دانلود تحقیق نیما یوشیج

Word 86 KB 20238 27
مشخص نشده مشخص نشده گردشگری و توریسم
قیمت قدیم:۱۶,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۲,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • نیما یوشیج
    (1315ق دهکده یوش در استان مازندران - 16 دی 1338خ.

    شمیران)
    نیما یوشیج نام هنری یا تخلص علی اسفندیاری پدر شعر نواست.
    به خاطر سرودن شعر در وزن‌های شکسته (غیر عروضی) از پیشگامان شعر نو فارسی به شمار می‌رود.






    زندگینامه
    نیما در سال 1276 هجری شمسی در دهکده‌ای به نام یوش، واقع در مازنداران چشم به جهان گشود..

    خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از آخوند ده نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغها دنبال نیما می کرد .

    پس از آن به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد ....

    در مدرسه از بچه‌ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و به شعر گفتن به سبک خراسانی مشغول گشت.

    در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند ...

    در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت....

    شاعرانی چون: مهدی حمیدی، ملک الشعرای بهار و.....

    به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند .

    نیما سبک خاص خود را داشت وبه سبک شاعران قدیم شعر نمی‌سرود و در شعر او مصراعها کوتاه و بلند می شدند .

    نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌های چون: مجله موسیقی، مجله کویر و......

    پرداخت.

    از معروف‌ترین شعرهای نیما می توان به شعرهای افسانه، آی آدمها، ناقوس، مرغ آمین اشاره کرد.

    نیما در 13 دی 1328 چشم از جهان فروبست...

    فریاد می زنم ، من چهره ام گرفته !

    من قایقم نشسته به خشکی !

    مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست، یک دست بی صداست ، من، دست من کمک ز دست شما می کند طلب، فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر فریاد من رسا ، من از برای راه خلاص خود و شما، فریاد می زنم ، فریاد می زنم!!

    بیست ویک آبان‌ماه سال ‌روز تولد نیما یوشیج است.

    به این مناسبت نامه‌ای از او که حاوی نقطه‌نظرات اولیه پدر شعر‌نو ایران می‌باشد، در زیر می‌خوانید.

    نیما یوشیج این نامه را خطاب به میرزاده‌عشقی شاعر و روزنامه‌نگار انقلابی و رومانتیک نوشته است.

    میرزاده عشقی ناشر روزنامه تجددخواه قرن بیستم بود و زندگی خود را فدای اندیشه‌های ترقی‌خواهانه خود کرد.

    نیما یوشیج در این نامه که دارای اهمیت زیادی است، درواقع وعده تحولی را که او با فعالیت شعریش آغاز کرده بود، نشان می‌دهد

    زندگینامهٔ خود نوشت
    در سال هزار وسیصد و پانزده هجری ( قمری)، ابراهیم نوری- مرد شجاع و عصبانی- از افراد یکی از دودمان های قدیمی شمال ایران محسوب می شد.

    من پسر بزرگ او هستم.

    پدرم در این ناحیه به زندگانی کشاورزی و گله داری خود مشغول بود.

    در پاییز همین سال، زمانی که او در مسقط الرأس ییلاقی خود « یوش» منزل داشت، من به دنیا آمدم.

    پیوستگی من از طرف جده به گرجی های متواری از دیرزمانی دراین سرزمین می‌رسد.

    زندگی بدوی من در بین شبانان و ایلخی بانان گذشت که به هوای چراگاه به نقاط دور ییلاق- قشلاق می‌کنند و شب بالای.

    کوه‌ها ساعات طولانی با هم به دور آتش جمع می‌شوند از تمام دورهٔ بچگی خود، من بجز زد و خوردهای وحشیانه و چیزهای مربوط به زندگی کوچ نشینی و تفریحات سادهٔ آنها در آرامش یکنواخت و کور و بیخبر از همه جا، چیزی به خاطر ندارم.

    در همان دهکده که متولد شدم خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده یاد گرفتم.

    او مرا در کوچه باغها دنبال می کرد و به باد شکنجه می‌گرفت.

    پاهای نازک مرا به درخت های ریشه و گزنه دار می‌بست، با ترکه‌های بلند می‌زد و مرا مجبور می‌کرد به از برکردن نامه هایی که معمولا اهل خانوادهٔ دهاتی به هم می نویسند و خودش آنها را به هم چسبانیده و برای من طومار درست کرده بود.

