موضوع:گشتالت درمانی
مقدمه
گشتالت درمانی یکی ازروشهای مشاوره است که فردریک پرزوهمسرش لورا آن راارائه دادند.پرزدریک خانواده یهودی متولدشد،وی بعدازاخذدرجه دکترای طب باسمت دستیارباکرت گلدشتاین وپل شیلدردرمؤسسات روانکاوی درمقام روانکاوکارمی کرد.
اوازطریق تماسهای خود باورتایمر،تیلیچ،گلدشتاین، بیوبرو دیگر
صاحبنظران مجمع علمی وحرفه ای آلمان درسالهای دهه بیست وسی قرن بیستم میلادی موفق شدمقدمات گشتالت درمانی(Gestalt Therapy)راتدوین کند.
تعریف گشتالت درمانی:
آنچه که بنام گشتالت درمانی معروف شده است چیزتازه ای نیست،بلکه سازماندهی جدیدی است ازافکاری که ازقدیم الایام درزمینه های مختلف وجودداشته است.
به نظرمی رسدکه پرزدرتدوین نظریات خودازسه حوزه فکری خاص ومستقل تأثیرپذیرفته است که عبارتنداز:مکتب اصالت وجود،پدیدارشناسی اروپایی وروانشناسی گشتالت.درمکتب اصالت وجود،برتجارب زمان حال فرد،درروانشناسی گشتالت برادراک وکلی نگری ودرپدیدارشناسی برادراک فردازواقعیت تأکیدمی شود.درحالی که درگشتالت درمانی ضمن توجه به اهمیت تجربه،ادراک فردازهستی خوددرزمان حال برارگانیزم به عنوان یک کل،همچنین چگونگی ارتباط ارگانیزم بامحیط وچگونگی کسب تجربه ازجانب فردتأکیدمی شود(به عبارت دیگرتأکیدپرزرادراک وکل نگری وچگونگی واکنش فرددرمقابل پدیدها تأثیری است که پرزازمکاتب اصالت وجود،پدیدارشناسی وروانشناسی گشتالت گرفته است.درروانشناسی اصالت وجودتأکیدبرآن است که فرددرزمان حال چه تجربه ای دارد،درحالی که درگشتالت درمانی ضمن پذیرش اهمیت تجربه تأکیدبرآن است که فرددرزمان حال هستیش راچگونه درک می کند.تأکیدبرارگانیزم به مثابه یک کل وهمین طورتأکیدبرارتباط ارگانیزم بامحیط وفرایندتجربه فردازمفاهیم اساسی تفکرگشتالتی ومکتب اصالت وجوداست).
روانشناسی گشتالت که به منزله نظریه ای درزمینه ادراک بوجودآمدبرروابط متقابل میان شکل شیءوزمینه آن وفرایندهای ادراکی تأکیدداشت وواکنشی بودنسبت به شیوهای اجزانگرانه ای که سعی می کردندادراک وفرایندهای ذهنی را ازراه تجزیه آنها به اجزاویا به محتویات ذهنی مطالعه کنند.
ازآغازگران نهضت روانشناسی گشتالت می توان ازورتایمر،کافکاوکهلرنام برد.
گشتالت درمانی برافکارواحساسات وبرداشت فردازدنیادرزمان حال تمرکزداردوبه گذشته فردتوجهی ندارد.دراین روش بیش ازاین که به گفتگوهای انتزاعی درموردوقایع وموقعیتهای مختلف توجه شودبرایجادزمینه برای تجربه مستقیم تأکیدمی شود.درگشتالت درمانی درمانگربه مراجع کمک می کندکه رفتارهای اجتنابی رابه سطح آگاهی بیاوردتابدین وسیله حالت تعادل درفردایجادشود،زیراهنگامی که فردازامیال،تحریکات وعواطف نخواسته خودمطلع شودمی تواندبامحیط تعادل مناسبتری داشته باشد.
توجه به زمان ومکان موجود(حال)وایجادحداکثرآگاهی،اساس گشتالت درمانی است.فردپس ازکسب آگاهی قادرخواهدبودبه کمک اصول گشتالت رابطه بین مشکل وزمینه را وسعت بخشد وموقعیتهای ناتمام راتشخیص داده ودرصدداصلاح آن برآید.منظورازموقعیتهای ناتمام نیازهای ارضانشده ای است که معمولاًفشارروانی زیادی برفردواردمی کنندورفتاراوراتحت تأثیرقرارمی دهند(کری،1996).
