از دیرزمان عدل علی(ع) زبانزد عام و خاص است تا آنجا که به عنوان یک ضرب المثل، در
مکاتبات و محاورات و اشعار و امثال و ...
به کار می رود و همگان، به هر مناسبتی، از آن دم زده و
می زنند، لکن توجه به این نکته حساس بسی ضروری است که اگر شخصی و یا جامعه ای بتواند
عدل علی(ع) را از نظر فکری و نظری، آن گونه که شایسته است، درک کند و یا از نظر عینی و
عملی پیاده کند، تازه، فقط به یک گوشه از زوایای متعدد و به یک جهت از ابعاد وسیع و پهناور
وجودی آن رهبر عظیم الشأن بشری، دست یافته است؛ زیرا، درک و فهم تمامی اطراف و اکناف
وجودی علی بن ابی طالب(ع) برای هر کس و در هر مرحله ای، ممتنع و محال، حداقل به استحاله
عادی است.
آیا نه این است که همیشه، سودجویان و طمّاعان و متوقعان و ضعیف دلان، در اثر
عدم تمکین از عدل علی(ع) شخصیت و عدالت آن ابرمرد تاریخ را به گونه ای تفسیر می کرده اند
و یا آن را در هر زمانی، برای زمان دیگری می پنداشته اند و یا برای دیگری می خواسته و یا عنوان
و توجیه دیگر بدان می داده اند؟
و آیا نه این است که در ازای تاریخ، دشمنان علی(ع) و مکتبش، هماره، با عدل و عدالت او،
عملاً، در ستیز بوده و تحت هر عنوان و بهانه سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ...
با آن به مبارزه
برمی خاسته اند که اگر این عدالت و همسانی و برابری فراگیر شود و یا مردم را بیدار سازد و آنان را در جهت احقاق حقوق مشروع و مقبولشان برانگیزاند، دیگر حنای استعمارگران و
سلطه جویان و جباران روزگار، برای همیشه، بی رنگ خواهد شد؟
و آیا جز این است که حتی برخی از نزدیک ترین کسان به علی بن ابی طالب(ع) که او را از
همه بهتر می شناختند و صدق و صفا و زهد و قناعت و حقیقت جویی و دنیاستیزی و دیگر
شایستگیهای علی(ع) را، کاملاً، لمس کرده بودند و حتی برای به خلافت رسیدن وی و بازگشت
رهبری اسلامی به او، قیام و اقدام کرده بودند، بالاخره، عدالت او را بر نتافتند و بر سر همین مدعا،
با او به مقابله برخاستند تا آنجا که شمشیر بر او کشیدند؟
به هر حال، باید به این دریچه سری کشید و این در را باید کوبید؛ زیرا، عاقبت، زین در، برون
آید سری.
این، وظیفه ای است بر دوش همگان و گامی است در راه تحقیق و تحقق آن عدالت و
اقدامی است برای کسب افتخار و مباهات بیشتر برای جامعه اسلامی و شیعی، آن هم در سال امام
علی(ع).
آری، به روشنی می توان دریافت و به جرأت می توان گفت، تمامی مقامات و همگی مراتب
و مراحل و کلیه ابعاد و جوانب مورد توجه علی(ع) و مورد بحث در حیات پرافتخار او، به یک
حقیقت برمی گردد و آن، عدل و عدالت است، حتی مسایلی از قبیل سیاست و اقتصاد و حکومت
و امارت و بلکه مسایل مربوط به ماورای طبیعت، همانند تقوا و اخلاق و عبادات، همه و همه، به
ضرورت ِاحقاق حق و احیای عدالت و اقامه قسط و عدل در جامعه برمی گردد.
ثابت کننده این ادعا و دلیل صدق این مدعا، مراجعه عمیق و همه جانبه و مرتبط و فراگیر به
دویست و سی و نه خطبه و هفتاد و هشت نامه و چهارصد و هفتاد و دو کلمه قصار موجود در
نهج البلاغه و شانزده هزار کلمه حکمت در غررالحکم آمدی و صد و پنجاه و یک مناجات و
دعای موجود در صحیفه علویه و دیگر کلمات و افاضات صادره ازآن امام عظیم الشأن است.
|149| را در جهت احقاق حقوق مشروع و مقبولشان برانگیزاند، دیگر حنای استعمارگران و سلطه جویان و جباران روزگار، برای همیشه، بی رنگ خواهد شد؟
و آیا جز این است که حتی برخی از نزدیک ترین کسان به علی بن ابی طالب(ع) که او را از همه بهتر می شناختند و صدق و صفا و زهد و قناعت و حقیقت جویی و دنیاستیزی و دیگر شایستگیهای علی(ع) را، کاملاً، لمس کرده بودند و حتی برای به خلافت رسیدن وی و بازگشت رهبری اسلامی به او، قیام و اقدام کرده بودند، بالاخره، عدالت او را بر نتافتند و بر سر همین مدعا، با او به مقابله برخاستند تا آنجا که شمشیر بر او کشیدند؟
به هر حال، باید به این دریچه سری کشید و این در را باید کوبید؛ زیرا، عاقبت، زین در، برون آید سری.
