قرآن منشورهدایت،راهنمای جاوید،مبشّر نور،پدیده ی وحی،رحمت،مهر،عدالت،حریّت،صلح،بهروزی،حیات وسعادت وهدایتگرآرمان خواهان،کمال طلبان،آزادمنشان،ستم ناپذیران،استبدادستیزان وهمه ی آگاه وراستین راه حق وآزادگی وبشردوستی است.
قرآن پیامی است برتارک قرون واعصار،نوری است خاموش ناشدنی،مشعلی است پرفروغ،اقیانوسی است موّ اج وعمیق وبی کرانه،بنیانی است وتزلزل ناپذیر،شاهراهی است راست وبی انحراف،پیشوایی است راستگو وامین،ناصحی است مشفق وبشر دوست،نسخه ای است ملکوتی.شفابخش،ومعجزه آسا برای درد های بی درمان ورنج های جان کاه بشریّت،پیامی است از آسمان به زمین، برنامه ای است جامع ، کامل وزندگی بخش، طبیبی است تضمین کننده ی سلامت اندیشه وجان،ودرخشنده ترین،ارج دارترین،شکوهمند ترین وجاودانه ترین اعجازمحمّد(ص)است.
قرآن،کتابی است که مرزهای زمان ومکان را در هم نوردیده ونورهدایتش دورترین وتاریک ترین افق ها را نورباران ساخته وعصر هاونسل هارا با ندای توحیدی اش بانگ بیداری ونجات داده است.
کتابی است ازسرچشمه ی هستی صادر شده،وبرقلب روشن ونورانی
محمد(ص)نقش بسته است.
کتابی است که آهنگ جذاب ودل نشین،ندای روح بخش ودل نواز، پیام پرمحتوا ونورانی اش،از فروزش گاه فروغ کبریایی برخاسته ، ازپایگاه بلند عرش زجاجه نورانی وپاک جان محمّد(ص)، پیام آور مهروعدل،این وارسته ترین وارستگان وشایسته ترین شایستگان جهان هستی زمزمه شده است.
کتابی است که اگر تمامی موجودات ، نیرو و توان و امکانات خویش را در بعد علمی و عملی بسیج کنند و از هیچ گونه همکاری دریغ نورزند و بکوشند تا با تلاش هماره و خستگی ناپذیر خود کتابی با همان شاه کار و ظرافت ، زیبایی ظاهر و باطن ، قالب و معنا ، سبک و اسلوب ، جامعیت و کمال و هزاران رموز و اسرار و ویژگی های نهایت ناپذیر دیگر عرضه کنند ، بی تردید نخواهند توانست و اعتراف خواهند نمود که انسان و انسانیت با همه ی علوم و فنون و تجربیاتش ،عاجز تر از آن است که حتی سوره و آیه ای بسان معجزه ی جاودانه ی محمّد (ص)فراهم آورد .
این شاهکار وحی ، ساخته ی قلم صنع و دست قدرت ازلی است،نه فراورده وتلاش بشر.
کتابی است که اگر تمامی موجودات ، نیرو و توان و امکانات خویش را در بعد علمی و عملی بسیج کنند و از هیچ گونه همکاری دریغ نورزند و بکوشند تا با تلاش هماره و خستگی ناپذیر خود کتابی با همان شاه کار و ظرافت ، زیبایی ظاهر و باطن ، قالب و معنا ، سبک و اسلوب ، جامعیت و کمال و هزاران رموز و اسرار و ویژگی های نهایت ناپذیر دیگر عرضه کنند ، بی تردید نخواهند توانست و اعتراف خواهند نمود که انسان و انسانیت با همه ی علوم و فنون و تجربیاتش ،عاجز تر از آن است که حتی سوره و آیه ای بسان معجزه ی جاودانه ی محمّد (ص)فراهم آورد .
ابعاد و ویژگیهای بی شمار قرآن قرآن،دارای ویژگی ها وابعادبی شماری است.
از جمله ویژگی های این منبع نور ومعرفت،خصیصه ی نهایت ناپذیری آن است.با این که از هنگامه ی فرود قرآن تا کنون،صدها کتاب در تفسیر قرآن به وسیله ی مفسران وقرآن پژوهان نگارش یافته ،و هزاران کتاب ومقاله در رشته های گوناگون علمی،ادبی،فلسفی،اخلاقی،فردی،خانوادگی،اجتماعی،اقتصادی،حقوقی،دفاعی، تاریخی،سیاسی و...به وسیله ی پژوهشگران ومحققان برای فهم معارف ومفاهیم،واژه هاومعانی،فصاخت وبلاغت وشناخت ابعادورموز قرآن به بشریت عرضه گردیده،و علوم گوناگون ومتنوّعی از این راه پدید آمده است،با این وصف هر گاه اندیشمند وپژوهشگری به سوی چشمه ی زلال وجوشان قرآن برود،با طراوت و تازگی ،شادابی وعمق و زیبایی ومحتوای جدیدی روبرو می شود وبه حقایق تازه ونوینی می رسد !