درگشتالت درمانی به مسائلی نظیراینکه فردچگونه بدان حالت درآمده است،یادلیل انجام کارهایش چه بوده است ویافرداچه خواهدکردوچه پیش خواهدآمدتوجهی نمی شود.معمولاً گشتالت درمانی به تمرکزدرمانی نیزمعروف است.
هدف گشتالت درمانی:هدف اصلی گشتالت درمانی رشدآگاهی ومسئولیت پذیری مراجع است.آگاهی عبارت است ازکسب دانش نسبت به محیط،یعنی اینکه هرچه فردبیشتربامحیط واقعی خوددرتماس وتعامل طبیعی قرارگیرد.
شناخت خود،که آگاهی ازهمان نیازهای ارضانشده است که بررفتارفردتأثیرمی گذارد.پذیرش وتوانایی برقراری ارتباط بامحیط ودیگران.
بدون کسب آگاهی مراجع قادربه تغییرشخصیت خودنخواهدبود.ازطریق کسب آگاهی مراجع ظرفیت مواجهه بااحساسات وعواطف انکارشده خودراپیدامی کندودرمی یابدکه موجودمستقلی است ونیازی به وابستگی به دیگران ندارد.گشتالت درمانی به مراجع کمک می کندموانع وسدهاراازسرراه(شدن)فردبردارد تافردازحمایتهای محیطی به حمایتهای شخصی یعنی استعدادهای درونی که همان بلوغ است برسدوباکشف زندگی رشدکندوسپس به بلوغ شخصی برسد.درواقع گشتالت درمانی سعی می کندکه فردآن چیزی بشودکه هست ، زمانی که فرد به بلوغ شخصی(فردی) دست 
یافت می تواندشکافهای موجوددرزندگی خودراشناخته وشیوه پرکردن آنهارابیاموزدودرجهت ایجادوحدت ویکپارچگیدر زندگی خودگام بردارد.بطورکلی می توان گفت هدف غایی گشتالت درمانی برقراری تعادل مطلوب درارگانیزم است(جاکوبس ویونتف).
هدفهای اصلی گشتالت درمانی،توانمندکردن مراجع درجهت نیل به یکپارچه ترشدن،آگاهترشدن وآزادشدن برای تجربه کردن ودرنتیجه به فعل درآوردن توانایی های بالقوه مراجع است واساس تمام هدفهای گشتالت درمانی کسب آگاهی است.
فرآیندمشاوره ای درمان گشتالتی:
به نظرزینکردرفرآیندمشاوره ای گشتالتی انتظارمی رودکه:
1.آگاهی مراجع نسبت به خودافزایش یابد،که این آگاهی ازطریق تماس بامحیط،احساس نیروهای متضاد،توجه وتمرکزکردن حواس بریک موضوع،بالابردن احساس بدنی،گوش دادن به توصیفهای کلامی و… حاصل می شود.
2.مراجع بتدریج مسئولیت تجارب خودرابه عهده بگیردودیگران رامسئول تفکرات احساسات واعمال خودنداند.
3.مهارتهاوارزشهای موردنیازبه منظورپاسخگویی به نیازهای خودرابدون تعدی به حقوق دیگران رشددهد.
4.نسبت به احساسات خودآگاهی کسب کند.
5.پس ازپذیرش مسئولیت اعمال خودپیامدهای آن رانیزبپذیردوبرای هریک ازرفتارهایش اعلام قبول مسئولیت کند.
6.تلاش کندکه بجای حمایتهای بیرونی به حمایتهای درونی متکی باشد.
7.بتواندازدیگران کمک بخواهدوبه دیگران نیزیاری رساند.
دررویکردگشتالت درمانی،خودشناسی تنهاازطریق درون نگری حاصل نمی شودبلکه درعمل بدست می آید.توجه به یک موضوع،تشخیص وجوه تمایزوتشابه موضوعهای مختلف ،به تجربه درآوردن عواطف،توصیف کلامی،بررسی رفتارهای نادرست و… به رشدآگاهی می انجامدکه همان آگاهی ازخوداست.
