سزاوار است که دانشجو در انتخاب رشته، به سه اصل «وظیفه»، «استعداد» و «علاقه» توجه کند.
اگر این سه در یک رشته گرد آیند، بسی مایه سعادت است.
چنانکه دانشجویی به علت نیاز جامعه، پرداختن به دانش پزشکی وظیفه شرعی او باشد که این رشته را در پیش بگیرد و این رشته قابل دسترسی و مورد علاقهاش نیز باشد.
گاهی شخصی به رشتهای علاقه ندارد ولی موظف به کسب آن است.
پیداست وظیفه، تنها هنگامی معنا پیدا میکند که شخص قادر به انجام آن باشد.
به قول دانشمندان علم کلام: اَلامرُ بما لایُطاق محال؛ خداوند هیچگاه به امر نا شدنی فرمان نمیدهد.
باری وظیفه شرعی بر علاقه، چیرگی دارد.
چه خوب است که وظیفه را علاقه همراهی نماید، امّا اگر دانشجو صرفا به خاطر علاقه، وظیفه خویش را رها کند و در پی علاقه و خواست خود برود، بیتردید راه کژی را در پیش گرفته است.
بدقت در این آیه بنگرید: «ای بسا چیزی را بد میشمارید و حال آنکه به سود شماست و ای بسا چیزی را خوب و پسندیده میدانید ولی به زیان شماست.» با توجه به محتوای زیبای آیه، درمییابیم که ملاک سنجش، خواست و علاقه شخصی نیست بلکه معیار ارزش، وظیفه است.
یکی از عوامل تشکیل دهنده علاقه یا عدم علاقه معرفت و شناخت است.
اگر دانشجویی بدون آنکه بدرستی نسبت به یک دانش، شناخت پیدا کند علاقه و یا عدم علاقه خود را واقعی بشمارد، ای بسا پندارش صحیح نباشد و این علاقه و عدم علاقه هم ممکن است کاذب باشد.
مهمترین دلیل ما افرادی هستند که بر اثر عدم توانایی در گزینشرشتههای دلخواه و یا به هر دلیل دیگر، رشتهای را انتخاب کردهاند که مورد علاقه آنان نبوده است.
بسیاری از این افراد هنگامی که با دلگرمی تمام به کسب دانش در آن رشته پرداختهاند، علاقه واقعی خود را یافتهاند.
بنابراین دانشجویان برای تشخیص علاقه واقعی خود باید به تحقیق و بررسی درست بپردازند.
دانشجو باید بدون اجبار و پس از بررسی درست و کسب شناخت واقعی نسبت به مسائل هر رشته، رشته مورد علاقه و توان خود را انتخاب کند.
امروزه بسیار سخن از «انقلاب فرهنگی» میشنویم، ولی چنانکه شایسته است، جوانان پرشور ما به این بخش روی نیاوردهاند.
هرگاه سخن از علوم انسانی و اسلامی است، ذهن جوانان به سوی شاگردان نامستعد و تنبل میرود.
حال آنکه این دانشها متکفل پرورش روح انسانها و معرفی شناخت صحیح اسلامی به دیگران است، امّا علوم دیگر تنها ضامن رفع احتیاجات مادی انسان است.
علوم فرهنگی باید پا به پای علوم تجربی به پیش رود.
در اینجا به ذکر چندین پیشنهاد برای اصلاح موقعیت علوم انسانی میپردازیم: ۱) باید سطح درآمدها با مقدار ارزش کار، تلاش شخص و دیگر ملاکها سنجیده شود نه آنکه معیار اصلی تعیین درآمد، نیاز جامعه باشد.
امروزه میبینیم که حقوق دکترای پزشکی با دکترای غیر پزشکی تفاوت فراوان دارد.
پس باید چنان برنامه ریزی شود که جاذبه در آمد اقتصادی باعث جذب جوانان به رشتهای خاص و رویگردانی آنان از علوم با اهمیت دیگر نشود.
امروزه هر کس تلاش میکند با هر وسیله ممکن در رشته پزشکی قبول شود و چه بسا به خاطر سوء انگیزه، تنها به امور مالی میاندیشد و غالبا از درمان آکادمیک و علمی بیماران عاجز است و یا در اندیشه آن نیست.
