دانلود مقاله علائم مؤمن در کلام على ع

Word 119 KB 14164 37
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • همام یکى صحابه‏ى حضرت امیر (ع)، شخصیتى پارسا، متهجد و مجتهد بوده که از حضرت درخواست مى‏کند صفات متقین را، باز گوید و حضرت نیز با مقدماتى اجابت مى‏فرمایند.بیانات آن بزرگوار معروف است به «خطبه همام» و در نهج البلاغه (نسخه صبحى صالح، ص 303، خطبه 193) نقل شده است.روایت دیگرى در اصول کافى (1) از حضرت نقل شده که شبیه همان خطبه است امام به نظر ما به رغم نظر برخى که پنداشته‏اند : همان خطبه منقول در نهج البلاغه است، یا اگر دو واقعه و دو خطبه است مضامین آنها ادغام شده است و به دلیل تفاوتهاى فراوان متن و مضمون آنها، دو خطبه، یکى نیستند.


    ما در اینجا براى اتمام مباحث و تعمیم فائده، خطبه منقول در اصول کافى‏را شرح و بسط مى‏دهیم.


    امام صادق (ع) مى‏فرمایند: هنگامى که على (ع) خطبه مى‏خواندند، همام بلند شد و عرض کرد :
    [/صف لنا صفه المؤمن کأننا ننظر الیه/]
    براى ما توصیف بفرمایید مؤمن را، مانند آنکه او را مى‏بینیم.


    [/فقال: یا همام!

    المؤمن هو الکیس الفطن/]
    فرمودند اى همام!

    مؤمن زیرک و با هوش است.


    برخى «کیس» و «فطن» را به یک معنا گرفته‏اند و فطن را تأکید کیس دانسته‏اند.اما با مراجعه به کتب لغت، روشن مى‏شود میان این دو واژه تفاوت است.کیس در مقابل احمق است و به زیرکى خدادادى اطلاق مى‏شود.معنى روایت این مى‏شود که مؤمن عاقل و چیز فهم است.از این رو مى‏توان گفت کیاست به ادراک کلیات (عقل خدادادى)، و فطانت به هوشى که حاصل تجربه است (ادراک جزییات) اطلاق مى‏شود.یکى از دلایل اختلاف فطانت و کیاست روایتى از رسول الله (ص) است که نشان مى‏دهد فطن تأکید کیس نیست.


    [/قال رسول الله (ص) المؤمن کیس الفطن الحذر/] (2) مؤمن عاقل و چیز فهم و محتاط است.

    در روایتى دیگر، روایت همام به صورت تمثیلى پرداخته شده است: [/المؤمن لا یلسع من حجر مرتین/] (3) مؤمن از روى یک سنگ دوبار نمى‏لغزد و به زمین نمى‏خورد.

    متأسفانه در سابق، گاهى ساده‏لوحیها را علامت خوبى مى‏دانستند.کسى که صابون را از پنیر تشخیص نمى‏داد ستایش مى‏شد.در صورتى که بى‏شعورى هیچ گاه علامت خوبى نیست.به قول یکى از بزرگان (رضوان الله تعالى علیه)، این نوع مدحها ترویج نادانى است.در اینجا ذکر نکته‏اى ضرورى است که میان حیله زدن و حیله را درک کردن تفاوت است.یکى از بزرگان مى‏فرمود حقه نزن اما حقه را بفهم.چرا؟

    چون مؤمن کیس و فطن و حذر است.یعنى، مؤمن هوشیار است و اوضاع را مى‏پاید.البته این کلمه (حذر) معانى متفاوت دنیوى و اخروى دارد.یکى از معانى آن هوشیارى مؤمن در نفروختن آخرت به دنیا است.از این روایت در مى‏یابیم که اسلام دین شعور است، حتى، در وصول به مقامات معنوى به کار انداختن شعور را شرط مى‏داند.در دنباله روایت على (ع) فرمودند: [/بشره فى وجهه و حزنه فى قلبه/] صورت مؤمن بشاش و باز است و حزنش در قلبش است.