کل فرآیندروان درمانی مرکب ازسه فرآیندجزئی تراست.یکی خودفرآینددرمان است که همان رابطه مراجع ودرمانگراست.دیگری فرآینددرون بیماراست که بوسیله علامت ونشانه های مرضی نشان داده می شودوسومی فرآینددرون درمانگراست که به فرآیندمرضی بیمارپاسخ می دهد.فرآینددرمان یارابطه مراجع ودرمانگرتنهافرآیندی است که نمی تواندوجودنداشته باشد،بنابراین ازاهمیت فوق العاده ای برخورداراست.
به نظریونتف اگرچه درمانگردرفرآیندمشاوره به راهنمایی مراجع،ارائه تجربه ومشاهده می پردازدولی فعالیت اصلی مشاوره بعهده مراجع است.یونتف تأکیدداردوظیفه درمانگرایجادفضایی مناسب است که شیوهای جدید«بودن»رابه مراجع بشناساند.درمانگرگشتالتی بایدتوجه زیادی به حرکات بدنی مراجع داشته باشد،زیرانشانه های غیرکلامی اطلاعات بسیاری رادرزمینه احساسات مراجع ابراز می دارد.صدا،حرکات،ژستهاوسایرنشانه هابیانگراحساسات واقعی مراجع هستند.علاوه براین مشاوه گشتالتی بررابطه بین الگوهای زبانی وشخصیت نیزتأکیدبسیارمی شود.الگوهای زبانی مراجع اغلب بیانگراحساسات،تفکرات ونگرشهای اوهستند.درواقع یک مشاورخوب درسخنان بی معنای مراجع دقت نمی کند،بلکه به شکل ظاهری کلمات مراجع می نگرد.
 بسم الله الرحمن الرحیم موضوع:گشتالت درمانی مقدمه گشتالت درمانی یکی ازروشهای مشاوره است که فردریک پرزوهمسرش لورا آن راارائه دادند.پرزدریک خانواده یهودی متولدشد،وی بعدازاخذدرجه دکترای طب باسمت دستیارباکرت گلدشتاین وپل شیلدردرمؤسسات روانکاوی درمقام روانکاوکارمی کرد.
اوازطریق تماسهای خود باورتایمر،تیلیچ،گلدشتاین، بیوبرو دیگر صاحبنظران مجمع علمی وحرفه ای آلمان درسالهای دهه بیست وسی قرن بیستم میلادی موفق شدمقدمات گشتالت درمانی(Gestalt Therapy)راتدوین کند.
تعریف گشتالت درمانی: آنچه که بنام گشتالت درمانی معروف شده است چیزتازه ای نیست،بلکه سازماندهی جدیدی است ازافکاری که ازقدیم الایام درزمینه های مختلف وجودداشته است.
به نظرمی رسدکه پرزدرتدوین نظریات خودازسه حوزه فکری خاص ومستقل تأثیرپذیرفته است که عبارتنداز:مکتب اصالت وجود،پدیدارشناسی اروپایی وروانشناسی گشتالت.درمکتب اصالت وجود،برتجارب زمان حال فرد،درروانشناسی گشتالت برادراک وکلی نگری ودرپدیدارشناسی برادراک فردازواقعیت تأکیدمی شود.درحالی که درگشتالت درمانی ضمن توجه به اهمیت تجربه،ادراک فردازهستی خوددرزمان حال برارگانیزم به عنوان یک کل،همچنین چگونگی ارتباط ارگانیزم بامحیط وچگونگی کسب تجربه ازجانب فردتأکیدمی شود(به عبارت دیگرتأکیدپرزرادراک وکل نگری وچگونگی واکنش فرددرمقابل پدیدها تأثیری است که پرزازمکاتب اصالت وجود،پدیدارشناسی وروانشناسی گشتالت گرفته است.درروانشناسی اصالت وجودتأکیدبرآن است که فرددرزمان حال چه تجربه ای دارد،درحالی که درگشتالت درمانی ضمن پذیرش اهمیت تجربه تأکیدبرآن است که فرددرزمان حال هستیش راچگونه درک می کند.تأکیدبرارگانیزم به مثابه یک کل وهمین طورتأکیدبرارتباط ارگانیزم بامحیط وفرایندتجربه فردازمفاهیم اساسی تفکرگشتالتی ومکتب اصالت وجوداست).
روانشناسی گشتالت که به منزله نظریه ای درزمینه ادراک بوجودآمدبرروابط متقابل میان شکل شیءوزمینه آن وفرایندهای ادراکی تأکیدداشت وواکنشی بودنسبت به شیوهای اجزانگرانه ای که سعی می کردندادراک وفرایندهای ذهنی را ازراه تجزیه آنها به اجزاویا به محتویات ذهنی مطالعه کنند.
