دانلود مقاله بهار آخرین استاد شعر کلاسیک

Word 337 KB 19498 33
مشخص نشده مشخص نشده مشاهیر و بزرگان
قیمت قدیم:۲۴,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۹,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • بخشی از محتوا
  • وضعیت فهرست و منابع
  • کودکی و نوجوانی
    محمدتقی ملک الشعراء بهار در 18 آذر ماه 1265شمسی در محله سرشور شهر مشهد به دنیا آمد.

    پدر او میرزا محمد کاظم، متخلّص به صبوری، ملک الشعراء آستان قدس رضوی بود.

    خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزااحمد صبوری کاشانی (متوفّی به سال 1192 ش) شاعر و قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه قاجار می دانند؛ انتخاب تخلّص صبوری از سوی پدر بهار نیز به همین مناسبت است.

    در عین حال این خاندان خود را از تبار برمکیان به شمار می آوردند و بهار در شعری به این مورد اشاره می کند (شاید انتخاب نام «نوبهار» از سوی شاعر برای روزنامه اش، که در اوان جوانی تأسیس کرد، به همین علت باشد؛ چرا که برمکیان تولیت معبد بودائی «نوبهار» را در بلخ به عهده داشته اند).

    مادر بهار از یک خاندان اصیل تجارت پیشه و نیاکانش از معاریف گرجستان و مسیحیان قفقاز بودند، که پس از جنگ های ایران و روس توسط عباس میرزا به ایران آورده شده و دین اسلام را پذیرفتند.


    بهار در چنین خانواده ای ابتدا در چهار سالگی نزد زن عمویش تحصیلات ابتدائی متداول (قرآن- فارسی) را آغاز می کند، سپس به مکتب مردانه می رود.

    کتاب صد کلمه (از آثار نظمی رشید و طواط) را در مکتب و شاهنامه فردوسی را نزد پدر می خواند.

    اولین شعر خود را در هفت سالگی در بحر تقارب می سراید و از پدر جایزه می گیرد.


    تهمتن بپوشید ببر بیان
    بیامد به میدان چو شیر ژیان
    بین هفت تا ده سالگی در مکتب شعرهایی می گوید؛ از جمله مکتب دار پیر و بعضی هم مکتبی ها را هجا و برخی دیگر را مدح می کند.

    در ده سالگی در راه سفر به کربلا، همراه با خانواده، در بیستون بیتی می سراید، که پدر غالباً آن را به شوخی در مجالس دوستانه می خواند:
    به بیستون که رسیدم یک عقربی دیدم
    اگر غلط نکنم از لیفند فرهاد است
    تا پانزده سالگی، محمدتقی جوان در شاعری و نیز شعر و نقاش طبع خود را آزموده است.

    اما پدر که تا این هنگام مربی و مشوق اوست، ناگهان معتقد می شود که زمانه عوض شده و فرزندش با شعر نمی تواند زندگی خود را تأمین کند و باید به دنبال کسب و تجارت برود.

    بنابراین تحصیل را متوقف می کند و فرزند را برای فراگرفتن راه و رسم کاسبی، به دکّان بلور فروشی دائی اش می فرستد؛ اما بهار در روح خویش شاعر است و برای دل خود همچنان می سراید.

    در سال1283 ش، در هجدهمین بهار عمر شاعر، پدرش در می گذرد و مسئولیت سرپرستی خانواده یعنی مادر و خواهر و دو برادر کوچک، به عهده شاعر جوان می افتد؛ قصیده ای در مدح مظفرالدین شاه می نویسد و به تهران می فرستد ،به پاداش آن شاه یکصد تومان صله برای بهار می فرستد و لقب پدر- ملک الشعرائی آستان قدس رضوی- را به وی تفویض می کند (بهار این لقب را تا آخر عمر نگه داشت؛ گرچه از سنین میانی عمر خود را به عنوان ملک الشعرای مطلق تثبیت کرده بود).

    این سخن سرای هجده ساله آنچنان در آثاری که می سراید مهارت به خر می دهد که اغلب فضلای معاصر کارش را باور نمی کنند و اشعارش را از سروده های پدرش می دانند؛ بنابراین بارها در مجامع ادبی با بدیهه سرائی مورد آزمایش قرار می گیرد، تا بالاخره تثبیت می شود.

