دانلود تحقیق شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن

Word 72 KB 33714 13
مشخص نشده مشخص نشده الهیات - معارف اسلامی - اندیشه اسلامی
قیمت قدیم:۱۲,۰۰۰ تومان
قیمت: ۷,۶۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • مقدمه به تصدیق همگان شناخت حسی بیواسطه ترین و ابتدایی ترین گونه شناخت است و داده هایی چنان وثیق از برای ادراک آدمی فراهم می آورد که حتی شکاکترین فلاسفه و حکما در درستی آنها تهدید نتوانسته اند کرد.

    در سراسر تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلسفه، جز تنی چند از فلاسفه که در پندار گرایی(1) براه افراط رفته اند، هیچیک از فلاسفه دیگر ارزش و اصالت ادراکات حسی را انکار نکرده است.

    اما شناخت آدمی تنها به حصول ادراک حسی از جهان خارج محدود نمی گردد.

    تاثیرات حسی نخستین حلقه از زنجیر طولانی و پیچیده علم و ادراک انسان را تشکیل می‌دهند، که هم در عرصه تصورات (مفهوم سازی) و هم در حیطه تصدیقات (نظریه سازی) سنگ بنای اولیه و نخستین هرگونه فعل وانفعال ذهنی محسوب می گردند(2).

    انسان از مشاهده مکرر مصادیق جزیی یک مفهوم کلی، به تعقل و تصور آن مفهوم می پردازد و چون در تجربه، صدق یک قضیه جزئی و خارجی را بارها و بارها بیازماید، به تعمیم آن پرداخته و قضایای کلی و جهانشمول می سازد.

    پرسشی که از دیرباز ذهن اندیشمندان و فلاسفه را بخود مشغول داشته است، چگونگی و به اصطلاح “مکانیسم” این تعمیم است.

    این مساله که در فلسفه جدید، در ضمن مسائل شناخت شناسی(3) مطرح می شود در قرون اخیر بویژه بخاطر رونق گرفتن مباحث فلسفه علم مجادلات و مناقشات فلسفی بسیاری برانگیخته است و به یقین می توان گفت که هیچیک از فلاسفه و مکاتب فلسفی غرب نتوانسته اند به آن پاسخی در خور و قانع کننده بدهند و حداکثر کاری که کرده اند بررسی جوانب مساله، یا در نهایت دور زدن و طفره از آن بوده است.

    در این مقاله خواهیم کوشید ضمن طرح دقیق مساله، نظرات مهم فلاسفه را در اینمورد به اجمال و بطور فشرده بررسی کرده و در پایان راه حلی را که استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب “مساله شناخت” خود بر مبنای آراء و اقوال فلاسفه اسلامی مطرح نموده اند ارائه می دهیم(4).

    2- طرح مساله این امری بدیهی است که (مادامیکه خود را به شناخت ماخذ از ادراکات حسی محدود کنیم) انسان تنها می تواند احکام و قضایای جزئی و خاص را تجربه کند.

    اما شکل غالب علم انسانی را گزاره های کلی و عام تشکیل می دهند.

    گزاره هایی مانند “آب در شرایط متعارف در 100 درجه سانتیگراد بجوش می آید” یا “انسان، فانی است”.

    روشن است که صدق این احکام هرگز بنحو بیواسطه به تجربه در نمی آیند.

    هر مشاهده گری می تواند مقداری آب را در شرایط متعارفی بتدریج گرم کند و مشاهده نماید که با رسیدن دمای آن به 100 درجه سانتیگراد، اب شروع به جوشیدن می کند.

    حداکثر دمایی که این مشاهده گر می تواند بر مبنای این تجربه کند اینست که “این مقدار مشخص آب که در ظرف روبروی من قرار دارد، در 100 درجه سانتیگراد بجوش می‌آید”.

    او می تواند این آزمایش را بارها و بارها تکرار کند، اما هر بار قضیه‌ای که صدقش را تجربه می کند، قضیه ای جزئی و خاص از همین نوع خواهد بود.

    مرگ میلیونها انسان تا کنون به تجربه آدمی در آمده است، اما آنچه که از این تجربه عاید علم انسانی می شود چیزی نیست جز میلیونها قضیه جزئی به شکل “سقراط، فانی است”.

    پس چگونه انسان از این مشاهدات جزیی بناگاه دست به تعمیم میزند و به قضایای کلی و عام دست می یابد.