    ما اصطلاحا مى‏گوییم طراوت وجه، روى باز و گشاده.

    شایان ذکر است که اندوههاى ما دو سنخ است.

    1.حزن در امور دنیوى، مانند مصیبت‏ها و گرفتاریهایى که براى انسان گاهى در دنیا پیدا میشود.مؤمنى که گرفتارى دنیوى برایش پیش آمده نبایددر روابط اجتماعى آن را بروز دهد .

    2.حزن در امور اخروى، مانند خوف از خدا.در این موارد هم، باید حزن در دل باشد و در قیافه و چهره منعکس نشود.

    مى‏گویند حضرت موسى (ع) براى مناجات به کوه طور مى‏رفت.در راه شخصى را دید که بلند صحبت مى‏کند، اظهار محبت مى‏کند، پیراهنش را چاک مى‏زند.وقتى به محل مناجات رسید حکایت حال او را با خدا باز گفت.خطاب رسید که اى موسى به او بگو نمى‏خواهد براى من سینه چاک کند، دلش را چاک بدهد تا ما در آن قرار بگیریم.

    البته غم و اندوه مؤمن با حزن اولیائش نسبتى مستقیم دارد.همان طور که نشاط او با فرح و شادى اولیائش نسبت دارد، چون دلهاى مؤمنان با یکدیگر مربوط است.

    در روایتى یکى از ائمه معصومین (ع) درباره شیعیان، فرموده‏اند: [/شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا/] (4) شیعیان ما از باقیمانده طینت ما آفریده شده‏اند.شادى آنها با شادى ما و حزنشان با حزن ما در ارتباط است.

    آن گاه که اولیاى ایشان اندوهناکند، شیعیان نیز اندوهگین‏اند و وقتى شادند، پیروانشان نیز مسرورند.

    [/اوسع شى‏ء صدرا/] مؤمن از روحى وسیع برخوردار است.برخى این جمله را به حلم تفسیر کرده‏اند.یعنى مؤمن اهل حلم است.برخى هم آن را به علم شرح کرده‏اند.البته تفسیر وسعت صدر به علم، بعید است.صدر همان روح است.روح مؤمن با ظرفیت است و در برابر مشکلاتى که براى خیلى‏ها تحمل ناپذیر است، مقاومت مى‏کند.در روایتى آمده است: [/ «قر کریم» /] یعنى روح مؤمن به قدرى با کرامت است که بسیارى از مشکلات و امور را نادیده مى‏گیرد.هاضمه‏اش در تحمل مشقات بسیار قوى است.مؤمن مانند آب جارى است که بر اثر تماس با نجاست، نجس نمى‏شود.بعضى مردم مانند آب قلیل هستند که بر اثر برخورد با اندکى نجاست، نجس مى‏شوند، برخى نیز مانند آب کر هستند که باید به قدرى نجاست در آن وارد شود که بو و طعم نجاست را بگیرند.اما مؤمن مانند آب جارى است که به منبعى عظیم از رودخانه یا دریا متصل است.آب جارى هرگز منفعل نمى‏شود .این روایت آنگاه که به مناسبتهاى اجتماعى کشانده شود آثار و برکات بسیار زیادى دارد .از این رو، مؤمن از گفتار بسیارى از جهال مى‏گذرد.و حلم به خرج مى‏دهد.

    [/و أذل شى‏ء نفسا/] هواهاى نفسانى در نزد مؤمن از هر چیز خوارتر است.

    مؤمن به دلیل احساس فرادستى که نسبت به هواهاى نفسانى دارد هرگز تسلیم آن نمى‏شود.

    [/زاجر عن کل فان حاض على کل حسن./] از هر آنچه فانى است باز مى‏دارد و در تحقق امور نیکو حریص است.

    مراد از «فانى» ، امور دنیوى است که به حال نفوس مضر است.