    از آن جمله می توان به چند رباعی، که با التزام کلمات خاص فی المجلس سروده شده، اشاره کرد.مثلاً:
    با استفاده از چهار واژه تسبیح، چراغ، نمک و چنار، رباعی زیر را فی البداهه ساخت.
    با خرقه و تسبیح مرا دید چو یار
    گفتا ز چراغ زهد ناید انوار
    کس شهد ندیده است در کان نمک
    کس میوه نچیده است از شاخ چنار
    و بار دیگر با استخدام کلمات گل رازقی، سیگار، لاله و کشک، چنین سرود:
    ای برده گل رازقی از روی تو رشک
    در دیده مه ز دود سیگار تو اشک
    گفتم که چو لاله داغدار است دلم
    گفتی که دهم کام دلت، یعنی کشک
    اما اگرچه شاعر از نظر همشهریانش تثبیت شده است ماجرای شک به استعداد او سال ها دنبال می یابد؛ چنان که شایعه می کنند که وی اشعار و تخلّص خود، یعنی «بهار» را از دیوان خطّی شاعری گمانم، به نام بهار شیروانی، برداشته است و این شک پراکنی، بی خیال شعرهای تازه ای که بهار به مناسبت اوضاع روز می سازد، با نوعی عناد سالها ادامه می یابد.

    به هر حال شاعر جوان، که با به دست گرفتن شغل پدر از تأمین معاش آسوده شده، به ادامه تحصیلات ادبی می پردازد؛ اصول عالی ادب فارسی و مقدمات عربی را نزد ادیب نیشابوری و صید علی خان درگزی و سایر فضلای خراسان فرا می گیرد؛ آرزو دارد برای ادامه تحصیل به فرنگ برد و در رشته ای از علوم جدید تخصص به دست آورد، اما مسئولیت سرپرستی خانواده از یک سو و آغاز انقلاب مشروطیت، که قالب های ذهنی او را در هم ریخته موجب تحول عمیقی در اندیشه اش می شود از سوئی دیگر، مانع از اجرای این تصمیم می گردد.

    بهار وارد در فعالیت های سیاسی می شود، به صف آزادیخواهان و مشروطه طلبان می پیوندد و در بیست سالگی به عضویت انجمن مخفی «سعادت» در می آید.

    نخستین اشعار سیاسی
    بهار حدود بیست سال دارد که فرمان مشروطیت امضاء می شود (14 جمادی الثانی 1324 ق= 14 مرداد ماه 1285 ش).

    او معمم جوانی است که در زادگاهش شهر مشهد می زید.

    اشتغال های او، پیش از این رویداد مهم، یکی تقلید از چکامه های استادان قدیم شعر فارسی است و دیگر تثبیت خود به عنوان شاعری جانشین به حق حرفه پدر.

    این اشتغالات چه بسیار مناقشه ها و درگیری های شاعرانه و چه قدرت نمایی هایی از سوی سخن پرداز جوان به همراه دارد.

    جوانی او بی غم و سرخوش می گذرد،؛ خود وی این بیست سالگی را چند سال بعد، در قصیده «سرگذشت شاعر» چنین یادآوری و تشریح کرده است:
    بیست ساله شاعر با چشم های پر فروغ
    جز من اندر خاوران، معروف و نام آور نبود
    خانه ای شخصی و مبلی ساده و قدری کتاب
    آمد و رفتی و ترتیبی، کز آن خوش تر نبود
    مادرم تدبیر منزل را نکو می داشت پاس
    پاسداری در جهانم بهتر از مادر نبود
    شعر می گفتیم و می گشتیم و می بودیم خوش
    بزم ما گه گاه، بی مه روی و خنیاگر نبود....
    شور و شری ناگه اندر توس زاد از انقلاب
    فکرت من نیز بی رغبت به شور و شر نبود
    در صف طلاب بودم، در صف کتاب نیز
    در صف احرار هم، چون من یکی صفدر نبود
    در سیاست اوفتادم آخر از اوج علا
    وین همی دانم به خوبی کان مرا در خود نبود
    روزنامه گر شدم، با سائسان همسر شدم
    واندر آن دوران کسم زین سائسان همسر نبود
    بهار پا به عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی و همکاری با مراکز انقلابی می گذارد و در سرنوشت ملی مردم ایران شریک می شود.

    در نخستین اشعار سیاسی اش، آنگاه که به زبان توده مردم در ستایش مشروطیت سخن می گوید، چیزی جز مفهوم عام و کلی «عدل» را نشناخته است.