ازآغازگران نهضت روانشناسی گشتالت می توان ازورتایمر،کافکاوکهلرنام برد.
گشتالت درمانی برافکارواحساسات وبرداشت فردازدنیادرزمان حال تمرکزداردوبه گذشته فردتوجهی ندارد.دراین روش بیش ازاین که به گفتگوهای انتزاعی درموردوقایع وموقعیتهای مختلف توجه شودبرایجادزمینه برای تجربهمستقیم تأکیدمی شود.درگشتالت درمانی درمانگربه مراجع کمک می کندکه رفتارهای اجتنابی رابه سطح آگاهی بیاوردتابدین وسیله حالت تعادل درفردایجادشود،زیراهنگامی که فردازامیال،تحریکات وعواطف نخواسته خودمطلع شودمی تواندبامحیط تعادل مناسبتری داشته باشد.
توجه به زمان ومکان موجود(حال)وایجادحداکثرآگاهی،اساس گشتالت درمانی است.فردپس ازکسب آگاهی قادرخواهدبودبه کمک اصول گشتالت رابطه بین مشکل وزمینه را وسعت بخشد وموقعیتهای ناتمام راتشخیص داده ودرصدداصلاح آن برآید.منظورازموقعیتهای ناتمام نیازهای ارضانشده ای است که معمولاًفشارروانی زیادی برفردواردمی کنندورفتاراوراتحت تأثیرقرارمی دهند(کری،1996).
درگشتالت درمانی به مسائلی نظیراینکه فردچگونه بدان حالت درآمده است،یادلیل انجام کارهایش چه بوده است ویافرداچه خواهدکردوچه پیش خواهدآمدتوجهی نمی شود.معمولاً گشتالت درمانی به تمرکزدرمانی نیزمعروف است.
هدف گشتالت درمانی:هدف اصلی گشتالت درمانی رشدآگاهی ومسئولیت پذیری مراجع است.آگاهی عبارت است ازکسب دانش نسبت به محیط،یعنی اینکه هرچه فردبیشتربامحیط واقعی خوددرتماس وتعامل طبیعی قرارگیرد.
شناخت خود،که آگاهی ازهمان نیازهای ارضانشده است که بررفتارفردتأثیرمی گذارد.پذیرش وتوانایی برقراری ارتباط بامحیط ودیگران.
بدون کسب آگاهی مراجع قادربه تغییرشخصیت خودنخواهدبود.ازطریق کسب آگاهی مراجع ظرفیت مواجهه بااحساسات وعواطف انکارشدهخودراپیدامی کندودرمی یابدکه موجودمستقلی است ونیازی به وابستگی به دیگران ندارد.گشتالت درمانی به مراجع کمک می کندموانع وسدهاراازسرراه(شدن)فردبردارد تافردازحمایتهای محیطی به حمایتهای شخصی یعنی استعدادهای درونی که همان بلوغ است برسدوباکشف زندگی رشدکندوسپس به بلوغ شخصی برسد.درواقع گشتالت درمانی سعی می کندکه فردآن چیزی بشودکه هست ، زمانی که فرد به بلوغ شخصی(فردی) دست یافت می تواندشکافهای موجوددرزندگی خودراشناخته وشیوهپرکردن آنهارابیاموزدودرجهت ایجادوحدت ویکپارچگیدر زندگی خودگام بردارد.بطورکلی می توان گفت هدف غایی گشتالت درمانی برقراری تعادل مطلوب درارگانیزم است(جاکوبس ویونتف).
هدفهای اصلی گشتالت درمانی،توانمندکردن مراجع درجهت نیل به یکپارچه ترشدن،آگاهترشدن وآزادشدن برای تجربه کردن ودرنتیجه به فعل درآوردن توانایی های بالقوه مراجع است واساس تمام هدفهای گشتالت درمانی کسب آگاهی است.
فرآیندمشاوره ای درمان گشتالتی: به نظرزینکردرفرآیندمشاوره ای گشتالتی انتظارمی رودکه: 1.آگاهی مراجع نسبت به خودافزایش یابد،که این آگاهی ازطریق تماس بامحیط،احساس نیروهای متضاد،توجه وتمرکزکردن حواس بریک موضوع،بالابردن احساس بدنی،گوش دادن به توصیفهای کلامی و… حاصل می شود.