    «زاجر» هم‏اعم از زجر و بازدارندگى خود و دیگران است، این روایت در حقیقت، بیان دیگرى است از امر به معروف و نهى از منکر .

    «کل فان» تنها محرمات را در بر نمى‏گیرد، چه بسا امور مکروه و مباحى که ممکن است به جنبه‏هاى اخروى ضربه بزند، لااقل موجب تنزل مراتب شود.و مؤمن، خود و دیگران را از آنها باز مى‏دارد.

    [/لا حقود و لا حسود و لا وثاب و لا سباب و لا عیاب و لا مغتاب/] کینه‏ورز و حسود نیست، به مردم نمى‏پرد و دشنام نمى‏دهد، عیبجو و غیبت کننده نیست.

    «حقد» آن دشمنى است که در درون جاى مى‏گیرد.میان «حقد» و «عداوت» اختلاف است.معمولا «حقد» را به کینه ترجمه کرده‏اند.

    حسد صفت کسى است که آرزوى زوال نعمتى را از غیر دارد.به خلاف «غبطه» که خوب است و آن آرزوى داشتن کمالى است که در دیگرى هم هست و در فارسى به «رشک» تعبیر مى‏شود.

    «وثاب» به معنى پریدن و جستن است.یعنى مؤمن به دیگران پرخاش نمى‏کند.

    «عیاب» ، عیب جو را گویند و «مغتاب» ، غیبت کننده، معنى روایت این است که مؤمن اهل کینه، حسد، پرخاشگرى، فحاشى، عیب جویى و غیبت نیست.

    مبالغه در نفى براى فهم بیشتر این روایت ذکر نکته‏اى ضرورى است: چرا حقود و حسود و وثاب و سباب و عیاب را به صورت صیغه مبالغه مطرح فرموده‏اند؟

    آیا مى‏خواهد فقط افراط در ناهنجاریها را از مؤمن نفى «کدح» به معناى سعى و کوشش است و در برخى لغت نامه‏ها «کدح» به معناى کسب آمده است.ولى کسب کردن مال براى خانواده از مصادیق کدح است.

    چرا سعى مؤمن از عسل شیرینتر است؟

    چون تلاش مؤمن در دو جهت است: یکى جهت کوشش مؤمن براى تأمین معیشت خود یا کسانى است که با وى مربوطاند که این خود، عبادت است و مروت.وجه دوم، تلاش مؤمن مربوط به اعمالى است که در آخرت از آنها بهره‏مند مى‏شود.

    مؤمن از کوشش خود در هر دو جهت لذت مى‏برد.آن‏گاه که در مسیر تأمین معاش تلاش مى‏کند به دلیل فطرت انسانى از این که وسیله است تا دیگران با حمایت او به زندگى ادامه دهند، لذت مى‏برد، ـ مانند پزشکى که از درمان بیماران خویش احساس لذت مى‏کند ـ .

    در بعد معنوى هم وقتى به اوامر حق تعالى گردن مى‏نهد و دستورهاى الهى را اجرا مى‏کند، پیوند محبتى که میان او و محبوب است، شدیدتر مى‏شود و از این جهت لذتى وصف ناپذیر برایش حاصل مى‏گردد.او باور دارد که تلاشش به ملاقات حق مى‏انجامد.

    «یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه» (5) [/لا جشع و لا هلع/] نه حریص است و نه اسیر پوچى است.

    «جشع» ، کثرت حرص را گویند.حرص به این معنا است که شخصى در عین دارایى باز هم افزون طلبى مى‏کند و حال آنکه این تقاضا برایش مفیدنیست.شدت حرص در جایى است که شخص نصیب خود را گرفته است و طمع در مال غیر دارد.

    «هلوع» به معناى کسى است که توان تحمل در برابر هواهاى نفسانى را ندارد.به تعبیر من آدم پوچى است.چنین شخصى ناشکیباست.اهل جزع و فزع است.بنابر این جشع و هلع، حالت کسى است که حریص است و بى صبر.