    اما یک سال که به شهر آمده بودم اقوام نزدیک من مرا به همپای برادر از خود کوچکترم، لادبن، به یک مدرسهٔ کاتولیک واداشتند در سال هزار وسیصد و پانزده هجری ( قمری)، ابراهیم نوری- مرد شجاع و عصبانی- از افراد یکی از دودمان های قدیمی شمال ایران محسوب می شد.

    در پاییز همین سال، زمانی که او در مسقط الرأس ییلاقی خود « یوش» منزل داشت، من به دنیا آمدم.

    اما یک سال که به شهر آمده بودم اقوام نزدیک من مرا به همپای برادر از خود کوچکترم، لادبن، به یک مدرسهٔ کاتولیک واداشتند.

    آن وقت این مدرسه در تهران به مدرسهٔ عالی سن لویی شهرت داشت.

    دورهٔ تحصیل من از اینجا شروع می‌شود.

    سالهای اول زندگی مدرسهٔ من به زد و خورد با بچه‌ها گذشت.

    وضع رفتار و سکنات من، کناره‌گیری و حجبی که مخصوص بچه‌های تربیت شده در بیرون شهر است، موضوعی بود که در مدرسه مسخره برمی‌داشت.

    هنر من خوب پریدن و با رفیقم حسین پژمان، فرار از محوطهٔ مدرسه بود.

    من در مدرسه خوب کار نمی‌کردم.

    فقط نمرات نقاشی به داد من می‌رسید.

    اما بعد ها در مدرسه مراقبت و تشویق یک معلم خوش رفتار که نظام وفا شاعر بنام امروز باشد، مرا به خط شعر گفتن انداخت.

    این تاریخ مقارن بود با سال هایی که جنگ های بین المللی ادامه داشت.

    من در آن وقت اخبار جنگ را به زبان فرانسه می‌توانستم بخوانم.

    شعر‌های من در آن وقت به سبک خراسانی بود که همه چیز در آن یک جور و بطور کلی دور از طبیعت واقع و کمتر مربوط با خصایص زندگی مشخص گوینده، وصف می‌شود.

    آشنایی با زبان خارجی راه تازه را در پیش چشم من گذاشت.

    ثمرهٔ کاوش من در این راه بعد از جدایی از مدرسه و گذرانیدن دوران دلدادگی بدانجا می‌انجامد که ممکن است در منظومهٔ «افسانه» ی من دیده می‌شود.

    قسمتی از این منظومه‌درروزنامهٔ دوست شهید من میرزادهٔ عشقی چاپ شد.

    ولی قبلا در سال هزار وسیصد منظومه‌ای به نام «قصهٔ رنگ پریده» انتشار داده بودم.

    من پیش از آن شعری در دست ندارم.

    در پاییز سال هزار وسیصد ویک نمونهٔ دیگر از شیوهٔ کار خود، « ای شب» را که پیش از این تاریخ سروده بودم و دست به دست خوانده و رانده شده بود، در روزنامهٔ هفتگی نوبهار دیدم.

    شیوهٔ کار در هر کدام از این قطعات تیر زهرآگینی، مخصوصا درآن زمان، به طرف طرفداران سبک قدیم بود.

    طرفداران سبک قدیم آنها را قابل درج و انتشار نمی‌دانستند.

    با وجود آن در سال هزار وسیصد و بیست و دو هجری [ قمری] بود که اشعار من صفحات زیاد منتخبات آثار شعرای معاصر را پر کرد.

    عجب آنکه نخستین منظومهٔ من « قصهٔ رنگ پریده» هم که از آثار بچگی من به شمار می‌آید، در جزو مندرجات این کتاب و در بین نام آن همه ادبای ریش و سبیل دار خوانده می‌شد و بطوری قرار گرفته بود که شعرا و ادبا را نسبت به من و مؤلف دانشمند کتاب (هشترودی زاده) خشمناک می ساخت.

    مثل اینکه طبیعت آزاد پرورش یافتهٔ من در هر دوره از زندگی من باید با زد و خورد رو در رو باشد.

    در اشعار آزاد من وزن و قافیه به حساب دیگر گرفته می‌شوند.

    کوتاه و بلند شدن مصرع ها در آنها بنا بر هوس و فانتزی نیست.