این، وظیفه ای است بر دوش همگان و گامی است در راه تحقیق و تحقق آن عدالت و اقدامی است برای کسب افتخار و مباهات بیشتر برای جامعه اسلامی و شیعی، آن هم در سال امام علی(ع).
آری، به روشنی می توان دریافت و به جرأت می توان گفت، تمامی مقامات و همگی مراتب و مراحل و کلیه ابعاد و جوانب مورد توجه علی(ع) و مورد بحث در حیات پرافتخار او، به یک حقیقت برمی گردد و آن، عدل و عدالت است، حتی مسایلی از قبیل سیاست و اقتصاد و حکومت و امارت و بلکه مسایل مربوط به ماورای طبیعت، همانند تقوا و اخلاق و عبادات، همه و همه، به ضرورت ِاحقاق حق و احیای عدالت و اقامه قسط و عدل در جامعه برمی گردد.
ثابت کننده این ادعا و دلیل صدق این مدعا، مراجعه عمیق و همه جانبه و مرتبط و فراگیر به دویست و سی و نه خطبه و هفتاد و هشت نامه و چهارصد و هفتاد و دو کلمه قصار موجود در نهج البلاغه و شانزده هزار کلمه حکمت در غررالحکم آمدی و صد و پنجاه و یک مناجات و دعای موجود در صحیفه علویه و دیگر کلمات و افاضات صادره ازآن امام عظیم الشأن است.
ما، در این مقاله، تنها، به روشن ترین موارد آنها اشاره می کنیم؛ زیرا، تتبع کامل در همان هفتاد مورد مشتقات ماده "عدالت" در سراسر نهج البلاغه هم، به درازا می انجامد تا چه رسد به غور و بررسی گسترده در مصادر و مدارک اسلامی مشتمل بر سخنان علی(ع)، گذشته از آنکه ورود محققانه در عمق کلمات امیرالمؤمنین ـ که فوق کلام مخلوق و دون ِکلام خالق است ـ در صلاحیت ارباب دقت و تحقیق و خداوندان عقل و علم و تحلیل است که البته آنان، به قدر وسع خود، از عهده این مهم برخواهند آمد.
|150| مفهوم عدل پیش از آنکه مصداق واقعی عدل را بیابیم، ضروری است مفهوم حقیقی عدل را بفهمیم.
عدل، به معنای "برابری و همسانی و همسویی" است.
در این مورد، دو نکته اساسی، در خور توجه است.
یکم ، آنکه عدل، از لغاتی است که مفهوم آن، بیشتر، از ضد آن به دست می آید، لذا دانشمندان ِلغت شناس، چنین گفته اند: "العدل نقیض الجور".
[1] از کلمه (نقیض) استفاده می شود که عدل و جور، ثالثی ندارند، لهذا نقیضین هستند که هم اجتماع و هم ارتفاع آنها با همدیگر، منتفی است و هر کدام که نباشد، آن دیگری موجود خواهد بود.
دوم ، آنکه چنین به نظر می رسد که در میان الفاظی که دارای معنای لغوی و عرفی اند، عدل، لفظی است که هر دو معنای لغوی و عرفی آن، بسیار نزدیک به یکدیگر است و از هر یک، به سهولت می توان به دیگری دست یافت.
این، خود، دلیل آن است که عدل، نفیاً و اثباتاً، با افکار و اعمال و احوال مردم، ارتباط مستقیم دارد، به گونه ای که به سادگی، معنای لغوی آن برای مردم معلوم و مفهوم است و آن معنا، برای آنان، طوری تداعی می شود که نیازی به جعل معنای دیگر، چه به اشتراک لفظی و چه معنوی، نیست، لهذا عرف، از این واژه (عدل) همان را می فهمد که لغت وضع کرده است.
این، حاکی از ضرورت توجه به این لفظ مقدس و سعی در اجرای آن در مجالات گوناگون زندگی است.
نیز این را می فهماند که اگر با تمایلات و خواسته ها و انتظارات و توجیهات گوناگون ِ کسانی مطابقت و موافقت نداشته باشد، با فطرت پاک و غریزه های صحیح و سالم انسانی، انسجام تمام و سازش تمام دارد، و همه کس، با عقل سلیم و ذوق صحیح و فطرت خداداد خویش، عدل را می ستاید و آن را ارج می نهد.
آنچه را که نمی توان به سادگی از آن گذشت، این است که در رابطه با شناخت معنا و مفهوم عدل و عدالت، باید میان "تفاوت" و "تبعیض" فرق گذاشت؛ چه، تبعیض، منافی عدالت است و تفاوت، موافق آن.
