فصل اول مفهوم امر 1- ماده امر در لغت: انچه درکتابهای لغت امر را معنا کرده این گونه بیان شده: امر نقیض نهی ویکی از امور مردم است[3]دانشمندان برای این کلمه موارد استعمال فرا وان ذکر کرده اند ومد عی شده که لفظ امر در این معانی استعمال شده حد اکثر تا پانزده معانی ذکر شده .
مرحوم آخون در کفا یه به هفت مورد از موارد معنای امر را ذکر گرده که بیان باشد: - طلب - شئان- فعل - فعل عجیب - شئ - حادثه - غرض ...
اما انچه صاحب کفایه اختیار کرده می فرماید که بعید نیست که ماده امر میان دو معنا مشترک لفظی با شد بین دو چیز : الف: طلب فی الجمله .
ب: شئ .
این شئ عام است وهر یک از اعیان ذوات مثل: درخت ، انسان وصفات مثل:کتابت ،علم و افعال مثل: ضرب، قتل را شامل است و بقیه معانی در تحت مفهوم کلی شئ دا خل هستند.
میان طلب وشئ قدر جامع نیست زیرا معنای طلب حدثی قا بل اشتقاق است ومعنای شئ جامد وامر به معنای طلب بر اوا مر جمع بسته می شود وامر به معنای شئ بر امور جمع بسته می شود .[4] اما مرحوم مظفر می فرماید : مراد ازماده امر کلمه است که از حروف ا ، م ، ر ، ترکیب شده است .
به نظر ما ماده امر غیر از طلب سایر معا نی مذ کور که قدر جامع برای آنها متصور است .
لذا می گوئیم که ماده امر وضع شده به نحو اشتراک لفظی برای دو معنا که یکی طلب ودیگری شئ هستند .[5] مراد ازطلب وشئ چیست ؟
1) مراد از طلب: اظهار ارا ده و رغبت است به وسیله قول یا نویشته ، اشاره و امثال این ها واین ها راههای است که می تواند اراده ورغبت را با آن ها ابراز و اظهار کرد پس صرف اراده ومیل بدون اظهار وابراز طلب نامده نمی شود و ظاهراً چنین هم نیست که هر طلبی امر نامده شود بلکه شرط مخصوص دارد تفسیر کردن امر به طلب از باب تعریف شئ به اعم است .
2) مراد ازشئ: در لفظ امر ، هر شئ به نحو مطلق نیست بلکه خود فعل یا صفت از آن حیث که موجود منظور نظر می با شد یعنی در آن ها ، جهت صدور از فاعل و حیثیت ایجادکه در نزد برخی ازعلماء معنای اسم مصدری گفته می شود یعنی معنای مصدر بر آن دلا لت می کند منظور نمی باشد و لذا از امر به معنای شی مشتق گرفته نشده اما امر به معنای طلب این است .[6] فرق طلب با شئ ودلیل مشترک بودند امر و شئ دو چیز می توا ند با شد : الف: امر به معنا طلب اشتقاقش صحیح است بدین صورت که می گوئیم امر ، یامر...
و لی امر به معنای شئ اشتقاقش درست نیست و این اختلاف نشانه تعدد وضع است .
ب: امر به معنای طلب بر اوامر جمع بسته می شود اما امر به معنای شئ بر امور جمع بسته می شود باز این اختلاف وتعدد در جعمع بستن دلیل بر تعدد وضع است .[7] 2- ماده امر در اصطلاح : امر در اصتلاح اصولیین برای قول مخصوص وضع شده از معنای لغوی وعرف عامش منقول گشته ودر قول مخصوص حقیقت شده است .
منظور اصولی از قول مخصوص عبارت است از صیغه افعل پس مراد اصولی از امر صیغه مخصوص است ومرادش از اوامر صیغ مخصوصه است و از نظر اصولی اگر لفظ امر در صیغه افعل استعمال شود حقیقت است و اگر در غیر این صورت استعمال شود مجاز خواهد بود .
و به عقیده آخون معنای اصتلا مذکور یک اشکال اساسی دارد و آن این که از طرقی صیغه افعل همین عنوان که دارد دارای اسم مصدری وجامد است وقابلیت اشتقاق را ندارد و از طرفی ظاهراً مشتقاتی که از لفظ امر اخذ می شود به معنای اصطلا حاتی کلمه امر مر بوط می شود .
با در نظر گرفتن این اشکال آخون می فرماید که اگر چه اصو لیین در ظاهر فرمو ده اند که امر برای صیغه افعل وقول مخصوص وضع شده ولی کلام شان تقدیر دارد و منظور شان (طلب به قول مخصوص) است نه خود قول مخصوص اگر این مراد باشد طلب دارای معنای حدثی و مصدر ی است .[8] بنا به فرموده آخون امر دارای معنای لغوی واصطلاحی هستن در حالکه بعض از اصولیین قائل یه این نیستند .