چرا که قرآن کلام حق است ونامتناهی وبی کرانه،واین انتظار که انسان بتواند همه ی ابعاد و چهره های قرآن را بنگرد وبشناسد وبه نهایت آن برسد،بسان انتظار جای دادن آب دریایی موّاج ویا اقیانوسی بی کرانه در کوزه ای ناچیز است.
امیر (ع)-صحیفه ی جان را به نور این پدیده ی شگرف وحی نور باران ساخته است-در اشاره به این حقیقت می فرماید قرآن ظاهری زیبا وشگفت انگیز ودرنی پر مایه وعمیق دارد.اسرار نهفته و شگفتی های آن،پایان پذیر نیست ونوآوری ها وزیبایی های آن هرگز به کهنگی نمی گراید وهرگز تاریکی های جهل وظلم، جزبه وسیله ی آن رفع نخواهدشد ازبحث های اساسی و بسیار پیچیده یکی از بحث های اساسی وبسیار پیچیده که درقرآن کریم عنوان شده است،موضوع قانونمندی جامعه وتاریخ، یاسنن وضوابطی است که برجامعه وتاریخ حکومت می کند.آیات بسیاری ازقرآن،به ویژه در بخش تاریخی آن ،بیانگر این حقیقت است که بر روند جامعه وتحوّلات تاریخی ،تصادف واتفاق حکم نمی راند،بلکه تحوّلات ودگرگونی های تاریخ،از حیات ومرگ وصعود وسقوط جامعه هاو سلسله ها گرفته تا درخشندگی وشکوفایی وغروب غمبار تمدّن ها،همه وهمه تابع یک سلسله قالب ها،ضابطه ها،معیارها ومقررات مشخّصی است،که از آنها به«سنن الهی » یا«قوانین حاکم بر روند جامعه وتاریخ» تعبیر می گردد.سنن وضوابطی که مقتضی نیاز های فطری ومحصول عمل کرد انسان است که به او باز می گردد.ضوابطی که جامعه ی بشری می تواند در پرتو آگاهی وآزادی ،آنها را بشناسد وبا ایجاد رابطه ی مثبت ومطلوب با آنها که جلوه ای از حاکمیت اراده ی خدا بر تاریخ است ـسر نوشت خود را سعادتمندانه ومترقی وبالنده وهماره رو به رشد واوج ،رقم زند ویا با عدم شناخت آنها وایجاد رابطه منفی ونا مطلوب با آنها،شرایط و مقدّمات عقب گرد، اسارت وسقوط ونگون بختی خویش را بر اساس سنّت های تخلّف نا پذیر وجهان شمول خدا فراهم آورد.
قرآن وطرح آفرینش انسان در این که کدام یک از این دیدگاه های سه گانه به واقع نزدیک وکدام بیگانه اند،اظهار نظر قطعی شاید مشکل باشد ،امّا به نظر می رسد نظریه ی نخست ـ که عامل فطری واقتضای طبیعی را ،انگیزه ی گرایش به زندگی اجتماعی عنوان می کند ـ از دو نظریه دیگر دلنشین تر و واقع بینانه تر است،چرا که با تعمّق بیشتر ،به نظر می رسد گویا زندگی اجتماعی طرحی است در آفرینش انسان وباطبیعت بشری او سرشته شده است .این شیوه ی زندگی گویی ریشه در اعماق جان بشر دارد،به طوری که تا انسان با این ویژگی ها وکشش های انسانی باقی است،این گرایش به سوی جامعه وحیات اجتماعی نیز در او تجلّی خواهد داشت .
این دیدگاه را طرفدارانش از قرآن الهام گرفته وبرای استحکام در یافت واستنتاج خود ،آیاتی را نیز گواه آورده اند ،برای نمونه: 1.قرآن در سوره ی حجرات آیه ی/13 می فر ماید : هان ای مردم !ما شما را از یک مرد وزن آفریدیم وشما را تیره ها وقبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید،اینها ملاک امتیاز نیست ،بلکه گرا می ترین شما نزد خدا با تقوا تر ین شماست،خداوند دانا وآگاه است.
2.در سوره ی فرقان ایه ی/54 می فرماید : او کسی است که از آب، انسان را آفرید،آن گاه او را نسب وسبب قرار داد ونسل او را از این دو راه ،گسترش دادوپروردگار تو هماره توانا بوده است.