2.مراجع بتدریج مسئولیت تجارب خودرابه عهده بگیردودیگران رامسئول تفکرات احساسات واعمال خودنداند.
3.مهارتهاوارزشهای موردنیازبه منظورپاسخگویی به نیازهای خودرابدون تعدی به حقوق دیگران رشددهد.
4.نسبت به احساسات خودآگاهی کسب کند.
5.پس ازپذیرش مسئولیت اعمال خودپیامدهای آن رانیزبپذیردوبرای هریک ازرفتارهایش اعلام قبول مسئولیت کند.
6.تلاش کندکه بجای حمایتهای بیرونی به حمایتهای درونی متکی باشد.
7.بتواندازدیگران کمک بخواهدوبه دیگران نیزیاری رساند.
دررویکردگشتالت درمانی،خودشناسی تنهاازطریق درون نگری حاصل نمی شودبلکه درعمل بدست می آید.توجه به یک موضوع،تشخیص وجوه تمایزوتشابه موضوعهای مختلف ،به تجربه درآوردن عواطف،توصیف کلامی،بررسی رفتارهای نادرست و… به رشدآگاهی می انجامدکه همان آگاهی ازخوداست.
کل فرآیندروان درمانی مرکب ازسه فرآیندجزئی تراست.یکی خودفرآینددرمان است که همان رابطه مراجع ودرمانگراست.دیگری فرآینددرون بیماراست که بوسیله علامت ونشانه های مرضی نشان داده می شودوسومی فرآینددرون درمانگراست که به فرآیندمرضی بیمارپاسخ می دهد.فرآینددرمان یارابطه مراجع ودرمانگرتنهافرآیندی است که نمی تواندوجودنداشته باشد،بنابراین ازاهمیت فوق العاده ای برخورداراست.
به نظریونتف اگرچه درمانگردرفرآیندمشاوره به راهنمایی مراجع،ارائه تجربه ومشاهده می پردازدولی فعالیت اصلی مشاوره بعهدهمراجع است.یونتف تأکیدداردوظیفهدرمانگرایجادفضایی مناسب است که شیوهای جدید«بودن»رابه مراجع بشناساند.درمانگرگشتالتی بایدتوجه زیادی به حرکات بدنی مراجع داشته باشد،زیرانشانه های غیرکلامی اطلاعات بسیاری رادرزمینهاحساسات مراجع ابراز می دارد.صدا،حرکات،ژستهاوسایرنشانه هابیانگراحساسات واقعی مراجع هستند.علاوه براین مشاوهگشتالتی بررابطه بین الگوهای زبانی وشخصیت نیزتأکیدبسیارمی شود.الگوهای زبانی مراجع اغلب بیانگراحساسات،تفکرات ونگرشهای اوهستند.درواقع یک مشاورخوب درسخنان بی معنای مراجع دقت نمی کند،بلکه به شکل ظاهری کلمات مراجع می نگرد.
مشاوردرجریان درمان کاملاً فعال است وباقدرت واعتمادبه نفس عمل می کند،ولی ازقدرت به منظوررضای خاطرخویش استفاده نمی کندروی این اصل اشخاص محتاط،محافظه کاروکسانی که ترجیح می دهندرفتارشان فقط مبتنی برانعکاس مطلبی باشدکه مراجع اظهارداشته است وهمینطورافرادی که به تجربیات خودشان آگاه نیستند،نمی توانندبه شیوه گشتالتی انجام وظیفه کنند.درگشتالت درمانی ازتشخیص وبرچسب زدن استفاده نمی شودزیراتشخیص فرارازمشارکت درفرآیندفعال ارتباط مشاورومراجع محسوب می شود.