    من برای بی‌نظمی هم به نظمی اعتقاد دارم.

    هر کلمهٔ من از روی قاعدهٔ دقیق به کلمهٔ دیگر می چسبد.

    شعر آزاد سرودن برای من دشوارتر از غیر آن است.

    مایهٔ اصلی اشعارمن، رنج است.

    به عقیدهٔ من گویندهٔ واقعی باید آن مایه را داشته باشد.

    من برای رنج خود شعر می‌گویم.

    فورم و کلمات و وزن و قافیه، در همه وقت، برای من ابزارهایی بوده‌اند که مجبور به عوض کردن آنها بوده‌ام تا با رنج من و دیگران بهتر سازگار باشد.

    در دورهٔ زندگی خود من هم از جنس رنجهای دیگران سهم هایی هست بطوریکه من بانوی خانه‌دار و بچه دار و ایلخی بان و چوپان ناقابلی نیستم، به این جهت وقت پاکنویس کردن برای من کم است.

    اشعار من متفرق به دست مردم افتاده و یا در خارج کشور به توسط زبان شناسها خوانده می‌شود.

    فقط از سال هزار وسیصد و هفده به بعد در جزو هیأت تحریریهٔ مجلهٔ موسیقی بوده‌ام و به حمایت دوستان خود در این مجله اشعار خود را مرتبا انتشار داده‌ام.

    من مخالف بسیار دارم چون خود من بطور روزمره دریافته‌ام، مردم هم باید روزمره دریابند.

    این کیفیت تدریجی نتیجهٔ کار من است.

    مخصوصاً بعضی از اشعار مخصوص تر به خود من برای کسانی که حواس جمع در عالم شاعری ندارند، مبهم است.

    اما انواع شعرهای من زیادند.

    چنانکه دیوانی به زبان مادری خود به اسم « روجا» دارم.

    می توانم بگویم من به رودخانه شبیه هستم که از هر کجای آن لازم باشد، بدون سر و صدا می‌توان آب برداشت.

    خوش آیند نیست اسم بردن از داستانهای منظوم خود به سبک های مختلف که هنوز به دست مردم نیامده است.

    باقی شرح حال من این می‌شود: در تهران می گذرانم.

    زیادی می نویسم، کم انتشار می‌دهم، و این وضع مرا از دور تنبل جلوه می‌دهد.

    تهران، خرداد هزار و سیصد و بیست و پنج.

    نصایح رفیق من همه کس می‌تواند به زحمت ممارست و به قوه‌محفوظات ذهنی در آثار موجوده، شرح و بسطی داده محسنات آن را نشان بدهد یا مجهولی را به اندکی فکر پیدا کند.

    کار من بالعکس بیشتر با قلب و حقیقتی ذاتی تمام می‌شود.

    این است که به من حسد می‌برند و چون نمی‌توانند علت سرکشی و استقلال قلب و احساس مرا فهمند، عیب می‌گیرند.

    اما آیا حسد و عیب‌گیری حسود از استعداد و سلیقه‌من چیزی می‌کاهد یا خواهد افزود؟

    راست است شخص نباید کاری کند که او را ملامت کنند.

    اما ملامت و حسد و بدگویی اشخاص هم میزانی هستند که گاهی مقدار محسنات کارهای دیگران را می‌سنجند.

    غالبا کارهای تازه و خیالات نادره را مردم بد گفته از آن پرهیز می‌کنند.

    آیا می‌توان تمام فوائد را برای اینکه به سلیقه‌ مردم پیروی شده باشد از دست داد؟

    صدای مردم خیلی ضعیف‌تر از این است که به گوش من برسد.

    قلب خود را هرگز برای اینکه مبادا ملامت مردم از مقدار شهرت من کم می‌کند به تکان نمی‌اندازم، تنها برای رد استحقار و زورگویی که حوائج و فواید طبیعی من و جمعیت را مضمحل می‌کند آماده‌دفاع هستم.

    آن هم غالبا با مشت و نوک این کارد.

    این است برهان قطعی مرد!

    تمام حقایق مثل بدکاره پیش آن سرافکنده‌اند.

    از این گونه برهان هم شهری‌ها را که مردمان شکم فهم و ترسویی هستند خیلی احتیاط می‌کنند.

    این است طبیعت کوه نشینی من.

