دانلود تحقیق معاد در نگاه خیام و حافظ

Word 92 KB 19889 20
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • معاد در نگاه خیام و حافظ
    مهناز صفایی هوادرق
    چکیده
    حکیم عمر خیام نیشابوری در یکی از سالهای نیمه اول سده پنجم هجری به دنیا آمده و در حوالی سال 520 ه.

    از دنیا رفته است، این سالها مطابق با دورانی است که متشرعان و دکان داران مذهب با طرز فکر خشک و انعطاف ناپذیر خود آراء مخالف خود را بر نمی تابیدند و با برچسب تکفیر مخالفان خود را از سر راه بر می داشتند، خیام یکی از بزرگان تاریخ ادبیات فارسی است که از تهمت الحاد در امان نمانده است.

    اما آیا به درستی خیام ملحد بوده است یا اینکه افکار او نگاه هنرمندانه و معترض به عالم هستی است که درشعر دیگر هنرمندان و شاعرانی که به مسلمانی و خوش مذهبی معروفند نیز وجود دارد.

    برای نمونه حافظ که قرآن را با چارده روایت می خوانده است دربسیاری از مضامین با خیام هم داستان است اما زبان و نحوه ی بیان این دو فرق دارد؛ در این مقاله از چندین مضمون مشترک شعر حافظ و خیام (آفرینش ، خدا، جبر و اختیار، قضا و قدر، مرگ) تنها به مسئله روح و معاد پرداخته شده است.
    واژگان کلیدی:
    خیام، حافظ، معاد، فلسفه
    برای خیام ماورای ماده چیزی نیست.

    دنیا در اثر اجتماع ذرات بوجود آمده که بر حسب اتفاق کار می کنند.

    این جریان دائمی و ابدی است .

    و ذرات پی در پی در اشکال و انواع، داخل می شوند و روی می گردانند.

    از این رو انسان هیچ بیم و امیدی ندارد و در نتیجه ترکیب ذرات و چهار عنصر و تأثیر هفت کوکب بوجود آمده و روح او مانند کالبد مادی است و پس از مرگ نمی ماند:
    ای آنکه نتیجه چهار و هفتی و ز هفت و چهار دایم اندر تفتی
    می خور که هزار باره بیشت گفتم باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی
    می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت
    بی مونس و بی رفیق و بی یاور وجفت
    زنهار به کس مگو تو این راز نهفت
    هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت
    خیام اگر ز باده مستی خوش باش
    با لاله رخی اگر نشستی خوش باش
    چون عاقبت کار جهان نیستی است
    انگار که نیستی چو هستی خوش باش
    اما خیام به همین اکتفا نمی کند و ذرات بدن را تا آخرین مرحله نشئاتش دنبال می نماید و بازگشت آنها را شرح می دهد.

    در موضوع بقای روح معتقد به گردش و استحاله ذرات بدن پس از مرگ می شود.

    زیرا آنچه محسوس است و به تمیز در می آید این است که ذرات بدن در اجسام دیگر دوباره زندگی و یا جریان پیدا می کنند.

    ولی روح مستقلی که بعد از مرگ زندگی جداگانه ای داشته باشد نیست.

    اگر خوشبخت باشیم، ذرات تن ما خم باده می شوند و پیوسته مست خواهند بود، و زندگی مرموز و بی اراده ای را تعقیب می کنند.


    محمدتقی جعفری در توضیح رباعی فوق (=می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت) چنین می نویسد: «پس از توصیه به میگساری، به اصطلاح یک راز مگو را با همه آدمیان در میان می نهند و می گوید: «هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت»!

    این راز مگو که در نظر گوینده انقلابی در فکر بشری ایجاد خواهد کرد!

    این است که : بروید در بهاران قدمی چند در گلستان بزنید، گلهایی را خوهید دید که بسیار زیبا و با طراوت و شکوفایی عطر افشانی می کنند و در پاییز و زمستان سراغ همان گلستان را بگیرید و بروید خواهید دید همه آنها پژمرده و از بین رفته اند و دیگر نخواهند رویید، حال وضع آدمیزادگان هم چنین است که وقتی خزان اجل بر آنان وزیدن گرفت و به زیر خاک تیره شان کشید، دیگر زنده نخواهند گشت.


