروف بهمیرزاى بزرگ، وفات یافته 1312 ه.ق، مرجع تقلید بعد از استاداعظم شیخ انصارى) در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتى بود، براىفقیه دیگر نیز واجب الاتباع بود، و همه علماى بزرگ ایران جزچند نفر از این حکم متابعت کردند، حکم قضاوتى نبود که بینچند نفر سر موضوعى اختلاف شده باشد،
«موضوع ولایت فقیه چیز تازهاى نیست که ما آورده باشیم،بلکهاین مساله از اول مورد بحثبوده است، حکم مرحوم میرزاىشیرازى (آیه الله العظمى میرزا محمد حسن شیرازى معروف بهمیرزاى بزرگ، وفات یافته 1312 ه.ق، مرجع تقلید بعد از استاداعظم شیخ انصارى) در حرمت تنباکو، چون حکم حکومتى بود، براىفقیه دیگر نیز واجب الاتباع بود، و همه علماى بزرگ ایران جزچند نفر از این حکم متابعت کردند، حکم قضاوتى نبود که بینچند نفر سر موضوعى اختلاف شده باشد، و ایشان روى تشخیص خود،قضاوت کرده باشد، بلکه روى مصالح مسلمین و به عنوان ثانوى،این حکم حکومتى را صادر فرمودند، و تا عنوان (ادامه استعمارانگلستان در رابطه با دخانیات) وجود داشت، این حکم نیز بود، وبا رفتن عنوان، حکم هم برداشته شد.
و هم چنین مرحوم میرزامحمد تقى شیرازى (وفات یافته 1338ه.
ق معروف به میرزاى کوچکاز مراجع بعد از میرزاى شیرازى) که حکم جهاد دادند البتهاسم آن دفاع بود و همه علما تبعیت کردند، براى این است کهحکم حکومتى بود.
به طورى که نقل کردند مرحوم کاشف الغطا(معروف به آیه الله شیخ جعفر کاشف الغطاء وفات یافته 1228ه.ق صاحب کتاب کشف الغطاء در فقه استدلالى) نیز بسیارى از اینمطالب را فرمودهاند، و از متاءخرین مرحوم نراقى (ملا احمد،وفات یافته سال 1245ه.ق) همه شوون رسول اللهصلیاللهعلیهوآلهوسلمرا براى فقهاءثابت مىدانند، و مرحوم آقاى نائینى (آیه الله حاج میرزا حسیننائینى وفات یافته سال 1355 ه.ق) نیز مىفرمایند که این مطلباز حدیث مقبوله عمر بن حنظله استفاده مىشود.
در هر حال طرحاین بحث تازگى ندارد، و ما فقط موضوع را بیشتر مورد بررسىقرار دادیم، و شعب حکومت را ذکر کرده و در دسترس آقایانگذاشتیم تا مساله روشنتر گردد.» فقیه کیست مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامعالشرایط است نه هر کس که فقه خوانده باشد.
فقیه جامعالشرایط باید سه ویژگى داشته باشد; «اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، و «قدرت مدیریت و استعداد رهبرى».
یعنى از سویى باید صدر و ساقهء اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سوى دیگر، در تمام زمینهها، حدود و ضوابط الهى را رعایت کند و از هیچ یک تخطى و تخلف ننماید و از سوى سوم، استعداد و توانائى مدیریت و کشوردارى و لوازم آن را واجد باشد.
ولایت چیست ولایتواژهاى عربى است که از کلمه «ولى» گرفته شده است.
«ولى» در لغتعرب، به معناى آمدن چیزى است در پى چیز دیگر; بدون آنکه فاصلهاى در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانى و ترتبى، قرب و نزدیکى آن دو به یکدیگر است.
از اینرو، این واژه با هیئتهاى مختلف(به فتح و کسر) درمعانى «حب و دوستى»، «نصرت و یارى»، «متابعت و پیروى»، و «سرپرستى»استعمال شده که وجه مشترک همه این معانى همان قرب معنوى است.
