قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع)ریشه در انحراف هاى بنیادى و اساسى در جامعه اسلامى داشت.
این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامى از مسیر اصلى خود از سقیفه به بعد بود.
که پس از شهادت على(ع)کلا به دست سلسله سفیانى و حزب ضد اسلامى اموى افتاد.
به گواهى اسناد تاریخى، سران این حزب هیچ اعتقادى به اسلام و اصول آن نداشتند.
و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)ر، جلوه اى از پیروزى تیره بنى هاشم بر تیره بنى امیه، در جریان کشمکش قبیلگى در درون طایفه بزرگ قریش مى دانستند.
و با یک حرکت خزنده، به تدریج در پوشش اسلام به مناصب کلیدى دست یافتند() و سرانجام از سال چهلم هجرى، حکومت اسلامى و سرنوشت و مقدرات امت اسلامى به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه، و به دنبال مرگ وى، پسرش یزید به قدرت رسید که اوج انحراف بنیادى، و جلوه اى آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهرى اسلام بود.امام حسین(ع)نمى توانست در برابر چنین فاجعه اى سکوت کند و احساس وظیفه مى کرد که در برابر این وضع، اعتراض و مخالفت کند.
سخنان، نامه ها و سایر اسنادى که از امام حسین(ع)به دست ما رسیده، به روشنى گویاى این مطلب است.
این اسناد بیانگر آن است که از نظر امام، پیشوا و رهبر مسلمانان شرائط و ویژگى هایى دارد که امویان فاقد آنها بودند و اساس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق، تکیه بر مسند خلافت اسلامى و جایگاه والاى پیامبر زده بودند و حاکمیت و زمامدارى آنه، آثار و نتائج بسیار تلخ و ویرانگرى به دنبال آورده بود.
چند نمونه از تاءکیدهاى امام در این باره یادآورى مى شود: 
ویژگى هاى پیشواى مسلمانان
1 - در نخستین روزهایى که امام حسین(ع)در مدینه، براى بیعت جهت یزید، در فشار بود، در پاسخ ولید که پیشنهاد
بیعت با یزید را مطرح کرد، فرمود: اینک که مسلمانان به فرمانروایى مانند یزید گرفتار شده اند، باید فاتحه اسلام را خواند.
- امام ضمن پاسخ نامه هاى کوفیان، نوشت: 
امام و پیشواى مسلمانان کسى است که به کتاب خدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پیش گیرد و از حق پیروى کرده با تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.
 امام و پیشواى مسلمانان کسـى اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروى کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد.
3 - امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوى عراق در منزلى بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه اى ایراد کرد و طى آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد: مردم!
پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانى بـا حکومت ستـمگرى مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهى را درهم مى شکند، بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگرى و دشـمنى در پـیش مى گیرد، ولى او در مقابـل چنین حکومتى، بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند، بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم!
آگاه باشید اینان(بنى امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروى از شیطان را بـر خود فرض نموده اند، فساد را تـرویج و حدود الهى را تعطیل نموده فى را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـرى جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند، از دیگران شایسته ترم ...)) حاکمیت بـنى امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایى از آثـار سوء آن اشاره نموده، در شوون مختـلف جامعه اسلامى اثر گذاشتـه و فساد و آلودگى و گمراهى را گستـرده و عمومى ساخـتـه بـود.
امام حسین(ع)در موارد متعددى انگشت روى این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـى شـود: محو سنتها و رواج بدعتها آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه، نامه اى بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طى آن چنین نوشت: اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوى شما مى فرستم، شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت مى کنم، زیرا در شرائطى قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلى از بین رفته و بـدعتها زنده شده است، اگر سخـن مرا بـشنوید، شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) .
دیگر به حق عمل نمى شود.
حسین بـن على(ع)در راه عراق در منزلى بـه نام ((ذى حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه اى بـدین شرح ایراد نمود: پـیشامدها همین است که مى بـینید، جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکى مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقى نمانده است.
مردم در زندگى پست و ذلتبارى به سر مى بـرند و صحنه زندگى، همچون چراگاهى سنگلاخ، و کم علف، به جایگاه سخت و دشوارى تبـدیل شده است.
آیا نمى بینید که دیگر بـه حق عمل نمى شود، و از بـاطل خوددارى نمى شود؟!
در چـنین وضعى جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد.
در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده اى، مرگ را جـز سعادت; و زندگى بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگى و ملال نمى دانم.