    از آن جا که خیام شاعر و فیلسوف مادی است فکر او در محور نیستی با تفکر و فلسفه الهیون کاملاً مغایر است.

    مثلاً افلاطون که بزرگترین نماینده و معرف این مکتب است اعتقاد داشت که بعداز مرگ، روح باقی می ماندو به حیات دیگر که جاودان است، در قلمرو عقول و مثل عروج می کند.

    ازاین رو جسم به مثابه زندان و قفس روح است، هر چه زودتر این قفس بشکند، روح زودتر می رهد.

    اما مساله به این شکل برای خیام مطرح نیست، چرا که او اساساً به روح اعتقاد ندارد .

    پس فقط می ماند جسم و استحاله‌ذرات مادی.

    دستی که امروز بر گردن یاری پریچهر و سیه چشم و مشکین مو حلقه شده است، فردا دسته کوزه می شود.

    حال روح به کجا می رود، اساسا وجود دارد یا نه برای خیام خالی از اعتبار است .

    برای او در همه حال تحول مادی، گردش ذرات و بینش مادی اهمیت دارد و در ورای ماده جز خلاء و نیستی ، هیچ چیز متصور نیست.

    همین جاست که نقطه عزیمت و آغاز یأس خیام است، چرا که اگر او به جهانی دیگر اعتقاد داشت، این یأس لازم نمی آمد و می توانست با رغبت، مرگ تن را تحمل کند و به سرای باقی بشتابد، در این رباعی که او آخر عمر درازش سروده، این یأس لازم نمی آمد و می توانست با رغبت مرگ تن را تحمل کند و به سرای باقی بشتابد، در این ربعای که او آخر عمر درازش سروده، این یأس و ترس از نیستی به خوبی مشهود است: من دامن زهد وتوبه طی خواهم کرد با موی سپید قصد می خواهم کرد پیمانه عمر من به هفتاد رسید این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد این عدم اعتقاد او به دنیای دیگر و چسبیدن دو دستی به همین دنیا به عنوان اولین و آخرین پایگاه و این که بعد از آن نیستی محض است، چنان هراسی در دل او افکنده که از همه چیز دل می گسلد و از یأس فلسفی چابک و رندانه به سرداب خم های شراب نقب می زند.

    محمدتقی جعفری بااشاره به رباعی ذیل در تحلیل شخصیت خیام بیان می کند که این رباعی صریح در انکار معاد است: در پرده اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست جزر در دل خاک هیچ منزلگه نیست می خور که ازین فسانه ها کوته نیست.

    محمدتقی جعفری با اشاره به دو رباعی ذیل به توضیح این مطلب می پردازند که «فحوای نوعی انکار در ابدیت دارد اگر چه صریح در این معنی نمی باشند: کس خلد و حجیم را ندیده است ای دل گویی که از آن جهان رسیده است ای دل امید و هراس ما به چیزیست کزان جز نام و نشانی نه پدید است ای دل و رباعی زیر: تا چند زنم به روی دریاها خشت بیزار شدم ز بت پرستان و کنشت خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت آیا روح انسان ابدی است؟

    و بعد از مرگ که جسد ریخته و فرسوده و متلاشی گشت باقی می ماند و یک روز باز از میان تاریکیهای نیستی و فراموشی خطوط سیمای خود را در آیینه ابدیت جلوه گر می بیند؟

    اخلاق به این مسئله جواب مثبت می دهد.

    چون اگر دراین باره تردیدی روا بدارد اصل پاداش اخلاقی از بین می رود و دیگر چندان دلیل موجهی برای تحمل حیات باقی نمی ماند.