    [/و لا عنف و لا صلف/] درشت گفتار و کم ظرفیت نیست.

    خداوند پیامبرش را نصیحت مى‏کند که در برخوردهاى اجتماعى غلیظ و درشت نباشد.زیرا خشونت نظام اجتماعى را از هم مى‏گسلد.درشتى در گفتار و کردار دریچه‏اى است به سوى بى ایمانى .در این باره روایت جالبى از سلمان (ره) روایت شده است.

    [/قال اذا اراد الله عز و جل هلاک عبد نزع منه الحیاء/] آنگاه که خداوند اراده هلاک بنده‏اى را داشته باشد، ابتدا حیایش را اخذ مى‏کند.

    [/فاذا نزع منه الحیاء لم تلقه الا خائنا مخونا/] آنگاه که حیا از او رخت بربست، تبدیل به آدم خائنى مى‏شود.

    [/و ان کان خائنا مخونا نزع منه الامانه/] وقتى خائن شد، امانت از او سلب مى‏شود.

    یعنى روحیه امانت دارى را از دست مى‏دهد و به امانات الهى خیانت مى‏کند.در اینجاست که توحید و ولایتش در خطر نابودى قرار مى‏گیرد.

    [/فاذا نزعت منه الامانه لم تلقه الا فظا غلیظا/] وقتى امانت از او گرفته شد، آنگاه او را آدم درشت و خشنى خواهى دید.

    [/فاذا کان فظا غلیظا نزعت منه ربقه الایمان/] وقتى خشن و غلیظ شد، ایمان از او برداشته مى‏شود.

    [/فاذا نزعت منه رقه الایمان لم تلقه الا شیطانا ملعونا/] (6) پس هنگامى که ایمان از او گرفته شد، به شیطان ملعونى بدل خواهد شد.

    [/و لا متکلف و لا متعمق/] اهل تکلف نیست و در چیزى که به او مربوط نیست فرو نمى‏رود.

    تکلف از کلفت به معنى مشقت است.مؤمن در روابط اجتماعى به مقدار توانى که دارد عمل مى‏کند و خود را به مشقت نمى‏افکند.از آن طرف، در معاشرت با دیگران کارها و سخنان مؤمنان را زیر ذره‏بین نمى‏گذارد و در آن عمیق نمى‏شود.در نگرش به افکار و اعمال خود نیز متعارف و متعادل است.

    [/جمیل المنازعه/] منازعه‏اش زیباست.

    به طورى که اگر شخص ثالثى از بیرون نظاره‏گر این منازعه باشد از رفتار مؤمن لذت مى‏برد، چون حتى در منازعه هم مسائل اخلاقى و انسانى را مراعات مى‏کند.

    [/کریم المراجعه/] بازگشتش کریمانه است.

    کرامت به معناى بزرگوارى است اما مراجعه در اینجا به چه معناست؟

    در اینجا احتمالات گوناگونى قابل طرح است.

    1.ممکن است مقصود این باشد که وقتى مؤمن درباره شخصى مرتکب اشتباهى شد، با بزرگوارى عمل مى‏کند و باز مى‏گردد.

    2.امکان دارد مراد این باشد که حتى در هنگام نیاز به کسى، مراجعه‏اش به او با تملق و چاپلوسى همراه نیست، بزرگوارانه و کریمانه است.

    [/عدل ان غضب/] در وقت خشم از عدالت خارج نمى‏شود.

    گاهى مى‏گوییم: زید عادل، و گاهى گفته مى‏شود: زید عدل.زید عدل، یعنى حقیقت زید عدالت است و زید با عدالت اتحاد پیدا کرده است.

    [/رفیق ان طلب/] ملایمست اگر چیزى خواهد.

    [/لا یتهور و لا یتهتک/] مؤمن اهل تهور و پرده‏درى نیست.