دو کارگر که هر دو، به مدت هشت ساعت، کار یکسان کرده اند و از هر جهت، مساویند، اگر به یکی، هشتصد تومان مزد داده شود و به دیگری کمتر از آن، این، تبعیض و جور است و از عدالت |151| به دور، اما اگر به یکی که هشت ساعت کار کرده، مزد بیشتری بدهند تا به آن که کمتر کار کرده است، این، تفاوت بوده و نافی عدالت نیست، بلکه خود، مصداقی از عدل و قسط به شمار می رود، بلکه در اینجا، اگر به هر دو مزد مساوی بدهند، ظلم و جور کرده اند.
پس، عدل، آن است که کسی را از حدّ واقعی استحقاقش، کمتر ندهند و اگر بیشتر از ارزش کارش به او مزدی داده شود، این، لطف و تفضل خواهد بود که امام علی(ع) خود فرمود: "العدلُ الإنصافُ، و الإحسانُ التفضُّلُ".
[2] این عنوان احسان و تفضل، تبدیل به جور و ستم خواهد گردید آنجا که این بیشتری را به کسی بپردازند که با فرد دیگری یکسان کار کرده، اما آن فرد دیگر را محروم گزارند، مگر آنکه ازسمت و سوی دیگر، جهت رجحانی در آن و یا جهت ِمرجوحی در این باشد که باز هم به تفاوت بازگشت دارد.
با این وضع و حال است که بسیار کسان، این حقایق را برنمی تابند و آه و ناله سر می دهند و با عذرها و بهانه های گوناگون، و حتی به ظاهر مذهبی، فریاد و فغان برمی آورند و یا به توجیه و تأویل می پردازند.
خلیفه دوم، حقوق مهاجران را در حدود پنجاه درصد بیش از سهم انصار قرار داد.
شاید، تنها، به بهانه اسبقیت در اسلام چنان کرده باشد که اگر چنین باشد، می بایست حقوق هر سابق، بر لاحق، افزایش داشته باشد، نه فقط مهاجر بر انصار.
گویند: اختلاف طبقاتی در اسلام ـ که از اهم نمونه های بی عدالتی است ـ از همین جریان آغاز گردید.
معاویه بن ابی سفیان نیز با الهام گرفتن ـ و یا دستور یافتن ـ از همین خط و مشی، حقوق عرب بر عجم و آزادگان را بر بردگان افزونی داد.
علی(ع) با رسیدن به خلافت، از بیت المال، به هر مسلمان، در هر رشته و رده و رسته و نژادی که بود، سه درهم تحویل داد و خود نیز که خلیفه مسلمانان و والی جامعه اسلامی بود، سه درهم برداشت.
تاریخ، به یاد دارد و به یادگار گذارده که علی(ع) هنگامی که مسؤولیت اداره بیت المال را به عمار بن یاسر و ابوالهیثم بن التیهان واگذار کرد، به آنان، کتباً ابلاغ کرد که عربی و قرشی و انصاری و عجمی و تمام کسانی که جزء حوزه اسلام هستند، از هر قبیله و نژادی که باشند، همه و همه، با هم برابر و مساویند.
|152| سهل بن حنیف، غلام سیاهی را به محضر آن حضرت آورد، گفت: "به این، چه اندازه می دهی؟".
علی(ع) به سهل فرمود: "تو، خود، چه اندازه گرفته ای؟".
پاسخ داد: "سه دینار مطابق آنچه دیگران گرفته اند." امام فرمود: "غلام او را نیز همانند خودش، سه دینار بدهید."> [3] علی(ع) خود و خاندان خود را، بر دیگر مسلمانان برتری نداد.
وقتی خواهر مکرمه اش، اُمّ هانی، به خدمت او رفت، حضرت دستور داد که بیست درهم به وی بپردازند.
ام هانی بازگشت و از کنیزک عجمی خود پرسید: "عطای علی(ع) به تو، چه اندازه بود؟".
او پاسخ داد: "بیست درهم".
ام هانی، با خشم، و به عنوان اعتراض و انتقاد از این مساوات، به نزد برادر بازگشت.
امام(ع) فرمود: "باز گرد!
خدای تو را رحمت کند!
ما، در کتاب خدا، برتری و رجحانی برای اسماعیل بر اسحاق نیافتیم."> [4] آری، او، خود، فرمود: "لأسوینَّ بین الأسود و الأحمر." برادرش عقیل برخاست، گفت: "آیا مرا با یکی از سیاهان مدینه مساوی قرار می دهی؟".
امام به عقیل فرمود: "بنشین!
آیا جز تو، کسی نبود سخن گوید؟
تو، چه رجحانی بر دیگران داری، رجحان، فقط، در سابقه و تقواست (که آن هم با پول، قابل مقابله و معاوضه نیست."> [5] آنچه گفته شد، هر چند قابل تحلیل و تقسیم بر جهات و جوانب متعددی است، لکن برای تفسیر مفهوم عدل و عدالت واقعی و تبیین مصداق حقیقی آن، بسی رسا و گویا است.
آری، این، همان عدالت در جامعه و فرد است