دانلود مقاله حضرت محمد (ص)

Word 82 KB 15698 24
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • دوران کودکی
    محمدبن‌عبدالله (ص) یک رنجبر به تمام معنای واقعی بود در بین مشاهیری که در دوره طفولیت و آغاز جوانی رنج برده‌اند هیچکس را نمی‌توان یافت که باندازه پیغمبر اسلام در کودکی و جوانی رنج برده باشد.
    من تصور می‌کنم یکی از علل اینکه در قرآن بدفعات توصیه شده نسبت به یتیمان و مساکین ترحم نمایند و از آنها دستگیری کنند همین بود که محمد‌بن‌عبدالله(ص) دوره کودکی را با یتیمی گذرانید و در آ‎غاز جوانی بسیار بی‌بضاعت بود.
    وقتی پیغمبر مسلمین چشم بدنیا گشورد پدرش از دار دنیا رحلت کرده بود و با اینکه محمد(ص) از طائفه مزبور در مکه احترام داشتند مادر محمد(ص) مجبور شد که بمدینه نزد خویشاوندان خود برود که شاید بتواند فرزندش را در آنجا و با کمک خویشاوندان بزرگ نماید زیرا بعد از مرگ عبدالله پدر محمد آن طفل یتیم و مادرش از مال دنیا هیچ نداشتند.


    بعد از اینکه مادر و فرزند بمدینه رسیدند مادر محمد(ص) موسوم به آمنه که جوان بود با سرودن شعر خود را از اندوه مرگ شوهر و تنهائی و تهی‌دستی تسلی می‌داد.
    در آن موقع عده‌ای از زنهای طبقات محترم در عربستان شعر می‌سرودند.
    سه نفر از مورخین اسلام باسم سیوطی- ابن‌سعد- حمیدالله- می‌گویند بعد از اینکه محمد(ص) بمدینه رسید واقعه‌ای برایش پیش آمد که جهت آن طفل تازگی داشت.


    واقعه مزبور این بود که محمد(ص) بعد از رسیدن بمدینه برای اولین بار توانست که در یک برکه که از آب غوص نماید و از هر طرف بدن خود را از آب محاط ببیند.
    در مکه آب و آذوقه کم بود و برکه‌ای وجود نداشت که اطفال بتوانند بخصوص در روزهای گرم تابستان در آن آب‌تنی کنند ولی در مدینه برکه وجود داشت و کودکان در فصل تابستان لباس خود را از تن بیرون می‌آوردند و وارد آب می‌شدند و احساس خنکی می‌کردند و محمد(ص) نیز مثل کودکان مدینه ولی برای مرتبه اول در آب برکه آب‌تنی کرد.
    خویشاوندان( آمنه) بعد از ورود او و پسرش به بیوه جوان مرحوم عبدالله کمک ‌کردند ولی افسوس که اندکی بعد از ورود به مدینه مادر محمد(ص) بیمار شد و بزودی حال زن جوان طوری وخیم گردید که همه دانستند خواهد مرد.
    رسم اعراب این بود که وقتی حس می‌کردند که شخصی در حال احتضار است خویشاوندان اطرافش را می‌گرفتند و دائم با او حرف می‌زدند تا محتضر در آستانه مرگ خود را تنها نبیند و بیم نداشته باشد.
    رسم اعراب این بود که وقتی حس می‌کردند که شخصی در حال احتضار است خویشاوندان اطرافش را می‌گرفتند و دائم با او حرف می‌زدند تا محتضر در آستانه مرگ خود را تنها نبیند و بیم نداشته باشد.

    آنهائی که اطراف آمنه را گرفته بودند پیوسته حرف میزدند که آنزن جوان متوحش نشود و آمنه گاهی چیزی زیر لب می‌گفت.

    یکوقت محمدخردسال دید که دیگر مادرش جواب نمی‌دهد و خود را روی سینه مادر انداخت و شیون‌کنان گفت مادر… مادر… چرا جواب نمی‌دهی؟

    ولی روح از کالبد مادر جوان پرواز کرده بود.

    زنهائی که خویشاوندان آمنه بودند او را عریان کردند و بدنش را شستند و بعد محمد دید که کفن بر مادرش ‌پوشانیدند و او را بردند و در قبرستان موسوم به( ابوا) دفن کردند.

    در عربستان رسم نبود که مرده را با تابوت دفن کنند برای اینکه بمناسبت کمیابی چوب ساختن تابوت خیلی گران تمام می‌شد و ( آمنه)را مثل سایر اموات بدون تابوت بخاک سپردند.

