عبادت، فطریت بشرّیت است:
فطرتاً هر موجودی که لباس هستی پوشیده و از عدم پای به عرصه حیات و زندگی نهاده، به طور مرموز و ناخودآگاه، خواستار و پویای آفریدگار و صانع خویش است و از هر سوی به سوی دیگر خالق و پروردگار خود را میجوید، تا پاس حرمت، و احترام لازم او را بنماید، و از فضل و رحمت و اکرام او، تشکّر و سپاسگزاری نموده، و به مصداق اینکه «انسان بنده احسان است» به پیشگاه با عظمت او سرتعظیم فرود آورد.
خداوند میفرماید:
فَاَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حنیفاً فِطْرَتَ الله الَّتی فَطَرَالنّاسَ عَلَیْها لاتَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللهِ ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ، وَلکِنَّ اَکْثَرَ لایَعْلَمُونَ».
به آیین راست خداوند روآور، آیینی که خدا آفرینش انسان را بر روی آنها نهاد، و خلق خداوند تغییرپذیر نیست.
این است دین استوار و محکم، ولی بیشتر مردم جاهل هستند و به آن علم ندارند.
هدف از دین حنیف در آیه شریفه که آفریدگار متعال خلقت انسان را بر آن استوار ساخته است همانا آیین و دین توحیدی و خداپرستی است، که انحراف از جاده و صراط مستقیم توحیدی را مخالف فطرت انسان دانسته است.
فطرت چیست؟
فطرت یک شعور باطنی است که انسان را به طور ناخودآگاه به سوی خالق و آفریدگار رهبری و هدایت مینماید، و در هدایت خود به سوی خدا به هیچگونه استدلال و برهانی نیاز ندارد، و ناخودآگاه آدمی را خداخواه و خداجو نموده و این امر غریزی را در نهاد انسان، شکوفا میسازد.
بنابراین آدمی باید بالفطره مؤمن و مسلمان و موحد بوده باشد، و صراط مستقیم الهی را بپیماید، و از هرگونه اعوجاج و انحراف به دور باشد.
مگر اینکه در سر راه او خار تبلیغات سوء و انحرافات و اعوجاج اخلاقی باشد، که در این صورت مسیر طبیعی مذهبی و ایمانی او را تغییر میدهد نهالی که از زمین بالا میآید تا زمانی که خاری، و مانعی در سرراهش نباشد و مسیر او را عوض نکند، راست و مستقیم بالا میرود، و از کج شدن و انحرافات به دور میماند.
و آدمی نیز همین حکم را دارد، اگر شیطنت شیطانها و خنّاسها، در سرراهش سبز نگردد، فطرت خداجویی و خداخواهی، او را به سرمنزل فلاح و رستگاری میرساند.
در حقیقت فطرت نوری است که در جوهر وجود انسان نهفته است تا از تاریکیها و از چنگال شیاطین رهایی یابد، و صراطمستقیم الهی را با نورانیّت فطرت بپیماید و به هدایت ابدی راه یابد.
فطرت پدیدهای است مرموز، که در کنه جوهر عبودیت نهفته است وسخن حکیمانه «عبودیت جوهری است که در نهاد آن ربوبّیت نهفته است» بیانگر آن است.
 إذعان دانشمندان غرب بر خداجویی بشریّت جان ایورث استاد دانشگاه کلمبیا درباره مذهب چنین میگوید: «هیچ فرهنگ و تمدّنی در نزد هیچ قومی نمیتوان یافت مگر آنکه در آن فرهنگ و تمدن، شکلی و نقشی از مذهب وجود داشته است، و ریشههای مذهب تا اعماقی تاریک از تاریخ، که ثبت نشده و به دسترس بشریّت نرسیده، کشیده است».
ناگفته نماند!
