جهانی شدن فرآیندی است که همگان کم و بیش با آن آشنایی دارند.
نزدیک شدن و یکسانی بازارهای ارز و بورس، گسترش دستگاههای مالی و سرعت انتقال سرمایه، همزمان با پیشرفت و توسعه مخابرات و اینترنت پیشرفتهایی هستند که بخودی خود قابل انتقاد نیستند و نمی توان بر آنها خورده گرفت.
ولی این توسعه و پیشرفت همراه با فرضیه ها و سیستم های نوین اقتصادی سرمایه داری مفرط در قبضه شرکتهای چند ملیتی مشکلات و دشواریهای تازه ای را در پیش روی مردم جهان قرار داده است.
پیشرفت در رشته های صنعت، علم، پزشکی، مخابرات، کشاورزی و امثال آن بشریت را تا آستانه امنیت و سعادت و ریشه کن کردن بیماریهای گوناگون، جنگ و فقر پیش برده است.
اما آنچه رهبران سیاسی و فرضیه پردازان اقتصادی به آن نوید داده بودند اکنون برای بیشتر مردم دنیا بسیار دور و بعید بنظر می رسد.
گرچه ممکن است در منزل گروهی از مردم دنیا (بویژه در آمریکای شمالی و اروپا) ابزار راحتی و به اصطلاح رفاه از قبیل تلویزیون های بزرگ و ماشین های لوکس و مجهز به تلویزیون و دستگاه پخش تصویر و آب و خوراک تمیز و بهداشتی میسر باشد زندگی روزمره اکثریت ساکنان کره خاکی فاقد حداقل نیازهای زندگی سالم است.
در حالی که معدودی از رهبران شرکتهای چند ملیتی، بانکداران بزرگ، گردانندگان بورسهای بزرگ و تنی چند از ورزشکاران و هنرپیشه های هالیوود درآمد سالانه بیش از دهها میلیون دلار دارند نزدیک به یک میلیارد انسان با درآمد روزانه کمتر از یک دلار زندگی می کنند.
دستگاه و روند حاکم بر عرصه روابط اقتصادی بین الملل موجب انتقال روزافزون سرمایه از کشورهای در حال توسعه به کشورهای آمریکای شمالی و اروپای غربی می شود.
دیده می شود که با وجود این انتقال سرمایه در آمریکا برای حفظ سطح زندگی باید زن و شوهر هردو مشغول کار شوند و در این در حالی است در این کشورهم سرمایه و قدرت در دست گروه کوچکی متمرکز می شود.
فشار روانی و اجتماعی فقر فقط بازی با ارقام نیست.در حال حاضر شبانه یک میلیارد نفر(حدود %20 جمعیت جهان ) در پهنه گیتی شب با شکم گرسنه سر بر بالین می گذارند.
آمار رسمی نشان می دهد که فقط در تایلند، سریلانکا و فیلیپین 500 هزار کودک مشغول خودفروشی جنسی هستند.
این دشواری ها فقط گریبانکیر کشورهای در حال توسعه و جهان سوم نیست.
در ایالت متحده آمریکا میلیون ها جوان (به ویژه اقلیت های نژادی) در گردابی از فقر و مشکلات اجتماعی افتاده اند که راه چاره ای برایشان یافت نمی شود.
در آمریکا، پیشرفته ترین کشور جهان و تنها ابرقدرت اقتصادی و نظامی روزانه 100 هزار دانش آموز مدرسه تفنگ و اسلحه به مدرسه حمل می کنند و هر روز 40 دانش آموز در آمریکا در مدرسه زخمی و یا کشته می شوند.
نمونه دیگری از اختلاف فاحش میان طبقه ای دارا و نداردر آمریکا در جریان سیل و خرابی ناشی از طوفانهای دریایی کاترینا و ریتا مشاهده گشت.