    علت اعتبار این احکام کلی که از استقراء، یا به تعبیر منطقیون “استقراء ناقص” احکام جزیی محدود بدست آمده اند؟

    چیست؟

    این مساله که آن را “مشکل استقراء”(5) می نامند، مساله ای است که چندین قرن است فلاسفه غرب را بخود مشغول داشته است.

    فیلسوفان بسیاری در اطراف این مساله مطالعه کرده اند اما توفیق آنان ناچیز بوده است.

    جمعی خواسته اند از طرح آن طفره بروند و به اصطلاح مساله را “منحل” کنند، اما خصلت بنیادین این مشکل برای اعتبار علوم، بویژه علوم تجربه معاصر چنان است که به هیچ وجه نمی توان آن را نادیده گرفت.

    ببینیم فلاسفه و مکاتب فلسفی غرب در اینباره چه گفته اند.

    3- برخورد مارکسیستی با مساله مارکسیست ها از کسانی بود اند که از برخورد مستقیم با مساله طفره رفته اند.

    استاد مطهری در این زمینه می نویسد: “مارکسیستها راه حل خوبی پیدا کرده اند!

    راه حل خوبشان اینست که می گویند این شناخت احساسی سطحی (خودشان هم توجه دارند که شناخت احساسی، سطحی است) که معلول رابطه مستقیم ذهن با عالم عینی است، در عالم ذهن، در مغز، از راه قانون “گذار از کمیت به کیفیت” تبدیل به شناخت منطقی می شود…”(6) سپس استاد به نقد این نظر می پردازد: اولاً آنچه که گذار “از کمیت به کیفیت” گفته می شود در واقع و با عنایت به مثالهایی که آورده می شود در واقع گذار “ از تغییرات کیفی به تغییرات ماهویی” است.

    یعنی وقتی که تغییرات کیفی به حد معینی برسند، شی قلب ماهیت پیدا کرده و ماهیتاً دگرگون می شود.

    و این البته مصادیقی در جهان خارج هم دارد.

    ثانیاً مشخص نیست که چگونه این قانون در تبدیل ادراکات بیواسطه حسی به شناخت منطقی دخیل است، بعبارت دیگر این نحوه بیان، مشکل اصلی را به یک شکل دیگرکه حل آن بهیچ وجه آسانتر از اولی نیست تحویل می کند و آن اینکه چگونه انباشت و تراکم ادراکات حسی و قضایای تجربه در ذهن منجر به قلب ماهیت قضایی جزیی و تبدیل آنها به قضایای عام و کلی می شود.

    ثالثاً بفرض که ما پذیرفتیم مکانیسم تعمیم شناخت حسی از راه قانون “گذار از تغییرات کیفی به تغییرات ماهوی” است.

    در اینصورت پذیرفته ایم که شناخت ما از جهان خارج که بر اثر فعل و انفعالات ذهنی حاصل می گردد، ماهیتاً با شناخت بیواسطه حسی ما از اعیان خارجی متفاوت است و نهایتاً هیچ ارتباطی میان این دو نیست.

    بنابراین نتیجه منطقی پذیرفتن این دیدگاه، در غلطیدن به دام ایده آلیسم و انکار امکان شناخت جهان خارجی است که اتفاقاً بسیار مورد مزمت مارکسیستها است.

    “… وقتی عالم عین به عالم ذهن بیاید… صورتها تغییر ماهیت می دهند، وقتی تغییر ماهیت بدهد اصلاً رابطه اش با عالم عینی قطع می شود.

    هم رابطه شناخت منطقی با شناخت سطحی و هم رابطه شناخت منطقی با عالم عینی قطع می شود، یعنی به ایده آلیسم مطلق- آن ایده آلیسم منفور کثیف- منتهی می شود…”(7) مارکسیستهای متاخر گویا خود به اشکال موجود در این نظریه واقف شده اند، زیرا دیگر آنرا مطرح نمی سازند.

    در عوض به توجیهات بی پایه و بیمایه دیگری دست یا زیده‌اند که بازهم نمی تواند گره‌ای از حل این معضل بگشاید.

    برای مثال موریس کورنفورت، فیلسوف مارکسیست معاصر در کتاب خود “نظریه شناخت” سعی می کند برای حل این مشکل از پاره ای نظریات علمی جدید بهره جوید.

    کورنفورت می‌نویسد: “با این ترتیب، خواص اجسام مختلفی که مثلاً نور جذب می کنند یا آنرا منعکس می سازند، در فعالیت حسی مغز بصورت احساس رنگ از نو بازسازی می شوند، همینطور، روابط و خصایص مشترک چیزها در فعالیت فکری مغز بصورت مفاهیم در می آیند”(8) اما چگونگی و مکانیسم این “بازسازی” در “فعالیت فکری مغز” چیست؟

    نویسنده پاسخ روشنی برای این پرسش ندارد.