مقصود از واژه «ولایت» در بحث ولایت فقیه، آخرین معناى مذکور یعنى «سرپرستى» است.
ولایتبه معناى سرپرستى، خود داراى اقسامى است .
علماء و ولایت فقیه نظریه شیخ مفید عالم بزرگ محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید، وفاتیافته سال413 ه.ق که از فقهاى بزرگ قرن چهارم و پنجم هجرىقمرى بود، در کتاب «المقنعه» در مساله امر به معروف و نهىاز منکر، در بیان مراحل و مراتب امر به معروف و نهى از منکر ، هنگامى که به مرحله قتل یا زدن و مجروح نمودن مىرسد مىگوید: «و لیس له القتل والجرح الا باذن سلطان الزمان المنصوب لتدبیرالانام; براى کسى که امر به معروف و نهى از منکر مىکند وقتى بهمرحله قتل و ضرب رسید، براى او چنین کارى جایز نیست، مگر اینکه از سلطان زمان که براى تدبیر امور مردم نصب شده اجازهبگیرد.» سپس سلطان منصوب را در عبارت دیگر شرح داده ومىگوید: «فاما اقامه الحدود فهو الى سلطان الاسلام المنصوب منقبل الله تعالى و هم ائمه الهدى من آل محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم و من نصبوهلذلک من الامراء والحکام، و قد فوضوا النظر فیه الى فقهاءشیعتهم مع الامکان; اما مساله اجراى حدود الهى، مربوط بهسلطان و زمامدار اسلام است که از جانب خداوند نصب شده است،اینها همان امامان آل محمدصلیاللهعلیهوآلهوسلم و کسانى از امرا و حاکمان هستندکه از طرف امامانعلیهالسلام براى این امور نصب شدهاند، امامانعلیهالسلاماظهار نظر در این امور را به فقهاى شیعه خود، در صورت امکان،واگذار نمودهاند.» (3) شیخ مفید، چنان که از عبارت فوق نیز بهدست مىآید، در عصرى قرار داشت که به شدت تحت کنترل سلاطین جوربود، و مطرح کردن و شرح و بسط چنین مسایلى، بسیار خطر داشت،در عین حال، مساله «ولایتفقیه»را به طور فشرده و اشاره بیاننموده است.
نظریه سلار بن عبدالعزیز دیلمى فقیه برجسته قرن پنجم ه.ق سلار بن عبدالعزیز(که به قول بعضىنامش حمزه است و لقبش سلار مىباشد.) از شاگردان برجسته شیخمفید بود.
کتابهاى «مقنع» در علم کلام، «التقریب» در علماصول، و «المراسم» در علم فقه را تالیف کرد، و سرانجام درسال 448 ه.ق درگذشت، این فقیه محقق در کتاب فقهى «المراسم»مىنویسد: «فقد فوضوا الى الفقهاء اقامه الحدود والاحکام بینالناس بعد ان لایتعدوا واجبا، و لایتجاوزوا حدا، امروا عامهالشیعه بمعاونه الفقهاء على ذلک ما استقاموا على الطریقه; (4) امامان معصومعلیهالسلام اجراى حدود و برپا داشتن احکام انتظامى بینمردم را به طور دقیق به فقهاى شیعه واگذار کردند، و به عمومشیعیان دستور دادند که فقها را در این راستا پشتیبانى کنند، وآنان را در موارد اجرایى کمک نمایند.» نظریه شیخ طوسى ابو جعفر، محمد بن حسن طوسى قدس سره موسس حوزه علمیه هزار ساله نجف اشرف، از شاگردان برجسته شیخ مفید بود، او متکلم و فقیه بزرگى بود که صدها شاگرد برجسته از حوزه درس اوبه پا خاستند.
دو کتاب از کتب اربعه به نام تهذیب و استبصار از تالیفات او است.