۲) تلاش در جذب افراد مستعد و توانا در رشتههای انسانی و فرهنگی و جذب اساتید توانا در این رشته و نیز افزایش امکانات و لوازم پیشرفت مراکز علوم اسلامی، انسانی و فرهنگی این امر از طریق اختصاص بودجه بیشتر در برنامههای اقتصادی و بودجه سالانه ممکن است.
۳) بهره جویی از کتب علمی، مطبوعات و رسانههای گروهی در شناساندن علوم انسانی به مردم.
۴) امور رفاهی این قشر همسان و یا بیشتر از دیگر اقشار باشد تا هم کمبودهای اقتصادی، آنان را از صحنه بیرون نکند و هم عامل جذب دیگران به سوی این بخش نشود.
کوتاه سخن اینکه دانشجو در انتخاب رشته نباید تنها به مسائل مادی چشم بدوزد، بلکه باید وظیفه و نیاز اجتماعی، توان و استعداد، علاقه، امکانات، شرایط خانوادگی و اجتماعی و دیگر عناصر را هم مد نظر قرار دهد.
وقت شناسی وقت، گوهری گرانبهاست که در گرانی و ارزش، هیچ چیز به پای آن نمیرسد.
اگر چه مدت عمر انسان در این دنیا محدود و در مقایسه با ابدیت اندک است، امّا اگر انسان قدر آن را بشناسد و از لحظه لحظه آن به خوبی استفاده کند، تردیدی نیست که میتواند توشهای ابدی را از آن برگیرد.
این بیان اهمیت و ارزشمندی وقت برای همه است، امّا برای دانشجو بسی ارزشمندتر.
امام صادق« علیهالسلام » فرمود: «از جمله پندهای لقمان حکیم به فرزندش این بود که: فرزند دلبندم!
برخی از روزها، سالها و لحظههای روزت را به کسب دانش بپرداز، زیرا هیچ ضایع کردنی چون تضییع این امر نیست.» علی « علیهالسلام » فرمود: «مغبون (زیان کار) کسی است که عمر گرانش را به چیزی بخس و بیارزش بفروشد و مغبوط و نیک فرجام کسی است که عمرش را در فرمانبری از خداوندش سپری کند.» امام حسین« علیهالسلام » نیز فرمود: «مغبون کسی است که به دنیا سرگرم شود و سودهای اخروی از کف او بیرون گردد.» دانشجو باید پیش از آنکه حایز مقام و منصبی والا گردد و قبل از آنکه به علم و فضل مشهور شود، از فرصتهای دوران جوانی برای تحصیل علم، به خوبی بهره جوید زیرا به محض آنکه انسان دارای مقام و منزلتی در جامعه شود و به علم و دانش نامور گردد، نه تنها این امر، میان این شخص و درک کمالات معنوی و علمی او، بزرگترین مانع و فاصله را ایجاد میکند، بلکه چنین وضعی، عاملی پرتوان و انگیزهای نیرومند و کامل خواهد بود که نقصان و رکود علمی و اختلال را در چنین فردی به بار میآورد.» ناگفته نماند، کسب دانش وقت خاصی ندارد و حتّی در پیری هم نباید از طلب علم باز ماند، امیر مؤمنان علی« علیهالسلام » میفرماید: «طلب دانش از کوچکی، چون نقش بر سنگ است.» از این رو، جوانان به خاطر آمادگی پذیرش و شور و استعداد شگفت خود، باید بیش از هر کس دیگر قدر وقت را بدانند و از این دوران عزیز به خوبی بهره ببرند.
رسول اکرم « صلیاللهعلیهوآله » میفرماید: هر شب فرشتهای از ساحت قدس الهی فرو میآید و ندا سر میدهد که: ای جوانان بیست ساله، تلاش و کوشش کنید.» ناگفته پیداست که مقصود حدیث، تنها افراد بیست ساله نیست، بلکه منظور، تمام جوانان است.
گمان نمیرود حسرتی جانکاه تر از حسرت یک پیر بر عمر از دست رفتهاش باشد.