    بعد از اینکه قبر را پوشاندند و خویشاوندان مراجعت کردند دیدند که محمد نیست و برگشتند و مشاهده نمودند محمد روی قبر مادر نشسته و او را صدا می‌زند و می‌گوید چرا به خانه مراجعت نمی‌کنی مگر نمیدانی که من غیر از تو کسی را ندارم.

    محمد که از پدر و مادر هر دو یتیم شده بود از آن پس روزها در گوشه‌ای می‌نشست و وقتی کودکان باو نزدیک می‌شدند و از وی دعوت می‌کردند میگفت مرا بحال خود بگذارید من نمی‌توانم با شما بازی کنم.

    طوری اندوه مرگ مادر آن طفل خردسال را ملول کرده‌بود که غذا نمی‌خورد و خویشاوندان ( آمنه) می‌دیدند که روزبروز آن طفل لاغرتر می‌شود.

    محمد(ص) پدر بزرگی باسم عبدالمطلب داشت که در مکه بسر می‌برد و پیرمردی بود یکصدو هشت ساله و خویشاوندان( آمنه) طفل را نزد پدر بزرگش فرستادند.

    عبدالمطلب وقتی محمد(ص) را دید محبت آن طفل در قلبش جا گرفت و بقدری نسبت به محمد علاقمند شد که او را به ( دارالندوه) برد.

    ( دارالندوه) عبارت بود از مجلس شورای مکه که فقط مردان طائفه قریش مجاز بودند که در آن حضور بهم رسانند آنهم مشروط بر این که چهل سال از عمرشان گذشته باشد.

    ولی عبدالمطلب محمد(ص) را با خود به (دارالندوه) می‌برد و روز اول چند نفر از اعضای آن مجلس بر عبدالمطلب ایراد گرفتند که چرا یک کودک را با خود بآن مجلس بزرگ آورده ولی آنها نیز طوری مجذوب آن طفل شدند که هر دفعه که محمد(ص) با جد خود به مجلس شورا می‌آمد بزرگان قریش او را نوازش می‌کردند.

    ولی افسوس که عبدالمطلب هم دوسال بعد در سن یکصدوده‌سالگی جهان را وداع گفت و باز محمد(ص) تنها ماند.

    درآن موقع از سن پیغمبر اسلام هشت سال می‌گذشت و عموی او ابوطالب عهده‌دار سرپرستی وی گردید.

    ابوطالب بقول اعراب کنیه عموی پیغمبر بود.

    اعراب قبل از اسلام از دختر متنفر بودند و بطوریکه می‌دانیم دختران خود را زنده بگور می‌کردند تا اینکه ننگ نگاهداری و بزرگ‌ ‌کردن آنان را متحمل نشوند.

    ولی در عوض از داراشدن پسر خوشوقت می‌شدند و داشتن پسر برای هرمرد عرب مایه مباهات بود و نام پسر را بر خود می‌نهاد و این نام را کنیه می‌خواندند.

    مثلاَ ابوطالب یعنی پدر طالب و عموی پیغمبر اسلام پسری داشت که اسمش طالب بود و وی نام پسر را بر خود نهاده‌است.

    خود محمدبن‌عبدالله(ص) پیغمبر اسلام هم دارای کنیه ابوالقاسم بود زیرا پسری داشت موسوم به قاسم که زندگی را بدرود گفت.

    ابوطالب عموی پیغمبر مردی شریف بود ولی بضاعت نداشت و میباید عده‌ای کثیر از خانواده خود را اعاشه نماید.

    او نمی‌توانست که وسائل محمد(ص) خردسال را فراهم نماید و آن طفل مجبور شد که از هشت‌سالگی برای تأمین امرار معاش خود کار کند.

    گرچه محمد(ص) دارای عمو بود و ابوطالب به ظاهر سرپرستی وی را برعهده داشت ولی لزوم تأمین معاش یک خانواده بزرگ مانع از این می‌شد که ابوطالب بتواند وسائل رفاه محمد(ص) را فراهم نماید و برای او لباس خریداری کند و پای‌افزار بر پای آن طفل یتیم بپوشاند.

    لذا در دوره‌ای از عمر که اطفال دیگر تمام اوقات خود را صرف بازی می‌کردند محمد خردسال مجبور شد که تمام اوقات خود را صرف کار برای تحصیل معاش نماید آنهم یکی از سخت‌ترین کارها یعنی نگاهداری گله در گرمای تابستان در صحراهای عربستان.