    قواى نفس انسان به یک اعتبار عقل و شهوت و غضب است و هر یک از اینها سه حالت دارند: افراطى، تفریطى و اعتدالى حد اعتدال در این قوا، فضیلت است.تهور، حالت افراطى قوه غضب است.و به معناى وارد شدن در امرى است که عقلا و شرعا سزاوار نیست.

    [/و لا یتجبر/] مؤمن، متکبر نیست.

    «تجبر» را به تکبر معنا کرده‏اند.نه خود را بزرگ مى‏بیند و نه خود را بزرگ مى‏نمایاند .

    [/خالص الود/] دوستى‏اش خالصانه است.

    در معناى این کلام سه تصویر محتمل است: 1.مؤمن در روابط اجتماعى اهل خدعه و نیرنگ و نفاق نیست.دوستى‏اش بى‏قید و شرط است.

    2.مؤمن دوست مى‏پذیرد و رفاقت مى‏کند اما محور این رفاقتها الله تعالى است دشمنى‏اش هم براى خداست.یعنى حبش خالصا لله و بغضش نیز مخلصا لله است.

    3.مظروف دل مؤمن فقط محبت خداست.محبتش به خدا خالص است و در کنارش هیچ محبت دیگرى نیست .

    [/وثیق العهد، وفى العقد/] عهدهایش وثیق و محکم و به پیمانهایش وفادار است.

    محکم به دو معنا است: 1ـ محکم در برابر متزلزل، 2ـ محکم در برابر چیزى که کنده شود و از بین برود.عهدهاى مؤمن نه تنها کنده نمى‏شود بلکه متزلزل هم نمى‏گردد، ـ چه عهدهاى با خالق و چه پیمانهاى با مخلوق ـ .

    [/شفیق وصول/] مهربان پیوند زننده است.

    به عبارت دیگر ناصح مشفق است.اصرار دارد که به مؤمنان خیر برساند.حرص

کلمات کلیدی: امام على (ع) - علائم - مؤمن

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله علائم مؤمن در کلام على ع, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله علائم مؤمن در کلام على ع, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله علائم مؤمن در کلام على ع

 نشانه هاى ظهور هر رویکرد جهانى که در عرصه ى گیتى تحقق یافته و مى یابد ناگزیر از نشانه هایى است. بویژه رخدادهایى که توسط پیامبران الاهى خبر داده شده است. در این میان حرکت جهانى امام عصر  ارواحنا فداه  از این قانون مستثنى نبوده و از نشانه هایى برخوردار است تا بشریت متوجه نزدیک شدن و یا فرا رسیدن آن شوند. از وحى پیرامون زمان دقیق ...

مقایسه زمان امام حسین و زمان امام صادق فاصله این دو عصر نزدیک یک قرن است . شهادت امام حسین در سال 61 هجرى است و وفات امام صادق در سال 148 , یعنى وفاتهاى این دو امام هشتاد و هفت سال با یکدیگر تفاوت دارد . بنابراین باید گفت عصرهاى این دو امام در همین حدود هشتاد و هفت سال با همدیگر فرق دارد . در این مدت اوضاع دنیاى اسلامى فوق العاده دگرگون شد . در زمان امام حسین یک مسئله بیشتر براى ...

.زمان بندی مراحل انجام تحقیق: از بعد ماه رمضان شروع کرده ام.اول به دنبال تهیه فیش رفتم و بعد کتاب پیدا کردم و بعد از ماه رمضان با مطالعه کتب تهیه شده کار خود را آغاز کزدم هدف نخست جمع آوری مطالبی در خصوص سیره سیاسی حضرت بود که پس از چند ماه با توجه به مشگلات دیگری هم که داشتم موفق به دسته بندی آنها شدم،سپس در مورد سیره اخلاقی حضرت باید مطالبی را گرد آوری می کردم،روزهای بعدی هم ...