3.ونیز در سوره ی زخرف آیه ی/32 می فرماید : آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟!
ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میانشان تقسیم کردیم وبعضی را بر بعضی بر تری دادیم،تا یکدیگر را مسخّر کرده وبا هم، تعاون وهمکاری نمایند،ومهرورحمت پروردگارت از همه ی آنچه آنان گرد آوری می کتتد بهتر است.
نکته های ظریف از آیات .
در آیه ی نخست،قرآن درقالب یک دستور پرمحتوای اخلاقی واجتماعی،به فلسفه ی آفرینش انسان،به صورت ملّت ها،وامّت ها وقبیله های گوناگون اشاره دارد،که امکان بازشناسی افرادرا ازیکدیگر آسان می کند وواقعیتی را-که زیر بنا واساس ولازمه ی زندگی گروهی اجتماعی است-بیان می کند.تگر به راستی زندگی اجتماعی به صورت طرحی در آفرینش انسان نبود،پس فلسفه ی بازشناسی افراد واقوام وامّت ها ازیکدیگریعنی چه؟وچه ضرورتی داشت؟
به عبارت دیگر، اگر اختلاف رنگ ها وچهره ها وقبیله ها،مقدّمه ی بازشناسی افراد از یکدیگر است،واگر این باز شناسی،مقدّمه ی زندگی جمعی وهماهنگ ومشترک است،بر این باور طرح زندگی اجتماعی درآفرینش انسان مورد نظر بوده است از شاهکارهای قرآن بر این باور،از شاهکارهای قرآن وپیامبراین بودکه زنجیرهای خرافه واوهام وتحجّر وتاریک اندیشی را از دست و پای خرد واندیشه بشر گشود.انسان را آزاد ساخت،دعوت کرد،ترغیب نمود،ودر آسمان بی کران رشد واوج،به پرواز در آوردتا در کران تا کدان طبیعت وتاریخ سیر کند،بیندیشد،به تفکر برخیزد، وقوانین ونظامات حاکم برطبیعت وسنن حاکم برجامعه وتاریخ رابشناسد.
شیوه ی قرآن درترسیم رخدادها قرآن،کتاب تاریخ نیست،به همین جهت در پی انعکاس گسترده ی رویدادها واتفاقات به سبک تاریخ نگاری رایج در میان انسان ها نیست،هم چنان که دربیان حوادث گزیده ی خود نیز،برای خود سبک ویژه ای دارد.
گاهی از کنار یک حادثه ی مهّم تاریخی با اشاره ای پر معنا واندیشاننده به جان مطلب،می گذردوگاهی به طورمتوسط،وگاه هم کمی گسترده به ترسیم رخدادهای عبرت انگیز والهام بخش می پردازد.
برخی رویدادهای مهّم تاریخی در یک سوره وبرای یک بارمنعکس می کند ودر آن انعکاس،ده ها،آری ده ها درس سازنده بیان می کند،برخی دیگر را در سوره های متعدد وآیات مختلف،امّا با نکات زیبا،ابتکاری وجدید، وبرخی را درحدود سی مرتبه طرح می کند،امّا شگفت انگیز این جاست که نام قهرمان یا قهرمانان داستان،تکرار می شود امّا محتوا ومعنا ونکات،نه تنها ملال آور نیست، بلکه به دلیل پیام ها و درس ها ومطالب شنیدنی وجدید ومتنوع ،جالب ودوست داشتنی است و در بردارنده ی درس های نوینی برای فرد،خانواده،حکومت ومدیریت وجامعه ها وتمدّن هاست.
قهرمانان داستان های قرآن نیز،ازنظر جنسیت،نژاد،عمر،موقعیت فکری،فرهنگی،شرایط اجتماعی،سیاسی،اقتصادی و...گوناگونند.
گاهی قهرمان داستان ،پیام آورحق واصلاح طلبی بزرگ است،گاهی پیاده کننده وتحقق بخش دستورات حق.
گاهی کاخ نشین است وگاهی کوخ نشین.
زمانی چوپان است وزمانی باغبان وکشاورز.
گاهی الگویی موفق وسازنده است وگاهی نمونه ای ناموفق وبرای هشدار بیان راز شکست عدم موفقیت.
دربرخی از آیات،قهرمان داستان،فرمانده میدان نبرد است،ودر برخی دیگر ،مدیر کلّ و وزیر کار آمد ودرستکار ودادپیشه.
در جایی،کودک نیل است ودر جای دیگر مرد فرهنگ وروشنگری وتحول وانقلاب.