    تحقیق در وضع زندگی محمد هنگام طفولیت نشان می‌دهد اندیشه‌ای که سبب گردید بالاخره آن طفل یتیم از طرف خداوند برای پیغمبری مستعد شناخته شود از طفولیت در او راه یافت و از همان موقع که محمد در صحراهای گرم تابستان گله می‌چراند عادت کرد که در خود فرو برود و فکر کند و صحرا برای اندیشه‌کردن و در خود فرورفتن بهترین مکان است.

    مذاهب بزرگ گذشته از این جهت از صحراهای گرم بوجود آمد که صاحبان ادیان مجال زیاد داشتند که در آن صحاری وسیع درباره خداوند و راز خلقت و تکلیف سرنوشت نوع بشر فکر کند.

    در هر حال پیغمبر اسلام از سن هشت‌سالگی مجبور شد که برای تحصیل یک قرص نان و چند خرما و یک جامه و یک پای‌افزار در صحرا گله بچراند او هر بامداد از شهر خارج می‌شد و تا شب به تنهایی در صحرا بسر می‌برد و نظر به آسمان نامحدود و افق وسیع در شب می‌دوخت قبل از اینکه آفتاب غروب کند گله را به آبادی برمی‌گرداند و شب به منزل عمویش عبدالمطلب می‌رفت و می‌خوابید.

    قاعده کلی این است که اطفال یتیم قبل از کودکان دیگر دارای رشد عقلی می‌شوند زیرا کسی آنها را نوازش نمی‌کند و غبار ملامت را از چهره آنان نمی‌زداید.

    هیچ مادر و پدر مهربان طفل یتیم را در برنمی‌گیرد که ببوسد و در اعیاد بزرگ کسی برای یتیمان لباس و پای‌افزار نو خریداری نمی‌نماید.

    پسری که نه پدر دارد و نه مادر و از هشت‌سالگی مجبور است کار کند و نان بخورد می‌فهمد که جزء بخود به هیچ کس نباید اتکا داشته باشد و چاره مشکلات خود را فقط از خودش بخواهد.

    یکروز که محمد(ص) گله خود را از صحرا به آبادی برمی‌گرداند کسانی که او را دیدند مشاهد کردند که آن طفل معصوم پای‌افزار ندارد و با پای برهنه روی ریگهای گرم بیابان راه می‌رود.

    زحمات زیاد و تنهایی و قبول مسئولیت طوری محمد(ص) را قبل از وقت فکور و متین کرد که ابوطالب بعد از اینکه محمد به دوازده سالگی رسید تصمیم گرفت که او را با خود به مسافرت ببرد.

    دوران جوانی : یک قسمت از اقدامات محمد(ص) در سنوات قبل از بعثت نشان می‌دهد که آن مرد بدون تردید استعدادی برتر از دیگران داشته و مغز او در مسائل اجتماعی و سیاسی و حقوقی چیزهایی استنباط می‌کرده که به عقل دیگران نمی‌رسیده است.

    ابوطالب عموی پیغمبر(ص) برادرزاده خود را دوست می‌داشت ولی بی‌بضاعت بود و نمی‌توانست پیوسته از برادرزاده خود استفاده کند.

    ولی بازرگانان مکه شهرت امانت محمد را شنیده بودند و میل داشتند که او را وارد خدمت خود کنند.

    یکی از بازرگانان درصدد برآمد که از محمد( امین) دعوت نماید که وارد خدمت او شود و با کاروان‌های بازرگانی وی به مسافرت برود.

    محمد(ص) دعوت خدیجه را به اطلاع عمویش رسانید و با او شور کرد که آیا پیشنهاد آن زن را برای ورود به خدمت او بپذیرد یا نه؟

    ابوطالب گفت خدیجه زنی است ثرومند و می‌تواند مزد خوبی به تو بدهد و من عقیده دارم که پیشنهادش را بپذیر.

    تا آن تاریخ خدیجه دو شوهر کرده بود و پسری داشت موسوم به( هند) و دختری باسم( هنده).

    خدیجه چون بازرگان بود درمکه باسم( تاجره) معروفیت داشت و در یکی از بهترین خانه‌های مکه می‌زیست.

    ( محمد) نزد ( خدیجه) برگشت و آمادگی خود را برای مسافرت اعلام نمود و خدیجه گفت که تو باید با کاروان من بسوریه بروی و در این سفر دو نفر از نزدیکان من با تو همراه است یکی برادرزاده‌ام( خزیمه) و دیگری غلام من موسوم به( میسره).