امامت برترى امامت بر نبوّت ناگزیرى از حجّت (نیاز به رهبر الهى) حجّت، امامى است شناخته شده گاه حجّت در بیم و گمنامى به سر مى‌برد اگر امام نباشد زمین‌در هم فرورود فراخواندن هر امتى با امام وپیشواى آن شناخت امام شرایط امامت و ویژگیهاى امام آنچه خداوند بر پیشوایان حقّ واجب کرده حقوق متقابل امام و امّت پیشوایان شما نمایندگان شما هستند هر که از پیشوایى جز پیشواى حقّ ... پیشوایان دوزخ ...

خلافت و امامت در کلام اسلامى 1- امامت، مهم‏ترین جایگاه بحث‏هاى کلامى بحث و گفت و گو درباره‏ى خلافت و امامت، یکى از مهم‏ترین و دیرین‏ترین بحث‏ها و گفت و گوهایى است که در جهان اسلام، پس از رحلت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله میان مسلمانان مطرح شده است. اگرچه پیش از این مسئله، درباره‏ى مسائل دیگرى اختلاف نظر پیدا شد، اما اختلاف در فلسفه‏ى امامت و خلافت، داراى ویژگى‏هاى بى مانندى ...

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّه ِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فِی هذِهِ السّاعَه ِ وَ فی کُلِّ ساعَه وَلِیَّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ اَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فِیها طَویلاً.   پیشگفتار:   ( یا صاحب الزّمان ادرکنا )   سخن از «مهدى» (علیه السلام)، سخن از «هدایت» است. ...

طورى که دیدیم على علیه السلام نخستین پیشواى معصوم و امام بر حق ما و نماینده خدا و جانشین بلا فصل حضرت ختمى مرتبت (ص) اولین نمازگزار اسلام است، آنهم شش سال قبل از بلوغ از این رو مى‏باید چنین انسان بى‏نظیرى، رابطه خاصى با نماز بزرگترین فریضه الهى، داشته باشد. على که در قبله مسلمین متولد شده، و در نه سالگى و به عنوان اولین پیرو اسلام و براى نخستین بار در پشت سر پیغمبر خاتم نماز ...

بر اساس مقاله بریتانیکا مهدی - واژه عربى - به معنى شخصى که به طور الهى هدایت‏شده‏است. و در آخرالزمان‏شناسى اسلامى عبارت است از منجى که انتظار ظهورش مى‏رود و زمین را از عدالت و برابرى پر خواهد کرد. دین راستین را اعاده خواهد نمود و در طى یک دوره کوتاه طلایى که هفت، هشت و یا نه سال تا قبل از پایان جهان طول خواهد کشید، راهنمایى مردم را بر عهده خواهد گرفت. قرآن (کتاب مقدس اسلامى) ...

پیامبر اکرم‏«صلى الله علیه وآله‏» در مورد حسین‏«علیه‏السلام‏» مى‏فرماید: حسین سبط من الاسباط ; حسین امتى از امتهاست; یعنى ایشان امام حسین‏«علیه‏السلام‏» را فرد نمى‏داننى. وقتى امام حسن‏«علیه‏السلام‏» راه و چاره‏اى جز صلح نمى‏بیند - با وجود اینکه بارها به مردم گفته بودند: نیکوترین کارها نزد من شمشیر کشیدن در مقابل بنى امیه است، اما صلاح ...

یا نه ؟ حضرت على مى فرمود من حاضر نیستم یک روز حکومت معاویه را تحمل کنم , چگونه امام حسن راضى به حکومت معاویه شد ؟ جواب : این سئوال را که اگر حضرت امیر در جاى حضرت امام حسن بود صلح مى کرد یا نه , به این شکل نمى شود جواب داد , بله , اگر شرایط حضرت على مثل شرایط حضرت امام حسن مى بود صلح مى کرد , اگر بیم کشته شدنش در مسند خلافت مى رفت . ولى مى دانیم که شرایط حضرت امیر با شرایط امام ...

ثبت سفارش