جایی قهرمان داستان،دختری آزاده وپاک روش ودرست منش است وجایی پسری خوشفکر وکمال جو واوج طلب.
گاهی مرد است وگاهی زن،زمانی میان سال است وزمانی پیر وزمانی جوان.
درمیان قهرمان داستان های قرآن،یهودی هست،نصاراهم هست،روشنفکر وساحر هست،ملکه ی نواندیش وهدایت یافته وترقی خواه واصلاح طلب نیز وجود دارد.انسان درانتظار نوید وامیدوبه چشم می خورد وموردانتظار هم هست،فرد ورژیم گزافه کار،فزونخواه،بی مهار،تبهکار،استبداد گر،تاریک اندیش،اصلاح ستیز،خشونت کیش،عالم بی عمل،جاهل بی فضیلت،فاسق،زورمدار وگردنکش به چشم می خورد،هم چنان که شایسته کردار،ساخته شده،تربیت یافته،اصلاحگر،پرواپیشه،توحید گرا،پراخلاص،قانون گرا،پاکدامن،نجیب وخداجو وآراسته ی به ارزش های واقعی دیده می شود، ودل خوش دارندگان به ارزش های بدلی وضد ارزش ها نیز بسیارند که خود نمایی می کنند.
روش نمایش داستان ها ورخداد های تاریخی نیز،در قرآن متنوع است ودر مرز واوج بی نظیری از لطافت وظرافت وویژگی های هنری که در هنر داستان سرایی مطرح است،لبریز می باشد.
گاه نتیجه ی داستان در آغاز منعکس می گردد وبه دنبال آن،خود داستان به صورت گسترده وگام به گام ارائه می شود،نظیر جریان موسی در سوره ی قصص ،که جان مطلب وروح داستان ونتیجه ی آن در چند آیه ترسیم می گردد که :هان ای مردم!
عنصر فرو مایه وخود کامه ای در نقطه ای از سرزمین خدا، گردن کشی وطغیان گری پیشه نمود وبه قانون گریزی و حق ستیزی سهمگینی بر خاست.
او مردم آنجا را با نواختن مارک ها وانگ ها شقه شقه وفرقه فرقه ساخت،آن گاه گروهی را با پرونده سازی های رسوا قتل عام نمود،گروهی را بست،وگروهی را به زنجیر ستم وخشونت کشید و زندان هارا آکنده از روشنفکران،نواندیشان،آزادی خواهان،اصلاح طلبان،جویندگان حقوق بشر، منتقدان ومخالفان شیوه ی زور مدارانه وددمنشانه ی استبدادی وانحصاری وپراختناق خود ساخت.
او،به راستی تبهکار بود.
در این فکر بود که از ظهور یک توحید گرای ضلم ستیز ویک قهرمان آزادی خواه واستبداد ناپذیر وبیداد گر،جلوگیری کند،امّا اراده ی خدا چیز دیگری بود،همان بود که تحّول عظیمی با بعثت موسی پدید آمد وفرعون وگردن کشان واقتدار گرایان و محافظه کاران همراه او-که بر آن شرایط بسته واسارتبار وددمنشانه ی غالب وحاکم، با تاریک اندیشی وتعصبی کور،پای فشرده وبا هر نوع رشد وپیشرفت، آزادی وخردگرایی، مشارکت جامعه در تعیین سرنوشت خویش ونظارت بر قدرت ملّی، در جنگی آشتی ناپذیر بودند-به بوته ی هلاکت سپرده شدند، وحق وعدالت و آزادی پیروز شد.
آن گاه،پس از ترسیم وگزارش این نتیجه ی درس آموز،عبرت انگیز، نوید بخش وپر جاذبه،وارد اصل داستان می شود.
گاه داستان به طور مستقیم و بدون مقدمه،به طور فشرده وزیبا وابتکاری، منعکس می شود،همانند جریان ولادت مسیح (ع) یا داستان سلیمان وجست وجوی او از هدهد وبرخورد با مورچه، که این نمونه ها به طور بی مقدمه و غافیل گیر کننده ای ترسیم می شود ،وگاه هدف اذ بیان ماجرا و حادثه ی تاریخی ،روی قهرمان آن حادثه دور می زند،هم چون آوردن نام ابراهیم واسماعیل در بنیاد کهن ترین معبد توحید گرایی وآزادگی در دوّمین از قرآن شریف .
زمانی راز ملاقات یا برخورد،هم بر خود قهرمان داستان پوشیده است وهم بر نظاره گر صحنه،وهم بر شنونده ی جریان .جوّپیچیده ومرموز وغامضی بر حادثه حاکم است وبه نظر می