    بدون مباهات بر دیگران، من امروز پیشرو تجدد شعر و نثر هستم، کیستند این وجودهای خشکیده که در چهار دیوار شهر بزرگ شده‌اند.

    کدام یک از اینها که به تقلید قلم به دست گرفته‌اند می‌توانند خیال مرا بشکنند؟

    احساس و خیال را آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قله‌ها و زندگانی یک طبیعت ساده به من داده است و هرچه این شهریها دارند فقط از تقلید صرف وحیله بازی و مدرسه گرفته‌اند.

    کار آنها ترجمه و از دیگران صحبت کردن و خود را در هر ناشناخته‌ای مداخله دادن است و بس.

    من تجدد را برای این تعاقب نمی‌کنم که دیگران هم همین امروز مرا تعاقب کنند.

    بلکه یک نمونه‌تازه‌ای را با نوشته‌های خود به مردم می‌دهم که خیال آینده جوانها صنعت قدیم را بیشتر پیروی نداشته باشند.

    جای تاسف است!

    هزار و سیصد سال متجاوز است که ایران یک طرز و یک خیال شاعرانه را در شعر و نثر خود پیروی می‌کند.

    اگر ما از ملامت بترسیم شروع کرده‌ایم که یک مدت سال‌های نامعلومی را برای این مدت پیروی بیفزاییم.

    به نظر من این کار بدترین گناه‌ها است.

    چرا دیگران را هم به آن آلوده ساخته‌ایم.

    این است که من به ملامت رضا می‌دهم.

    "محبس"، " افسانه" و قطعات دیگر من بیرق‌های مواج انقلاب شعری فارسی هستند.

    به همان اندازه که امروز برآنها استهزا می‌کنند، آینده آنها را دوست خواهند داشت.

    اگر به تقلید صرف از "افسانه" من کسی نتواند اسرار این انقلاب را زنده نگاه داشته باشد.

    هرگز نقصی برای کار من نخواهد بود، چرا که اصل پیش من است.

    بیرق‌های من همیشه افراشته و سالم و سرنگون نشدنی است.

    به آنها باید نگاه کرد و طرح نو را در صورت آنها تجسس کنند.

    اصول عقیده‌من ( نزدیک کردن نظم به نثر و نثر به نظم است) عقیده‌ای که خیلی‌ها داشته‌اند.

    نزدیکی نظم از حیث خیالات شاعرانه که تاکنون در نثر فارسی داخل نشده است و نثر از حیث تمامیت و سادگی به این معنی همانطور که نثر از مقاصد ما تعریف و توصیف می‌کند، همان طرز صنایعی را که در نثر موجود می‌شود.

    آنها را با نظم معامله بدهیم.

    (اما مقصود از صنعت علم بدیع روسبی نیست) ١- شعر ما در صورت موزون و در باطن مثل نثر تمام وقایع را وصف کننده باشد.

    ۲- نثرما آینهٔ طبیعت و پر از خیال شاعرانه.

    این اصول اغوا نمی‌کنند که نثر حتماً شاعرانه باشد،

  • نیما یوشیج................................2
    زندگینامه................................2
    زندگینامهٔ خود نوشت................................5
    نصایح................................9
    از آثار اوست................................13
    نیما یوشیج................................14
    داروگ................................21
    خانه ام ابری ست................................22
    هست شب................................23
    مهتاب................................24
    منابع
کلمات کلیدی: نیما - نیما یوشیج - یوشیج

تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق نیما یوشیج, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق نیما یوشیج, پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق نیما یوشیج

نیما یوشیج علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران ) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما پوشیج با مجموعه تاثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را ...

زندگینامه ی نیما یوشیج یوش؛ روستای کوچکی در دامنه‌های سرسبز البرز. سال 1276 است و قاجارها دو دستی سلطنت را چسبیده‌اند. اگر چه تکانه‌های شدیدی در جریان است و عنقریب است که از دور خارج شوند. انقلاب مشروطیت در راه است. پاییز، آن قدر رنگ در طبیعت ریخته است که نخستین نگاه‌های «نوزاد» به جای گریه با حیرت همراه است. اسمش را علی می‌گذارند؛ اولین پسر مردی شجاع و عصبانی و زنی ...