    محمد با کاروان خدیجه که سرپرستی آن را بر عهده داشت حرکت کرد و وارد سوریه شد تا اینکه به( بصرا) رسید.

    بعد از اینکه محمد از سفر سوریه مراجعت کرد خدیجه یک شتر نر را بعنوان مزد آن مسافرت باو بخشید.

    برای اینکه بدانیم قیمت یک شتر در آن موقع چقدر بوده بهای آنرا با چیزهای دیگر در همان موقع می‌سنجیم.

    بهای یک شتر نر در آن دوره در مکه چهارصد درهم بود ویک غلام از یکصدو پنجاه درهم تا هشتصد درهم می‌ارزد و بهای غلام بسته به جوانی و پیری و زیبائی و زشتی او بود.

    یک گوسفند در بازار مکه چهار درهم ارزش داشت و یک کجاوه را که روی شتر می‌نهادند می‌توانستند به سیزده درهم خریداری نمایند.

    یک کلنگ که با آن زمین را حفر می‌کردند شش درهم بفروش می‌رسید و یک قرص نان در بازار مکه یک ششم درهم قیمت داشت و لذا خیلی گران بود و در مکه فقط کسانی که بضاعت داشتند می‌توانستند نان بخورند و دیگران از خوردن نان محروم بودند و با شیر شتر و خرما تغذیه می‌کردند.

    محمد(ص) بعد از مراجعت از سوریه از مزدی که از خدیجه گرفت راضی شد و خدیجه هم از خدمت وی راضی گردید و باز او را با کاروان خود به سفر فرستاد.

    ازدواج محمد(ص) و خدیجه وقتی محمد از سفر دوم مراجعت کرد هنگامی که می‌خواست وجوهی را که دریافت کرده بود به خدیجه بپردازد( تاجره) او را با نظر دقت نگریست و دید که محمد(ص) جوانی است زیبا و دارای چشمها و موهای سیاه.

    چشمهای محمد درشت و گیرنده بود و خیلی بینائی داشت و موهای سرش بلند و بدوشانه‌اش می‌رسید در وسط سر به رسم اعراب فرق را باز می‌کرد و چون در اکثر مواقع هنگام صحبت تبسم می‌نمود دندانهای سفیدش نمایان می‌گردید و دهان خوش ترکیبش تولید محبت می‌کرد.

    علاوه بر زیبائی بوی خوش که همواره از محمد به مشام می‌رسید سبب می‌گردید که مردم خواهان معاشرت با او در دوره جوانی‌اش باشند.

    در آن موقع اعراب عطر بکار می‌بردند و معطرکردن بدن و همچنین معطرنمودن خانه کعبه و خانه‌های مسکونی در مکه و مدینه مرسوم بود و محمد(ص) بطوری که مورخین عرب گفته‌اند عطرهائی بکار می‌برد که زننده نباشد.

    این موضوع از عوامل نفوذ کلام محمد به شمار می‌آمد زیرا آنچه می‌گفت در ذهن شنونده می‌نشست و فراموش نمی‌کرد.

    بعد از اینکه محمد بهای کالا را تحویل داد خدیجه با چند سئوال غیرمستقیم خواست بفهمد که آیا محمد( امین) میل دارد با او ازدواج کند؟

    ولی جوابهایی که محمد به

کلمات کلیدی: حضرت محمد (ص)

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله حضرت محمد (ص), مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله حضرت محمد (ص), پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله حضرت محمد (ص)

در عام الفیل (سالى که سپاه ابرهه به قصد تخریب خانه خدا به مکه هجوم آوردند) قادر متعال از نسل اسماعیل پیامبر (ع) فرزندى به دنیا آورد که قرار بود با ابلاغ آخرین شریعت الهى، بزرگترین تحول را در تاریخ بشریت ایجاد کند و مکتبى حیات بخش و انسان ساز را به تشنگان معرفت و عدالت عرضه نماید. نام پدر این کودک، عبدالله و نام مادرش آمنه بود. پس از تولد نوزاد، طى مراسمى خاص، نام محمد را براى او ...

* * * ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیه عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج ...