یکسان بودن معنای اصطلا حی ولغوی امر : امام خمینی می فرماید که معنای لغوی و اصتلاحی امر یکی هستند : (لایبعد ان یکون المعنی الاصطلاحی مساوقاً للغوی) یعنی امام می فرماید این هیئت مختلفه ای که در مقام اراده در معنای خودش به کار می رود یعنی هیئت افعل که در مقام اراده در معنای موضوع له خو دش به کار می رود ، ممکن است کسی هیئت افعل را به تعبیر مفرد لغواً استعمال کند، ماکار به کار او ندا ریم ممکن است کسی هیئت اضرب را مجازاً در یک معنای استعمال کند مابا او کار ی نداریم .
[9] فاضل لنکرانی در دروس خارج اصول خود نیز می فرماید : ماقبول ندارم که یک معنای اصطلاحی برای امر درکار باشد .
بلکه معنای لغوی واصطلاحی همه یکی است .
در معنای لغوی ما اشتراک لفضی را به آن کیفیت را گفتیم اهول است اگر شما هم به عنوان آخرین حرف بخوا هید این را بگو ئید که امر به معنای طلب الف ، میم ، راء است یا به معنای قول مخصوص ، وامر به معنای(لا شئ فی الجمله) امر است که دارای ماده وهیئت است آن هم بحث نیست که نتیجه این بشود که دوتا لفظ داریم دوتا معنا داریم ودر نتیجه این معنای اصطلاحی مغایر با معنای لغوی نیست .[10] وکسانی دیگر هم است که می فررمایدکه مادر امر معنای لغوی واصطلاحی ندا ریم پس معلوم شد که معنای لغوی واصطلاحی ماده امریکسان است .
معنای صیغه وهیئت امر: اصولیین می فر مایند صیغه امر یعنی هیئت امر مثل صیغه افعل وامثال آن هرچه دلا لت بر امر می کند در موارد متعدد استعمال می شود ، که از آن جمله 1- بعث : مثل این که خدا در قرآن فر موده «فأ قیمو الصلاه»[11] 2- تهدید :مثل این که خدا فر موده اند «اعلموا ما شیئتم»[12] 3- عجیز : مثل که خدا می فر ما ید «فأتوا سوره ٍ من مثله»[13] وغیر از این ها که عبا ر تند از تسخیر و انذار وترجی وتمنی...
وامثال اینها اما انچه مرحوم مظفر نظرش است این است که می فرماید : هیئت افعل برای یک نسبت خاص بین متکلم ومخا طب وماده وضع شده ومراد از ماده همان حد ثی است که مفاد هیئت بر آن واقع شده مثل ضرب وقیام وقعود.بنا بر این سه عنوان : طالب (متکلم) و مطلوب منه (مخا طب ) و مطلوب (ماده) از هیئت افعل قابل انتزاع است.
بنابر این معنای مدلول هیئت امر ومفاد آن نسبت طلبیه است ونسبت بعثیه هم می توان خوان.
وانچه که باعث شده عده کمان کنند این امور ، معنا ومفهوم هیئت امر می با شند به نحو یکه مثل استعمال لفظ در معنا ، هیئت نیز در این معنا استعمال شده در حقیقت خلط بین مفهوم ومصداق در واهمه است.
تا آن که بحث واخطلاف کرده اند در این که کدامیک از این معانی معنای حقیقتش و موضوع له هیئت امر است و کدامیک معنای مجازی [14] مرحوم آخون می فرماید که نظر مشهور در این است که صیغه افعل دا رای معنای متعدد هستند وصیغه افعل در یک یک این معانی و مفا هیم استعمال شده و اینها مستعمل فیه هستند و آنگاه در کیفیت آن بحث کرده اند.
که به نحو حقیقت است یا مجاز؟
احتما لات مطرح است که عبارتند از : 1) به نحو اشتراک لفظی با شد در یکا یک این معانی حقیقت باشد .
2) به نحو اشترا ک معنوی بوده برای جامع اینها وضع شده باشد.
3) به گونه حقیقت مجازباشد.یعنی در بعض حقیقت ودر بعض مجاز باشد .
ولی به عقیده مرحوم آخون رأی مشهور باطل است .
واساساً صیغه افعل یک معنا بشتر ندارد که همیشه در همان معنا استعمال شده و مشهوب دوا عی را به معانی اشتباه گرفته اند .
در حالکه که طلب دو شعبه دارد : یکی حقیقی ودیگری انشائ است .