مفهوم جهانی شدن جهانی شدن از جمله مفاهیمی است که در طول چند دهه ی گذشته به سلسله واژگان مفاهیم حوزه ای علوم اجتماعی ، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی وارد شده است.
این مفهوم به دلیل تازه گی و گستردگی از ابهام معنایی برخوردار است.
وارد شدن این مفهوم به عرصه سیاست و ایدئولوژی های سیاسی و موضوع گیری موافقت و مخالفت با آن به ابهام آن افزوده است .
به همین دلیل گروهی از منظر آسیب شناختی به پدیده نگریسته و آن را تداوم سیاست های استعماری و تهی سازی جوامع از ثروت های مادی وانسانی دانسته وگروهی دیگر آن را غنیمت و فرصتی ارزنده در زیستن در جوامع مدرن می دانند.
جهانی شدن یک واقعه تاریخی است که از دهه 80 به عنوان پدیده ای استثنائی تولد یافت و کاربردی جهانی پیدا کرد.
این واقعه در غرب دو اصطلاح اساسی دارد: یکی اصطلاحی است که پژوهشگران فرانسوی زبان به کار می برند و آن را Mondialisation می خوانند و دیگری اصطلاحی است که پژوهشگران انگلیسی زبان به کار می برند و آن را Globalization خوانده اند.
برخی از افراد به جای اصطلاح "جهانی شدن" اصطلاح "جهان سازی" را بکار می برند.
البته آنچه از مفهوم جهانی سازی استنباط می شود این است که گویا یک امر یک طرفه از سوی صاحبان ثروت و قدرت جهانی سازی است.
جهانی شدن در ابتدایی ترین معنای خود به مفهوم کوچک شدن جهان از یک سو و افزایش سریع در آگاهی نسبت به کل جهان از سوی دیگر(رابرتسون.1382).
آنتونی گیدنز جامعه شناس معروف می گوید:"جهانی شدن" را می توان تشدید روابط اجتماعی در سطح جهانی تعریف کرد.
همان روابطی که موقعیت مکانی دور از هم را چنان پیوند می دهند که هر رویداد محلی تحت تاثیر رویداد های دیگری که کیلومترها با آن فاصله دارد شکل گیرد و برعکس.(گیدنز 1377 ص 37) عوامل: آنچه از تعاریف بالا بدست می آید این است که "جهانی شدن" پدیده ای است که در اثر وقوع و ظهور آن نقش مرز جغرافیایی در تصمیم گیری ها و فعالیت های اقتصادی فرهنگی و اجتماعی به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد بر این اساس در این نظام جدید منافع تک تک افراد و جوامع بیش از پیش به منافع تمام مردم جهان و تمام کشورها و جوامع وابسته و در ارتباط خواهد بود.
از عوامل موثر در جهانی شدن عبارتند از : 1- پیدایش جهان اروپا 2- تجربه های اقتصادی در جمهوری خلق چین 3- فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی 4- قرارداد تجارت آزاد آمریکا شمالی (نفتا) 5- نقش شرکت های چند ملیتی 6- جهانی شدن بازارها و اقتصاد جهانی 7- اطلاعات و ارتباطات 8- تحولات تکنولوﮊیک جهانی شدن وانقلاب جهانی جهانی شدن واژه ایست که در چند سال اخیر بسیار مورد توجه قرار می گیرد و شاید هر روزه رسانه های گروهی با رویکرد هایی متفاوت آن را مورد برسی قرار می دهند.در عین حال قبل از وارد شده به این مقوله باید معنایی جامع از واژه جهانی شدن یا بهتر بگوییم جهانی سازی را در ذهن داشته باشیم .
شاید بتوان گفت ریشه جهانی شدن ،به بعد از جنگ جهانی دوم و فروکش آتش خشم دولت های متخاصم شکل گرفت .