علی« علیهالسلام »میفرماید: سختترین غصهها از دست رفتن فرصتهاست.
و نیز فرموده است: «فرصتها چون ابر میگذرند، بکوش که در راه خیر از آنها بهرهگیری وگرنه، پشیمان میشود» و نیز فرموده است: «فرصتها چون ابر میگذرند، بکوش که در راه خیر از آنها بهرهگیری وگرنه، پشیمان میشود» در جای دیگر، انسان، فرزند زمان دانسته شده است.
دانشجوی عزیز!
هر نفسی که میکشی دمی از عمر تو میگذرد و یا به عبارت بهتر قدمی به جانب مرگ نزدیک میشوی.
از پیامبر « صلیاللهعلیهوآله » درباره عمر پرسیدند، فرمود: در روز قیامت، بنده قدم از قدم بر نمیدارد مگر آنکه از وی میپرسند عمرش را در چه اموری صرف کرده، جوانی را در چه چیز به پیری رسانده، مالش را در کجا صرف نموده و امام و رهبرش چه کسی بوده است؟» علل هدر دادن وقت ۱) غفلت از مرگ کسی که از مرگ غافل است و خبر ندارد که ضمانتی در زنده ماندن او نیست، همیشه فردا فردا میکند و همه کارها را به آینده موکول مینماید.
این امر باعث میشود که قدر و قیمت وقت را نشناسد و در آینده ـ اگر زنده باشد ـ حسرت جانکاه تضییع آن را بچشد.
البته ممکن است که مرگ چنین شخصی زود برسد و میان او و خواستهها و آرزوهایش برای همیشه فاصله بیندازد.
رسول خدا« صلیاللهعلیهوآله » فرمود: چه بسیارند کسانی که روز خود را به پایان نمیبرند و چه بسیارند کسانی که منتظر فردایی هستند که هیچگاه بدان نمیرسند.» و علی« علیهالسلام » فرموده است: «آنکه مراقب اَجَل خود باشد، فرصتها را غنیمت شمارد.» ۲) بازی و سرگرمی در اسلام یکی از عوامل ضایع کردن وقت، لهو و لعب و پرداختن به امور بیفایده است.
حضرت علی« علیهالسلام » فرمود: «بازی بدترین چیزی است که عمر را ضایع میکند.»۱۵ و «عمر خود را در لهویات و بازیها مگذران تا در آخرت امیدت قطع نگردد.» ۳) اشتغال به کارهای غیر مهم انسان و بویژه دانشجو باید در انجام کارها اولویت را رعایت کند.
از طرفی در این دنیا آنقدر کار مهم و اساسی هست که انسان به کارهای کم فایده نپردازد.
مثلا" در زمان تحصیل کتابهای مهم،بسیار است و دانشجو نباید وقت خود را صرف کتابهای کم محتوا کند.
علی« علیهالسلام »فرموده است: «هر که به کار غیر مهم بپردازد، از کار مهمتر باز میماند.» ۴) بینظمی و عدم توجه به استعداد دانشجو باید برای تمام کارهای علمی و غیرعلمی خود، برنامه ریزی کند.
گاه کسی از استعداد و توانایی و علاقه و...
برخوردار است امّا به خاطر نداشتن برنامه در زندگی، هیچگاه موفق نمیشود.
«استعداد» نیز امر مهمی است.
دانشجو باید با توجه به استعداد و توانایی خود کاری را انجام دهد.
گاه دانشجویی وقت گران خود را بر روی یک رشته، یک کتاب و...
صرف میکند امّا به خاطر ناهمگونی استعداد، از عهده آن بر نمیآید و عمرش را ضایع میگرداند.
۵) مراقبت از جسم و جان اگر دانشجویی در خوردن و خوابیدن، بر خورد با دیگران و هر رفتار شخصی دیگر، موازین درست و متعادل را رعایت نکند، دچار نارسایی روحی یا جسمی میگردد.
مثلا" اگر پرخوری کند یا غذای ناسالم بخورد، بیمار میشود و باید وقت زیادی را صرف دارو و درمان کند و ای بسا از درس خود باز میماند.