    او یکچند می کوشد تا بر مبنای نظریه “بازتابهای شرطی” پاولوف توضیحی بیابد: “بازتاب همواره محصولی از ارتباط واکنش متقابل پویشی که در آن بازتاب وقوع می یابد، و نیز پویش نخستین که منعکس می گردد(10)، می باشد.

    منشا بازتاب همین پویش است.

    با این ترتیب پویش زندگی مغز واقعیت مادی اطراف را که منشا همه ادراکات و اندیشه ها می باشد، در محصولات خود- ادراکات و اندیشه ها- بازسازی و منعکس می کند”.(11) اما این توضیح آشکاراً ناکافی است.

    بدیهی است که مکانیسم شرطی شدن بازتابها اگر هم بتواند در مورد رفتارها و تصورات ابتدایی حیوانات و انسان توضیح کافی بدست دهد، در مورد ادراکات پیچیده و انتزاعی نارساست(12).

    کورنفورت همچنین از “مقایسه” و “ترکیب” داده های حسی سخن می گوید: “با بیان اطلاعات فراهم آمده از طریق ادراک بصورت قضایا، انسانها به احکامی می رسند که بیانگر نتیجه گیریهایی هستند که از مقایسه و سرهم‌بندی بسیاری از یافته های خاص ادراک [حسی] به دست می آیند.

    نخستین گام در پویش شناخت مرحله ادراک [حسی] است.

    دومین گام ترکیب یافته های ادراک [حسی] از طریق آرایش یا بنای مجدد آنهاست، این مرحله پنداشت، حکم و استنتاج را در بر می گیرد”(13).

    اما توضیح نمی دهد که چگونه این “ترکیب” و “آرایش” صورت می گیرد.

    در نهایت می توان گفت که در چهارچوب اصول مارکسیسم، که فلسفه را از بیان احکام وجود به سطح زائده فیزیولوژی و روانشناسی تقلیل می دهند، هرگز نمی توان مشکل استقراء را حل کرده و از اینروست که مارکسیستها هر یک بنوعی در صدد طفره رفتن از طرح این مساله هستند.

    4- برخورد پوزیتویستی با مساله پوزیتویسم از مکاتب نسبتاً جدید در فلسفه غرب است.

    این مکتب که می توان آنرا اصالت حس در تصورات نیز نامید، بر آنست که از میان معقولات تنها، معقولات اولی ماهوی (یعنی معقولاتی که هم عروض و هم اتصافشان خارجی است) اصالت دارند و معقولات دیگر، چون معقولات ثانیه فلسفی، فاقد معنای محصل و غیرقابل اعتنا می‌باشند.

    از مشخصات بارز این مکتب اینست که آنان احکام سنتی فلسفه و هستی شناسی را “مهمل”(14) می دانند و معتقدند تنها احکام علوم تجربی و ریاضیات قابل توجه و اعتنا هستند.

    از این میان احکام ریاضی، محتوای واقعی نداشته و “همانگویی”(15) هستند.

    پس می‌ماند احکام و قضایای علوم تجربی که جملگی از استقرای احکام جزیی تجربه بدست آمده اند.

    لاجرم پرداختن به مشکل استقراء اهمیتی حیاتی در این مکتب پیدا می کند.

    ببینیم فلاسفه پوزیتویست چگونه با این مشکل برخورد کرده اند(16).

    برخورد اینان نیز بر خوردی طفره آمیز و غیر مستقیم است.

    اغلب پوزیتویستها چون به دشواری حل مشکل استقراء وقوف یافته اند، از مفهوم “صدق” قضایا دست کشیده و بجای آن “درجه تائید” یا “احتمال صدق” را پیش کشیده اند.

    از نظر اینان هرگز نمی‌توان از “صدق” یک قضیه کلی و عام بطور یقینی علم پیدا کرد، تنها با مشاهده مصادیق جزیی بیشتر و بیشتری از آن قضیه، درجه احتمال صدق آن قضیه بیشتر و بیشتر می شود، اما هرگز به یک نمی رسد.