    اما خیام از خود می پرسد که وقتی زندگی جز یک فریب مدام و یک حماقت مستمر توأم با یک سلسله درنده خویی و آزمندی نفرت انگیز چیزی نیست دیگر ابدیت و خلود آن چه حاصلی دارد؟

    انسان که در جنب عظمت لایتناهی عالم و حتی در قبال وسعت و کثرت علم ذره ای حقیر و ناچیز است، و خود جز خونی و کثافتی و مشتی رگ و پوست نیست، تحفه قابلی نیست که حتی بعد از مرگ و تلاشی جسد باز هم وجود ناقابل او را حفظ کنند و مثل تاجی بر سر آفرینش بگذارند .

    هرگز.

    آنچه خیام را نزد ارباب عرفان و اخلاق منسوب به الحاد می دارد در واقع انکار نیست، تردید و حیرت است.

    که چیزی از آن نزد لسان الغیب هم هست اما طرز بیان مانع از آن است که در حق وی چنان گمانی به اذهان راه یابد.

    اما حافظ توجه دارد که آنچه وی را می تواند از این دامگه حادثه رهایی بخشد عبارت است از یک صفیر آسمانی – یک مژده غیبی – که او را به دنیای ماورای حس دعوت کند.

    در واقع یک مرغ بهشتی که روح علوی اوست و در دام تعلقات جهان حسی به آب و دانه مشغول شده است همان کبوتر بلند پرواز است که ابن سینا در قصیده عینیه خویش با بیان رمزی سرگذشت روح را در داستان وی بیان می کند و و وی نیز مثل آن مرغ آسمانی چنان به هوای این «خراب آباد» جهان خوگر شده است که همه چیز آسمان را از یاد برده است؛ همه چیز آسمان را از یاد برده است همه چیز و حتی سایه طویی و دلجویی حور و لب حوض.

    اماآنچه این مرغ بهشتی را باز به گلشن قدس می خواند دیگر سایه ی طوبی و لب حوض که مطلوب زاهد سوداپیشه است نیست مرغ عارف مسلک این همه را از یاد برده است و اندیشه آنها نیز وی را به گلشن قدس جل نمی کند، چیزی که وی را بدان می خواند شوق وصال است که او را از تعلقات ماده می رهاند و کثرات غفلت انگیز عالم حس به عالم وحدت می خواند و دنیای ماورای حس.

    خیام برای آدمیان بازگشتی را که اهل ادیان معتقدند قایل نیست و چون فنای فرزندان آدام را از مصائب جبران ناپذیر می شمارد ، می خواهد این مصیبت آینده را بااستفاده از لذات آنی جبران کند.

    خیام گوید: ای کاش که جای آرمیده بودی با این ره دور را رسیدن بودی کاش از پی صد هزار سال از دل خاک چون سبزه امید بر دمیدن بودی خیام پیرو مکتب انسانیت است ،خلقت و مرگ را امری عادی می شمرد و برگشت دوباره را به صورتی که مردم بازگو می کنند قبول ندارد و تجزیه و تحلیل اجزای بدن و اشیاء را جزو قانون طبیعت می داند.

    محمدتقی جعفری می نویسد: اگر خود انسان هم در این دنیا نفهمد که اینجا جای آرمیدن نیست حوادث دنیا به خوبی به آن انسان می فهماند که اگر بخواهد در این دنیا نفسی بکشد باید حرکت کند و موقعیت زندگی خود را در برابر عوامل مخرب و مزاحم زندگی تثبیت کند.

    و اگر مصود گوینده رباعی از جایگاه آرمیدن اعم از این صحنه طبیعت و ماورای طبیعی بوده باشد یعنی گوینده رباعی به جهت آرامش آرزوی دوری از تموج و اضطراب و تلاشهای رنج آور دنیا نموده و جایگاهی برای آرمیدن می خواهد اگر چه آن جایگاه در ماورای طبیعت باشد ، البته این مطلب از آن جهت که برای انسان آرامشی پس از عبور از دار دنیا وجود دارد قابل توجه است ، ولی بیت دوم نفی اصل ماورای طبیعت و حیات با آرامش در آن اشعار می دارد!