مسخ هویت دینى مردم حاکمیت زمامداران اموى و اجراى سیاست هاى ضد اسلامى توسط آنان، هویت دینى مردم را مسخ کرده ارزشهاى معنوى را در جامعه از بـین برده بود.
امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذى حسم)) فرمود: مردم بندگان دنیایند، دین بـه صورت ظاهرى و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح مى شود، تا زمانى که معاش و زندگى مادیشان رونق دارد، در اطراف دین گـرد مىآیند، اما زمانى کـه بـا بـلا و گرفتارى آزمایش شوند، دینداران در اقلیت هستند.
پیام جاوید قیام امام حسین(ع ) پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست، بلکه این پـیام پـیامى جاوید و ابـدى است و فراتـر از محدوده زمان و مکان است، هرجا و در هر جامعه اى که به حق عمل نشود، و از بـاطل خوددارى نشود، بدعتها زنده، و سنتها نابـود شود، هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگرى بـا مردم رفتـار کنند، در هر جـامعـه اى که ویژگى هاى جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه، جامعه اى یزیدى بـوده، و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگى ها و آمران و عاملان آنه، کارى حـسینى خواهد بود.
قیام امام حسین(ع) و حکومت حضرت مهدی(عج) آن عبارتست از پاسداری از آئین اسلام و ترویج و گسترش آن در جامعه و تبیین و توضیح معارف آن برای مردم، و چون دین در واقع باز نمود فطرت و سرشت انسان است پس می توان از این هدف تعبیر به «بیداری و آگاهاندن مردم» نمود.
چنانکه در زیارت اربعین امام حسین (ع) می خوانیم: (خدایا من شهادت می دهم که امام حسین) خون پاکش را در راه تو به خاک ریخت تا بندگانت را از جهالت و گمراهی نجات دهد و از اینجا می توانیم رابطه تنگاتنگ قیام امام حسین (ع) و قیام حضرت مهدی (عج) را درک کنیم.
که در واقع ظهور امام زمان (عج) و حکومت آن حضرت مکمل قیام امام حسین است.
برای روشن شدن این مطلب چند نکته را تذکر می دهیم: همه ائمه (ع) نور واحد هستند یک هدف دارند و هیچ تفاوتی با هم ندارند.
و بر اساس شرایط زمانی، نحوه عملکرد آنها فرق دارد، یعنی اگر امام صادق علیه السلام یا هر امام دیگر در زمان امام حسین (ع) بود، همان گونه تصمیم می گرفت و عمل می کرد که امام حسین(ع) انجام داد.
در خصوص ارتباط تنگاتنگ امام زمان عج با امام حسین (ع) نکاتی وجود دارد که باید توجه نمود: الف- از منظر قرآن: آیات زیادی از قرآن کریم با توجه به تفاسیر ائمه علیهم السلام این ارتباط مستحکم را بیان می کند.
چنانکه در تفسیر آیه شریفه: «و آن که مظلوم کشته شده به سرپرستش قدرتی داده ایم، (اما در قتل اسراف نکند) چرا که او یاری می شود.
امام رضا(ع) می فرماید: این آیه در مورد امام حسین(ع) و امام مهدی(ع) نازل شده است.
و امام باقر(ع) می فرماید: مراد آیه حسین بن علی علیه السلام است که مظلوم کشته شد و ما اولیای دم اوییم؛ و چون قائم ما قیام کند به خون خواهی حسین بر می آید.
ب- از منظر روایات: در روایات متعددی آمده که امام زمان علیه السلام انتقام گیرنده خون امام حسین علیه السلام است.
چنانکه امام حسین (ع) به فرزندش امام سجاد (ع) می فرماید: «سوگند به خدا که خون من از جوشش باز نمی ایستد تا سرانجام خداوند مهدی(ع) را برانگیزد».
و چنانکه در دعای ندبه آمده است: "کجاست آن که کشته کربلا را خون خواهی می کند" و نیز در زیارت عاشورا می خوانیم: «از خداوند می خواهم روزی ام کند که همراه آن یاری شده –از اهل بیت محمد صلی الله علیه و آله- به خون خواهی ات برخیزم.» و همچنین شعار امام زمان (عج) و یاورانش در هنگام قیام و ظهور «یا لثارات الحسین(ع) یعنی «ای خون خواهان حسین(ع) » می باشد.