    ردلف کارناپ که از پوزیتویستهای معاصر و از پیشگامان فکری مکتب پوزیتویسم منطقی است در کتاب خود “مقدمه ای بر فلسفه علم” می نویسد: کارناپ حتی به تدوین نوعی “منطق استقرایی” نیز، برای جایگزین کردن آن بجای “منطق قیاسی” متعارف پرداخته و آنرا در آثار دیگرش بسط داده است.

    اما نقص و ایراد این نظریه نیز بخوبی هویداست.

    این نظریه توضیح نمی دهد که یقین به صدق قضایای کلی- که انصافاً در ذهن عالم تحقق می یابد- چگونه صورت می گیرد، بلکه تنها ملاک و معیار با معنی بودن گزاره های علمی را- آنهم از دیدگاه پوزیتویستی- مجدداً تفسیر می کند.

    بعبارت دیگر این نظریه نمی گوید که چرا اشخاص واقعاً به صدق قضایای کلی یقین دارند، بلکه می گوید چرا اشخاص نباید چنین یقینی داشته باشند.

    بدیهی است برای کسی که مبانی اساسی پوزیتیویسم را نپذیرفته است، این نظر نیز پذیرفتنی نیست.

    وانگهی نقضی که در اغلب مکاتب تجربی وجود دارد، در این نظر نیز مشاهده می‌شود: می پرسیم صدق خود این نظریه از چه راهی آشکار شده است.

    اگر این نظریه صادق باشد، لازم می آید که صدق خود نظریه هم نقض شود و تنها به “تائید” یا “احتمال صدق” آن بسنده گردد که البته متضمن تناقض آشکار است.

    پس پاسخ- و در واقع شبه پاسخ- پوزیتیویستی به مساله نیز نمی تواند راهگشا باشد.

    5- اعتقاد به هماهنگی جریان طبیعت پاره ای از دانشمندان و فلاسفه چاره کار را در پذیرفتن باور جزیی به همگونگی و همسانی پدیده ها و فرایندهای طبیعی یافته اند.

    استاد شهید مطهری در این زمینه از فیلسین شاله، یکی از اندیشمندان غربی که در فلسفه علم کار کرده است، نقل قول می‌کند.

    بنابراین نظر چون پدیده های طبیعی همواره از قوانینی متحدالشکل و یکسان پیروی می کنند، پس با کشف مصادیق جزیی از یک قانون طبیعی، می توان صدق آنرا به همه موارد تعمیم داد.

    این عمل دقیقاً به آنچه که در ریاضیات برونیابی(19) می نامند شبیه است.

    نقص عمده این نظر، که مقبول بیشتر دانشمندان معاصر است، در واقع اینست که صحت این قاعده بطور ماتقدم و پیشینی(20) دانسته نیست.

    بعبارت دیگر چون بپرسیم که این اصل بسیار بسیار عام و جهانشمول را از کجا آورده اید، پاسخ می گویند درستی این اصل به بداهت عقلی محرز است.

    حال آنکه تحلیل دقیق نشان می دهد که این حکم از جمله احکامی است که تحقیق در صحت و سقم آن از عهده علوم تجربی و تنها با یاری تجربه انسانی ناممکن است.

    در واقع این حکمی است فلسفی که باید بیاری استدلال و برهان عقلی از بدیهیات اولیه اثبات گردد.

    امری که تا کنون هیچ یک از فلاسفه مدعی انجام آن نشده و یقیناً نخواهد شد.

    زیرا تمسک به این قاعده

  • فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    1- در اینجا پندارگرایی (idealism) یعنی انکار اصالت جهان اعیان خارجی را در برابر واقع گرایی (Realism) آورده ایم و این مطابق است با نظر علامه فقیه طباطبایی که در رساله گرانقدر خود “اصول فلسفه و روش رئالیسم” نخستین بار چنین تقسیمی را مطرح نموده اند.

    2- برخلاف آنچه پیروان مذهب اصالت حس (اعم از آمپریستها و پوزیتیویستها) بدان قائلند، در فلسفه اسلامی حس و ادراکات حسی یگانه منبع و مبداء ساخت انسان نیست. ولی بحث بیشتر در این مورد خارج از موضوع این گفتار است برای تفصیل مساله مراجعه کنید به آموزش فلسفه، جلد اول، محمدتقی مصباح یزدی، سازمان تبلیغات اسلامی- چاپ اول 1364- درس هیجدهم.

    3- Epistemolagy یا علم المعرفه و آن شاخه ای است از فلسفه که اهتمام آن مصروف بحث در کیفیت و ماهیت علم انسان و راههای حصول آن است. و مباحث آن در واقع به منزله تمهید سایر مسائل اصلی فلسفی می باشند. این شاخه از فلسفه را نظریه شناخت (Theory of Knowledge) نیز نامیده اند.