اگر رهبری و هدایت انبیای عظام نبود، اگر مراقبتهای صحیح و منظم پیامبران الهی نبود، فطرتهای روی زمین شکوفا نگشته و به ثمر نمیرسید، و بشریّت به کلی سر از بتپرستی با ابعاد مختلفش درمیآورد، و به انحراف کشیده میشد.
بنابراین، انسانها باید از رهروان أنبیاء و پیشوایان پاک دینی و مذهبی باشند، تا در مکتب أنبیاء و ائمه ـ علیهمالصلاه و السلام ـ درس توحید و خداشناسی بیاموزند و از انحراف مصون بمانند.
«ژان ژاک روسو» میگوید: «راه خداشناسی منحصر به عقل نیست؛ بلکه شعور فطری بهترین راهی است برای اثبات این موضوع که همه موجودات غیرانسان باشعور خدا را میپرستند».
آلکس کارل میگوید: «احساس عرفانی جنبشی است که از اعماق فطرت ما سرچشمه گرفته است، و یک غریزه اصلی است.
انسان همانطور که به آب نیاز دارد، به خدا نیز محتاج است».
هرگونه شناخت و عرفانی که از خدا در وجود ما نهفته است از فطرت سرچشمه میگیرد و خداشناسی با خلقت انسان عجین است.
تمامی موحّدین و معتبّدین در محور فطرت و به استمداد از آن، به عبادت و اطاعت معبود واقعی خویش میپردازند.
که تمامی أنبیاء و أولیاء به تبعّیت از فطرت راه الهی و ربّانی در پیش گرفتند، و بدیدن وسیله هدایت و ارشاد جوامع بشری پرداختند.
کفّار و مشرکین و پرستندگان بت و خدایان چوبین و سنگی نیز خداپرستی و خداجویی دارند، الاّ این که به علت دوری و فاصله زیاد از مکتب أنبیاء، شناخت خدا و پرستش صحیح را از دست دادهاند و به ضلالت و گمراهی افتادهاند.
تحلیلی از امام صادق (ع) عبادت و نماز را از دیدگاه حضرت صادق ـ علیهالسلام ـ وقتی که مطالعه میکنیم میبینیم که ما را توصیه به اخلاص آن برای خداوند مینماید هر چند که کمیّتی قلیل داشته باشد.
از کتاب مصباحالشریعه از آن حضرت نقل شده که فرموده: مداومت کنید بر تخلیص و پاک ساختن فرائض و سنن از غل و غش و کلّ ناخالصیها.
همانا فرائض و مستحبات «در اسلام» اصل و اساس و پایه است، پس کسی که به آنها رسید و حقّ واقعی آنها را به خوبی ادا کرد پس گویا همه عبادتها را به جا آورده است.
به راستی بهترین عبادات عبادتی است که از بطلان و یا سهو و نسیان در امان و از آفات ریا، سمعه و تظاهر خالص بوده باشد.
و بهترین عبادات عبادتی است که دائمی و کامل باشد اگر چه از نظر کمیّت اندک باشد.
امام ـ علیهالسلام ـ به دو اصل «فرائض» و «سنتهای اسلامی» فوقالعاده توجه فرموده و جزو اصول اساسی اسلام معرّفی نموده است، که از عهده آنها به خوبی برآمدن و نیکو و خالص انجام دادن آن را بهترین عبادات و طاعات معرفی مینماید.
بنابراین نماز، که در رأس فرائض قرار دارد جزو اصول و اساس اسلام است و بنیان و اساسش در نهاد هر انسانی، فطرت پاک و خداجوی او خواهد بود و تمامی اعمال عبادی انسان از فطرت او سرچشمه میگیرد.
فلسفه وجوب نماز اوّلین فریضهای که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ برای امّت آورد، نماز است؛ و آخرین فریضهای هم که تا هنگام مرگ از مکلّف ساقط نمیگردد و موظّف است که آن را به هر نحو میسور به جا آورد نماز است.