    حافظ نیز به نوع متنوع گویی شاعرانه دچار شده است که در جایی می گوید: - گرچه وصالش نه به کوشش دهند هر قدر ای دل که توانی بکوش - سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساربان فروکش کاین ره کران ندارد من که امروز بهشت نقد حاصل می شود وعده فردای زاهد را چرا باور کنم این بیت مشهور در شرح سودی و انجوی هست ولی در نسخه های معتبرتری چون خانلری ،عیوضی ، بهروز ، جلالی نابینی – نذیر احمد و قریب نیست.

    در واقع چنین اندیشه ای حتی در قران آنجا که از قرن کفار و مشرکان حرفهای حیرت آمیز نقل می شود ، یا که دستاویزی بیابد برای مزید سرگردانها وقتی شاعر در تفسیر می خواند که یک عرب استخوان پوسیده ای را پیش چشم پیغمبر در دست خویش فرو سود و خاک کرد و در آن دمید و بعد پرسید : که می گوید که این را دوباره زنده خواهد کرد؟

    عقل او که در آنچه تعلق به قلمرو ایمان دارد خود را از ادراک اسرار ناتوان می یابد در شک فرو می رود و حیرت اعاده معدوم!؟

    ...

    در شعر حافظ با آنکه آثار این شک و حیرت است شک وی نشان سعی در انکار قدرت عقل هست اما نشان کوشش در نفی دنیای غیب نیست.

    استاد خرمشاهی در خصوص معاد اندیشی حافظ می نویسد: حافظ پنج گونه معاد اندیشی دارد: 1-معاد اندیشی بدون اثبات و انکار و استفاده شاعرانه از اوصاف مثبت و قیامت بدون حکمی در رد یا قبول آنها.

    - طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند زین قصد بگذرم که سخن می شود بلند - حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتیاست که از روزگار هجران گفت 2- معاد اندیشی خیامی که بوی انکار معاد می دهد یعنی تلویحاً یا لوازم معاد را دست کم می گیرد یا


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق معاد در نگاه خیام و حافظ , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق معاد در نگاه خیام و حافظ , پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق معاد در نگاه خیام و حافظ

مقدمه علومی که از یونان باستان توسط اندیشمندان اسلامی محافظت و تکمیل شد، از قرون یازدهم میلادی به بعد به اروپا منتقل شد، بیشتر شامل ریاضی و فلسفه ی طبیعی بود. فلسفه ی طبیعی توسط کوپرنیک، برونو، کپلر و گالیله به چالش کشیده شد و از آن میان فیزیک نیوتنی بیرون آمد. چون کلیسا خود را مدافع فلسفه طبیعی یونان می دانست و کنکاش در آن با خطرات زیادی همراه بود، اندیشمندان کنجکاو بیشتر به ...

زمینه پیدایش فیزیک کلاسیک مقدمه هنگامیکه اروپا در ظلمت جهل و بی خبری بسر می برد، دانشمندان اسلامی و در راس آنان اندیشمندان ایرانی اندوخته های علمی یونانیان را جمع آوری و حراست کردند و با دانش و اندیشه های ایرانیان باستان درآمیختند. تعاریف و اصول هندسه ی اقلیدسی توسط ایرانیان مورد بررسی و نقد قرار گرفت. مثلثات کروی توسط فضلای ایرانی ابداع و دستگاه اعداد با کشفیات هندیان تکمیل و ...

فردوسی‌ و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری:‌ فردوسی یک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنیا و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری‌ متعالی دارد که‌ به‌ «پندهای‌ سلیمان‌» می‌ماند و ارزش‌های جاودانی‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمی‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکیبی‌ زیبا و جالب‌ در شاهنامه به‌ چشم‌ می‌خورند، آثار متفکران‌ بزرگ‌ هند را به‌ یاد می‌آورد. علاقه آرنولد به‌ شاهنامه‌ ، و به‌ ویژه به‌ داستان‌ ...