اگر به روان خود نیز اهمیت ندهد، همین گونه در سختی میافتد.
دانشجو باید بداند چه وقت درس بخواند و مطالعه کند؟
چه وقت استراحت کند و یا بخوابد؟
چه وقت غذا بخورد؟
چه وقت از استاد بپرسد؟
چه وقت تشکیل خانواده بدهد؟
و چه وقت....
این امور و دهها امور دیگر را باید به موقع انجام دهد تا هیچ فرصتی از دست نرود.
رفتارهای شخصی دانشجو رابطه تقابلی رفتارهای انسان، انکارناپذیر است.
تنها هنگامی یک فرد و بویژه یک دانشجو در کار خود موفق میشود که هر بخشی از زندگی او با بخشهای دیگر هماهنگ باشد.
مثلاً اگر طالب علم، در خوردن، نکتههای بهداشتی تغذیه را از نظر دور دارد، این امر در خواب و سلامتی و در نتیجه در درس و بحثش اثر میگذارد.
پس او باید رفتارهای شخصی خود را دقیقا برنامه ریزی کرده، در همه حال عواقب وخیم ضربه به تحصیل را در اثر بیبرنامگی و رفتارهای ناهنجار در نظر بیاورد.
چکیده سخن ما در دو بخش است.
▪ بهداشت روح و روان ▪ بهداشت جسم دانشجو باید بداند اگر به بهداشت روحی و روانی و نیز بهداشت جسمی او اندک لطمهای وارد آید خیلی زود اثر و انعکاس آن به درس میرسد و از ادامه تحصیل باز میماند.
در اینجا ابتدا درباره، بهداشت روانی و سپس درباره بهداشت جسمی، قدری سخن میگوییم.
روح و روان انسان، همانند بدن به چیزهایی نیاز دارد.
دانشجو تنها با روانی سالم، آسوده و آرام و با طراوت قادر به تحصیل است.
از این رو باید از هر گونه عملی که سلامت روانی او را تهدید میکند، بپرهیزد.
رفتارهای ناهنجار روانی غالبا بر اثر عدم رعایت احکام اسلامی پدید میآید.
اگر عواطف انسانی مهار نشوند، بهداشت روانی به خطر میافتد.
در دعای هشتم صحیفه سجادیه میخوانیم: «پروردگارا!
پناه میبرم به تو از هیجان حرص و شدت خشم و تسلط غضب و کمی صبر و پیروی از هوای نفس یا تمایلات.» این صفتها و دیگر عواطف، در روان انسان اثر بسزا دارند.
البته به عقیده نگارنده، مهمترین عامل بهداشت روان، تصحیح اعتقاد و انگیزه تحصیل است.
اگر دانشجو انگیزه مادی نداشته باشد و هدف او از کسب دانش، تنها جلب خشنودی خداوند و نیز خدمت به خلق او باشد، همیشه آرام است و این آرامش، زاییده اعتقاد صحیح و ذکر خداست.
دانشجویی که به نیازهای روحی خود و فضایل اخلاقی مطابق با فطرت آدمی پاسخ ندهد و در مسیر خودسازی نباشد به خاطر بیایمانی و بیاعتقادی همواره در هیجان و اضطراب و تشویش است.
در مقابل، توکل بر خدا و ایمان به او از مهمترین عناصر آرام بخش روان به شمار میروند.
اعتقاد به خدا باعث میشود دانشجو از صفات رذیله چون: حسد، حرص و طمع، غیبت، سخنچینی، بدگویی، شهوت مداری، پرخوری، پرخوابی، پر گویی و...
که مهمترین عوامل عدم تعادل روانی شمرده میشوند، بپرهیزد.
افرادی که به احکام اسلام پایبند هستند، غالبا دچار بیماریهای عصبی و روانی نمیشوند چرا که «با یاد خدا دلها آرام میگیرد.» در چند جای قرآن کریم، سخن از شرح صدر رفته است.
کسی که بر اثر ایمان به خدا، فراخ سینه شود، همه چیز را زیبا میبیند، به همه چیز مهر میورزد، همه