اوّل چیزی که (طبق روایات واصله) پس از مرگ از مسلمانان میپرسند نماز است، که هرگاه مقبول افتد، به سایر اعمال،توجه مینمایند، و اگر نماز قبول نشود به سایر اعمال توجه نمیگردد.
نماز ستون دین، معراج مؤمن، قربان کلّ تقیَّ، میزان اعمال، خیر موضوع، و نور چشم پیامبر اکرم است.
بعد از نماز دعا مستجاب میگردد.
نماز عامل تزکیه تربیت است.
نماز بهترین شعار أنبیاء و اولیای گرام است.
و نماز عالیترین وسیله راز و نیاز باخداست.
و نماز بهترین وسیله ارتباط مستقیم بنده مخلص با مولی و پروردگار مهربان است.
چرا در پنج وقت نماز واجب شد؟
از حضرت امام حسن مجتبی ـ علیهالسلام ـ روایت است که حضرت فرمود: عدهای از یهودیان به محضر پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ شرفیاب شدند، داناترینشان مسائلی را از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ پرسید، از جمله پرسشهای او این بود: ای رسول خدا خبر بده مرا که خداوند جلّت عظمته برای چه و به چه علّت این نماز پنجگانه را در پنج وقت از شبانه روز بر امّت تو فرض و واجب کرد؟
پیامبر – صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ فرمود: همانا در هنگام زولا آفتاب غیر از عرش خدا همه چیز تسبیح حضرت حق میگویند و به حمد پروردگارم مشغول میگردند.
و در آن هنگام پروردگارم بر من درود میفرستد، در این ساعت خداوند نماز را بر من و امّتم فرض و واجب ساخت، که خداوند در قرآن میفرماید: «به پا بدار نماز را از بازگشتگاه خورشید (نصفه روز) تا تاریکی شب».
و آن ساعتی است که جهنّمیان را در قیامت به جهنم وارد میکنند.
پس هیچ مؤمنی نیست که در این ساعت به رکوع یا سجود و یا قیام مشغول باشد مگر اینکه خداوند جسدش را بر آتش جهنم حرام میگرداند.
و اما نماز عصر، و آن در ساعتی است که «آدم ابوالبشر» از میوه شجره منّهیه خورد و از بهشت خارج شد.
پس خداوند ذرّیه حضرت آدم را امر به نماز عصر نمود.
و خداوند این نماز را برای أمت من نیز اختیار نمود.
و این نماز از محبوبترین نمازها به پیشگاه حضرت حق است.
و مرا توصیه نمود به حفظ بیشتر این نماز در بین نمازهای یومیه.
و امّا نماز مغرب، و آن در ساعتی است که خداوند توبه حضرت آدم را در آن ساعت پذیرفت، که سیصد سال پس از هنگام خوردن حضرت آدم از میوه درخت منّهیه تا قبول توبهاش به طول انجامید.
حضرت آدم سه رکعت نماز مغرب به جا آورد، رکعتی برای خطای خویش، و رکعتی برای خطای حضرت حوّا، و رکعتی برای (شکرانه قبول) توبهاش.
پس خداوند این سه رکعت را بر امّتم فرض و واجب ساخت.
مغرب وقتی است که دعا در آن مستجاب است، و پروردگارم به من وعده داده که دعای مؤمنین را در این وقت مستجاب مینماید.
و این همان نمازی است که خداوند در قرآن مرا به آن امر نموده و فرمود: «منزّه شمارید خداوند را، هنگامی که شب کنید و هنگامی که بامداد کنید».
و امّا نماز عشاء، پس به راستی در قبر و در روز قیامت ظلماتی است، لذا پروردگارم به من و امّتم به نماز عشاء امر فرمود برای نورانیّت قبر و روشن ساختن آن، و اینکه به من و به امّتم نوری روی صراط عطا فرماید.
و هیچ قدمی نیست که به سوی نماز عتمه و عشاء برود مگر آنکه خداوند بدنش را از آتش جهنم حرام میگرداند.