مشاورگشتالتی همه آن چیزهایی راکه درشخص جریان دارددقیقاًموردتوجه قرارمی دهد،یعنی هرآنچه راکه مراجع فکرمی کند،احساس می کند،انجام می دهد،بخاطرمی آورد ویابا اعضای حسی خوددریافت می کندوتمام اینهارابه منزلهداده های رفتاری درنظر می گیردتابتواندبه رویدادهای تجربی برحسب واژهای کاربردی اشاره بکندواصولی رابرای تغییرآنهاپیشنهادکند.درگشتالت درمانی مشاورازواژه«چرا» احترازمی کندبه این دلیل که فقط موجب دلیل تراشی می شودوبه فهم ودرک مشکل اصلی نمی انجامد،درصورتی که استفاده ازواژه«چگونه»موجب شناسایی رفتاروتمام وقایع جریان درمان می شود.سئوالاتی ازقبیل«اکنون چگونه نشسته ای؟»و«اکنون چگونه حرف می زنی؟»و«داری بادست راستت چه می کنی؟»ویا«اکنون صدایت چگونه است؟»به مراجع کمک می کندکه آن چیزی بشودکه هست نه آنکه چیزی بشودکه نیست ولی آرزو دارد باشد.
مشاورگشتالتی درصددایجادآرامش خاطر،حس آزادی،انعطاف پذیری درارتباط بادیگران کمک گرفتن ازنیروهای درونی برای حل مشکلات وخلاقیت درمراجع است.فردی که به عنوان مراجع به مشاورمراجعه می کنددرصددتعالی بخشیدن ارزشهای خوداست وبه بهبودکیفیت ارتباطی خود بادیگران می اندیشد.بدین منظورمراجع بایدرفتارها واعمالی راکه درصدد تغییر آن است مشخص کند،سپس با کمک مشاوربه آزمودن تجارب مختلف بپردازدونسبت به نادرستی رفتار خودآگاهی کسب کند.درطی فرآیند مشاوره،مراجع بایدبتواند توجه خودرا ازحمایتهای محیطی به سوی حمایتهای شخصی معطوف داردوزمینهبلوغ فکری رابرای خود مهیا سازد.تعامل بامحیط،آزمایش تجربه وآگاهی ازاصول مهم گشتالت درمانی هستند.
به نظرپرز دربرخورد بامراجع باید تلاش کردتا فهمیداواز چه چیزاجتناب می ورزد.پس موقعیتی فراهم کردکه مراجع بتوانداحساسات وعواطف خودراتجربه کندوازاجتناب بپرهیزد.مراجع بایدبه آنچه درزمان حال تجربه می کندوچگونگی وقوع اجتناب درتجارب اینجا واکنون آگاهی یابد.بنابراین درمانگرباید مراجع راوادار کندکه ازحالت تنگنا ومعذوریت بگذرد،یعنی کاملاًبا آن درگیرشودبه طوری که بتوانداستعدادهای بالقوهخودش رارشدوتوسعه دهد،این کار ازطریق فراهم آوردن موقعیتهایی که مراجع ازطریق آن بتواند حالت تنگنا راتجربه کند.سپس ازطریق ناکام کردن اوانجام می گیرد،یعنی بعد ازفراهم آوردن موقعیتها بیماررا ناکام می کنیم تاباسدهاوموانع خودش وباشیوه اجتناب خویش رودررو قرار گیرد.
پولسترسه مرحله رادر فرآیند مشاوره مشخص کرده است: 1.مرحله اکتشاف: مراجع بینش واقع گرایانه وجدیددربارهخودو موقعیت خودکسب می کند.
2.مرحله انطباق:این مرحله مستلزم شناخت مراجع نسبت به قدرت انتخاب خوداست.مراجع رفتارهای جدیدی را درمحیط حمایتی نشان می دهدوسپس این رفتارهارا به تمام موقعیتهای دیگرگسترش می دهد،درابتدا انتخاب مناسب ازجانب مراجع ممکن است ناشیانه صورت گیرد،ولی حمایت مشاوربه تدریج مهارتهای لازم رادر انطباق با مسائل ومشکلات درموقعیتهای مختلف کسب می کند.درفرآیندمشاوره،مشاور دریک سیستم حمایتی،مراجع رابه عمل و کسب تجربه باشیوهای جایگزینی ومناسب تشویق می کند.
3.مرحلهجذب:این مرحله مستلزم این است که مراجع چگونگی تأثرگذاری برمحیط رایادبگیرد.دراین صورت مراجع احساس می کندظرفیت وتوانایی مواجه شدن بامسائل ومشکلات زندگی رادارد.دراین مرحله مراجع یادمی گیردکه چگونه شانس دریافت آنچه راکه ازمحیط نیاز داردبه حداکثربرساند.
درفرآیند مشاوره تمرین وتجربه ازاهمیت بسیاری برخوردارند.تمرین عبارت است ازبه کارگیری تکنیکهایی که مراجع رابرای