    شاعر جوان از فلسفه سیاسی پارلمان، آزادی های اجتماعی و نهادهای قانونی، آگاهی زیادی ندارد.

    بهار پا به عرصه فعالیت های سیاسی و اجتماعی و همکاری با مراکز انقلابی می گذارد و در سرنوشت ملی مردم ایران شریک می شود.

    در نخستین اشعار سیاسی اش، آنگاه که به زبان توده مردم در ستایش مشروطیت سخن می گوید، چیزی جز مفهوم عام و کلی «عدل» را نشناخته است.

    در دو قطعه معروف که در همین دوران ساخته است، «به شکرانه توضیح قانون اساسی»و «عدل مظفر» شاعر از همان منش های کهن تقلید می کند؛ گوئی امیری مقتدر، اما مهربان، را با انوشیروان مقایسه کند.

    البته گاه گریزهایی می زند که حکایت از پیشرفت او در معارف سیاسی دارد، مثلاً آنجا که نظارت عدل و قانون را بر حکومت مشترک دربار و دین لازم می داند: دولت و دین هر دو توأم اند ولیکن این دو پسر راست عدل و قانون مادر اما از این ها گذشته در همین شعرهای آغازین دو مضمون اساسی وجود دارد که تا پایان عمر در آثار فراوانی بهار جوانه می زند و شکوفا می شود: آزادیخواهی و میهن دوستی.

    مایه میهن دوستی در گرایش به تاریخ و تمدن باستانی ایران ظهور می کند، هم در بعد افسانه ها و اساطیر و هم در بعد تاریخ رسمی و مکتوب؛ و مایه آزادیخواهی متأثر از اخبار جوامع اروپائی و پیشرفت تمدن، و از همه مهم تر بر اساس پذیرش اصل حاکمیت ملی، به شکل تجلیل از حکومت مشروطه.

    پنج ماه پس از صدور فرمان مشروطیت، مظفرالدین شاه قاجار در می گذرد (14 دی ماه 1285 ش) و فرزندش محمد علی شاه به جای او می نشیند.

    شاه جدید از اساس با حکومت مردم مخالف است و این را همه، از جمله شاعر جوان، می دانند.

    شاعر که مسئول و مداخله گر شده، خطاب به شاه ترکیب بند بلند به نام «آئینه عبرت» می سازد، که موضوع آن بعدها در دیگر آثارش تکرار می شود؛ شاعر تلخ و شیرین تاریخ ایران را از مبدأ افسانه های شاهنامه تا روزگار خود بر می شمرد، شاه را از اندیشه دشمنی با مشروطیت و قانون اساسی برحذر می دارد و با لحنی ناصحانه و جاسنگین، او را به داد و دهش می خواند.

    اما تعارض مردم و شاه به حد دشمنی رسیده است.

    بها در روزنامه مخفی خراسان، به مدیریت سید حسن اردبیلی، و به نام مستعار «رئیس الطلاب» اشعار تندی خطاب به شاه مستبدخو می سازد؛ از آن جمله یک مثنوی است به نام «اندرز به شاه» با مطلع: پادشها چشم خرد باز کن فکر سرانجام ز آغاز کن و در عین حال از نگاه به سیاست منطقه یا و مطامع استعماری دولت های روس و انگلیس در ایران غافل نیست.

    درگیری با سیاست بر دانش سیاسی او می افزاید، از جمله ضمن تحسین و تبریک مشروطه شدن عثمانی، نخستین بار اصطلاح «حقوق بشر» را به کار می برد: دانی که یکسان اند نوع بشر اندر حقوق خودی غصب حقوق خلق از هر نظر باشد ز نابخردی و در پی آشکار شدن نقشه های تجاوزکارانه روس و انگلیس، که صحبت از تقسیم ایران می کردند، و با نگاهی به سیاست جدید دولت عثمانی، اتحاد کشورهای اسلامی را توصیه می کند.

    روز دوم تیر ماه 1287 ش (23 جماد الاول 1326 ق)، مجلس شورای ملی به فرمان محمدعلی شاه به توپ بسته می شود و دوره کشتار و قلع و قمع آزادیخواهان، که به «استبداد صغیر« معروف است، آغاز می گردد.