    4- استاد شهید در این کتاب ارجمند، در ضمن بحث در مورد منابع شناخت، به اجمال اما به روشنی جوانب گوناگون مساله را مطرح و نظر خود را عنوان می سازد. مشخصات کامل کتاب از این قرار است:

    مساله شناخت، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، تهران، چاپ سوم، بهار 1368.

    5- Problem of Induction

    6- مساله شناخت صفحه 115.

    7- مساله شناخت صفحه 118.

    8- نظریه شناخت، موریس کورنفورت، انتشارات کتابهای جیبی، تهران، چاپ سوم، 1357، صفحه 36.

    9- منظور انعکاس به معنای فیزیولوژیک کلمه است.

    10- موریس کورنفورت، منبع پیشگفته، صفحه 31.

    11- از جمله کسانی که کوشیده اند تا بر مبنای نظریات پاولوف پاسخی برای این مساله بیابند، یکی هم برتراند راسل است. اما او نیز در نهایت اذعان می کند که بر این مبنا نمی توان پاسخ قانع کننده ای برای مشکل استقراء یافت. رجوع کنید به: زمینه‌های فلسفه، برتراند راسل، ترجمه محسن امیر، جلد اول، تهران، 1349، صفحه 39.

    12- مورین کورنفورت، منبع پیشگفته، صفحه 209.

    13- Nonsense: یاوه، بی معنا.

    14- Tautology.

    15- در اینجا به اقتضای موضوع، از بحث در جوانب و وجود دیگر پوزیتیویسم در می گذریم. برای نقد جامع این مکتب مراجعه کنید به:

    آموزش فلسفه، محمدتقی مصباح یزدی، جلد اول، درس شانزدهم.

    16- مقدمه ای بر فلسفه علم- ردلف کارناپ، ترجمه یوسف عفیفی، انتشارات نیلوفر، تهران، 1363، صفحه 43

    17- مساله شناخت، صفحه 124

    18- Extrapolation

    19- a priori

    20- مساله شناخت، صفحه 125

    21- استاد مطهری در این رساله به این اشکال اشاره نکرده است.

    22- مساله شناخت، صفحه 123

    23- برای تفصیل این روش مراجعه کنید به کتاب:

    درآمدی تاریخی به فلسفه علم، جان لازی، ترجمه علی پایا، نشر دانشگاهی، تهران، 1362، صفحه 44

    24- زمینه های فلسفه، صفحه 39

    25- درآمدی تاریخی به فلسفه علم، صفحه 109

    26- مساله شناخت صفحه 142


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود تحقیق شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن , مقاله دانشجویی با موضوع دانلود تحقیق شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن , پروژه دانشجویی درباره دانلود تحقیق شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن

1)مقدمه پوزیتیویسم چیست؟ «پوزیتیویسم به مثابه یک رهیافت علمی در علوم اجتماعی معتقد است که امور می‌بایستی به مثابه واقعیات محض مطالعه شوند و رابطه بین واقعیات مزبور می‌تواند به وضع قوانین علمی منجر شود. برای پوزیتیویست‌ ها، چنین قوانینی شانی مشحون از حقیقت دارند و واقعیات اجتماعی به همان شیوه واقعیات طبیعی‌ می‌بایستی مورد مطالعه واقع شوند».]1 [ هر چند ارائه چنین تعریفی از سوی ...

تاریخ دانش یا تاریخ علم  رشته‌ای از تاریخ است که به بررسی چند و چون تغییر درک انسان از دانش و فناوری در درازنای هزاره‌ها میپردازد. و اینکه چگونه این درک دستیابی به فناوری‌های نوین تر را برای ما ممکن ساخته است. از جمله زمینه‌های پژوهش در این رشته می‌توان به تأثیرات فرهنگی، اقتصادی، و سیاسی نوآوری‌های دانشی اشاره‌کرد. نوآوری‌های دانش و فناوری در بسیاری از نقاط جهان پیشینه ...

علم چیست ؟ واژه Scievicco از لفظ لاتینز Scientia گرفته شده است و از زبان پارسی و عربی کلمه علم به دو معنی متفاوت بکار برده می شود غلظت از این دو نوع کاربرد اغلب به خطاهای بزرگی انجامیده است این دو کاربرد عبارتند از : 1- معنای اصلی و نخستین علم که دانستن در برابر ندانستن است و به همه دانستنیها صرف نظر آنها علم می گویند .  مطابق این معنا اخلاق ، ریاضیات ، فقه ، دستور زبان و ...