الف : طلب حقیقی عبار تست از یک صفت نفسانی که قائم به نفس متکلم است .
ب : طلب انشائ عبارتست ازطلبی که به سبب لفظی از الفاظ انشاء می شود .
ازطرفی هم در معنای جمله خبریه وانشائیه که جملات انشائیه عموماً دارای معنای انشائ هستند .
باتوجه به این دو مطلب در مانحن گوئیم که معنای واقعی صیغه افعل طلب انشاء یا انشاء طلب است و گوینده قصدش از فعل امر همین معنا است .
منتها دواعی و انگیزه ما متعدداست و در هر جا و در هر مقامی به انگیزه ای از فعل امر استفاده می شود که گاهی انشاء طلب به داعی طلب حقیقی است .
و گاهی برای امتحان عبد [15]ومجازی است روشن شد انچه که اصو لیین گفتند صیغه امر دارای معانی فراوان هستند این یک نوع خلطی میان مدلول تصوری صیغه و مدلول تصدیقی جدی صیغه ، به اعتبار آن که جمله تام است می باشد .
ومی توان گفت معنای موضوع له صیغه امر، تنها یک چیز است که آن نسبت ارسالیه است .
ولی به معنای گونا گون بودنش به قصد وانگیزه متکلم است که به صورت متفاوت استعمال می کند .[16]بنابر این معنای صیغه امر یکی شد که آن نسبت ارسالیه است و اشتراک لفظی بنا به فرموده شهید صدر هم نمی تواند باشد.
تقسیم امر: بعضی از اصولیین آمده تقسیمی برای امر قرار داده اند وفرمو دند که امر رامی توان از راه امر وجوبی وندبی تقسیم کرد .
اما بعضی از صولیین این تقسیم را قبول ندارد ومی گوید که ما دو امر ندا ریم که در یکجا امر باشد در یکجا نه باشد.
گرو هی از اصولیین فر موده اند لفظ امر ظهور در مطلق طلب دارد و مشترک معنوی است وخصوص هر یک از وجوب وندب قرینه می طلبد به این مدعا سه دلیل آورده اند .
1) صحت تقسیم امر به امر اجابی واستحبابی یعنی می توان گفت ما در فقه دو دسته امر داریم امر های که دال بر طلب ایجابی هستند وامر هائیکه که دال بر طلب ندبی هستند و بی تر دید در مقام تقسیم از مقسم یعنی کلمه امر معنای اعم مطلق طلب ارا ده می شود زیرا اگر خصوص یکی از آن دو مراد باشد تسیم غلط و نامعقول بوده و ازباب تقسیم شی الی نفسه والی غیره خوا بود .
2) اگر ما به کتاب وسنت واستعمالات عرفی مراجعه کنیم خواهیم دید که کلمه امر در هم در طلب ایجا بی فراوان است وهم در طلب ندبی استعمال شده .
3) دلیل سوم این است که بر عمل مستحب هم عنوان مأمور به صدق می کند پس عما ندبی هم متعلق امر است یعنی امر بر آن هم بار می شود وتنها مخصوص وجوب نیست هو مطلوب.
بنا بر این سه دلیل به این نتیجه می رسیم که لفظ امر عندالا طلاق بر خصوص طلب ایجابی حمل میشود و اراده شدن طلب ندبی محتاج به قرینه است و یز اراده مطلق هم قرینه می خواهد و مجاز است.[17] اما از آنجای که گفته شد معنای امر طلب است نه طلب مطلق بلکه آنچه را که ما مورد نظر داریم طلب به گونه خاص است .
که طلب برسه قسم است .
الف : طلب عالی از دانی .
ب : طلب دانی از عالی .
ج : طلب مساوی از مساوی .
معلوم است که آنچه مورد نظر ماست گوزینه اول است یعنی طلب عالی از دانی زیرا طلب دومی که دانی از عالی بود که طلب نیست بلکه استدعاء است .
و همچنین طلب سومی که مساوی از مساوی است هم طلب نیست بلکه التماس است .
اما طلب شخص عالی امر است هر جهند به علو و برتری اش تظاهر نکند و همه این مطالب به حکم تبادر سلب امر ازطلب غیر عالی اثبات می شود و اطلاق امر بر طلب غیر عالی صحیح نیست مگر با عنایت خاص صورت بگیرد که بطو مجاز باشد کر چه غیر عالی خودرا عالی بداند.[18] بنا بر این امر عالی موجب می شود ترک کننده آن مستحق و مذمت شود از این که ما «استعلاء» را معتبر دانستیم «نه علو را» بر این است که سئوال ودعاء مو ضوعاً و تخصصاً از حقیقت ماده امر خارج هستند .
اگر استعلاء را معتبر بدانیم طلب دانی مستعلی