    دیوان بهار نشان میدهد که در اوایل این دوره شاعر سر به گریبان برده، در حوزه شهر خود و شغل خود، شعر وظیفه و مرسوم می ساخته است؛ اما در اواخر استبداد صغیر، که مقاومت تبریز به رهبری ستارخان منجر به سرکشی هائی در گیلان و اصفهان شده بود، شعرهای سیاسی و تبلیغی بهار نیز آشکارتر می شود، که در ضدیت با استبداد تجلیل سران مقاومت ملی سروده شده و به گفته خود بهار، به طور مخفی در دست های مردم شهرها می گشته است؛ از جمله شعر مستزادی با مطلع: با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاست کار ایران با خداست مذهب شاهنشه ایران ز مذهب ها جداست کار ایران با خداست فتح تهران توسط مشروطه طلبان، فرار محمد علی شاه و پناهنده شدنش به سفارت روس (27 و 28 جمادی الثانی 1327 ق = 25 و 26 تیر ماه 1288 ش) و سرانجام خلع او از سلطنت و بازگشت حکومت ملی، زبان شاعر را در گزارش احساسات ملی آزاد می کند.

    با رسیدن بشارت فتح تهران، بهار و دوستانش، اعضای «انجمن سعادت»، جشن هایی در مشهد ترتیب می دهند و اشعاری که در این شب ها خوانده می شود اغلب سروده بهار است.

    در مراسم سلام آستان قدس رضوی (13 رجب 1327 ق= 9 مرداد ماه 1288ش ) چنین می سراید: بیا ساقی که کرد ایزد قوی بنیان آزادی ...

    الخ دو شعر معروف بهار، «فتح تهران» و «فتح الفتوح»، که در بزرگداشت قهرمان مردم (ستارخان) و قهرمان اشرف (سپهدار) است، تحلیل سیاسی بهار را از اوضاع منطقه نشان می دهد.

    نگاه او که نگران افق های پیرامون است، خطر اصلی را می شناسد، وحشت خود را از دو همسایه، به خصوص همسایه شمالی که به خاطر هم مرزی با خراسان خطرناک تر است، به روشنی آشکار می کند.عناصر عمده آثار این دوران او عبارتند از: افتخار به تاریخ گذشته، یادآوری پیروزی های امیران و سرداران قدیم ایران، ستایش فلسفه عدالت و تبلیغ اخلاق میهنی و مذهبی و همه به قصد یکپارچه کردن مردم پراکنده و بی خبر در برابر موج بلعنده بیگانگان.

    همزمان، بهار در جراید ملی نظیر روزنامه توس، به مدیریت میرزا هاشم خان قزوینی،


تحقیق دانش آموزی در مورد دانلود مقاله بهار آخرین استاد شعر کلاسیک, مقاله دانشجویی با موضوع دانلود مقاله بهار آخرین استاد شعر کلاسیک, پروژه دانشجویی درباره دانلود مقاله بهار آخرین استاد شعر کلاسیک

بهار آخرین استاد شعر کلاسیک فارسی است . شاعری از تبار بزرگان که به ویژه قصیده سرایی ، ادامه دهنده راه استادانی چون رودکی و عنصری و فرخی و ناصر خسرو و سنائی و انوری بشمار می آید ؛ اما در عین حال نسبت به گرایش های شعر نو عنادی ندارد و خود نیز در زمینه شعر نو معتدل طبع آزمائی کرده است . بهار در زندگی اش همواره آزادیخواه و ایران دوست باقی ماند اما با هوشیاری و مهارتی که می توان آن ...

میرزا محمد تقی بهار مشهور به ملک الشعرا در روز سیزدهم ربیع الاول سال 1266 شمسی در شهر مقدّس مشهد به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمد کاظم متخلص به صبوری و ملقب به ملک الشعرا بود. او برخلاف پدر و اجدادش که در حرفه حریربافی بودند از کسب و تجارت دست برداشت و به علم و ادب روی آورد و زبانهای عربی و فرانسه را آموخت و در فقه و فلسفه و حکمت به استادی رسید. او به سبک و تقلید از امیر معزی ...

صبوری حرفه پدر را مانند برادرانش دنبال نکرد و در مشهد به تحصیل علوم ادبی – عربی و زبان فرانسه و فقه و حکمت پرداخت و در زمان خود از فضلای مشهور به شمار می آمد و در روز عید فطر 1284 قمری در سن 28 سالگی در حضور والی خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی قصیده مرسوم عید را قرائت کرد و در حدود دو سال بعد فرمان ملک الشعرائی خود را که از سوی ناصرالدین شاه صادر شده بود دریافت کرد صبوری ...