و از نماد های اولیه آن تشکیل سازمان ملل متحد در ایالات متحده امریکا بود .کشوری که شاید با زیرکی، جنگ را در خارج از مرزهای خود دنبال کرد و در حین جنگ و بعد از آن سود های کلانی را نصیب اقتصاد خود نمود .
دادگاه بین المللی لاهه ، سازمان جهانی اقتصاد ، گروه نظامی ناتو ، گروه اپک ، اتحادیه اروپا ، اتحادیه عرب ، اتحادیه آس آن و بسیاری از تشکل ها و سازمان های بین المللی و منطقه ایی از دستاورد های جدید بعد از جنگ جهانی دوم بوده است.
.
ولی رشد عظیم این سازمانها و تبلیغات جهت دار، برای تبدیل تمام کشورها به یک دهکده جهانی در ده سال اخیر رشد شتابنده ایی به خود گرفته است .
امروزه این رشد شدید را می توان مدیون عصر ارتباطات دانست .
ارتباطاتی که با ابزارهای وسیع خود فرهنگ ها و خرده فرهنگ های مختلف را به هم نزدیک و یا جایگزین هم می کند .
حتماً امروزه می توانید آخرین مدل بوتیک های ایتالیایی را در شاخ آفریقا پیدا کنید و یا فرهنگ رفتاری مردم آمریکا را در روابط روزمره یک جوان هندی به راحتی مشاده نمایید.
در جهانی شدن علاوه بر عامل اطلاعات و ابزار نوین اطلاع رسانی ، پارامترهای دیگری چون اقتصاد ، سیاست بین المللی ، تبادل فرهنگی ، مهاجرت ، منافع مشترک بین المللی و منطقه ای و ...
را می توان نام برد.
پیشبرد اهداف جهانی سازی به صورت وسیع و تبلیغ آن از طرف کشورهای شمال به کشور های جنوب چهره اقتصادی و سیاسی بسیاری از کشورهای را متحول کرده است و تاثیرات غالباً منفی بر روی اقتصاد و فرهنگ کشورهای ضعیف باقی گذاشته است که برسی آن در این مقال نخواهد گنجید.
می توان به جرات گفت یکی از شباهت های بزرگ تمام تمدن های بشری از گذشته تا کنون وجه حاکمیت بوده است .
اگر از قبایلی که بیش از چند خانوار نبوده اند تا امپراتوری های بزرگ قرون گذشته را برسی کنیم مشاهده می نماییم هیچکدام فاقد نظام حکومتی و در حقیقت حاکم و رایت نبوده اند ، حال چه از نوع سلطنتی گرفته تا نظام های پارلمانی.
دقیقاً امروز این سوال مطرح می شود که حاکم این دهکده جهانی کیست ؟
و یا چه گروهی خود را حاکم این جهان یک پارچه می دانند ؟
واژه تک قطبی شدن ، در حقیقت از همین موضوع نشات می گیرد و شاید امروز هیچ کشوری داعیه حاکمیت بر جهان را غیر از ایالات متحده آمریکا ندارد.به پایگاه های نظامی در کره جنوبی و ژاپن گرفته تا قطر ، امارات ، عربستان ، عراق ، کویت ، آذربایجان و حتی در قلب اروپا تا کشورهای آفریقایی ، آمریکای جنوبی و یا منافع اقتصادی و سیاسی در چند هزار کیلومتر آن طرف تراز خاک های آمریکا می توان نگاهی انداخت .
هجوم فرهنگ آمریکای و غربی با تمام ابزار اطلاع رسانی موجود و برنامه ریزی دقیق برای کشورهای دنیا در جهت تامین منافع ایالات متحده ، همه و همه شاهد این ماجرا است و این شاید مفهوم غیر ملموس واژه جهانی شدن است البته از نوع کاپیتالیستی آن.
واژه کشورهای جهان اول و سوم ، کشورهای شمال و جنوب و این طبقه بندی نظام جهانی از همین جا سرچشمه می گیرد.