او کتابهاى دیگرى به نام النهایه، خلاف ومبسوط را در فقه تالیف نمود و سرانجام در سال 460 ه.ق ازدنیا رفت.
این عالم ربانى و فقیه صمدانى که به عنوان شیخالطائفه (رئیس شیعیان) خوانده مىشد در کتاب النهایه مىنویسد: «و اما الحکم بین الناس والقضاء بین المختلفین، فلایجوز ایضاالا لمن اذن له سلطان الحق فى ذلک، و قد فوضوا ذلک الى فقهاءشیعتهم; (5) حکم نمودن و قضاوت بر عهده کسانى است که از جانبسلطان عادل (امام معصوم) به آنها اذن و اجازه داده شده باشد،و این وظیفه از جانب امامانعلیهالسلام به فقهاى شیعه واگذار شدهاست.» نظریه محقق اول ابوالقاسم نجم الدین جعفر بن حسن حلى معروف به «محقق حلى»یا «محقق اول» از فقهاى بزرگ شیعه در قرن هفتم و از مراجع واساتید سترگ شیعه از اهالى حله عراق بود، بعضى از تالیفات اوعبارت است از: مختصر نافع، المعتبر و شرایع الاسلام که ازعالىترین متنهاى فقهى است.
وى در سال726 ه.ق در حله درگذشتو در همان جا به خاک سپرده شد، او درباره ولایت فقیه مىنویسد: «یجب ان یتولى صرف حصه الامام علیه السلام الى الاصنافالموجودین من الیه الحکم بحق النیابه کما یتولى اداء ما یجبعلى الغائب; واجب است مصرف سهم امامعلیهالسلام در راه مستحقین را کسىبر عهده بگیرد که از امام معصومعلیهالسلام نیابت دارد، همان گونه کهاو عهدهدار واجبات افراد غایب است.» شهید ثانى (زین الدینعلى بن احمد عاملى جبعى، فقیه بزرگ قرن دهم ه.ق وفات یافتهسال 965 ه.ق) در شرح عبارت فوق مىنویسد: «المراد به، الفقیهالعدل الامامى الجامع لشرائط الفتوى، لانه نائب الامام ومنصوبه; (6) منظور محقق حلى از نایب به حق، فقیه عادل دوازدهامامى است که داراى همه شرایط فتوا است، زیرا چنین شخصى نایبامام معصوم، و نصب شده از سوى آن امام است.» از این عبارت بهروشنى فهمیده مىشود که مجتهد جامع الشرایط، در امور مختلف، ازجمله مصرف سهم امامعلیهالسلام (که از احکام حکومتى است) ولایت دارد.
نظریه علامه حلى جمال الدین، حسن بن یوسف بن مطهر حلى معروف به علامه حلى وفاتیافته سال 726 ه.ق که سرآمد متکلمین و فقها و مراجع قرن هشتمبود، و بالغ بر دویست جلد کتاب در رشتههاى مختلف اسلامى نوشتکه هر کدام از آنها نشانه تبحر او در همه علوم به ویژه فقه وکلام است، مانند تذکره، الفقهاء، ارشاد الاذهان، قواعد الاحکام،مختلف الشیعه و...