و خود حضرت در ابتدای ظهور همین ندا را می دهد: «ای اهل عالم منم شمشیر انتقام گیرنده و ای جهانیان جد من حسین(ع) را تشنه کام کشتند ...» نتیجه اینکه قیام امام مهدی مکمل قیام امام حسین است و باید منتظر ظهور آن حضرت بود تا آثار درخشان این انقلاب ظاهر گردد.
جاودانگی قیام امام حسین علیه السلام حادثه عاشورا از دلخراش ترین وقایع تاریخ اسلامی به شمار می رود.
این رخداد از هنگامه وقوع تاکنون مورد اهتمام و توجخ انسان های آزاده قرار گرفته است.
متفکران و نویسندگان مسلمان و غیر مسلمان از زاویه های گوناگون آن را کاویده و به موضوعاتی از این دست نظر افکنده اند: علل شکل گیری و پیدایش حادثه کربلا؛ درس های عاشورا؛ حضور زنان؛ گریه و عزاداری؛ تحیف ها و ...
.
و البته هنوز جای مباحث بسیار تاریخی، اخلاقی و انسانی، جهت پژوهش های عمیق خالی است.
یکی از پرسش هایی که مطرح است و در لابه لای نوشته ها به اجمال بدان پرداخته شده، راز جاودانگی این قیام است.
با آنکه قیام های بسیار در تاریخ بشریت و نیز دوره های اسلامی به وقوع پیوسته، اما کشش و جاذبه و ژرفایی حادثه عاشورا در آن مشهود نیست.
چه تفاوتی ماهوی میان آنها وجود دارد؟
چه رمز و رازی در این قیام و رخداد نهفته است؟
آیا تا به حال از خود پرسیدهایم که: 1.
اجتماع مردم در این ایام، و تجمع وصف ناشدنی روزهای تاسوعا و عاشورا به ویژه در کشورهای شیعهنشین از چه نیرویی تغذیه میکند؟
چرا گذشت قرنها، نه تنها از نشاط آن نکاسته بلکه سال به سال بر رونق آن افزوده است؟
2.
حضور گسترده نیروهای جوان که همه تعلقهای جوانی اعم از مد لباس تا خواب سنگین را کنار نهادهاند، چگونه توجیه میشود؟
جوانان با ایدهها و حساسیتهای متفاوت، که انرژی غیر قابل کنترل و روحیهای گریزان از توصیه و پند دارند، چرا عمیقاً جذب این حادثه میشوند؟
در این جهان، آیینها، مرامها و حوادث تاریخی هر چه انسانیتر باشد و به جوهره وجودی انسان نزدیکتر، ماندگارتر خواهند بود.
3.
نمایش زیبای هیئتهای عزاداری و دستههای سینهزنی بدون آموزشهای فنی و درازمدت که بسا زیباتر از رژه دستههای نظامی صورت میگیرد، آن هم با تنوع فراوان، بر حسب عرفها و عادتهای بومی و منطقهای، چگونه تحلیل میشود؟
بسیار دیده میشود که سربازان بعد از آموزشی درازمدت به خوبی از عهده وظایف خود برنمیآیند، اما دستههای عزاداری خودآموز، آرایشی زیبا پیدا میکنند؟
4.
چه چیزی مردم را در ایام محرم به احسانها و ایثارهای بزرگ مالی وامیدارد؟
اطعامها و خوانهای گسترده در این ایام از چه عاملی سرچشمه میگیرد؟
با آن که برای جلب احسانهای کم تراز این به تبلیغاتی گسترده و برنامهریزیهای درازمدت، نیاز است.
این همه پس از قرنهای متمادی که از حادثه کربلا گذشته، و بدون کمترین جبر و تشویق دنیایی و حکومتی چه توجیهی دارد.
این نوشتار بر آن است تا اندازهای در مورد این پرسش بررسی و کاوش کند.
میتوان علل و عوامل متعددی برای این جاودانگی برشمرد؛ مانند: 1.
انتساب امام حسین علیه السلام و فرزندانش به رسول خدا .
حضور زنان و کودکان .
نهایت درندهخویی و ستمگری یزیدیان .
مشیت الهی .
5.
ماهیت انسانی قیام عاشورا .
به نظر میرسد نمیتوان ماندگاری و جاودانگی را به یک راز و سبب منتهی کرد، بلکه تمامی علل و عوامل پیش گفته در آن مدخلیت دارد.
سه عامل نخست واضح است و پیرامونش بسیار نوشته شده است.
عامل چهارم شاید همان باشد که در پارهای احادیث بدان اشاره میشود مانند: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: انّ لقتل الحسین علیه السلام حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابداً.
(1) «شهادت