شهر نیشابور مانند سایر شهرهای استان خراسان جزء اولین مراکز مسکونی است که اقوام آریایی پس از ورود به ایران در آن سکنی گزیدند. خراسان قدیم به چهار منطقه تقسیم می شد که عبارتند از: 1- بلخ 2- مرو 3- هرات 4- نیشابور در حال حاضر سه بخش اوّل خراسان قدیم در خارج از مرزهای کنونی ایران است. نیشابور قبل از ورود اسلام به ایران بنای شهر نیشابور را به انوش بن شیش بن آدم نسبت داده اند. در کتاب ...

مرگ در شعر سنتی مولوی مولوی عقیده داردکه تصور هرکس ا ز مرگ بنا بر تصویری است که از زندگی دارد: مرگ هرکس ا ی پسر همرنگ اوست پیش دشمن ،دشمن وبر دوست ،دوست پیش ترک آیینه را خویش رنگی است پیش زنگی آیینه هم زنگی است (مثنوی،ص413) به نظر مولوی ،هراسی که در دل مردم از مرگ وجود دارد،به راستی از مرگ نیست بلکه آنها از فعل خویش هراس دارند نه از مرگ : هیچ مرده نیست پر حسرت مرگ حسرتش آن بود ...

مقدمه غنا در لغت به معنی سرود ، نغمه و آواز خوش طرب انگیز است و شعر غنایی به شعری گفته می شود که گزارشگر عواطف و احساسات شاعر باشد . ادبیات غنایی گونه ای از ادبیات است که با زبانی نرم و لطیف با استفاده از معانی عمیق و باریک به بیان احساسات شخصی انسان می پردازد و منظومه های غنایی چنان که از اسم آن هویدا است اشعاری است که برای بیان احساسات انسانی از عشق و دوستی و رنج ها و نامرادی ...

هدف مرحله ای هدف از این تحقیق جستجوی منشاء نام نیشابور چگونگی گسترش آن چه از لحاظ اقتصادی وچه از لحاظ خصوصیات اجتماعی و روند تکامل آن در سطح کشور میباشد. علت عدم توسعه شایسته آن و پرداختن به مشکلات مربوط به توسعه شهری که نیشابور را از مقامی که بایسته آن است دور کرده و از توسعه و پیشرفت تا حد زیادی باز داشته است. او را با نام و آوازه قدیمی خود بیگانه ساخته .این شهر با پتانسیل های ...

به نام خدا خلاصه تاریخ ایران         زمان میلادی زمان هجری سلسله پادشاه رویدادها پایتخت حدود ٧٢٠ تا ٥٥٠ پیش از میلاد   مادها دیا اکو دیااکو هفت قبیله آریایی را در شهر هگمتانه متحد میکند. هگمتانه فره ورتیش   هوخشتره   آژی دهاگ   ٦٧٥ تا ٣٣٠ قبل از میلاد   هخامنشیان کورش از بین بردن مادها - فتح بابل و دادن اجا ...

چکیده : بیابانها عمدتا ً در قلمرو بین المدارین و یا برخی از مناطق بری ، آنجا که زمستانهای سرد و تابستانهای گرم دارد گسترش یافته است و حدود یک سوم از خشکیها را اشتغال کرده است و یونسکو وسعت آن را 50 میلیون کیلومتر برآورده کرده است . بیابانهای داخلی در ایران ، در منطقه فلات مرکزی ایران قرار گرفته اند که این منطقه نیمی از مساحت ایران را شامل می شود . این منطققه که در میان رشته ...

- در نظام‌ها و سبک های ادبی همواره بر برتری هنرور، هنر پرور و صاحب هنر تکیه و تأیید شده است این برتری گاه از زبان حماسه سرای بزرگ ایران فردوسی نوعی گوهر فردی و در خود پادشاهان و پهلوانان و بزرگان همپایه با فرایندی ایزدی یاد شده و گاهی از زبان غزلسرایان همچون حافظ از هنر همانند گوهر نفس فضیلت و کمال سالک و رهرو یاد شده گاهی از دید منتقدانت اجتماعی همچون عبید، صائب و یا پروین ...

ثبت سفارش