این سخن بسیار گفته شده است که برای پی بردن به ساختمان پر کاهی با عمق و دقت، باید جهان را به درستی شناخت؛ امّا آن کس که بتواند با چنین عمق و دقتی به ساختمان پر کاهی پی برد، در هیچ یک از امور جهان نکته تاریکی نخواهد یافت. من شرح حال و زندگی انیشتن را نه برای ریاضدانان و نه برای فیزیکدانان، نه برای اهل فلسفه، نه برای طرفداران استقلال یهود، بلکه برای آن کسانی که می خواهند چیزی از ...

ایده پدیده شناسی یا بررسی اجمالی امهات های پدیده شناسی: همبستگی میان سخنرانی های گوتینگن (ایده پدیده شناسی و دیگر آثار هوسرل) هر چند که بسیاری از مطالب اساسی پدیدارشناسی بطور مفصل در بخش دوم آمده است،‌در اینجا بیشتر به سخنرانی هایی که در سال 1907 در گوتینگن انجام شد تاکید می شود زیرا این سخنرانی ها که بعدا تحت عنوان کتاب ایده پدیده شناسی به چاپ رسید[1] رشته افکاری را بدست می‌دهد ...

شناخت حسی و مکانیسم تعمیم آن» 1- مقدمه به تصدیق همگان شناخت حسی بیواسطه ترین و ابتدایی ترین گونه شناخت است و داده هایی چنان وثیق از برای ادراک آدمی فراهم می آورد که حتی شکاکترین فلاسفه و حکما در درستی آنها تهدید نتوانسته اند کرد. در سراسر تاریخ دو هزار و پانصد ساله فلسفه، جز تنی چند از فلاسفه که در پندار گرایی(1) براه افراط رفته اند، هیچیک از فلاسفه دیگر ارزش و اصالت ...

چکیده‌: اگر فرآیند ادراک‌ را حاصل‌ تعامل‌ سه‌ عنصر فاعل‌شناسا، متعلق‌شناسایی‌ و شناخت‌ بدانیم‌، بسیاری‌ از نظریات‌ مطرح‌ شده‌ در حوزه ‌ اندیشه ‌ اسلامی‌ در خصوص‌ علم‌ و ادراک‌ را می‌توان‌ حول‌ محور دو نسبت‌ موجود بین‌ سه‌ عنصر یاد شده‌ سازماندهی‌ کرد. تعدادی‌ از نظریات‌ مهم‌ عهده‌دار تبیین‌ نسبت‌ علم‌ و ادراک‌ و محکی‌عنه‌ آن‌ است‌ و برخی‌ از نظریات‌ ناظر به‌ رابطه‌ ادراک‌ با ...

جامعه شناسی مطالعه رفتار انسان در زمینه اجتماعی است. بنابراین جامعه واحد اساسی تحلیل است و ازاین جهت جامعه شناسی با روانشناسی که واحد اساسی تحلیل آن فرد انسانی است تفاوت دارد. جامعه را می توان گروهبندی متمایز و به هم پیوسته ای از افراد انسانی تعریف کرد که در مجاورت یکدیگر زندگی می کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراوانی مشخص می شود که آن را از گروه بندیهای ...

تهیه و تدوین برنامه های توسعه شهری در جهان و ایران با مفهوم امروزی از قدمت زیادی برخودار نیست ولی تلاش های انجام گرفته در این خصوص به زمان های گذشته باز می گردد، نخستین تلاش هایی که به نوعی در راستای نظم دهی به سکونتگاه انسانی بوده است که اولین سرچشمه های تدوین برنامه توسعه را فراهم نموده است. در یک تقسیم بندی عمده می توان 4 مرحله زیر را برای سیر تحول طرح های توسعه شهری در جهان ...

اصطلاحی که برای پست مدرن در نظر گرفته شد و انتخاب آن در دهه 80 سبک خاصی برگشت که نه تنها عقاید و ایده های اصلی بلکه تئوری ها و نظریه های مختلف طراحان سراسر دنیا را نیز در بر گرفت . در معماری پست مدرن این اصطلاح بطور رسمی و موثر ف مدرنیسم خالص را رد می کند از نئوکلاسیک حمایت کرده به توصیف آن می پردازد . عمومی ترین تفسیر این اصطلاح برای اهداف هر گونه طراحی است . و پیروان آن را هنر ...

ثبت سفارش