یکی از دلایل مخالفت یهودیان با حضرت محمد غیریهودی بودن حضرت محمد بود. یهودیان معتقد بودند که خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگوید و با آنها ارتباطی داشته باشد این کار را بوسیله قوم یهود انجام داده است. آنها اعتقاد داشتند خداوند با انتخاب پیامبران خود از قون یهود خواسته این قوم را واسطه بین خود و انسانها قرار دهد. یهودیان بر این باور بودند که خداوند اگر بخواهد شخصی را به ...

ازدواج عبدالله با آمنه در چهارده قرن پیش بیست و چهار سال از سن عبدالله بن عبدالمطلب گذشته بود که با آمنه ازدواج کرد، چند روزی نگذشته بود که از نوعروس زیبا و همسر مهربانش خداحافظی و برای تجارت بشام مسافرت کرد هنگامیکه بمکه برمی گشت در یثرب ( مدینه) وفات یافت و خبر اندوهبار مرگ وی زن جوان و باردار و عزیزش را داغدار و غمگین ساخت، ارثیه عبدالله کنیزی بنام برکه ( ام ایمن) و پنج شتر و ...

کسی دراین تردید ندارد که حضرت محمدص درسن چهل سالگی مدعی نبوت شد واعلام کرد که فرشته وحی براوفرود آمده واوازاین طریق به (آگاهی های ویژه) ای(وحی) دست یافته است اومتن این آگاهی های ویژه را که همان آیات قرآن مجید بود برای مردم خواند وبه آنها گفت که این آیات سخنان خداوند تعالی است بیست وسه سال تمام نزول این آیات ادامه داشت وقرآن این چنین تکوین یافته وپایه واساس معارف عظیم اسلامی ...

نگاهی اجمالی به زندگی حضرت محمد مصطفی( ص) ؛ پیامبر اعظم و امام جعفر صادق (ع) میلاد برگزیده ترین رسول آسمانی جناب عبدالمطلب، پدر بزرگ پیغمبر (ص)، پس از آن که به کمال رشد رسید و مناصب کعبه به او منتقل گردید، چیزی نگذشت که فوق العاده عظمت یافته بر مردم مکه و قریش امیر و مهتر شد، عبدالمطلب مردی چهار شانه، خوش سیما، اندکی چاق و پرتو جوانی در چهره اش میدرخشید و مع الوصف تمام موهای سرش ...

لقد کان لکم فى رسول الله اسوه حسنه ... (1) زندگینامه رسول مکرم اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلى الله علیه و آله کتاب قطور و بزرگى است که عصاره همه خوبیهاى عالم در آن جمع شده است . زندگى این اسوه بزرگ خلقت ، عظمت و اعجازى است که در تاریخ بشریت نظیر ندارد. جاى جاى این زندگى نور، سرمایه عظیمى براى پرورش انسانهاى نمونه و ارائه آنها به عنوان الگو و سرمشق به دیگران است . از آنجا که ...

: محمد بن عبد الله در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود. کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم. القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ ...

داستان معراج حضرت محمد (ص)در یک شب از مکه معظمه به مسجد الاقصى و از آنجا به آسمانها و بازگشت‏به مکه در قرآن کریم در دو سوره به نحو اجمال ذکر شده، یکى در سوره‏«اسراء»و دیگرى در سوره مبارکه‏«نجم‏»، و تاویلاتى که از برخى چون حسن بصرى، عایشه و معاویه نقل شده مخالف ظاهر آیات کریمه قرآنى و صریح روایات متواتره‏اى است که در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل ...

اخلاق حضرت محمد (ص) هر جامعه نیاز به الگویی دارد که شناخت آن ضرورى و لازم است، قرآن کریم برترین الگوى جامعه اسلامى را پیامبر اکرم(ص) معرفی کرده است، حضرت علی(ع) در خطبه هایی که در نهج البلاغه آمده، سیمایی از حضرت محمد(ص) را ارائه کرده است . حضرت محمد(ص) در هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل پا به عرصه وجود گذاشت در حالى که پدر را قبل از ولادت از دست داده بود. این حادثه، بزرگترین ...

«قال امام محمد تقی علیه السلام » (اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن است) محمد پسر علی (محمد تقی یا جواد) فرزند علی پسر موسی و سبیکه، نهمین امام شیعیان است. در تاریخ تولد وی اختلاف است، اما قول مشهور این است در ۱۰ رجب ۱۹۵ ه. ق. در مدینه به دنیا آمد. دوران زندگى وی مصادف با دوران حکومت مأمون و معتصم عبّاسى بود و معتصم در بغداد تصمیم به قتل وی گرفت و سرانجام به ...

ثبت سفارش