و این نمازی است که پروردگار متعال آن را برای مرسلین و انبیای قبل از من اختیار فرموده.
و اما نماز صبح، پس همانا آفتاب وقتی طلوع میکرد، گویا بر شاخهای شیطان طلوع میکرد.
پس خدایم مرا امر فرمود که: قبل از طلوع خورشید و قبل از آنکه کافر برای آفتاب سجده کند، نماز صبح بخوانم تا آنکه أمتم برای خداوند سجده نمایند.
و زود بجا آوردن آن در پیشگاه خداوند محبوبتر است.
این نمازی است که هم ملائکه شب و هم ملائکه روز شاهد و ناظر آن میباشند(زیرا نماز صبح طبق روایات گذشته دو نماز ثبت میگردد که ملائکه شب و روز هر دو دسته آن را ثبت مینمایند).
این پاسخی که رسول گرامی اسلام به عالم یهودی میدهد عالیترین علّت و فلسفه برای وجوب فریضه یومیّه است، که ألبته فلسفه و دلائل دیگری را نیز معصومین ـ علیه السلام ـ ذکر نمودهاند.
تحلیل دکتر کارل از فلسفه نماز دکتر کارل در اسرار و فوائد نماز میگوید: نماز به آدمی نیرویی برای تحمل غمها و مصائب میبخشد.
انسان را امیدوار میسازد، و قدرت ایستادگی و مقاومت در برابر حوادث بزرگ را به او میدهد.
راستی وقتی پس از خاتمه نماز، نمازگزار به سجاده مینشیند و به تعقیب و دعا میپردازد، در آن وقت به قدرت کامله حضرت حق پی میبرد.
در نتیجه کسی را جز او حلاّل مشکلات خویش نمیشناسد، و تمامی مشکلات زندگی خویش را با پروردگارش در میان میگذارد.
و به غیر او التجاء و اعتماد نمیکند.
و خداوند است که مهم او را کفایت نموده و او را در مقابل ناملایمات صبور و شکیبا مینماید، که اگر بعضی خواستههایش مقرون به مصلحتش نباشد، مقاومت و پایداری را شیوه او میسازد، بنابراین، نماز مکتب مقاومت و ایستادگی در مقابل حوادث بزرگ است چون که اتکاء و اتکال نمازگزار همیشه به ذات اقدس حضرت باری تعالی میباشد.
نماز برای تعظیم و تکریم خداوند یکی از دلائل و اسرار تشریع فریضه نماز تعظیم و تکریم خداوند بزرگ است که سزاوار و شایسته عبادت و پرستش است و سزاوار است که انسان ولی نعمت خویش را بشناسد و در مقابلش تواضع کند و جبین خود را به خاک بمالد و طاعت و فرمانبری او را موجب عزّت و عظمت خویش بپندارد، و هیچگونه تمرّدی در پیشگاه با عظمت خالق و ولی نعمت خویش ننماید.
و همچون حضرت علی ـ علیه السلام ـ به پیشگاه خداوند عرض کند.
بار خدایا: این نماز من است، که در پیشگاه تو به جای آوردم.
نه به خاطر نیازی است که تو به آن داری، و نه به خاطر میل و رغبتی است که تو در آن داری، بلکه برای بزرگداشت و پذیرش فرمان تو است که تو مرا به انجام آن فرمان دادهای.
ای خدای من!
اگر در نماز من عیبی است و یا نقصی در رکوع و سجود آن موجود است، پس مرا بازخواست مکن، و بر من با پذیرش آمرزش خود تفضّل و عنایت فرما(که من در همه حال به تفضّل و عنایت تو محتاجم).
از بیان حکیمانه حضرت علی ـعلیه السلام – اسرار نماز تبیین میگردد و هر کسی میفهمد، که خداوند قادر متعال، هیچگونه نیازی به رکوع و سجود ما، ندارد، الاّ اینکه، جهت بزرگداشت و تعظیم سزاوار است که او را عبادت و اطاعت