پیشگفتار بهار آخرین استاد شعر کلاسیک فارسی است . شاعری از تبار بزرگان که به ویژه قصیده سرایی ، ادامه دهنده راه استادانی چون رودکی و عنصری و فرخی و ناصر خسرو و سنائی و انوری بشمار می آید ؛ اما در عین حال نسبت به گرایش های شعر نو عنادی ندارد و خود نیز در زمینه شعر نو معتدل طبع آزمائی کرده است . بهار در زندگی اش همواره آزادیخواه و ایران دوست باقی ماند اما با هوشیاری و مهارتی که می ...

خانم رخشنده اعتصامی مشهور به پروین اعتصامی از شاعران بسیار نامی معاصر است. وی در روز 25 اسفند 1285 خورشیدی در تبریز بدنیا آمد. تحصیلات ادبی و عربی را نزد پدر آموخت و به تحصیلات عالیه خود در دانشگاههای معتبر ادامه داد. در جشن فارغ التحصیلی خود خطابه زن و تاریخ را ایراد کرد (خرداد سال 1303 خورشیدی) که بسیار مورد توجه و تشویق واقع گردید. پروین همواره به تکمیل فنون مختلف نزد پدر خود ...

ای گل تو زجمعیت گلزار چه دیدی جز سرزنش و بد سری خار چه دیدی ای لعل دل‌افروز تو با این همه پرتو رفتی به چمن لیک قفس گشت نصیب     غیر از قفس ای مرغ گرفتار چه دیدی جز مشتری سفله به بازار چه دیدی غیر از قفس ای مرغ گفتار چه دیدی     زندگینامه: پروین در روز 25 اسفند سال 1285 هجری شمسی به دنیا آمده است. پدر پروین، مرحوم یوسف اعتصامی(اعتصام‌الملک)1 و مادر ...

frames.   P30World Forums > آموزش > موضوعات علمی > ادبیات و علوم انسانی > ادب و ادبیات PDA View Full Version : ادب و ادبیات soleares 10-15-2006, 03:33 PM ادبیات چیست؟ زبان و ادبیات جلوه گاه اندیشه ، آرمان ، فرهنگ و تجارب و روحیات یک جامعه است . انسان ها در گذر زمان از زبان برای انتقال پیام ها ، عواطف و اندیشه های خویش بهره جسته اند و از ادبیات که زبان برتر است ...

تولد بهار : درست ۱۲۰ سال پیش‪ در چنین روزی در منزل میرزا محمد کاظم صبوری ،ملک الشعرای آستان قدس رضوی در مشهد پسری به دنیا آمد که پدر نام اورا محمد تقی گذاشت. محمد تقی که بعدها راه پدر راپیشه کرد وبه شاعری پرداخت همان کسی است که در تاریخ از اوبه نام ملک‌الشعرای بهار نام برده شده است. بهار دروس نخستین را در نزد پدر دانشمندش که علاوه بر ملک الشعرایی آستان قدس رضوی دارای ثروت بالایی ...

تولد بهار درست ۱۲۰ سال پیش‪ در چنین روزی در منزل میرزا محمد کاظم صبوری ،ملک الشعرای آستان قدس رضوی در مشهد پسری به دنیا آمد که پدر نام اورا محمد تقی گذاشت. محمد تقی که بعدها راه پدر راپیشه کرد وبه شاعری پرداخت همان کسی است که در تاریخ از اوبه نام ملک‌الشعرای بهار نام برده شده است. بهار دروس نخستین را در نزد پدر دانشمندش که علاوه بر ملک الشعرایی آستان قدس رضوی دارای ثروت بالایی ...

زمینه فعالیت : شاعر، روزنامه‌نگار، ادیب، تاریخ‌نویس، و سیاست‌مدار تولد : ۱۲ ربیع‌الاول، ۱۳۰۴ ه‍. ق. / ۱۷ آذر، ۱۲۶۵ / ۸ دسامبر، ۱۸۸۶ مشهد ، ایران مرگ : ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰ / ۲۲ آوریل، ۱۹۵۱ تهران ، ایران محمدتقی بهار (۱۷ آذر ۱۲۶۵ تا ۱ اردیبهشت ۱۳۳۰)، ملقب به ملک‌الشعرا شاعر، روزنامه‌نگار، ادیب، تاریخ‌نویس، و سیاست‌مدار ایرانی بود. محمدتقی در مشهد به دنیا آمد. او فرزند میرزا محمدکاظم ...

ثبت سفارش