در کتاب قواعد مىنویسد: «و اما اقامهالحدود فانها الى الامام خاصه، او من یاذن له، و لفقهاءالشیعه فى حال الغیبه ذلک، و للفقهاء الحکم بین الناس مع الامنمن الظالمین، و قسمه الزکوات والاخماس; (7) اما اجراى حدود(احکام جزایى) در عصر حضور، مخصوص امام معصومعلیهالسلام یا کسى استکه امام معصومعلیهالسلام به او اذن داده باشد، و در عصر غیبتبافقهاى شیعه است، و بر عهده فقها است که در صورت امن از گزندظالمان، بین مردم حکم و قضاوت کنند، و زکاتها و خمسها رابگیرند و به مصرف برسانند.» نظریه شهید اول محمد بن مکى دمشقى عاملى، معروف به شهید اول صاحب کتاب«لمعه» محقق و فقیه بزرگ شیعه در قرن هشتم، در گذشته سال786ه.ق در کتاب دروس مىنویسد: «والحدود والتعزیرات الىالامام و نایبه ولو عموما، فیجوز فى حال الغیبه للفقیه اقامتهامع المکنه، و یجب على العامه تقویته، و منع المتغلب علیه معالامکان و یجب علیه الافتاء مع الامن، و على العامه المصیر الیه،والترافع فى الاحکام; (8) اجراى حدود و تعزیرات (احکام حکومتى)بر امام و نایب او گرچه نایب عام او وظیفه واجب است، و درعصر غیبت وظیفه واجب فقیه است که در صورت امکان، به اجراى آنبپردازد.
و بر مردم واجب است تا از فقیه جامع الشرایطپشتیبانى کنند، و در صورت امکان از آنان که شایستگى براىاجراى احکام ندارند، جلوگیرى نمایند، و نیز بر فقیه واجب استکه در صورت امنیت، فتوا دهد، و بر مردم لازم است که در مرافعاتو حل اخلافهاى خود نزد فقیه جامع شرایط بروند.» نظریه محقق کرکى نورالدین على بن عبدالعالى عاملى، معروف به محقق کرکى و محققثانى، فقیه و مرجع تقلید شیعیان در قرن دهم، در گذشته سال940ه.ق مىنویسد: «فقیهان شیعه اتفاق نظر دارند که فقیه جامعالشرایط که از آن به «مجتهد» تعبیر مىشود، از سوى امامانمعصومعلیهالسلام در همه امورى که نیابت در آن دخالت دارد، نایب است.
پس دادخواهى در نزد او و اطاعت از حکم او واجب است.
وى درصورت لزوم مىتواند مال کسى را که اداى حق نمىکند بفروشد.
اوبر اموال غایبان، کودکان، سفیهان، ورشکستگان، و بالاخره بر آنچه که براى حاکم منصوب از سوى امامعلیهالسلام ثابت است، ولایت دارد،دلیل این مطلب، روایت مورد قبول عمر بن حنظله، و روایات دیگرکه همان محتوا را دارند مىباشد.» سپس محقق کرکى مىگوید: «اگر کسى از روى انصاف سیره بزرگان علماى شیعه مانند سیدمرتضى، شیخ طوسى، بحرالعلوم، و علامه حلى(ره) را مورد مطالعهقرار دهد درمىیابد که آنها همین راه را پیموده و برپاداشتهاند و به آن معتقد بودهاند.» (9) نظریه شهید ثانى زین الدین على بن احمد عاملى، معروف به شهید ثانى، در کتابمسالک الافهام پس از ذکر این که فقها مىتوانند به اجراى حدود وحکم و قضاوت بین افراد بپردازند مىنویسد: «هذا القول مذهبالشیخین و جماعه من الاصحاب; این نظریه، دیدگاه شیخ مفید(متوفى413 ه.ق) و شیخ طوسى (متوفى 460 ه.ق) و گروهى ازفقهاى شیعه است.» سپس مىنویسد: «روایت مورد قبول عمر بنحنظله (10) این مطلب را تایید مىکند، زیرا اجراى حدود، بخشىاز حکم و قضاوت به شمار مىآید، به علاوه مصلحت نظام آن رااقتضا مىکند و این لطفى از جانب خدا است که موجب جلوگیرى ازمفاسد و گمراهىها مىگردد، بنابراین این دیدگاه، قول قوى ومورد تایید است.
» (11) نظریه محقق اردبیلى و حاج آقا رضا همدانى مولا احمد بن محمد اردبیلى مشهور به محقق اردبیلى، که در بینمردم به مقدس اردبیلى معروف است از مجتهدین و اعاظم دانشمندانقرن دهم، وفات یافته سال993 ه.ق،