نتیجه آن طبقه ایی شدن این جامعه چند میلیارد نفری ،آن هم فقط به دو طبقه فقیر و غنی است .
امروزه فاصله طبقاتی را که روز به روز به آن اضافه می گردد و تقسیم نا متعادل ثروت جهان از نمونه های بارز این دهکده جهانی است .
کشورهای غربی که در قرون گذشته و با استفاده از ثروت و ارزش افزوده همین کشورهای به اصطلاح در حال توسعه به سطحی از رفاه و توسعه رسیده اند امروز با شعارهای فریبنده ایی مانند دمکراسی ، حقوق بشر ، عدالت اجتماعی و ...
بر افکار عمومی جهان حکومت می کنند .
ولی کدام عدالت ؟
امروز ایالات متحده با همکاری متحدان خود بسیاری از کشورهای جهان را استان های خارجی خود فرض می کند .
به گفته بسیاری از جامعه شناسان و سیاست مداران به دلایل مختلف امکان رخ دادن انقلاب هایی چون انقلاب دهه 60 ایران در کشورهای دیگر جهان بعید است و یا حد اکثر با یک کودتای آرام مانند پاکستان و یا یک انتخابات بدون خشونت امکان عوض شدن قدرت در کشورهای مختلف به دست می آید .ولی شاید مسئله جهانی شدن و به موازات آن حاکمیت به این دهکده جهانی رویکردی جدید از انقلاب را به ما نشان دهد .
یعنی انقلاب تعدادی از کشورها بر علیه کشورهای حاکم این دهکده جهانی.
امروز نمونه بارز آن قضیه انرژی هسته ای ایران است .
در اینجا ما به اشتباهات یا حرکت درست تیم مذاکره کننده ایرانی و یا حتی سیاست کلی نظام ایران کاری نداریم.
ولی آن چیزی که روشن می باشد ، این است که حق مسلمی را از یک کشور، که در چهارچوب قوانین یکی از همین سازمانهای جهانی می خواهد حرکت نماید ، را سلب می کنند.در نظام نوین جهانی ، مانند بسیاری از نظام های حکومتی گذشته و حال ، بحث ظالم و مظلوم بحثی است پابرجا .
امروزه بزرگ ترین مانع رشد کشورهای عقب مانده عدم اطمینان به خود و چشم داشتن به کمک های کشورهای دیگر است و این به درستی از دستاوردهای نظام نوین کاپیتالیستی جهان است.
در هر حال باید حرکتی با دید باز و به دور از هرگونه خشونت از سوی کشورهای جهان سوم آغاز گردد و این مقدور نیست مگر با یک انقلاب فکری در بین مردم کشورهای عقب مانده و حتی توسعه یافته .
امروزه در بسیاری از همین کشورهای توسعه نیافته حاکمانی بر مسند قدرت هستند که تمام هستی شان وا بسته به قدرت کشورهای غربی است و یا با قلدر معابی، حقوق اولیه ملت شان را از آنها دریغ می کنند.
آ گاهی مردم این کشورها و مقابله با ستمی که در استعمار نوین بر آنها تحمیل می گردد اولین قدم است .
پیشینه جهانی شدن 5 مرحله متفاوت را برای جهانی شدن ذکر کردهاند که این مراحل در دورههای 1400 تا 1750، 1750 تا 1875، 1875 تا 1925، 1925 تا 1969، 1969 تا 1999 مطرح میشود.
خصوصیات مراحل جهانی شدن مرحلهی اول: یعنی از 1400 تا 1750، مربوط به دوران اروپای غربی میشود و از آن به عنوان مرحله بدوی یا مرحلهی اولیه یاد میکنند.
در این مرحله کمکم بحث جهانی شدن و ابعاد آن مطرح میشود.
در مرحله اول شاهد کلیساهای جهانی کاتولیک و ظهور جوامع «دولتمدار» هستیم.
یعنی هر مفهومی که در سطح جهانی مطرح