علی اسفندیاری مشهور به نیما یوشیج در 15 جمادی الاول سال 1315 هجری قمری برابربا 11 نوامبر سال 1897 میلادی در دهکده یوش به دنیا آمده است این تاریخ برابر است با 21 آبان ماه سال 1276 شمسی . یوش زادگاه نیما دهکده ای است ییلاقی از دهستان اوز رود بخش نور شهرستان آمل . در حال حاضر با ماشین از دوراه می شود به آنجا رفت: از راه چالوس ، ازجاده منشعب از پل زنگوله ، بالاتر از تونل کندوان ، که ...

مقدمه گویند ققنوس هزارسال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد و از خاکسترش بیضه ای پدید آید و او را جفت نمی باشد و موسیقی را از آواز او دریافته اند. (برهان) آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید! یکنفر در آب دارد می سپارد ...

زندگی نامه نیما یوشیج که نام اصلی اش علی اسفندیاری بود در سال 1276 شمسی در روستای یوش مازندران چشم به جهان گشود .پدرش ابراهیم خان نوری از راه کشاورزی وگله داری روزگار می گذرانید .ایام کودکی اش را در روستای خود به تحصیل پرداخت و از آنجا به تهران آمد تا در دبیرستان سن لویی که یک موسسه متعلق به هیات کاتولیک رمی بود به تحصیل ادامه دهد. دراین مدرسه یکی از معلمین وی نظام وفا بود که در ...

شاعری که از خودش آغاز می شود نیما یوشیج از تولد علی اسفندیاری نیما یوشیج روز 21 آبان 1274 شمسی در دهکده دور افتاده (( یوش)) مازندران به دنیا آمد . که در خردسالی علی نوری خوانده می شد ، فرزند ابراهیم نوری . نیما نسبت خود را چنین بیان کرده : (( علی بن ابراهیم بن علی بن محمد رضا بن محمد هاشم بن محمد رضا )) . نسبت این خاندان به سلسله بادوسپانیان می رسد و نیما نام خود را از نیماور ، ...

نیما یوشیج علی اسفندیاری (نیما یوشیج) در سال 1276هجری شمسی برابر با 15 جمادی‌الثانی 1315 قمری و 11 نوامبر 1897 میلادی در یوش مازندران به دنیا آمد – در طبیعت زیبایی که همواره اثری از آن در اشعارش به چشم می‌خورد – نیما تا سن دوازده سالگی در آغوش همین طبیعت زیبا بود. تحصیلات اولیه‌اش تحت همان شیوه قدیمی و در مکتب خانه بود. خواندن و نوشتن را نزد آخونده ده یاد گرفت و به گفته خودش ...

علی اسفندیاری، مردی که بعدها به «نیما یوشیج» معروف شد، در بیست‌ویکم آبان‌ماه سال 1276 مصادف با 11 نوامبر 1897 در یکی از مناطق کوه البرز در منطقه‌ای به‌نام یوش، از توابع نور مازندران، دیده به جهان گشود. او 62 سال زندگی کرد و اگرچه سراسر عمرش در سایه‌ی مرگ مدام و سختی سپری شد؛ اما توانست معیارهای هزارساله‌ی شعر فارسی را که تغییرناپذیر و مقدس و ابدی می‌نمود، با شعرها و ...

بیوگرافی نیما یوشیج زاده در سال1315ق در دهکده یوش در استان مازندران به دنیا آمدو در 16 دی 1338 خورشیدی در شمیران) شهر تهران درگذشت . او از شاعران معاصر ایرانی است. او را پدر شعر نو ایران می‌خوانند . نیما در سال 1276 هجری خورشیدی به دنیا آمد. خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از آخوند ده نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغها دنبال نیما می کرد . پس ...

وصیتنامه نیما یوشیج امشب فکر می کردم با این گذران کثیف که من داشته ام—بزرگی که فقیر و ذلیل می شود، حقیقتا جای تحسر است. فکر می کردم، برای دکتر حسین مفتاح چیزی بنویسم که وصیت نامه ی من باشد. باین نحو که بعد از من هیچکس حق دست زدن به آثار مرا ندارد بجز دکتر محمد معین اگرچه او مخالف ذوق من باشد. دکتر محمد معین حق دارد در آثار من کنجکاوی کند—ضمنا دکتر ابوالقاسم جنتی عطائی و آل احمد ...

ثبت سفارش